زندگی حضرت الیسع علیه السلام در قرآن و سایر منابع

الیسع

«الیسع» واژه ای معرب و اصل آن در عبری «الیشع» یا «الیشاع» uwqx به معنای «خدا می بیند» یا «خدا نجات می دهد» است، زیرا در زبان عبری «إل» uw به معنای «خدا» و «یشع» qx به معنای «نجات دادن» یا «دیدن» است. گرچه برخی آن را واژه ای عربی و از ریشه «وسع، یسع» گرفته، و دلیل آن را وسعت علم آن حضرت یا تلاش وی در طلب حق و طاعت خدا دانسته اند. جماعتی از کوفیان آن را با دو لام و به صورت مشدد «اللیسع» قرائت کرده اند؛ ولی هر دو قول ضعیف است، زیرا در زبان عربی «ال» بر اسمی که بر وزن «یفعل» آمده مانند یزید و یعمر، داخل نمی شود؛ همچنین هیچ اسمی در این زبان به صورت «یسع» نیامده است، تا با ورود «ال» بر آن این کلمه مشدد شود.
در قرآن کریم نام الیسع دو بار آمده است: در آیه 86 انعام در میان نام چند پیامبر برتری یافته و در آیه 48 ص در میان پیامبرانی با وصف «اخیار» (نیکان)؛ اما درباره اینکه او در چه زمانی می زیسته و حوادث زندگیش چه بوده، قرآن سخنی نگفته است. برخی مفسران او را از نسل ابراهیم (ع) می دانند. نسب او در کتاب مقدس و منابع یهود، «الیشع بن شافاط» و در بیشتر منابع اسلامی «الیسع بن اخطوب بن العجوز» ذکر شده است. البته عده ای می گویند بین منابع اسلامی و منابع یهودی تفاوتی نیست، زیرا «شافاط» در زبان عبری به معنای قاضی است و چون در آن زمان اساس کار قاضی بر خطابه و فن سخن بوده، «اخطوب» از آن اشتقاق یافته است.
برخی از کتب تاریخی او را «الیسع بن عزی بن نشوتلخ بن افرایم بن یوسف» دانسته اند. در کتاب مقدس سفر پادشاهان اول و دوم به صورت مبسوط درباره الیسع و ارتباط وی با الیاس سخن به میان آمده، و داستان زندگی او، کیفیت جانشینی وی برای الیاس و انتقال نبوت به او از جانب خدا بیان شده است؛ همچنین معجزاتی از قبیل سالم کردن آب شهر اریحا (که شور بوده و از آن محصولات کشاورزی به دست نمی آمده)، برکت بخشیدن به کوزه روغن پیرزنی که قرض زیادی داشته است، زنده کردن مردگان، سیر کردن افراد فراوان با غذای کم و شفای نعمان، فرمانده سپاه سوریه، به او نسبت داده شده است. از کتب تاریخی و تفسیری اسلامی چنین برمی آید که الیسع با الیاس پیامبر، معاصر و شاگرد وی بوده است و درباره آن دو، داستانهای فراوانی نقل کرده اند که بعید نیست برخی از آنها از کتاب مقدس و منابع یهود اقتباس شده باشد. در کتاب عرائس المجالس فی قصص الانبیاء آمده است که الیاس پیامبر وقتی بر زنی از زنان بنی اسرائیل وارد شد که فرزندی به نام «الیسع بن اخطوب» داشت، آن زن وی را در منزل جای داد و ورودش را از دشمنان پنهان کرد. الیاس به پاس این خدمت، در حق فرزندش الیسع که به بیماری سختی مبتلا بود، دعا کرد. الیسع چون بر اثر دعای او بهبودی یافت، با دیدن این معجزه، به او ایمان آورد و ملازمتش را اختیار کرد. از آن به بعد هرجا که الیاس می رفت الیسع نیز وی را همراهی می کرد.
ثعلبی پس از بیان تفصیلی داستان عروج الیاس به آسمان ادامه می دهد: در این هنگام الیسع او را صدا زد: «ای الیاس حال که تو قصد رفتن داری تکلیف مرا معلوم کن و برای روزگار تنهاییم دستوری بده.» الیاس کسایش را بر سر الیسع انداخت که به عنوان نشانه ای برای جانشینی در میان بنی اسرائیل بود. خداوند به فضل خود الیسع را به نبوت و رسالت به سوی بنی اسرائیل فرستاد و با فرستادن وحی به وی مانند الیاس او را نیز تأیید کرد. بنی اسرائیل نیز با ایمان به وی به تعظیم و تکریمش پرداخته و تا زمانی که الیسع در میان آنان زنده بود، حکم خدای متعالی در بین بنی اسرائیل نافذ بود. در بحارالانوار روایتی طولانی از امام رضا (ع) نقل شده که آن حضرت در احتجاجی برابر جاثلیق مسیحی فرمود: «الیسع نیز مانند عیسی (ع) بر روی آب راه می رفت، مرده را زنده می کرد و کور مادرزاد و جذامیان را شفا می داد و جز خدای متعالی هیچ کس را عبادت نکرد، و امتش نیز او را نپرستیدند.»

