وحی و نبوت در آیین یهود (وحی)

حوادث فوق العاده به هنگام وحی

از بعض آیات کتاب مقدس استفاده می شود که به هنگام وحی حوادث فوق العاده ای به وقوع می پیوسته است: «و جمیع اقوام رعدها و زبان های آتش و صدای کرنا و کوه را که پر از دود بود دیدند، و چون قوم این را بدیدند لرزیدند و از دو ایستادند و به موسی گفتند تو به ما سخن بگو و خواهیم شنید، اما خدا به ما نگوید مبادا بمیریم.» «و واقع شد در روز سوم به وقت طلوع صبح که رعدها و برق ها و ابر غلیظ بر کوه پدید آمد و آواز کرنای بسیار سخت به طوری که تمامی قوم که در لشگرگاه بودند بلرزیدند و موسی قوم را برای ملاقات خدا از لشگرگاه بیرون آورد و در پایان کوه ایستاد و تمامی کوه سینا را دود فرو گرفت، زیرا خداوند در آتش بر آن نزول کرد و دودش مثل دود کوره بالا می شد و تمام کوه سخت متزلزل گردید.»

شرط قابلیت در وحی

در تلمود می نویسد یک نظریه که مورد توجه و تأیید فیلسوفان یهود در دوران های بعدی قرار گرفته و حاکی از این است که نبوت هدیه ای نیست که از طرف خداوند به طور دلخواه به عده ای از اشخاص عطا شود، بلکه حد اعلای یک آمادگی و تجهیز عقلانی و فکری استثنایی است که انسان می تواند به آن نائل گردد، در تلمود نیز یافت می شود. مراحل مختلفی که منجر به کسب مقام نبوت می شود به قرار زیر نامبرده شده است: «زیرکی و چابکی برای انسان پاکی می آورد، پاکی باعث طهارت می شود. طهارت به پرهیزگاری منجر می گردد، پرهیزگاری به انسان قدوسیت می بخشد، قدوسیت آدم را متواضع و فروتن می کند، تواضع و فروتنی ترس از خطاکاری را در دل انسان می پرورد، ترس از خطاکاری سبب پارسایی و دینداری می شود. و پارسایی و دینداری شخص را دارای روح القدس می کند.» (میشنا سوطا، 9: 15)
علاوه بر کیفیات اخلاقی فوق الذکر شرائط دیگری نیز برای رسیدن به مقام نبوت لازم و اساسی است: «ذات قدوس متبارک شنحینای خود را فرود نمی آورد مگر بر شخصی که دلیر و ثروتمند و دانا و فروتن باشد.» «شنحینا قرار نمی گیرد مگر بر انسانی که عاقل و دانشمند و دلیر و ثروتمند و بلند اندام باشد.» (شبات، 92 الف) علاوه بر این، انحراف از کمال اخلاقی این اثر را دارد که عطیه نبوت را برای همیشه و یا به طور موقت از انسان می گیرد و آن را از بین می برد. «اگر پیغمبری تکبر کند نبوت از وی دور می شود، و اگر او عصبانی و خشمگین شود نیز نبوت او را ترک می گوید.» (پساحیم، 66 ب)

وحی و نبوت در بت پرستان

در تلمود می نویسد: «از آنجا که ملت اسرائیل امانت دار وحی و الهام الهی بود بالطبع افرادی از این قوم به عنوان پیامبران خدا برگزیده شدند، لیکن این امر تنها به ایشان اختصاص نداشت. «هفت پیغمبر برای بت پرستان نبوت کردند، و ایشان عبارت بودند از بلعام، بعور پدر بلعام، ایوب و چهار دوست او.» (باوابترا، 15ب) عدالت الهی ایجاب کرد که خدا در میان بت پرستان نیز سخنگویان و پیغمبرانی داشته باشد. درباره این آیه: «آفریدگاری که اعمالش کامل می باشد، زیرا که همه طریقت های او انصاف است.» (سفر تثنیه، 32: 4) میدراش چنین تفسیری کرده است: «ذات قدوس متبارک برای ملل جهان جای بهانه ای باقی نگذاشت که در جهان آینده به او اعتراض کنند و بگویند: تو ما را از خود دور ساختی. او چه کرد؟ همان طور که پادشاهان و دانشمندان و پیغمبرانی را برای ملت اسرائیل برآورد همان گونه نیز نظیر چنین افرادی را برای سایر ملل جهان برگزید. همان طور که موسی بر اسرائیل گماشت، به همان گونه نیز بلعام را پیغمبر بت پرستان قرار داد (تا آنها را به راه راست هدایت کند).» (بمیدبار ربا، 20: 1)
لیکن هرگز تصور نشده است که وحی الهی بر پیغمبران بت پرستان و بر انبیای یهود به یک میزان نازل شده باشد. از آنجا که پیغمبران یهود در درجه عالی تری از فضائل اخلاقی قرار داشتند به همان نسبت نیز مقام نبوت ایشان نیز والاتر بود. چون در تورات گفته شده است که: «خداوند به اوی منسلخ سلطان فلسطینیان در رؤیای شبانه آشکار شد.» (سفر تکوین، 20: 3)
لذا چنین نتیجه گرفته شده است که ذات قدوس متبارک فقط در ساعتی از شبانه روز خود را بر انبیای بت پرستان عیان می سازد که در آن ساعت مردم از یکدیگر جدا می شوند. بین انبیای اسرائیل و پیغمبران بت پرستان چه تفاوتی وجود دارد؟ تمثیل: «پادشاهی با دوست خود در تالاری نشسته، و پرده ای آنها را از یکدیگر جدا ساخته بود. هر وقت که پادشاه می خواست با دوست خود صحبت کند پرده را به کنار می زد و با وی سخن می گفت. (به همین گونه خداوند با انبیای اسرائیل بدون پرده و آشکار را متکلم می شد. اما وقتی که می خواست با پیغمبران بت پرستان صحبت کند پرده را به کنار نمی زد، بلکه از پشت آن با ایشان سخن می گفت.»
باز هم در تلمود می گوید: «از تمام پیغمبران یهود موسی بزرگ تر و ممتازتر بوده و برای خود مقام مخصوصی دارد.» بین موسی و سایر پیغمبران چه تفاوتی بود؟ سایر پیغمبران نور جلال الهی را از ورای نه جام می دیدند، در صورتی که موسی آن را تنها از ورای یک جام می دید. سایر پیغمبران آن نور را از ورای شیشه کدر می دیدند، در صورتی که موسی آن را از ورای شیشه شفاف می دید.» (ویقرا ربا 1: 14) در نتیجه موسی پیام الهی را بیش از سایر پیغمبران درک می کرد، و تقرب او به درگاه خدا زیادتر از تقرب دیگران بود.

