شدت مجازات خداوند

وقتى آیه ی «و جی ء یومئذ بجهنم؛ در آن روز دوزخ را بیاورند.» (فجر/ 26) نازل شد رنگ چهره مبارک پیامبر (ص) دگرگون گشت، این حالت بر اصحاب گران آمد، بعضى به سراغ على (ع) رفتند و ماجرا را بیان کردند، على (ع) آمد میان دو شانه پیامبر (ص) را بوسید و گفت: «اى رسول خدا! پدرم و مادرم به فدایت باد، چه حادثه اى روى داده؟» فرمود: «جبرئیل آمد و این آیه را بر من تلاوت کرد.» على (ع) مى گوید: عرض کردم: «چگونه جهنم را مى آورند.» فرمود: «هفتاد هزار فرشته آن را با هفتاد هزار مهار مى کشند و مى آورند! و آن در حال سرکشى است که اگر او را رها کنند همه را آتش مى زند، سپس من در برابر جهنم قرار مى گیرم و او مى گوید اى محمد! مرا با تو کارى نیست، خداوند گوشت تو را بر من حرام کرده، در آن روز هر کس در فکر خویش است ولى محمد مى گوید: رب امتى! امتى!؛ پروردگارا! امتم امتم.»
آرى هنگامى که انسان مجرم این صحنه ها را مى بیند تکان مى خورد و بیدار مى شود، هاله اى از غم و اندوه وجودش را مى پوشاند، نگاهى به گذشته خویش مى کند، و از اعمال خود سخت پشیمان مى شود اما این پشیمانى هیچ سودى ندارد. انسان آرزو مى کند بازگردد و گذشته تاریک را جبران کند، اما درهاى بازگشت به کلى بسته است. مى خواهد توبه کند اما زمان توبه سپرى شده است. مى خواهد اعمال صالحى به جا آورد تا اعمال سوئش را تلافى کند اما پرونده اعمال درهم پیچیده شده.
خداوند بعد از اشاره به بیداری مجرمان در قیامت و تأسف شدید از کوتاهی در انجام وظائف الهی، در دو جمله کوتاه شدت عذاب الهى را در آن روز تشریح مى کند، مى فرماید: «فیومئذ لا یعذب عذابه أحد؛ در آن روز خداوند او را چنان مجازات مى نماید که هیچ کس عذابى همانند عذاب او نمى کند.» (فجر/ 25) آرى این طغیانگرانى که به هنگام قدرت بدترین جرائم و گناهان را مرتکب شدند در آن روز چنان مجازات مى شوند که سابقه نداشته، همانگونه که نیکوکاران چنان پاداشهایى مى بینند که حتى از خیال کسى نگذشته است، چرا که او در جاى خود "ارحم الراحمین" است و در جاى دیگر "اشد المعاقبین".
بدان سبب که خدا اعظم و اکبرى است که هیچ چیز از او با هیچ چیز از آفریدگانش قابل مقایسه نیست. و آدمى از عذاب دنیا مى گریزد، و نمى داند که عذاب خدا در آخرت قابل قیاس با آزار و عذاب دنیا نیست. در دعاى امیرالمؤمنین على (ع) آمده است: «و تو ضعف مرا در برابر اندکى از بلاى دنیا و عقوبتهاى آن و آنچه از ناراحتیها که به اهل آن مى رسد، مى دانى، در صورتى که این بلا و مکروه اندکى درنگ مى کند و مدت آن کوتاه است، پس چگونه مى توانم بلاى آخرت و مکاره و آزارهاى بزرگى را که در آن وقوع پیدا مى کند تحمل کنم؟! و آن بلایى است که مدتش دراز مى شود، و ایستادنش دوام پیدا مى کند، و به اهلش از آن تخفیف داده نمى شود، بدان سبب که جز از خشم و انتقام و غضب تو نیست، و این چیزى است که آسمانها و زمین تاب آن را ندارند، اى سرور و آقاى من، پس من بنده ضعیف و ذلیل و حقیر و مسکین و مستکین تو چه مى توانم بکنم؟!». و نیز در آن روز هیچ کس همچون خداوند کسى را به بند نمى کشد. «و لا یوثق و ثاقه أحد؛ و هيچ كس چون دربندكشيدن او دربند نكشد.» (فجر/ 25) نه بند و زنجیر او مانندى دارد، و نه مجازات و عذابش، چرا چنین نباشد در حالى که آنها نیز در این دنیا بندگان مظلوم خدا را تا آنجا که قدرت داشتند در بند کشیدند، و سخت ترین شکنجه ها را به آنها دادند.
