آماده شدن جهنم پیش از جهان طبیعت

جهنم در قرآن

پس از فرا رسیدن یوم الفصل، دمیده شدن در صور، روى آوردن گروه ها به سوى حشر، باز شدن درهاى آسمان، ناپدید شدن جرم زمین و پدید آمدن رستاخیز، جهنم آشکارا روى می آورد: «إن جهنم کانت مرصادا؛ جهنم کمینگاهى است.» (نبأ/ 21) این آیه به دلالت «کانت» و «مرصادا» با خبر دادن از جهنم، وضع و کیفیت گذشته آن را مى نمایاند: این جهنمى که رخ نشان میدهد، در گذشته، کمینگاهى در راه انسان بوده است.
آیاتى از قرآن بر این دلالت دارد که جهنم براى جهنمیان، پیش از قیامت آماده شده است، مانند آیه 6 از سوره فتح: «و أعد لهم جهنم و ساءت مصیرا؛ جهنم براى آنان همى آماده شده است و چه بد بازگشتگاهى است.» بعضى از آیات اعلام می دارد که جهنم محیط بر کافران است آیه هاى 49 از سوره توبه و 54 از سوره عنکبوت: «إن جهنم لمحیطة بالکافرین؛ جهنم کافران را فرا گرفته است.» بعضى آیات مشعر بر این است که جهنم از پشت سر جهنمیان فرا می رسد، آیه 16 از سوره ابراهیم: «من ورائه جهنم؛ پشت سر آنان جهنم است.» و آیه 10 از سوره جاثیه: «من ورائهم جهنم؛ از پشت سر آن گردنکش (آنان) جهنم است.»
آیات دیگرى، مشرکان و سرکشان را هیمه و سوخت جهنم معرفى کرده است: «إنکم و ما تعبدون من دون الله حصب جهنم؛ شما و آنچه جز خدا عبادت می کنید سوخت جهنم است.» (انبیاء/ 98) «أما القاسطون فکانوا لجهنم حطبا؛ و اما سرپیچان از حق، پس آنان هیمه جهنم بوده اند.» (جن/ 15) گاهی خبر از پیش آوردن جهنم است: «و جی ء یومئذ بجهنم؛ و چنین روزى جهنم همراه آورده شود.» (الفجر/ 23) بعضى از آیات از بروز و آشکار شدن جهنم خبر می دهد، «و برزت الجحیم للغاوین؛ و جهنم براى گمراهان آشکار گردیده شود.» (شعراء/ 91) و «و برزت الجحیم لمن یرى؛ و جهنم براى کسى که ببیند آشکارا گردد.» (نازعات/ 36) در آیه 71 و 72 از سوره مریم، حکم قطعى است که همه وارد جهنم می شوند و سپس پرهیزگاران نجات مى یابند: «و إن منکم إلا واردها کان على ربک حتما مقضیا، ثم ننجی الذین اتقوا و نذر الظالمین فیها جثیا؛ هیچ فردى از شما نیست مگر اینکه وارد جهنم شود، این حکمى است که بر پروردگار تو حتمى و قضاوت شده است. سپس کسانى را که پروا گرفته اند نجات می دهیم و ستمکاران را زانو زده (نیم خیز) در آن وامی گذاریم.»