انبیا و پادشاهان

یهودیان معتقدند که رئیس حقیقى حکومت خداوند است. در کتاب اشعیا آمده است: «خداوند پادشاه و رهبر ماست، او از ما مراقبت خواهد کرد و ما را نجات خواهد داد.» هنگامى که سموئیل پیر شده بود، مردم از او در خواست نمودند که پادشاهى براى آنان تعیین کند، سموئیل براى کسب تکلیف به حضور خداوند رفت. خداوند در پاسخ او گفت که طبق درخواست آنها عمل کن. زیرا آنها مرا رد کرده اند نه تو را. آنها دیگر نمى خواهند من پادشاه ایشان باشم... اما به ایشان هشدار بده که داشتن پادشاه چه عواقبى دارد. و سموئیل براى آنها بهره کشى ها و سوء استفاده هاى پادشاه از مردم را بیان نمود ولى باز مردم اصرار ورزیدند که پادشاه مى خواهد تا او آنها را در جنگها رهبرى کند. در همین زمان سموئیل شائول را انتخاب کرده و مى گوید: «خداوند تو را برگزیده است.» و او را تدهین مى کند و هنگامى که شائول از او جدا مى شود، خداوند به او قلب تازه مى بخشد و در راه، طبق پیشگویى سموئیل به گروهى از انبیا برخورد مى کند و او نیز همراه آنها شروع به نبوت کردن مى نماید.
پیامبران رابطه اى که با پادشاهان داشتند، گاه مشاورند و راهنما و همکارى مى کنند و اگر پادشاهان با انبیا مخالفت کنند، پادشاهى از آنها سلب مى شود و به دیگرى داده مى شود نظیر شائول که پادشاهى از او سلب گردید و داود به عنوان پادشاه جدید تدهین و مسح شد. و زمانى نیز انبیا سخت پرخاش دارند و در برابر همه دستگاه مى ایستند. نظیر ارمیا که با بت پرستى مبارزه مى کرد و در مقابل پادشاه یهودا مى ایستاد. زمانى انبیا نیز در دربار پادشاهان بودند نظیر نحمیا که شراب دار و ساقى خشایارشاه پادشاه ایران بود. و از جانب او مامور ساختن معبد اورشلیم مى گردد و از طرف پادشاه نیز به فرماندارى یهودا منصوب مى شود. و همچنین عزرا که در طریق تجدید روحانیت جامعه یهود تلاش بسیار کردند.

