جایگاه گفتگوی ادیان در فرایند جهانی شدن

زمان چندانی از كاربرد واژه جهانی شدن نمی گذرد. برای اولین بار درسال 1961 یك فرهنگ معتبر (وبستر) تعاریفی در مورد اصطلاح Globalism یا Globalization ارائه كرد. در عین حال استفاده از این اصطلاح تا دهه آخر قرن بیست همچنان محدود ماند. جهانی سازی عموماً در سه زمینه به كار برده می شود. گاهی منظور از آن جهانی سازی اقتصاد با نظام بازار آزاد جهانی و ساختارهای اقتصادی بین المللی است. تجلی عمده جهانی سازی اقتصاد در سازمان تجارت جهانی است كه ساختار و قواعد آن اقتصادهای ملی و محلی را در می نوردند. زمینه دوم، جهانی سازی انقلاب اطلاعاتی است كه در نتیجه آن و با بهره گیری از فناوری اطلاعات و اینترنت، فاصله ها كاسته شده و جهان به دهكده واحدی تبدیل شده است. زمینه سوم، جهانی سازی فرهنگی است كه در نتیجه آن، فرهنگ جهانی از نظرگاهها، ارزشها و ایده آلهای مشترك به وجود آمده و در شكل هنر، موسیقی و نوع پوشش مشترك ظهور كرده است. این فرهنگ مشترك در بسیاری موارد از فرهنگهای ملی و همچنین ادیان پیشی گرفته است.
اندیشمندان آرای مختلفی نسبت به جهانی شدن ارائه كرده اند. برخی با جهانی شدن به عنوان یك طرح، برخورد می كنند. به این معنی كه جهانی شدن قبلاً از سوی غربیان به ویژه امریكا برای ادامه تسلط بر جهان طراحی و ساخته شده است و در دهه های اخیر روندی رو به رشد گذاشته است. گروهی دیگر جهانی شدن را یك روند می دانند كه در طول زمان شكل گرفته است. در این رابطه، از جهانی شدن سرمایه در قرون شانزده و هفده سخن می گویند و روند موجود را تداوم روندهای قبلی می دانند و معتقدند به همین دلیل باید به منافع و مضرات آن نظر داشته باشیم.
بر این اساس، جهانی شدن (Globalism) روند و جهانی سازی (Globalization) طرح است. تفكیك میان جهانی شدن و جهانی سازی نیز تحولات جاری را قابل تحلیل می نماید. در جهانی شدن میل و رغبت و اراده ملتها و دولتها مطرح است و روندی است كه كشورها آن را می پذیرند و خود را با آن وفق می دهند. اما در جهانی سازی نوعی اجبار و تهدید در كار است و همان طرحی است كه در اكثر نقاط دنیا مورد مخالفت قرار گرفته و در پاره ای موارد علیه آن تظاهرات می كنند. حق آن است كه تفكیك میان جهانی شدن وجهانی سازی چندان ساده نیست، هر چند كه در روند كنونی بسی بر آن تأكید می شود و این تمایز مهم قلمداد شده است.
در ارتباط با نوع برخورد ادیان با جهانی شدن نمی توان یكسره از مخالفت ادیان با این روند سخن گفت. واقعیت این است كه جهانی سازی از جهت نظری با ادیان الهی ناسازگاری ندارد. از سوی دیگر، می توان به این حقیقت توجه كرد كه گرایش به جهانی شدن در ادیان مختلف الهی وجود داشته است. یهودیت، مسیحیت و اسلام هر یك به دنبال تشكیل حكومت جهانی و ایجاد امت واحد بوده اند. ایجاد جامعه و فرهنگ جهانی از جمله اهداف و رسالتهای این ادیان بوده است و این نكته نشان می دهد كه وجود دهكده یا جامعه جهانی از جهت نظری از دیدگاه ادیان مردود نیست. اسلام در آموزه های دینی خود موضوع جهانی شدن را طرح نموده است و شیعیان به عنوان بخشی از اعتقادات خود به تشكیل حكومت جهانی مهدی (ع) باور دارند.