سرگذشت الیسع در لغتنامه دهخدا

در لغتنامه دهخدا آمده: یسع یا الیسع نام پیغمبری است و او یسع بن اخطوب است که شاگرد الیاس (ع) بود و پس از او به پیغمبری رسید و به نام ابن العجوز شناخته می شود و آن اسم اعجمی است که «ال» بر سر آن آمده ولی بر امثال آن مانند یعمر و یزید نمی آید مگر به ضرورت شعر. و با دو لام به صورت للیسع خوانده شده است. (منتهی الارب). یسع و لوط دو پیغمبرند و هردو عجمی و معربند. عموم مورخان و مفسران او را جانشین و شاگرد الیاس می دانند و در تورات به نام یشع ضبط شده که چون عبری است در لغت عربی شین آن به سین تبدیل می شود. مفسران نام پدر یسع را اخطوب ذکر کرده و از قاموس مقدس نقل شده که او را پسر شافاط و ساکن آبل محوله دانسته اند. در اعلام قرآن از باب نوزدهم کتاب پادشاهان نقل کرده است که ایلیا که ظاهرا همان الیاس است در سفر خویش به یسع برخورد که مشغول شخم زدن زمین بود و او را به ملازمت خویش دعوت کرد. یسع از پدر و مادر خویش اجازه گرفت و در زمره ملازمان ایلیا در آمد. بنا به نقل تورات، ایلیا او را به خلافت نصب کرد و هنگامی که ایلیا با ارابه آتشین به آسمان صعود کرد، یسع همراه او بود.
هم چنین نقل است که الیاس چندی در خانه زنی بینوا اقامت داشت و اخطوب شوهر این زن، وفات کرده بود. در همین هنگام یسع پسر اخطوب دچار بیماری سختی شد که الیاس او را شفا بخشید و ملازم خود ساخت. سیع پس از الیاس نبوت یافت و چون بنی اسرائیل دعوت او را پذیرفتند، از خدا خواست که وی را به الیاس ملحق گرداند. در کتاب بحار از کتاب احتجاج و کتاب توحید و کتاب عیون روایتی طولانی از حسن بن محمد نوفلی از حضرت رضا (ع) نقل شده که در آن حضرت رضا (ع) در خلال احتجاجاتی که علیه جاثلیق مسیحی کرده، فرموده است: «یسع نیز کارهایی مانند عیسی کرد: یسع نیز مانند عیسی بر روی آب راه می رفت، و مرده زنده می کرد و کور مادرزاد و مبتلای به جذام را شفا می داد، و با این حال امتش او را رب و پروردگار خود اتخاذ نکردند.»

