سندی در کوشش شیعیان در روشن کردن فجایع وهابیت (مصر)

تصرف درعیه و کشته شدن عبدالله بن سعود

وسعت شهر درعیه به حدى بود که به محاصره آن، امکان نداشت که تسلیم شوند. لهذا قریه اى چند که داراى حصار محکم بودند، در بند محاصره افتاده، مرتبا تسلیم شدند و کار محاصره شهر به این ترتیب و تدبیر آسان گردید. مع هذا، محاصره چند ماه به طول انجامید. عاقبت رئیس وهابیه دید که قراى اطراف شهر درعیه در تصرف مصریان است و در شهر از تنگى ارزاق احتمال انقلاب مى رود، لهذا به تسلیم راضى شد و در هفتم ذى قعده همان سال از ابراهیم پاشا، استدعاى متارکه جنگ نمود؛ تا در فصول مصالحه تبادل آرا شود.
عبدالله، پسر سعود، پس از متارکه جنگ به اردوى ابراهیم پاشا آمده، به لطف و احترام پذیرفته شد، و پس از مذاکراتى، جماعت وهابى تسلیم، و شهر درعیه را به تصرف دادند؛ به شرط این که مصریان، متعرض اهالى آن نشوند. و عبدالله به عنوان رغبت زیارت سلطان به اسلامبول رحلت نمود و کوکب درى و باقى جواهر عتیقه و اعلاق نفیسه را، که طایفه وهابى در سنه 1220 از مدینه برده اند، مسترد دارند.
عبدالله از طریق مصر عازم آستانه (استانبول) شد. در هفدهم محرم سنه 1234 وارد قاهره شد و با خدیو معظم در قصر شبرا ملاقات کرد، و در نوزدهم محرم، روانه آستانه گردید، و به محض وصول به اسلامبول، مقتول شد، و در تمام بلاد حجاز و نجد امنیت برقرار و آنچه از یمن و شامات در تصرف وهابیه بود، به صاحبان اصلى واگذار شد و ابراهیم پاشا به طرف مصر مراجعت نموده، در بیست و یکم صفر سنه 1235 وارد قاهره شد و در کمال ابهت و جلال، داخل شهر گردید. سرود نظامیان و آواز عساکر مصرى به این نغمه بلند بود: «نحن السیوف الباترة / نحن الاسود الکاسرة / من ارض مصر قاهرة / هیا بنا هیا بنا / السیر قد اکرمنا» ابراهیم پاشا از باب النصر وارد قلعه شد و شهر را هفت روز آذین بستند و جشن بزرگى گرفتند.

حرکت جدید وهابیان و تلگراف استمداد از دولتهاى مسلمان

دیگر، طایفه وهابى را مجالى براى اعاده قوا و رجوع به حال قدیم و عروج به اوج ترقى نبود؛ تا در این چند سال که دول عالم مشغول جنگ عمومى یا محافظت اوضاع خویش بودند، طایفه وهابى با فراغ خاطر و بدون مزاحم تهیه عده و عده تواقعى و تجاوزى نموده، احساء و قطیف را مجددا متصرف شد و قطعه عمده اى از نجد و حجاز را مسخر ساخت. مکه مکرمه را، که هیچ مزاحمتى از اعراب یا شرفاء در مقابل نداشت، مورد حمله و تهدید نمود. متحد آلمانى به قنسولهاى تمام دول که در جده بودند، نوشت که مارا با تبعه دول کارى نیست، فقط باید در خانه هاى خود نشسته، اسلحه با خویشتن نداشته باشند. پس به هر شکل بود مکه را متصرف شد و به مدینه هجوم آمده، رابطه اخبار ما از مدینه تلگراف دیگران است، بى سیم یا با سیم است.
گاهى خبر بمباران مدینه و مسجد آن جا را مى دهند؛ گاهى خرابى مسجد حمزه را نشر مى نمایند؛ گاهى حمله به مدینه را تکذیب مى کنند. ما همین قدر به دولتهاى اسلامى متوسل، و ملوک اطراف و مشایخ اعراب را یاد آور مى شویم که علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد. و این طایفه را که از روى دیانت و عقاید باطله خود جان و مال ما و خزاین حرمین شریفین و سایر مشاهد مکه مکرمه را هدر مى دانند، باید به دقت مراقب باشند که هر وقت آثار تدارکات قلعه سازى و خریدن توپ و اسلحه از آنان مشاهده کنند، یکدیگر را اطلاع دهند و با توافق و معاضدت و اتحاد در صدد جلوگیرى برآیند، و الا پس از وقوع شنایع بر اظهار تنفر و ناله و افغان چه اثرى مرتب خواهد شد. البته خاطر هر مسلمانى از این سوانح مکدر است، لکن اظهار احساسات عملى بر همه واجب و به قاعده «الاقرب فالا قرب» هر دولتى که نزدیکتر است و طریق حمله و دفاع بر او مسدود نیست، باید دواى وظایف اسلامى و تکلیف غیرتمندى خویش را اهم مقاصد دینى و دنیوى بشناسد.
و السلام على من اتبع الهدى و خلف الهوى.
امید که نگارنده این اوراق را در تحریر مطالب مذکوره، که با نیت خالص از شوائب است، ثوابى باشد.
الفقیر الى ربه المجیب فى شهر صفر الخیر 1344 «محمد حسین قریب» (این نام مؤلف کتاب است که اثر خود را در سال 1344 تمام کرده است. پیداست که پس از تالیف اصل رساله، خاتمه اى هم بر آن افزوده است.)

