عوامل ورود در جهنم (تصرف مال یتیم)

خوردن مال مردم به باطل

در این مقاله در مورد پایمال کردن مال مردم و به اصطلاح خصلت زشت مال مردم خوری در دو بخش صحبت می کنیم:
1- مال مردم خورى به طور عام
2- مال مردم خورى به طور خاص
انسان محترم است و هرچه به نحوى وابسته به او باشد نیز محترم است. مال حاصل کوشش انسان است و در نتیجه جزئى از انسان است. تجاوز به مال دیگرى حرام است زیرا تجاوز به کرامت انسانى اوست و هر که به کرامت مردم تجاوز کند باید آماده باشد که دیگران نیز بر او تجاوز ورزند. از این جهت است که در تعبیر قرآنى خطاب متوجه همگان است و خداوند همگان را به احترام حقوق یکدیگر فرمان مى دهد: «یا أیها الذین آمنوا لا تأکلوا أموالکم بینکم بالباطل؛ اى مؤمنان! اموال خود را (ضمن روابطى که دارید) به باطل و ناروا مخورید.» (نساء/ 29)

سلامت اجتماعی و سلامت اقتصادی

این آیه در واقع زیر بناى قوانین اسلامى را در مسائل مربوط به "معاملات و مبادلات مالى" تشکیل مى دهد، و به همین دلیل فقهاى اسلام در تمام ابواب معاملات به آن استدلال مى کنند، آیه خطاب به افراد با ایمان کرده و مى گوید: "اموال یکدیگر را از طرق نا به جا و غلط و باطل نخورید" یعنى هرگونه تصرف در مال دیگرى که بدون حق و بدون یک مجوز منطقى و عقلانى بوده باشد ممنوع شناخته شده و همه را تحت عنوان "باطل" که مفهوم وسیعى دارد قرار داده است.
مى دانیم "باطل" در مقابل "حق" است و هر چیزى را که ناحق و بى هدف و بى پایه باشد در برمى گیرد. در آیات دیگرى از قرآن نیز با عباراتى شبیه عبارت فوق، این موضوع تاکید شده، مثلا به هنگام نکوهش از قوم یهود و ذکر اعمال زشت آنها مى فرماید: «و أکلهم أموال الناس بالباطل؛ آنها در اموال مردم بدون مجوز و به ناحق تصرف مى کردند.» (نساء/ 161) و در آیه ی 188 بقره، جمله «لا تأکلوا أموالکم بینکم بالباطل؛ اموالتان را ميان خودتان به ناروا مخوريد.» را به عنوان مقدمه اى براى نهى از کشاندن مردم به وسیله ادعاهاى پوچ و بى اساس به سوى دادگاهها و خوردن اموال آنها ذکر فرموده است.
بنابراین هر گونه تجاوز، تقلب، غش، معاملات ربوى، معاملاتى که حد و حدود آن کاملا نامشخص باشد، خرید و فروش اجناسى که فایده منطقى و عقلایى در آن نباشد، خرید و فروش وسائل فساد و گناه، همه در تحت این قانون کلى قرار دارند، و اگر در روایات متعددى کلمه ی "باطل" به قمار و ربا و مانند آن تفسیر شده در حقیقت معرفى مصداق هاى روشن این کلمه است نه آنکه منحصر به آنها باشد. شاید نیاز به تذکر نداشته باشد که تعبیر به "اکل" (خوردن) کنایه از هر گونه تصرف است خواه به صورت خوردن معمولى باشد یا پوشیدن یا سکونت و یا غیر آن و این تعبیر علاوه بر زبان عربى در فارسى امروز نیز کاملا رائج است.
در حدیثی از امام صادق (ع) در مورد وجوهی از اموال حرام آمده است: «اما وجوه حرام از خرید و فروش، و هر امرى که در آن فساد است و نهى شده، از جهت خوردن و آشامیدن آن، یا کسب کردن آن، یا ازدواج کردن، یا مالک شدن آن، یا نگاه داشتن آن، یا بخشیدن آن، یا به عاریت دادن آن، یا چیزى که در آن وجهى از وجوه فساد وجود دارد، همچون داد و ستد ربایى (به سبب فسادى که در آن است) یا فروختن مردار، یا خون، یا گوشت خوک، یا گوشتهاى درندگان یا مرغان وحشى، یا پوست آنها، یا شراب، یا چیزهاى نجس، همه اینها حرام است و تحریم شده است، زیرا خوردن و نوشیدن و پوشیدن و مالک شدن و نگاه داشتن یا بهره مندى از آنها به هر وجه که باشد (به سبب فسادى که در آن است) همه حرام است. و چنین است خریدن چیزى که اسباب لهو است، و هر آنچه از آن نهى شده است و مایه نزدیکى به غیر خداست، یا سبب تقویت کفر و شرک مى شود، از همه گونه هاى گناهان؛ یا وسیله اى که سبب تقویت گمراهى، یا تأیید باطل، یا توهین به حق مى شود، همه اینها حرام است و تحریم شده است، یعنى فروختن و خریدن و نگاه داشتن و مالک شدن و بخشیدن و عاریه دادن و هر گونه تصرفى در آنها حرام است، مگر در هنگامى که ضرورتى پیش آید.»
تفصیل «کسبهاى حرام» و خوردن اموال مردمان به باطل از راههاى گوناگون در کتابهاى فقیهان ما آمده است، باید به آنجا رجوع شود.