حضرت الیسع (ع) در قرآن

حضرت الیسع نیز از پیامبران بنی اسرائیل است که پس از الیاس ظهور کرده است. نامش در قرآن دو بار همراه با مدح و ستایش آمده و به خیر و فضیلت توصیف شده است. در قرآن به صورت صریح در دو جا درباره الیسع سخن به میان آمده است: یکی در سوره انعام آیه 86 و دیگری در سوره ص آیه 48.
1- خداوند در سوره ص میفرماید: «و اذکر إسمعیل و الیسع و ذا الکفل و کل من الأخیار؛ و اسماعیل و الیسع و ذوالکفل رابه یاد آور، که همگی از نیکان بودند.» (ص/ 48) "الیسع" که نام او در سوره انعام آیه 86 نیز ذکر شده، تعبیر قرآن درباره او نشان می دهد که وی از پیامبران بزرگ الهی بوده است، و در زمره کسانی است که درباره آنها می فرماید: «و کلا فضلنا علی العالمین؛ هر یک از آنها را بر جهانیان برتری دادیم.» (انعام/ 86) بعضی معتقدند او همان "یوشع بن نون" پیامبر معروف بنی اسرائیل است، که "الف و لام" بر آن داخل شده، و "شین" به "سین" تبدیل گردیده است، و داخل شدن الف و لام بر یک نام غیر عربی (و در اینجا عبری) چیز تازه ای نیست، همانگونه که عرب "اسکندر" را به عنوان "الاسکندر" می شناسند. در حالی که بعضی آن را یک واژه عربی می دانند که از "یسع" (فعل مضارع از ماده وسعت) گرفته شده، و بعد از آنکه جنبه اسمی به خود گرفته "الف و لام" که از مشخصات اسم است بر آن وارد شده. آیه سوره انعام نشان می دهد که او از دودمان ابراهیم است، ولی روشن نمی سازد که از پیامبران بنی اسرائیل بوده یا نه؟ در تورات در کتاب پادشاهان نام وی "الیشع" فرزند "شافات" ضبط شده، و معنی الیشع در زبان عبری "ناجی" و معنی شافات "قاضی" است.
بعضی او را با خضر یکی دانسته اند، اما دلیل روشنی بر این معنی در دست نیست، و اینکه بعضی او را همان ذالکفل می دانند خلاف صریح آیه مورد بحث است چرا که ذالکفل را عطف بر الیسع کرده، به هر حال او پیامبری است و الا مقام و پر استقامت و برای الهام گرفتن از زندگانیش همین برای ما کافی است. از این آیه که اسماعیل و الیسع و ذالکفل را از اخیار و نیکان دانسته است، می توان به بطلان قول کسانی که الیسع را همان ذالکفل می دانند، پی برد، زیرا ذالکفل بر الیسع عطف شده است، پس نمی تواند خود او باشد. برخی گفته اند: مراد از «عبدا» در آیه «فوجدا عبدا من عبادنا ءاتینـه رحمة من عندنا وعلمنـه من لدنا علمـا؛ تا بنده ‏اى از بندگان ما را يافتند كه از جانب خود به او رحمتى عطا كرده و از نزد خود بدو دانشى آموخته بوديم.» (کهف/ 65) نیز الیسع است؛ ولی بیشتر مفسران آن را به خضر تفسیر کرده اند؛ همچنین قرطبی در ذیل آیه «و زلزلوا حتی یقول الرسول والذین ءامنوا معه متی نصر الله؛ به [هول و] تكان درآمدند تا جايى كه پيامبر [خدا] و كسانى كه با وى ايمان آورده بودند گفتند پيروزى خدا كى خواهد بود.» (بقره/ 214) مراد از «الرسول» را الیسع می داند. قرطبی و آلوسی در ذیل آیه «فاصبر کما صبر اولوا العزم من الرسل؛ همان گونه كه پيامبران نستوه صبر كردند صبر كن.» (احقاف/ 35) از حسن بن فضل روایت کرده اند که مراد از «اولواالعزم من الرسل» در این آیه 18 پیامبر برگزیده ای هستند که نامشان در سوره انعام آمده و یکی از آنان الیسع است، زیرا در آن سوره بعد از ذکر نام این پیامبران و ویژگیهای آنان می فرماید: خدا این پیامبران را هدایت کرده، پس تو نیز به هدایت آنان اقتدا کن: «اولـئک الذین هدی الله فبهدهم اقتده» (انعام/ 90) پس آنان باید از پیامبران اولواالعزم باشند؛ ولی علامه طباطبایی با این استدلال که در آیات 83 تا 90 انعام بعد از ذکر اسم آن پیامبران فرموده است: «و من ءابائهم و ذریـتهم؛ از پدران و فرزندان.» (انعام/ 87) و بعد آیه «فبهدهم اقتده؛ پس به هدايت آنان اقتدا كن.» (انعام/ 90) را آورده، این استدلال را مردود دانسته است، زیرا اگر مراد از اولواالعزم پیامبران نامبرده باشند باید آیه «فبهدهم اقتده» بلافاصله پس از ذکر نام آنان بیاید.
2- خداوند در سوره انعام می فرماید: «و إسماعیل و الیسع و یونس و لوطا و کلا فضلنا علی العالمین؛ و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط (را به یاد آر) و جملگی را بر جهانیان فضیلت بخشیدیم.» (انعام/ 86) در اینکه "الیسع" چگونه نامی است و اشاره به کدام یک از پیامبران است در میان مفسران و ادبای عرب گفتگو است، بعضی آن را یک نام عبری می دانند که در اصل "یوشع" بوده، سپس الف و لام به آن داخل شده و شین تبدیل به سین گردیده است، و بعضی معتقدند یک اسم عربی است که از یسع (فعل مضارع از ماده وسعت) گرفته شده است، این احتمال را نیز داده اند که به همین صورت نام یکی از انبیای پیشین بوده است و در هر حال از پیامبرانی است که از نسل ابراهیم می باشند.
علامه طباطبایی می فرماید: «یسع (به فتح یا و سین) بر وزن "أسد" و به قرائتی دیگر "لیسع" بر وزن "ضیغم" اسم یکی از انبیای بنی اسرائیل است. قرآن کریم در این آیه و همچنین در آیه 48 سوره ص نام او را با اسماعیل ذکر فرموده. و اما اینکه این پیغمبر در چه زمانی می زیسته و خاطرات زندگیش چه بوده؟ قرآن چیزی از آن را بیان نکرده است. در این آیه خداوند می فرماید: اسماعیل و الیسع و چند پیامبر دیگر را بر عالمیان برتری دادیم. شکی نیست که نمی توان گفت آنها بر همه عالمیان برتری دارند، زیرا پیامبر اکرم (ص) و معصومین (ع) و حتی برخی از پیامبران دیگر بر آنان برتری دارند، از این رو گفته شده: آیه بدین معناست که خداوند به وسیله نبوت آنها را بر افراد روزگار خودشان برتری داده است.»
علامه طباطبایی در ذیل این آیه می فرماید «عالم» در اینجا جماعتی از مردم است؛ مانند اینکه گاهی گفته می شود: «عالم عرب» و «عالم عجم» و معنای برتری دادن بر عالمیان، برتری به حسب مقام و منزلت است، چون هدایت خاص الهی آنها را بدون واسطه شامل می شود، در حالی که دیگران به وسیله آنها هدایت می شوند.
البته احتمال دارد برتری آنان از این جهت باشد که انبیا (ع) در میان سلسله بنی نوع بشر، این ویژگی را داشته اند که هدایتشان بر خلاف سایر افراد، فطری بوده و به راهنمایی کسی هدایت نشده اند، ازاین رو همه انبیا (ع) مجموعه ای هستند که بر سایر مجموعه های بشری فضیلت دارند، بنابراین آن گونه که برخی مفسران خواسته اند با استدلال به این آیه برتری انبیا را بر فرشتگان، اثبات کنند، درست نیست؛ همچنین برخی دیگر از مفسران با توجه به ترتیب ذکر اسمای انبیا در این آیه و آیات قبل و بعد از آن خواسته اند، به ترتیب زمانی یا مقامی و رتبی پیامبران برسند؛ ولی چنین تمسکی درست نیست، چون برخی از انبیایی که از نظر زمانی پیش از اسماعیل بوده اند، بعد از وی ذکر شده اند؛ همچنین با اینکه نوح و موسی و عیسی (ع) از برترین پیامبرانند؛ ولی عده ای بر آنها مقدم شده اند.