جالب اینجاست كه برخی آموزه های قرآن نشان می دهند كه وجود مرزها، تفاوتها و ملتها از دیدگاه حقوق بین الملل اسلامی اصالت ندارند. بر این اساس، مردمان دنیا در اصل امت و جامعه واحد بوده اند و در نهایت نیز به همین سمت وسوی حركت می كنند. در یكی از آیات قرآن آمده است كه: «یا ایها الناس انا خلقناكم من ذكر وانثی وجعلناكم شعوباً و قبائل لتعارفوا؛ ما شما را از نطفه واحدی آفریده ایم و شما را به دسته ها واقوام مختلف تقسیم كردیم كه یكدیگر را بشناسید.» (حجرات/ 13)
در آیه دیگری از قرآن كریم هم آمده است كه: «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض* و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین؛ ما می خواهیم بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم.» (قصص/ 5- 6)
در آیه دیگری نیز آمده است كه: «وعدالله الذین آمنو منكم و عملو الصالحات لیستخلفنهم فی الارض كما استخلف الذین من قبلهم و لیمكنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم امنا؛ خداوند به كسانی از شما كه ایمان آورده و كارهای شایسته انجام داده اند وعده می دهد كه قطعاً آنان را حكمرانان روی زمین خواهد كرد همانگونه كه به پیشینیان آنها خلافت روی زمین را بخشیده و دین و آیینی را كه برای آنان پسندیده پابرجا و ریشه دار خواهد ساخت و ترسشان را به امنیت مبدل می كند.» (نور/ 5)
در آیه دیگر قرآن آمده است كه: «و لقد كتبنا فی الزبور من بعد الذكر ان الارض یرثها عبادی الصالحون؛ در زبور بعد از ذكر (تورات) نوشتیم كه بندگان شایسته ام وارث (حكومت) زمین خواهند شد.» (انبیاء/ 105)
مجموعه این آیات نشان می دهد كه اسلام به جامعه جهانی اعتقاد دارد و خداوند حكومت زمین را در نهایت به دست بندگان شایسته خود می سپارد. قابل توجه است كه در این آیات از مؤمنان و بندگان صالح به صورت عام اسم برده شده نه تنها از مسلمانان. به این ترتیب، باور به وجدانیت و تعهد به انجام عمل شایسته مبنای حكومت جهانی الهی است. آیه آخری كه از قرآن كریم و از سوره انبیاء آمد، نشان می دهد كه این نكته جزو رسالت همه انبیای گذشته از جمله موسی و داود بوده است. مرحوم طبرسی مفسر قرآن معتقد است كه منظور از زبور در اینجا مطلق كتاب آسمانی است.
آنچه به اختصار آمد، نشان می دهد اگر جهانی سازی و جامعه جهانی واحد در اصل جزو اهداف انبیاء بوده است، در عین حال، جامعه مورد نظر ادیان جامعه ای دینی است كه در آن ارزشهای الهی، معنویت، قوانین دینی و عدل و قسط حكمفرما هستند. به نظر می رسد در موضوع تلاقی ادیان با جهانی سازی در عصر حاضر باید میان لایه های مختلف روند جهانی سازی یا جهانی شدن تفكیك قایل شد.
جهانی شدن تا آنجا كه در دل مدرنیسم قرار دارد و به مبانی فلسفی دوره تجدد طلبی برمی گردد با ادیان در گستره های مختلف ارتباط برقرار كند. در توضیح مبانی جهانی سازی اگر به همان مبانی مدرنیسم یعنی اومانیسم، خودگرایی و عقل محوری، لیبرالیسم و دموكراسی برسیم در این صورت بحث نسبت و تعارض سنت و مدرنیته مطرح می شود و در مورد آن به صورت كلی نمی توان سخن راند و باید با تقسیم موضوع، به صورت ریز در باب هریك از اجزای آن سخن گفت.