اوضاع اخیره وهابیان

طایفه وهابیه پس از خذلان و مغلوبیت سابقه، در خیال تجدید شورش و طغیان بودند. ولى چون این عزیمت را بروز و ظهورى نبود، کسى هم تعرض به آنان نمى کرد، لهذا از روى فراغت، الریاض، که در بر عرب نقطه اى به آن خوش آب و علف سراغ نمى دهند، مطمح نظر ایشان شده، به آبادى آن و بنیان شهر، قلعه و مستحکمات پرداختند و شهرى شامل همه لوازم معیشت و داراى بیش از پنجاه هزار سکنه را مرکز خود قرار دادند. بعد از آن که شریف حسین بن على اسما سلطان حجاز شد، وهابى که مدتها حجاز را در تصرف داشت و فعلا هم نفوذ و استعدادى حاصل نموده، قریب دو میلیون جمعیت دارد و تمام مردان براى قتل و غارت حاضر بودند و آن را جهاد مى خوانند، به بهانه رفع ظلم سلطان حجاز که حجاج هر دیار از او شکایت داشتند، به آن حدود حرکت کرد.
شریف حسین هرچه از حاجیان به انواع حیل اخذ مى کرد، قشون خود را قسمتى که موجب رضا باشد نمى داد، لهذا لشکر ناراضى از روى جدیت برابر گلوله دشمن نمى رود، اما وهابى از روى عقیده جنگ مى کند و رئیس خود را رئیس روحانى و جسمانى مى داند و بهشت را (چه قاتل و غالب باشد، چه مقتول و مغلوب) حق خویش مى پندارد. این بود که سلطان حجاز مجبور به فرار شد و طایفه وهابى پس از تصرف مکه و تصفیه تمام قلعه و قریه و منزلهاى بین الحرمین، به محاصره مدینه پرداختند. آنچه آبادى در خارج مدینه بود، چون استحکامى نداشت، بدون مزاحم به حیطه تصرف ایشان آمد.
تلگراف بى سیم برلن و لندن خبر محاصره مدینه را دادند. به ضمیمه این که مسجد مدینه یا مشهد حمزه، که در دامنه کوه احد است، هدف گلوله توپ شده است. پس از چند روزى، این خبر تکذیب شد، زیرا که صورت سؤال و جوابى اشاعه دادند که خدیو مصر بر این شنایع وهابیه اعتراض نموده و در جواب آن اظهار شده که ما با اهالى، غرض و زحمتى نداریم؛ طرف ما حسین بن على است؛ علاوه بر آن که خود را ذمه دار احترام مساجد و مشاهد مقدسه مى دانیم.
عجبا! حسین در جزیره قبرس است، [و] وهابى در مدینه، به بهانه جنگ با وى، قتل و غارت مى کند و جمعیت هم روز به روز در تزاید، زیرا که اسم غارت مهیج است و باعث رواج دین متبدعین؛ تا آن که اخیرا تلگرافى از اهل مدینه خطاب به اعلى حضرت شاه ایران و علماى اعلام رسید که ما محصور و طرف حمله و بمباران هستیم و آب و نان بر ما بسته شده و شنایعى که در کربلا و مشهد مولانا ابى عبدالله (ع) از این قوم سر زده، اینک در مدینه مکرمه اقدام کرده اند و در اسلامیت از شما استرحام مى کنیم.
در تمام ایران، در اثر همان خبر اول، قبل از اشاعه تکذیب، ولوله و اضطراب شد. بازارها را بستند و در جوامع و مجامع اظهار تنفر از این حرکات نمودند. البته در سایر ممالک دور و نزدیک هم اظهار حیات و حسیات شده است و چنان مى نماید که دول معظمه اروپا، خاصه آنها که در مستعمرات و متصرفات خود رعیت مسلمان دارند، براى تالیف قلوب مسلمین، عموما، و براى ترضیه خاطر رعایاى خودشان، خصوصا، در این باب چاره جویى مى نمایند؛ و دولت انگلستان، که رعیت مسلمان بیش از همه دارد، بیش از دیگران اقدام خواهد کرد. اکنون هم در صدد اصلاح بین رئیس وهابیه و شریف حسین هستند که حدودى براى هر یک معین شده، فتنه بنشیند و نزاع از میان برخیزد.