آفرینش دوزخ قبل از آفرینش طبیعت

مجموع این آیات دلالت صریح دارد بر اینکه جهنم پیش از زیر و رو شدن جهان طبیعت و مهد پرورش زمین صورت گرفته و آماده شده است. این آمادگى محصول فعل و انفعالها و تصادمات قواى نامتناهى حیاتى انسان و در گرفتن آتش شهوات و حشمها و آرزوها و پیروى از تقاضاهاى این مبادى و درگیرى آنها با عوامل و محرکات محیط خارج و عوامل اجتماع می باشد که پیوسته به صورت عقده هاى سوزنده درونى متراکم می گردد و با اندک تحریکى انفجارهایى رخ می دهد که در چهره و اعضا آشکار می گردد و به محیط بیرون شراره می زند این شراره ها مانند مار و اژدها بر جان و هستى مردم می زند:
دوزخ است این نفس، دوزخ، اژدهاست *** کو به دریاها نگردد کم و کاست
هفت دریا را در آشامد هنوز *** کم نگردد سوزش آن خلق سوز
اصل ایشان بود آتش ز ابتداء *** سوى اصل خویش رفتند انتهاء
هم ز آتش زاده بودند آن فریق *** جزؤها را سوى کل باشد طریق
هم ز آتش زاده بودند آن خسان *** حرف میراندند از نار و دخان
چون ز خشم آتش تو بر دلها زدى*** مایه نار جهنم آمدى
دودهاى آن بر عقل دور اندیش و وجدان مصلحت بین نیز چیره می گردد، و چشم و گوش و ذهن را از دیدن حق مى بندد، و درون تیره و مشوش می شود و از مشاهده آیات وجود و جمال و جلال محروم می گردد، بلکه جهان، با همه انوار حکمت و جمال و شکوهش فسرده و بى فروغ و زشت شده به صورت زندانى سراسر شکنجه در مى آید نه از خود خشنود و نه به عالم و عالمیان دلبسته است و نه با مبداء خیر و جمال رابطه اى دارد براى تسکین دردها، سوزها، ناخشنودیها و فرار از تاریکى به حرکات غافل کننده و مواد تخدیر کننده فکر پناه می برد تا اندک آرامشى بیابد.
این جهنمى است که در زیر روپوش اجسام و حواس و در اعماق درون انسان و طبیعت نهفته است و پیوسته آماده و نیرومندتر می گردد و در زمینه نفس زنده و متحرک و متکامل انسانى کاملتر می گردد، تا پس از میان رفتن پوششها و موجبات غفلت سر بر مى آورد و آشکار می گردد و بر درون و محیط کفر کافران احاطه دارد و از پشت سر سرکشان را دنبال می کند و پیش می برد، همراه می برد، با اعمال و ادراکات و تصورات و تخیلات شیطانى شخصیت جهنمى، پیوسته بدان سوخت می رساند و شعله ورترش می کند. چون اصل و منشأ جهنم در باطن عالم و عوامل متضاد آن است و دور از حق و آیات و جمال او است، همه در آن وارد می شوند، و در مسیر انسان پس از عالم و بهشت فطرت و پیش از سر بیرون آوردن به عالم عقل و معرفت و پیوستگى با حقایق ثابت وجود و آیات حق کمین کرده است: «إن جهنم کانت مرصادا»

طاغیان در دوزخ

«للطاغین مآبا؛ محل بازگشت طغیانگران!» (نبأ/ 22) کسانى که طغیان (سرکشى) تا آنجا خوى ثانوى و وصف عنوانیشان شده که کششى به سوى حق و خیر ندارند، مجذوب جهنم می باشند، چنان که نفس طاغى (سرکش مستبد)، هم بر هدایت وجدان و عقل و ایمان و قوانین آنها سرکش است و هم بر حقوق و حدود خلق، شخصیت عقلى و و جدان او در زندان نفس طاغیش گرفتار است و دچار تجزیه و احتراق ناشى از آن و شعله هاى شهوات و خشم خود می باشد، و چون روزنه هاى درونش بر روى تابش هدایت بسته شده و کششى به سوى آیات حق و هدایت در وى نیست، جهنم محیط طبیعى و عادى (مآب) او گردیده است، این انسان جهنمى، آن چنان که در دنیا با جاذبه سنخیت پیوسته به محیط جهنم، ظلم، ظلمت و طغیان کشیده می شد و حشرش با طاغیان هم سنخ خود و گریزان از شنیدن و دیدن آیات حق و محیط عدل و خیر بود، در آخرت نیز به سوى جهنم و با جهنمیان است.
بود هامان جنس مر فرعون را *** برگزیدش، برد تا صدر سرا
لاجرم از صدر تا قعرش کشید *** که ز جنس دوزخند آن دو پلید
هر دو سوزنده چو دوزخ ضد نور *** هر دو چون دوزخ ز نور دل نفور
آتشى بودند مؤمن سوز و بس *** سوخت خود را آتش ایشان چو خس
ذوق جنس از جنس خود باشد یقین *** ذوق جزو از کل خود باشد ببین
چشم هر قومى به سویى مانده است *** کانطرف یک روز ذوقى رانده است
چون ز دستت زخم بر مظلوم رست *** آن درختى کشت از آن زقوم رست
آتشت اینجا چون آدم سوز بود *** آنچه از وى زاد مرد افروز بود
آتش تو قصد مردم می کند *** نار و کژدم زاد و بر مردم زند
آن سخنهاى چو مار و کژدمت *** مار و کژدم گشت و می گیرد دمت
خشم تو تخم سعیر و دوزخ است *** هین بکش این دوزخت را کاین فخ است