مال مردم خورى به طور خاص

گروهى از دانشمندان دینى از اهل کتاب در اثر موقعیت زمان و نفوذ اجتماعى که در پیروان خود در جامعه اهل کتاب به دست می آورند از اموال مردم استفاده کلانى می نمایند، قرآن در این مورد می گوید: «إن کثیرا من الأحبار و الرهبان لیأکلون أموال الناس بالباطل؛ بسیارى از عالمان دین یهود و راهبان ترسا اموال مردمان را به باطل (راههاى نامشروع) مى خورند.» (توبه/ 34)
هیچ جرم و گناهى به قدر تعدى به حقوق مردم، جامعه را فاسد نمى سازد. زیرا مهمترین چیزى که جامعه انسانى را بر اساس خود پایدار مى دارد، اقتصادیات جامعه است که خدا آن را مایه قوام اجتماعى قرار داده، و ما اگر انواع گناهان و جرائم و جنایات و تعدیات و مظالم را دقیقا آمارگیرى کنیم و به جستجوى علت آن بپردازیم خواهیم دید که علت بروز تمامى آنها یکى از دو چیز است: یا فقر مفرطى است که انسان را به اختلاس اموال مردم از راه سرقت، راهزنى، آدم کشى، گرانفروشى، کم فروشى، غصب و سایر تعدیات وادار مى کند، و یا ثروت بى حساب است که انسان را به اسراف و ول خرجى در خوردن، نوشیدن، پوشیدن، تهیه سکنى و همسر، و بى بند و بارى در شهوات، هتک حرمتها، شکستن قرقها و تجاوز در جان، مال و ناموس دیگران وامى دارد.
همه این مفاسد که از این دو ناحیه ناشى مى شود هر یک به اندازه خود تاثیر مستقیمى در اختلال نظام بشرى دارد، نظامى که باید حیازت اموال و جمع آورى ثروت و احکام مجعول براى تعدیل جهات مملکت و جدا ساختن آن از خوردن مال به باطل را ضمانت کند، وقتى این نظام مختل گردد و هر کس به خود حق دهد که هر چه به دستش مى رسد تصاحب کند، و از هر راهى که برایش ممکن باشد ثروت جمع نماید قهرا سنخ فکرش چنین مى شود که از هر راهى که ممکن شد باید مال جمع آورى کرد چه مشروع و چه نامشروع، و به هر وسیله شده باید غریزه جنسى را اقناع و اشباع کرد چه مشروع و چه نامشروع، و هر چند به جاهاى باریک هم بکشد. و پر واضح است که وقتى کار بدینجا بکشد شیوع فساد و انحطاطهاى اخلاقى چه بلائى بر سر اجتماع بشرى درمى آورد، محیط انسانى را به صورت یک محیط حیوانى پستى در مى آورد که جز شکم و شهوت هیچ همى در آن یافت نمى شود، و به هیچ سیاست و تربیتى و با هیچ کلمه حکمت آمیز و موعظه اى نمى شود افراد را کنترل نمود. و شاید همین جهت باعث بوده که در آیه مورد بحث از میان همه گناهان تنها مساله اکل مال به باطل آنهم از ناحیه احبار و رهبان که خود را مربى امت و مصلح اجتماع قلمداد مى کنند ذکر شود.
امیرالمؤمنین علی (ع) می فرمایند: «طلبة هذا العلم على ثلاثة أصناف و صنف منهم یتعلمون للاستطالة و الختل فإنه یستطیل على أشباهه من أشکاله، و یتواضع للأغنیاء من دونهم، فهو لحلوائهم هاضم، و لدینه حاطم؛ طالبان این علم (علم دین) سه دسته اند: دسته اى آن را مى آموزند براى مقام یافتن و صید کردن مرید این دسته در برابر همردیفان خود بزرگى مى فروشند، و در برابر ثروتمندانى که از آنان پایین ترند تواضع مى کنند، چنین کسى حلواى توانگران را مى خورد و دین خود را پایمال مى کند.»
از امام صادق (ع) نیز روایت به همین مضمون نقل شده است.