تنبیه

نام فرمانفرماى نجد و حجاز، که از وهابیه قریب یکصد سال قبل آن جا را به تصرف داشت، در بعضى کتب مسعود نوشته است، و صحیح سعود است؛ و همچنین عبدالله پسرش در یکى از تواریخ عبدالدین نوشته شده، و این سهو از کاتب است. اما پسر مرحوم محمد على پاشا، که رئیس قشون مصر بود و قبل از ابراهیم پاشا به جنگ وهابى رفت، معلوم نشد توسن پاشا یا طوسن پاشا بوده، و در بعضى کتب طوسون پاشا رسم نموده.

تذییل (سالشمار جنگ مصریان با وهابیان)

در ذکر بلاد و حصونى که با قدم عساکر مصر مسخر شد، به ترتیب سال و ماه:
فتح مکه معظمه و طائف و جده به دست طوسن پاشا. سنه 1813 مسیحى. [1228 ق].
فتح قنفذه به دست پاشاى مذکور. سنه 1814 [1229]، ولى طولى نکشید که مجددا به تصرف وهابى آمد.
مصالحه طوسون با وهابى به شرط تخلیه تمام حجاز از قشون وهابى و تخلیه قصیم از مصریان و اعتراف وهابى به سلطنت سلطان محمود خان. سنه 1815 [1230].
امضا نکردن محمد على پاشا مصالحه را مگر به تخلیه احساء و مسافرت عبدالله بن سعود به اسلامبول. سنه 1815 [1230].
رفتن ابراهیم پاشا به جنگ وهابیان. سنه 1816 [1231] و رسیدن هدایا و نامه ابن سعود در قصیم و قبول نشدن هدایا و موکول شدن جواب عریضه به وصول درعیه مرکز وهابى.
رفتن پاشا از ینبع و مدینه مشرفه به حج و مراجعت به اردوى خود و رفتن از حناکیه به سرکوب اعراب و آوردن هشتصد شتر و چهار هزار گوسفند و تسلیم شدن قبایل عرب. سنه 1817 [1232].
شیوع تب و کلرا در لشکر مصر از شدت گرماى روز و سرماى شب و مدد خواستن از پدر پس از تلفات بسیار. سنه 1817 [1232].
توجه پاشا به تسخیر شهر رس و مانع شدن باران شدید و مراجعت نمودن با غنایم بسیار و پس از چند ماه جنگ نمودن که هشتصد نفر از وهابى مقتول و دو هزار شتر با مواشى بسیار از آنان گرفته شد. سنه 1818 [1233].
حرکت پاشا از ماویه با چهار هزار پیاده و هزار و دویست سواره، سواى خدم و حشم و اردو و بازار به جانب [رس] و محاصره و بمباردمان در مدت شش روز و سه حمله سخت و تلف شدن سه هزار و هشتصد تن از مصریان و یکصد و شصت نفر وهابى و ظهور ضعف در قشون مصرى و قرار ترک محاصره. سنه 1818 [1233].
محاصره خبره و تصرف و اقامت یازده روز که در این ایام آنچه براى جیره و علیق لازم بود، قیمت آن به اعراب داده مى شد، و به این واسطه جلب قلوب اعراب شد، و پس از آن، قلعه عنیزه را شش روز محاصره و گلوله باران نمود، و در این گیر و دار، انبار باروت آتش گرفت و اهالى تسلیم و خلع سلاح شدند. و پس از آن که وهابیان خارج شدند، قلعه را محکم نموده به انتظار وصول لشکر و ملزومات جنگ بود. سنه 1818 [1233].
تسلیم شدن بلاد قصیم و محاصره سه روزه قلعه بریدعه و تصرف آن و اقامت دو ماهه در آن جا و رسیدن ذخایر جنگى و هشتصد تن قشون مصرى. سنه 1819 [1234].