بحث سنت و مدرنیته در سده های اخیر به ویژه در قرن بیستم از جمله مباحث داغ میان اندیشمندان مسلمان بوده است و مواضع مختلفی نسبت بدان وجود دارند. آنچه مسلم است این است كه اكثریت اندیشمندان مسلمان در مقابل این روند نایستاده اند و معتقد به سازگاری اسلام و مدرنیته بوده اند؛ هرچند مدرنیسم با تمامی اوصاف و ویژگی هایش نیز مورد قبول آنان قرار نگرفته است. اندیشمندان مسلمان، ریشه بسیاری از اهداف مدرنیسم را در دین یافته اند ولی جایی كه مدرنیسم در مقابل ارزشهای دینی ایستاده است از آن چشم پوشیده اند. این حالت در نمایندگان سایر ادیان نیز وجود داشته و در برخورد با مدرنیسم از نگاه دین، گروههای تجدد طلب و بنیادگرا از دو سو و طیفهای میانی آنان پدید آمده اند.
لایه دیگر جهانی شدن كه شاید بهتر باشد از آن به جهانی سازی تعبیر كرد و شكل یك طرح را دارد نوعی فرهنگ سازی و صدور فرهنگ به نقاط دیگر جهان است كه در قالب تهاجم فرهنگی صورت می پذیرد. در این بخش نظریه پردازان جهانی سازی به این نتیجه می رسند كه برای پیشبرد و پیشرفت در فرآیند جهانی كردن باید از طریق یك فرهنگ عمومی و همگانی اقدام كرد. یعنی یك فرهنگ جهانی كه از جذابیت برخوردار باشد و راه را برای دیگر عناصر جهانی سازی و الگوهای جدید اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و نظامی فراهم كند. این لایه از جهانی سازی دارای وجهه تمدنی نیز هست و در واقع بخشی از طرح نظم جدید جهانی است كه در آن بیش از تكیه بر خردگرایی، نادیده گرفتن تمدنها، ادیان و فرهنگهای دیگر در آن دیده می شود. این لایه از جهانی سازی در واقع افسار فرهنگ ملتها را به دست سرمایه داری بی رحم با فناوری های جدید می سپارد و طبیعی است كه ادیان الهی در مقابل این بخش از جهانی سازی از خود مقاومت نشان می دهند و آنچه از اعتراضات جهانی به روند جهانی سازی می بینیم حركتی است در مقابل این مظاهر جهانی سازی. به نظر می رسد فوكویاما و هانتینگتون دو نظریه پردازی هستند كه آرای آنان ناظر به آن بخشی از جهانی سازی است كه مورد اعتراض ملل و فرهنگها وادیان قرار می گیرد.
از آنچه گفته شده به این نتیجه می رسیم كه جهانی سازی مفهومی بسیط نیست بلكه یك مفهوم پیچیده است با زوایای مختلف و نمی توان یكسره از مخالفت یا موافقت ادیان با آن سخن گفت. بر خلاف آنچه در ابتدا به نظر می آید در دوره جهانی شدن نقش ادیان كاهش نمی یابد، بلكه به شكل دیگری به دین توجه می شود. فرایند جهانی شدن امكانات فراوانی را در اختیار ادیان برای تبلیغ اهداف خویش قرار می دهد. خوشبختانه نمایندگان ادیان مختلف و اندیشمندان آنان به بهره برداری گسترده از امكانات اقتصادی و فناوری های ارتباطاتی جدید دست زده اند و آنان را در خدمت ترویج اهداف الهی و مبانی دینی قرار داده اند. از سویی دیگر فرایند جهانی سازی ضرورت و امكان گفتگو میان ادیان الهی را افزایش داده است. فناوریهای جدید امكان بیشتری برای دیدار و تبادل نظر میان ادیان الهی فراهم نموده است. از این رو دیدارها و نشستهای دینی طی چند دهه اخیر به هیچ وجه قابل مقایسه با آنچه پیش از این صورت گرفته اند، نبوده اند.