اموال یتیمان و تأکید بر نگاهدارى آنها

مجازات خوردن مال یتیم و خیانت به او در آخرت بسیار سنگین است و خداوند در قرآن به صورت شدیداللحنى به آنان اخطار مى کند که آنها که اموال یتیمان را از روى ستم مى خورند، همانا در شکمهایشان آتش مى خورند. یعنى این اموال در آخرت تبدیل به آتش خواهد شد و در شکمهاى آنها فرو خواهد رفت و آنان در روز قیامت در میان آتش فروزان و شعله ور خواهند افتاد: «إن الذین یأکلون أموال الیتامى ظلما، إنما یأکلون فی بطونهم نارا، و سیصلون سعیرا؛ کسانى که اموال یتیمان را به ستم مى خورند، همچون آتشى است که در شکمهاى خود مى افکنند؛ و سرانجام در آتش افروخته دوزخ خواهند سوخت.» (نساء/ 10)
این بالاترین نوع تهدید است که خداوند درباره خیانتکاران به اموال یتیمان بیان مى کند و آشکارا وعده جهنم و آتش سوزان مى دهد. عین همین تهدید را خداوند درباره آن گروه از اهل کتاب که آیات خدا را کتمان مى کنند و تورات و انجیل را بازیچه هوسهاى خود قرار مى دهند، دارد: «إن الذین یکتمون ما أنزل الله من الکتاب و یشترون به ثمنا قلیلا أولئک ما یأکلون فی بطونهم إلا النار؛ کسانى که آنچه خداوند از کتاب نازل کرده، پنهان مى دارند و آن را به بهاى اندکى مى فروشند، همانا در شکمهایشان جز آتش نمى خورند.» (بقره/ 174)
امام صادق به نقل از پیامبر گرامی اسلام می فرمایند: «لما أسری بی إلى السماء، رأیت قوما یقذف فی أجوافهم النار و تخرج من أدبارهم، فقلت: من هؤلاء یا جبرئیل؟فقال: هؤلاء الذین یأکلون أموال الیتامى ظلما؛ هنگامى که مرا به آسمان (شبانه) سیر مى دادند، گروهى را دیدم که شکم ایشان را پر از آتش مى کردند، و از پشتشان آتش بیرون مى زد؛ گفتم: اى جبرئیل، اینان کیانند؟ گفت: اینان کسانی اند که اموال یتیمان را به ستم مى خورند.»
حدیث دیگری از امام رضا (ع) وارد شده است که: «خدا خوردن مال یتیم را به ستم (و ناحق) حرام کرده است، به علتهاى فراوانى که همه موجب فساد است؛ نخستین آنها این است که چون آدمى مال یتیم را به ستم بخورد، به کشتن او کمک کرده است، چه یتیم بى نیاز نیست و نمى تواند از خود نگاهدارى کند و کارهاى خود را سامان دهد، و کسى ندارد که همچون پدر و مادر به او برسند، پس چون مال او خورده شود بدان مى ماند که او را کشته و به فقر و فاقه مبتلا کرده باشند؛ و خداى بزرگ، این کار را حرام کرده و براى آن در این آیه کیفر قرار داده است: "و لیخش الذین لو ترکوا من خلفهم ذریة ضعافا خافوا علیهم، فلیتقوا الله؛ و کسانى که اگر بعد از خود فرزندانى ناتوان بر جاى گذارند بر [آینده] آنان بیم دارند، باید [درباره ى یتیمان مردم نیز] بترسند." (نساء/ 9)» و امام باقر (ع) فرموده است: «إن الله أوعد فی آکل مال الیتیم عقوبتین، عقوبة فی الدنیا و عقوبة فی الآخرة؛ خداوند براى خوردن مال یتیم دو کیفر قرار داده است، کیفرى در دنیا و کیفرى در آخرت.»
پس علت حرمت خوردن مال یتیم این است که یتیمان بتوانند به زندگى خود (با بى نیازى) ادامه دهند، و روى پاى خود بایستند، و فرزندان کسانى که مال یتیمان در دست آنان است از چنین سرنوشتى (که اموالشان را کسانى بخورند) در امان مانند، زیرا خداوند چنین کیفرى را یادآور شده است.