الیسع اسوه همکاری و استمرار دعوت

مطابق روایات، الیسع جانشین الیاس بوده که پس از تلاش ها و فعالیت های تبلیغی و زمینه سازیهای مفید و مؤثر، راه را برای ایمان بنی اسرائیل هموار کرده است، به گونه ای که پس از او، عموم بنی اسرائیل به الیسع ایمان آورده و به فرمانش گردن نهاده اند. طبرسی به نقل از ابن عباس می گوید پس از آن که خداوند الیاس را برای نجات از توطئه پادشاه و همسرش به آسمان برد و دشمنانی نیرومند را بر پادشاه و قومش مسلط کرد که وی و همسرش را به قتل رساندند، خدای تعالی الیسع را به رسالت میان مردم برانگیخت. بنی اسرائیل بدو گرویدند و او را بزرگ داشتند و فرمانش گردن نهادند. قرآن مجید به شیوه های تبلیغی حضرت الیسع هیچ اشاره ننموده و تنها او را مدح نموده است، اما آنچه از روایات موجود بر می آید این است که الیسع در شرایط خفقان و فشار و بدون آن که رابطه خویشی میان او و الیاس بوده باشد همراهی و مساعدت نیکویی با الیاس انجام داده و پس از او به خوبی از عهده جانشینی او برآمده است.
ثعلبی در قصص الانبیاء می نویسد الیاس (در هنگام گریختن از چنگ جبار زمان) به خانه زنی از بنی اسرائیل وارد شد که پسری بیمار به نام الیسع بن اخطوب داشت. آن زن الیاس را پناه داد و خبرش را پنهان داشت. الیاس برای فرزند او دعا کرد و شفا یافت. از آن پس الیسع تابع مرام الیاس گشت و به او ایمان آورد و تصدیقش نمود و همراهی کرد و به هر کجا می رفت ملازم او بود. ثعلبی سپس داستان به آسمان رفتن الیاس را ذکر کرده اضافه می کند که در این هنگام یسع او را بانگ زد که «ای الیاس حالا که می روی تکلیف مرا معلوم کن، و مرا برای روزگار تنهاییم دستوری ده.» الیاس از آسمان کسای خود را انداخت، و همین کسا علامت جانشینی یسع برای الیاس در میان بنی اسرائیل بود.
آن گاه می گوید خداوند به فضل خود یسع (ع) را به نبوت و رسالت به سوی بنی اسرائیل مبعوث نمود. و به وی وحی فرستاد، و او را به همان نحوی که بنده خود الیاس را تایید می کرد تایید فرمود، و در نتیجه بنی اسرائیل به وی ایمان آورده و او را تعظیم نموده در هر پیشامدی رأی و امر او را متابعت می کردند، و بدین منوال تا یسع در میان بنی اسرائیل زنده بود حکم خدای تعالی در بین آنان نافذ و مجری بود.
با این همه، مأموریت اصلی الیسع هنگامی آغاز می شود که از سوی الیاس به جانشینی منصوب می شود و خدا نیز او را به رسالت مبعوث می فرماید:«و قیل انه استخلف الیسع علی بنی اسرائیل... و بعث الله الیسع رسولا فامنت به بنواسرائیل و عظموه و انتهوا الی امره» گفته شده که الیسع به جانشینی برای رهبری بنی اسرائیل منصوب شد و خداوند او را رسول این قوم قرار داد، پس بنی اسرائیل بدو ایمان آورده و بزرگش داشتند و فرمانش پذیرفتند.

پیامبری الیسع (ع)