علاوه بر این، گسترش فرهنگ تساهل و تسامح كه ریشه دینی نیز دارد امكان تفاهم بیشتری را میان ادیان فراهم نموده و شرایطی را به وجود آورده است كه علمای ادیان مشتركات و اختلافات خویش را به صورت گسترده ای به بحث بگذارند. به نظر ما در دوره جهانی سازی علاوه بر گفتگو در باب موضوعات كلامی كه در گذشته نیز كم و بیش وجود داشته است دو حوزه جدید برای گفتگو میان ادیان گشوده شده كه تماس و گفتگو را ضروری تر نموده اند. این دو حوزه جدید در جهان معاصر دغدغه مشترك ادیان الهی است:
حوزه اول گفتگو، بحث سنت و تجدد یا دین و مدرنیسم است. همه ادیان الهی به شكلی گریبانگیر موضوع مدرنیته هستند. در ایران هم اصلاحگران دینی مسلمان چون: سید جمال الدین اسدآبادی، مرتضی مطهری، مهدی بازرگان، علی شریعتی، سیدمحمود طالقانی و دیگران در این زمینه كوشیده و قلم زده اند. امام خمینی را شاید بتوان بزرگترین اصلاحگر مسلمان معاصر دانست كه راه حل دعوای سنت و تجدد را در قالب نظریه حكومت دینی در ایران عرضه نموده و آن را در قالب جمهوری اسلامی ایران كه مظاهر دینی و مدرنیته را در خود جمع نموده است ارائه داده است. بدون تردید تجربه علمای ادیان مختلف می تواند برای همدیگر مفید واقع شود و جهانی سازی زمینه تبادل این تجربیات را بیش از پیش فراهم می كند.
حوزه دیگر گفتگوی میان ادیان در دوره جهانی سازی، گفتگو در زمینه نوع برخورد با آن بخش از روند جهانی سازی است كه شكل یك طرح را دارد و با حالت تهاجمی فرهنگها و ارزشهای دینی، ملل متدین را مورد هدف قرار داده است. ادیان الهی می توانند سیاست خویش را در برخورد با این حوزه از جهانی سازی هماهنگ نمایند و به این وسیله تأثیر گذاری آن را كاهش دهند. شاید بتوان گفت كه در شرایط جهانی موجود یكی از ضروری ترین كارها، گفتگوی بین رهبران ادیان الهی است. در برخورد با نوآوریهای كنونی دنیا، دو برخورد و موضع وجود دارند. یك گروه آنانند كه یكسره دل به مدرنیته و جهانی سازی سپرده اند و نقش ادیان را در ایجاد صلح و تفاهم جهانی نادیده گرفته اند و گروهی دیگر تندروانی هستند كه از موضع دینی به مخالفت تمام عیار با این روند برخاسته و جان را به سمت خشونت می كشانند. این دو پدیده، دو روی یك سكه اند و ناشی از برخورد یك سویه افراد و گروهها با جهان متكثر و پیچیده كنونی هستند. سكوت رهبران واقعی ادیان، راه را برای افكار و اعمال یك جانبه و افراطی باز می كند. در این گستره، بازگشت به دین و احیای نقش آن برای صلح و تفاهم جهانی از طریق گفتگو بین ادیان، ضروری می نماید. پس تنها مكالمه می تواند میدان را بر جهانی سازی بی پروا و بی كنترل و همچنین نگاههای رادیكال دینی تنگ كند.