چگونه در مال یتیم تصرف کنیم؟

به مال یتیم، جز به بهترین وجه مصلحت یتیم، نزدیک نشوید. از ویژگیهاى مهم در قانونگذارى قرآنى، همان واقعیت است. باید و نبایدهاى قرآنى مطابق است با انحرافات واقعیت خارجى و متمرکز بر آن. براى مثال در زمینه اقتصاد، قرآن تنها به بیان حق مالکیت خصوصى و حرمت تجاوز به اموال مردم بسنده نمى کند، بل به حلقه هایى مى پردازد که بیشتر در معرض تجاوز قرار دارند و لذا از آن بسیار سخن مى گوید و از همین رو جامعه از حلقاتى که بیشتر مورد تعرض هستند پرهیز مى کند و طبیعتا به دیگرى تجاوز روا نمى دارد و لذا قرآن مال یتیم را متعرض مى شود و کاهش در میزان و سنجش را. مال یتیم از آن رو که یتیم ناتوان است و نمى تواند آن را مطالبه کند و این مال زودتر تباه مى شود و کاهش در میزان و سنجش نیز از آن رو که عمل رایجى است و به دور از پیگرد قانونى، زیرا دشوار مى توان بر آن آگاهى یافت: «و لا تقربوا مال الیتیم إلا بالتی هی أحسن، حتى یبلغ أشده؛ به مال یتیم جز به بهترین وجه (مصلحت یتیم) نزدیک نشوید، (و کفالت او را به خوبى انجام دهید) تا به سن رشد برسد.» (انعام/ 152 و اسراء/ 34)
اینکه از نزدیک شدن به مال یتیم نهى فرموده براى این است که دلالت بر عمومیت مطلب کند، یعنى بفهماند که تنها خوردن آن حرام نیست، بلکه استعمال و هرگونه تصرفى در آن نیز حرام است مگر اینکه منظور از تصرف در آن حفظ آن باشد آن هم به شرطى که بهترین راههاى حفظ بوده باشد. و نهى از نزدیکى به مال یتیم هم چنان امتداد دارد تا زمانى که یتیم به حد رشد و بلوغ برسد، و دیگر از اداره اموال خود قاصر و محتاج به تدبیر ولى خود نباشد.
پس معلوم شد مقصود از "یبلغ أشده" رسیدن به حد بلوغ و رشد هر دو است، چنان که آیه ی «و ابتلوا الیتامى حتى إذا بلغوا النکاح فإن آنستم منهم رشدا فادفعوا إلیهم أموالهم و لا تأکلوها إسرافا و بدارا أن یکبروا؛ و یتیمان را بیازمایید تا آن گاه که به سن ازدواج رسیدند، پس اگر در آنها رشد یافتید اموالشان را به آنها بدهید، و آن را از بیم آن که مبادا بزرگ شوند [و اموالشان را پس بگیرند] به اسراف و شتاب نخورید. هر که توانگر بود خویشتن دارى کند و هر که تهیدست بود در حد متعارف از آن بخورد. و آن گاه که اموالشان را به آنها تسلیم کردید بر آنها گواه بگیرید، و خدا براى حسابرسى کافى است.» (نساء/ 6) به آن دلالت مى کند.
نیز معلوم شد که غرض از آیه مورد بحث این نیست که بفرماید وقتى یتیم به حد رشد رسید مى توانید اموالش را تصرف کنید و دیگر خوردن آن حرام نیست، بلکه مقصود بیان آن وقتى است که مال یتیم صلاحیت این را پیدا مى کند که اشخاص به آن نزدیک شوند، در حقیقت آیه شریفه مى خواهد بفرماید: مال یتیم را نگهدارى و اصلاح کنید تا وقتى که خودش به حد رشد رسیده و بتواند از عهده اصلاح و حفظ آن برآید.
«إمام الباقر (ع): من ألفاظ رسول الله (ص): شر المآکل أکل مال الیتیم؛ امام باقر (ع) می فرمایند: این جمله را رسول خدا (ص) بسیار مى فرمود: بدترین خوردنیها خوردن مال یتیم است.»
«الإمام الصادق (ع) من عال یتیما حتى ینقطع یتمه، أو یستغنی بنفسه، أوجب الله عز و جل له الجنة، کما أوجب النار لمن أکل مال الیتیم؛ امام صادق (ع): هر کس یتیمى را تا زمانى سرپرستى کند که یتیمى او به پایان برسد، یا خود بتواند به کار خویش سامان دهد، خداى بزرگ بهشت را بر او واجب کند، چنان که آتش را براى خورنده مال یتیم واجب کرده است.»