قرآن او را در زمره مجموعه پیامبرانی که ایمان بدانان واجب است قرار داده. گفته می شود که یسع، پسر عموی الیاس (ع) بوده که پس از رحلت الیاس به تبلیغ رسالت الهی پرداخته و به همان شیوه دین و آیین الیاس، مردم را به خدا پرستی دعوت می کرده است و در زمان آن حضرت، رخدادها و گناهان بسیاری انجام پذیرفت. و نیز ملاحظه می کنیم که قرآن به طور خلاصه و کوتاه از الیاس (ع) یاد کرده و به پیامبری یسع اشاره ای گذرا داشته است، ولی کتب تاریخی درباره الیاس (ع) مملو از اسرائیلیات است. ما تنها رویدادی را که طبری نقل کرده از میان مطالب فراوانی که منقول است برمی گزینیم و فشرده آن را یاد آور می شویم، البته از باب اطلاع و آگاهی به بیان آن می پردازیم نه این که این رویداد، واقعیت داشته باشد. الیاس آن گاه که از بنی اسرائیل خواست بت پرستی را کنار گذاشته و به پرستش خدای یگانه تمسک جویند، دعوت وی را نپذیرفته و به او پاسخ مثبت ندادند، الیاس به پیشگاه خدای خود عرضه داشت: «بار خدایا، بنی اسرائیل، از پرستش تو سر برتافتند و بر کفر و الحاد و پرستش غیر تو روی آوردند، نعمت هایی را که به آنان دادی دگرگون ساز.» خداوند بدو وحی فرمود: «ما زمام امور ارزاق آنها را به دست تو می سپاریم، هرگونه که خواستی عمل نما.» الیاس عرض کرد: «آفریدگارا، بارانت را از آنان دریغ فرما.»
در پی آن سه سال بر آنها باران نبارید تا چهار پایان آنان از بین رفت و درختانشان خشکید و مردم سخت دچار گرفتاری شدند. الیاس هر کجا که به سر می برد، خوراک و روزی او می رسید و بنی اسرائیل هرگاه بوی نان می شنیدند می گفتند: «الیاس این جاست.» و در جستجوی وی برمی آمدند، و بدین ترتیب، اهل آن خانه مورد اذیت و آزار آنها قرار می گرفت. الیاس روزی به خانه زنی از بنی اسرائیل پناه برد که پسری بیمار به نام «یسع بن اخطوب» داشت. آن زن، الیاس را به خانه خود راه داد و ماجرای او را نهان داشت. آن حضرت در حق فرزند او دعا کرد و خداوند او را از بیماری رهانید. و از آن پس دست از الیاس بر نداشت و بدو ایمان آورده و وی را تصدیق کرد و پیوسته با او بود و هر کجا الیاس می رفت، وی نیز او را همراهی می کرد. الیاس پیرمردی سالخورده، و یسع پسرکی نوجوان بود و پس از آن، روزی الیاس به بنی اسرائیل گفت: «اگر دست از پرستش بت ها بردارید از خدا می خواهم که گرفتاری ها را از شما بردارد.» لذا آنان بت ها و پیکره هایی را که ساخته بودند بیرون ریختند و الیاس (ع) به پیشگاه خداوند دعا کرد و خداوند به فریادشان رسید و گرفتاری ها را از آنان برداشت، سرزمین های آنان سرسبز شد، ولی آنها دست از عقیده خود برنداشته و به راه راست هدایت نگشتند. وقتی الیاس (ع) چنین دید از خدای خویش درخواست نمود که جانش را بستاند تا از شر آنها راحت و آسوده گردد و خداوند روح او را قبض نمود و به آسمان ها برد و خداوند بعد از الیاس، یسع را برای ارشاد و راهنمایی آنها مأمور ساخت.

سرانجام الیسع و جانشین او
درباره اینکه الیسع کی و چگونه از دنیا رفت و جانشین او چه کسی بوده در قرآن کریم چیزی بیان نشده است؛ ولی در برخی از کتب تاریخی و تفسیری آمده است که وقتی الیسع خواست برای خود جانشینی برگزیند، گفت: «کسی می تواند این وظیفه را بپذیرد که روز را روزه بگیرد و شب را به عبادت بپردازد و در هنگام قضاوت هرگز خشمگین نشود.» الیسع سه بار این شرایط را برای قوم خویش بیان کرد و در هر سه بار جوانی که در نظر قوم، خوار و زبون می نمود این شرایط را پذیرفت و در روز سوم الیسع او را به جانشینی برگزید و چون او به عهد خود وفا کرد خداوند او را ستود و ذاالکفل نامیده شد.


منابع :

  1. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 7 ص 243- 244 و 339، جلد 17 ص 330

  2. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 5 ص 327، جلد 19 ص 311

  3. محمدباقر مجلسى- بحارالأنوار- جلد 13 صفحه 397

  4. احمد بن محمد ثعلبى- قصص القرآن- صفحه 229

  5. مصطفى عباسى مقدم- اسوه هاى قرآنى و شیوه هاى تبلیغى آنان

  6. مستر هاكس- قاموس کتاب مقدس- صفحه 98

  7. محمدبن جریر طبری- تفسیر طبری (جامع‏ البیان)- جلد 7 صفحه 341

  8. ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد 4 ص 507- 510 و 103، جلد 6 ص 745

  9. محمدبن جریر طبری- تاریخ طبرى- جلد 1 صفحه 273- 274

  10. محمد رشيد رضا- تفسیر المنار- جلد 7 صفحه 587 ـ 588

  11. ابوالفضل روحی- دائره المعارف قرآن کریم- جلد 4- مقاله الیسع

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/113313