عقیده به وجود جهنم در ادیان و ملل مختلف

عقیده به جهنم از قدیم در بین ملل و اقوام شایع بوده و بر حسب تخیلات و اوضاع محیط و زمان خود آن را به صورتهاى مختلف تصور کرده اند.
هندیان دو محل براى عذاب گناهکاران قائل بودند: «جانیالوکون» که محل اجتماع ارواح براى آماده شدن به بازگشت و تناسخ بوده است و دیگر به معناى: «چاه ستمکاران». سپس شماره محل عذاب افزایش یافت و تا 21 و 40 رسید که هر یک محل نوعى عذاب و درد و اقامتگاه گروه خاصى بوده است. چینیان معتقد به 17 محل عذاب با اشکال مختلف بودند.
کنفوسیوس و پیروان او به عذاب تناسخى (برگشت به دنیا و به بدن حیوانات پست درآمدن) عقیده داشتند.
در ایران قدیم به یک جهنم معتقد بودند که ارواح گناهکاران در آن زندانى می شود تا از گناهان پاک گردند و پس از آنکه اهورامزدا، خداوند خیر، بر دشمن خود اهریمن پیروز گردید، ارواح را از آن زندان آزاد می کند. در معتقدات ایرانیان محل دیگرى نیز بنام «دوراک» براى جهنم دیده می شود که ارواح پلید در آن وارد و معذب می شوند ولى جاودان نمى مانند بلکه اهورامزدا سالى یک بار در آن فرود می آید و هزاران روان را برمی گیرد و به زمین پرت می کند تا در زمین متجسد شوند، پس اگر این بار اعمال صالح انجام داد با نیکان و راستگویان صعود می کند و اگر در گمراهى خود باقى ماند، دوباره در «دوراک» افکنده شود و نه هزار سال در آن بماند.
جهنم و بهشت مصریان قدیم و آدابى که درباره آنها داشتند مانند معتقدات بودائیان بوده است، به تناسخ نیز معتقد بودند. بدین ترتیب که چون گناهکاران مدتى در جهنم و عذاب می مانند از آن خارج می گردند و به جسم حیوانات سپس به صورت انسان در مى آیند.
یونانیان گرچه به جهنم و عذاب اخروى عقیده داشتند ولى تصورات وسیعى نبود آنچه از گفته هاى هومر (شاعر) و افلاطون (فیلسوف) برمی آید این است که جهنم، عالمى مانند دنیا می باشد. ولى افلاطون در کتاب جمهوریت (مدینه فاضله) که از زبان استادش سقراط در آن بحث کرده است، تصویر مفصلى از انحاء عذاب ارواح و جهنم دارد.
چون رومیان قدیم عقاید خود را از ادیان و عقاید مختلف گرفته بودند، به انواع عذابها و جهنم عقیده داشتند.
ژاپنیها عذاب را منحصر به تناسخ و حلول ارواح گناهکاران به بدن روباه مى پنداشتند. یهودیان نخستین، توجه و عقیده اى به جهنم نداشتند و بعدها مورد توجه آنان واقع شده است. در تورات نیز صراحتى درباره جهنم و عذاب اخروى دیده نمی شود. مسیحیان جهنم را سراى ابدى گناهکاران می دانند، اکثر سران مسیحیت عقیده خلود در جهنم را مطابق با گفته هاى اناجیل می دانند. ولى «اوریجین» کشیش معتقد بوده که ماندن جهنمیان در جهنم ابدى نیست و بالآخره آتش فرو مى نشیند و جهنمیان نجات مى یابند.
این خلاصه اى از عقاید ملل و ادیان مختلف درباره عقیده به جهنم نقل از دائرة المعارف فرید و جدى است. با استقصاى در عقاید و مذاهب ملل و اقوام، از قدیم اصل توجه به جهنم و عذاب اخروى به صور مختلف مشهود است، بنابراین این عقیده پیش از استناد به ادیان و مذاهب معروف، مانند عقیده به مبداء و بقاء، مستند به درک و شعور فطرى بشرى بوده است.
در کتب مشهور دینى و آسمانى پیش از قرآن شرح و تفصیلى درباره جهنم و چگونگى عذاب اخروى دیده نمی شود. در تورات از جهنم بلکه از عالم حشر نامى برده نشده است، در اناجیل مشهور نزد مسیحیان در چند مورد فقط نامى از جهنم برده شده است از جمله موارد زیر:
«و من نیز تو را می گویم که تویى پطرس و برین صخره کلیساى خود را بنا می کنم و ابواب جهنم بر آن استیلا نخواهد یافت.» فقره 18 باب 16 انجیل متى.
«و تو اى کفر ناحوم که تا به فلک سرافراشته اى به جهنم سرنگون خواهى شد.» فقره 23 باب 11 متى.
«هر که برادر خود را راقا گوید مستوجب قصاص باشد و هر که احمق گوید مستحق آتش جهنم بود.» فقره 22 باب 5 متى.
«و از قاتلان جسم که قادر بر کشتن روح نیند بیم مکنید بلکه از او بترسید که قادر است بر هلاک کردن روح و جسم را نیز در جهنم.» فقره 28 باب 10 متى.
ولى در انجیل برنابا (که مورد قبول مسیحیان نیست و از کتب محرمه آنها می باشد) «فصل 59 و 60»، جهنم و طبقات هفتگانه آن و چگونگى عذاب جهنمیان به تفصیل ذکر شده است.
قرآن این حقیقت را در بسیارى از آیات با استناد به رموز نفسانى و آیات خلقت و رابطه علل و معلول و مقدمات با نتایج، تصویر و تمثیل کرده است.


منابع :

  1. ‏سيدمحمود طالقانی- پرتوى از قرآن- جلد ‏3 صفحه 33

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/115861