انبیاء و کاهنان

از زمانهاى خیلى قدیم کهانت مقام رسمى در اجتماع بوده است و شاهان براى خدایى نشان دادن سلطنت خویش از آنان استفاده مى کردند. در بابل مالیات به نام خدا گرفته مى شد و به خزانه ى معابد ریخته مى شد. کاهنان سومرى گرفتن مالیات و زکات را وسیله ى آن ساختند که دسترنج کشاورزان و صیادان را بربایند. در میان پارسیان وضع قوانین بر عهده ى کاهنان بود و در مصر، پایه هاى لازم تاج و تخت، کاهنان بودند و اعتقاد به دین و خدایان مستلزم آن بود که گروهى در فنون جادو و آداب دینى مهارت کامل پیدا کنند و کاهنان همه وقتشان صرف فروختن افسون و خواندن عزایم و پرداختن به آداب سحر و جادو مى شد.
پیامبران الهى در عهد عتیق در درجه ى اول با این افراد روبرو بودند. یکى از ابزار و وسایل کار ایشان و شاید مهمترینشان ستاره شناسى و نجوم و بعد تعیین سعد و نحس امور از راه ستارگان بود. انبیاى بنى اسرائیل نیز تا اندازه اى از این علم و سایر علومى که به کار کاهنان مى آمد، آگاهى داشته اند. در عهد عتیق در بیشتر موارد نبوت در برابر کهانت قرار مى گیرد، اما پس از گذشت مدتى و پس از مبارزاتى، مدتى در کنار هم قرار گرفته اند ولى کهانت وظیفه اى بود که باید انجام مى شد و از طرف مقامى منصوب مى گردید. اما نبوت وظیفه ى تعیین شده اى نبود، بلکه از راه وحى القا مى شد. کاهن موظف به اجراى مراسم و تشریفاتى بود که رموز و اسرار آن را از همه پنهان مى داشت ولیکن نبى به روح دین و قلب انسان و حقیقت امر کار داشت و حال آن که کاهن به ظواهر امر و مراسم و تشریفات اجتماع وابسته بود. کاهن حافظ نظام موجود اجتماع بود و نبى در پى درهم شکستن نظام غیر الهى بود. کاهن مزد بگیر و راتبه دار بود و جیره خوار دستگاه اجرایى جامعه بود و گاهى شریک آن و گاهى غیر غالب بر آن بود ولى نبى در پى اصلاح جامعه بر طبق رضاى خداوند بود. ماخذ و منشا دریافت آگاهى ها و الهامات کاهن با نبى متفاوت است.

مدرسه هاى پیامبرى

در ایام سموئیل نبى کاهنان از تحصیل و تعلیم و تعلم کناره جستند و رغبتى در تحصیل علم نداشتند. بدان واسطه آن حضرت در «رامه» تاسیس مدرسه فرمود. شاگردان این مدرسه «پسران انبیا» خوانده شده اند و از اینجا سموئیل به احیاى شریعت معروف و همردیف موسى و هارون ذکر مى شود. همین امر در شمال نیز رخ مى دهد. ایلیا نیز مکتبى در بیت ئیل و مکتبى در «اریحا» و بعد از او الیشع مکتبى در جلجال و سایر جاها تاسیس نمود. اشعیا نیز از شاگردانش سخن مى گوید. در دوره ى ایلیا و الیشع هم ایشان به نام «پسران انبیا» خوانده مى شوند که در واقع مرادف کلمه ى نبى است. رؤساى این مدارس را «پدر»و «آقا» مى نامیدند.
در این مدارس تفسیر تورات و موسیقى و شعر تعلیم مى دادند و به همین منظور غالبا انبیا شعر و موسیقى را مى شناختند. قاموس کتاب مقدس مى گوید: «ظاهرا تمام اشخاصى که در آن مدارس تعلیم مى یافتند، اختیار بر اخبار از مستقبلات نداشتند، بلکه این مطلب به اشخاصى اختصاص داشت که خداوند بر حسب اقتضاى وقت اختیار مى فرمود وبرخى از آنها را مخصوصا مهبط وحى قرار مى داد که ابدا قبل از آن تعلیمى نیافته و در مدرسه داخل نشده بودند مثل عاموس که شبان بود و انجیل هاى بریر امى چید.»

پیامبران زن در عهد عتیق
در عهد عتیق پیامبرى اختصاص به مردان نداشته، بلکه زنان نیز «نبیه» خوانده شده اند انبیاى مرد اسرائیل «پدر» و پیامبران زن نیز «مادر اسرائیل» خوانده شده اند. آنان عبارتند از «ساره» زوجه ابراهیم و مادر اسحاق «میریام» (مریم) خواهر موسى و هارون دخت عمران. «دبوره» که رهبر و مادر اسرائیل و نبیه نامیده شده است. او همسر لفیدت بود که در زیر نخ دبوره بر مردم داورى مى کرد. «حنه» مادر سموئیل نبى. «حلده» زوجه شلوم، آبشالوم خیاط دربارى که ساکن محله دوم اورشلیم بود.


منابع :

  1. جلال الدین آشتیانی- تحقیقى در دین یهود- صفحه 327

  2. هاروی کاکس- قاموس کتاب مقدس- صفحه 405، 837، 874

  3. جان بی ناس- تاریخ جامع ادیان- ترجمه علی اصغر حکمت- صفحه 537

  4. اعظم پرچم- مقاله تاریخچه و معناى نبى از دیدگاه عهد عتیق- مجله کلام اسلامی- شماره 37

  5. رضا فرزین- مقاله وحى و نبوت یهودى- فصلنامه هفت آسمان- شماره 1

  6. اعظم پرچم- مقاله ماهیت کلامى نبوت اسرائیلى- فصلنامه کلام اسلامى- شماره 35

  7. آرزو ثنایی- مقاله نبوت و انبیاء در دین یهود- انجمن کلیمیان ایران

  8. ابراهیم امینی- مقاله وحی در عهد عتیق برگرفته از مقاله وحی در ادیان آسمانی- سایت حوزه

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/114729