امروزه متأسفانه جهانی سازی و مدرنیته چنان بی پروا در حال گسترش هستند كه قانون دوم «ترمودینامیك» در فیزیك را به ذهن متبادر می كنند. بر اساس این قانون هر نظام بسته ای كه تنها از خود تغذیه می نماید ناگزیر به انهدام و سرنگونی خویش می انجامد. این قانون را تمام نظامهای فعال اطراف ما تأیید می كنند. با كمال تأسف جامعه سكولار مدرن هم اكنون به میزان زیادی نظامی بسته را تداعی می نماید. این نظام با تكیه بر رهیافت پوزیتیویستی نسبت به حقیقت برای حل مسائل و مشكلات، یكسره به روشهای علمی درون نظام تكیه می نماید. اما چگونه می توان سرنوشت بشر را به دست چنین نظامی سپرد كه خود ممكن است از فعالیت باز بایستد. در شرایطی كه اعتیاد به مواد مخدر و مشروبات الكلی دنیا را فرا گرفته است، زمانی كه نوجوانان در كشورهای پیشرفته بی پروا به سوی همكلاسیهای خود شلیك می كنند، در حالی كه در برخی جوامع توسعه یافته نرخ طلاق به 80% می رسد و بنیان خانواده در معرض انحطاط است و زمانی كه در امریكا و روسیه به عنوان دو كشور مهم هر یك نزدیك به دو میلیون نفر زندانی وجود دارند، چشم انداز خوبی فراروی بشریت رخ نمی نماید. به نظر می رسد كه بخش عمده مشكلات از اینجا ناشی می شوند كه جوامع سكولار مدرن از معنویت خالی شده اند، جامعه مدرن باید دریابد كه بدون توجه به معنویت و دین، دستیابی به اهداف مقدسی چون: آزادی، صلح و عدالت امكان پذیر نیست. متأسفانه همین خالی شدن جامعه مدرن از معنویت موجب به فراموشی سپردن اهداف اولیه آن شده است.
در جهان كنونی در بیست و پنج منطقه، نزدیك به چهل كشور دنیا مشغول درگیری و بحران هستند، نزدیك به 174 میلیون كودك زیر پنج سال در كشورهای در حال توسعه دچار سوء تغذیه اند و 230 میلیون كودك عقب مانده ذهنی موجودند و در ایالات متحده به عنوان سردمدار مدرنیته در عصر حاضر سالانه بیست هزار قتل رخ می دهند. در شرایطی كه برخی حامیان مدرنیته دین را عامل همه منازعات جهان می دانند و تروریست ها از خشم و غضب ناشی از بی پروایی جهانی سازی به خشونت متوسل می شوند، رهبران دینی می توانند با بهره گیری از تساهل و تسامح موجود در ادیان و تأكید ادیان به برقراری صلح، در راستای ایجاد تفاهم و آرامش در جهان كمك نمایند. در واقع گفتگوی ادیان در جهان معاصر هم از موضع درون دینی و هم از نگاه برون دینی ضرورت می یابد.
این گفتگوها از سویی به شفاف كردن نسبت ادیان با جهانی سازی و حفاظت از ارزشهای دینی كمك می نمایند و از سوی دیگر نقش دین را در برقراری صلح و جلوگیری از ایجاد تنش در جهان یادآور می شوند. به صورت خاص و به عنوان یك مثال بر این باوریم كه گفتگوهای موجود میان كلیسای ارتدوكس روسیه و جمهوری اسلامی ایران كه چهارمین دور خود را از سر می گذرانند و شكل نهادینه ای یافته اند می توانند نقش سازنده ای در برقراری صلح و تفاهم در منطقه و جهان ایفاء نمایند. كلیسای ارتدوكس روسیه با توجه به گستره عظیم نفوذ خود و نقش روسیه در سیاست جهانی و سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی نیز با توجه به ساختار و وظایف بزرگ خویش و نقش جمهوری اسلامی ایران در جهان اسلام می توانند به نزدیكی روسیه و جهان اسلام كمك كنند و از این طریق به نقش فعالتر دو كشور در معضلات جهانی از جمله مسائل خاورمیانه و عراق كمك نمایند. این گفتگوها همچنین می توانند به توسعه و تحكیم روابط دو كشور و ایجاد تفاهم بیشتر میان دو ملت واقعیتهای دینی موجود در این كشورها كمك كنند. امیدواریم كه گفتگوهای موجود در آینده نیز تداوم یافته و نقش سازنده تری را ایفاء نمایند.


منابع :

  1. مرتضي شيرودي- باشگاه انديشه- مقاله مباني نظري جهاني سازي

  2. محمد لنگنهاوزن- اسلام و كثرت گرايي ديني- ترجمه نرجس جوان دل- صفحه 19-8

  3. مهدي سنايي- مقاله «جهاني شدن» و گفتگوي اديان

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/111845