تسلیم شدن قلعه مذنب و محاصره شقرا در یازده روز و گرفتن اسلحه محصورین و مرخص کردن آنها و بشارت این فتح را به مصر فرستادن با مقدارى از گوش وهابیان. سنه 1819 [1234].
عزیمت شهر درعیه و ضبط قلعه خرمه، دوازده فرسخى درعیه، پس از جنگ سخت و قتل عام و غارت، که جز زنان بر احدى ابقا نشد. سنه 1819 [1234].
رفتن پاشا به جانب شهر درعیه و تصادف با لشکر بزرگ وهابى در قرین و جنگ دو شبانه روز و فتح توپخانه مصریان و امیر حارث، که سرکرده وهابى بود، در این جنگ شجاعتى عجیب نموده که تمام صفوف لشکر مصر را شکافته، خود را به پاشا رسانید. یکى از سواران چرکس به زخم نیزه او را به خاک و خون در کشید و به هلاکت او وهابیان شکسته و منهدم شدند و در شهر درعیه تحصن اختیار کردند. مدت بیست روز محاصره بود و توپخانه در خاتمه کار، قلعه هاى اطراف و بروج شهر را منهدم نموده، عبدالله بن سعود و خواص او و بزرگان شهر گرفتار شدند و قبل از گرفتارى، امان خواسته بود که به مصر رفته، از آن جا به حضور سلطان مشرف شود.
پاشا نیز پس از تسخیر شهر اهالى را از قتل و غارت امان داد؛ فقط اسلحه را گرفت و رؤساى وهابیه را، که پانصد تن بودند، در مسجد درعیه براى مناظره با مشایخ اهل سنت حاضر نمودند و چهار روز از این کار گذشت و آن جماعت از عقیده خود برنگشتند تا به مجازات رسیدند و پاشا دسته اى از لشکر آن جا گذارده، به طرف خرمه مراجعت کردند. چند نفر از غلامان او سوء قصدى کرده بودند. یک نفر رئیس آنان تیرى به سمت پاشا انداخت و آسیبى نرسید. مرتکب و همراهانش به جزاى عمل رسیدند. سنه 1819 [1234].
پس از فتح درعیه، چون تدارک ارزاق در آن جا ممکن نبود، پاشا به بادیه عرب توجه کرد. در نزدیکى کوه شمر، جنگى هولناک با قبیله عنزه نموده، ایشان را متفرق ساخت. پس از آن شروع به اصلاح امور و تامین طرق تجارت نموده، قلعه هایى براى مستحفظان امنیت بنا کرد و چاهها براى زراعت احداث فرمود. شهر درعیه را از پاى ویران ساخت. ابن سعود و جمعى از رؤساى آن بلاد را به مصر فرستاد، و چنان که گفتیم، ابن سعود را از مصر به آستانه فرستادند و در آن جا به امر سلطان مقتول شد. در سنه 1819 [1234]. و ابراهیم پاشا پس از این اقدامات بزرگ و نظم بلاد و امن عباد به مصر مراجعت نمود.


منابع :

  1. محمد حسین قریب گَرَکانى- مقاله: تاریخ وهابیه- به کوششِ رسول جعفریان

  2. حسین مکى- تاریخ بیست ‏ساله ایران- جلد 3 صفحه 395-396

  3. مجله یادگار- سال پنجم- شماره سوم

  4. مدرسى طباطبائى- مجله العرفان- سال 57- شماره 3

  5. محمد تقی لسان الملک سپهر- ناسخ التواریخ- جلد 1- چاپ اسلامیه- چاپ امیرکبیر

  6. عبدالوهاب نشاط اصفهاني- گنجینه نشاط- نسخه 1320- مرعشى- صفحه 87

  7. ایوب صبری پاشا- کتاب تاریخ وهابیان- ترجمه على اکبر مهدى‏ پور- تهران- مشعر- 1377

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/115078