رسیدن به کار یتیمان بر پایه عدالت
در هر اجتماعى بر اثر حوادث گوناگون پدرانى از دنیا می روند و فرزندان صغیرى از آنها باقى می مانند منتها در جوامع ناسالم که گرفتار جنگهاى داخلى هستند، مانند جامعه عرب در زمان جاهلیت، تعداد اینگونه کودکان یتیم بسیار زیادتر است، که باید از طرف حکومت اسلامى و فرد فرد مسلمانان، تحت حمایت قرار گیرند. مجددا قرآن درباره رعایت حقوق و تربیت کودکان بى پدر چه پسر و یا دختر سفارش نموده است که اولیاء باید با آنان حسن معاشرت داشته و درباره آموزش و تربیت و حفظ اموال آنان کمال مراقبت را بنمایند و کوچکترین مسامحة و سهل انگارى را درباره آنها روا ندارند. «و أن تقوموا للیتامى بالقسط؛ (دستور خدا این است که) درباره یتیمان به عدالت و انصاف رفتار کنید.» (نساء/ 27)

خیانت در اموال یتیمان ممنوع
در آیه ای دیگر سه دستور مهم درباره اموال یتیمان داده شده است:
1- «و آتوا الیتامى أموالهم» در این جمله دستور می دهد که: «اموال یتیمان را به هنگامى که رشد پیدا کنند به آنها بدهید.» (نساء/ 2) یعنى تصرف شما در این اموال تنها به عنوان امین و ناظر و وکیل است نه به عنوان یک مالک.
2- «و لا تتبدلوا الخبیث بالطیب؛ و هیچ گاه اموال پاکیزه آنها را با اموال ناپاک و پست خود تبدیل نکنید.» این دستور در حقیقت براى جلوگیرى از حیف و میل هایى است، که گاهى سرپرست هاى یتیمان به بهانه اینکه تبدیل کردن مال به نفع یتیم است یا تفاوتى با هم ندارد، و یا اگر بماند ضایع می شود، اموال خوب و زبده یتیمان را برمی داشتند و اموال بد و نامرغوب خود را به جاى آن می گذاشتند.
3- «و لا تأکلوا أموالهم إلى أموالکم؛ و اموال آنها را با اموال خود نخورید.» یعنى اموال یتیمان را با اموال خود مخلوط نکنید به طورى که نتیجه اش تملک همه باشد، و یا اینکه اموال بد خود را با اموال خوب آنها مخلوط نسازید که نتیجه اش پایمال شدن حق یتیمان باشد. (الى در جمله بالا در حقیقت به معنى مع است)
«إنه کان حوبا کبیرا» در پایان آیه، براى تاکید و اثبات اهمیت موضوع می فرماید: «اینگونه تعدى و تجاوز به اموال یتیمان گناه بزرگى است.» راغب در کتاب مفردات می گوید: «"الحوبة" در اصل به معنى احتیاج و نیازى است که انسان را به گناه می کشاند، و از آنجا که تجاوزهاى سرپرستان به اموال یتیمان، غالبا بر اثر نیاز و یا به بهانه احتیاج صورت می گیرد در آیه فوق به جاى کلمه "اثم" (گناه) کلمه "حوب" به کار رفته است، تا اشاره به این حقیقت بوده باشد.»
بررسى آیات مختلف قرآن نشان می دهد که اسلام اهمیت فوق العاده اى براى این موضوع قائل شده و با شدت تمام خیانت کنندگان در اموال یتیمان را به مجازات هاى شدید تهدید می کند و با عباراتى محکم و قاطع سرپرستان را به مراقبت کامل از اموال یتیمان دعوت می کند. لحن شدید این آیات به قدرى در قلوب مسلمانان مؤثر واقع شد، که حتى می ترسیدند غذاى مشترکى براى خودشان و یتیمان درست کنند، به همین جهت غذاى آنها را از غذاى خود و فرزندان خویش جدا می ساختند، و این امر موجب ناراحتى هر دو طرف می شد لذا در آیه 220 سوره بقره به آنها دستور داده شد که اگر هدفشان از مخلوط ساختن اموال یا غذاى یتیمان با اموال یا غذاى خود، خیرخواهى و اصلاح بوده باشد مانعى ندارد.


منابع :

  1. محمدرضا حکیمی- الحیاة- ترجمه احمد آرام- جلد 3 صفحه 133- 147

  2. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏7 صفحه 518

  3. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏9 صفحه 330

  4. محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏2

  5. محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏3 صفحه 20659

  6. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏3 صفحه 249- 355

  7. سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد ‏7 صفحه 524

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/114573