این دو آیه را مفسرین چند نحو تفسیر کردند:
نحوه اول: اینکه احدى هر چه عذاب کند و حبس کند. به پایه عذاب الهى و حبس او نمی رسد چنانچه می فرماید: «إن عذابی لشدید؛ همان عذاب شدید.» (ابراهیم/ 7) و می فرماید: «إن بطش ربک لشدید؛ آرى عقاب پروردگارت سخت‏ سنگين است.» (بروج/ 12) و غیر اینها از آیات می فرماید: «خذوه فغلوه* ثم الجحیم صلوه* ثم فی سلسلة ذرعها سبعون ذراعا فاسلکوه؛ [گويند] بگيريد او را و در غل كشيد. آنگاه ميان آتشش اندازيد. پس در زنجيرى كه درازى آن هفتاد گز است وى را در بند كشيد.»(حاقة/ 30- 32) عذاب و قید خداوند سبحان در نهایت شدت و غلظت باشد.
حضرت امیرالمؤمنین (ع) در کلمات خود فرماید: «و اما اهل المعصیة فخذلهم فى النار و اوثق منهم الاقدام و غل منهم الأیدى إلى الأعناق و البس اجسادهم سرابیل القطران و قطعت لهم منها مقطعات من النارهم فى عذاب قد اشتد حره؛ و اما اهل معصیت، پس مخذول و خوار شوند در آتش، و قید و بند کنند پاهاى آنها را، و غل نمایند دست هاى ایشان را به گردنهاى ایشان، و بپوشانند بدن هاى آنها را لباس قطران، و قطعه قطعه شود [براى ابدان آنها] از آن لباس پاره هاى آتش، ایشان در عذابى باشند به تحقیق شدید و زیاد گردد سوزش آن.»
نحوه دوم: اینکه عذاب هر کسى را به خود او می کنیم به دیگرى عذاب نمی کنیم: «کل نفس بما کسبت رهینة؛ هر کسى گرفتار عمل خویش است.» (مدثر/ 38)
نحوه سوم: کسى متصدى عذاب آن شخص نمى شود و این خود اوست که عذاب را فراهم کرده. بنابراین، این آیه هم مضمون است با: «فذوقوا العذاب بما کنتم تکسبون؛ پس به کیفر آن اعمال زشتى که مرتکب مى شدید، عذاب را بچشید.» (اعراف/ 39) و «بما کنتم تکفرون؛ به سزاى آنكه كفر مى ‏ورزيديد.» (آل عمران/ 106)، (أنعام/ 30) و (أنفال/ 35) و (یس/ 64) و (أحقاف/ 34) و آیات دیگرى که به این مضمون است.
نحوه چهارم: اینکه عذابى که به او می کنیم به احدى نمی کنیم که از تمام اهل عذاب عذاب او شدیدتر است و این معنى اقرب به ذهن است بلکه از اخبار هم استفاده می شود چنانچه از شرف الدین نجفى آمده: «قال: روى عمر بن اذینة عن معروف بن خربوذ قال: قال لى ابوجعفر (ع): یا بن خربوذ أ تدرى ما تأویل هذه الایه: فیومئذ لا یعذب عذابه أحد و لا یوثق وثاقه أحد؟ قلت: لا قال: هو الثانى.» ممکن است از آیات شریفه قرآن هم این معنى را استفاده کرد زیرا می فرماید: «إن المنافقین فی الدرک الأسفل من النار و لن تجد لهم نصیرا؛ آرى منافقان در فروترين درجات دوزخند و هرگز براى آنان ياورى نخواهى يافت.» (نساء/ 145) و اشدالمنافقین او است که یکى از اصحاب تابوت است چهارده نفر هفت از سابقین مثل قابیل و پى کننده ناقه صالح و شداد و نمرود و فرعون و هامان و قارون و هفت از لاحقین و در میانه این چهارده نفر او از همه سخت تر است.
به این ترتیب مجازات خداوند قهار بی مانند و به بند کشیدنش بی سابقه است. این تعبیر عموما بار تربیتی دارد و برای این است که انسانها مجازات الهی را جدی بگیرند، چون غالبا در ذهن مردم این است که خداوند «ارحم الرحمین» بندگانش را هرگز مجازات نمی کند، و با مجازاتش بسیار خفیف است، و همین پندار سبب جرأت به گناه و آلوده شدن به انواع معاصی می گردد، لذا قرآن با صراحت تمام از این مجازاتهای دردناک سخن می گوید تا مردم خیالهای خام را از سر به در کنند، و مراقب اعمال خویش باشند.


منابع :

  1. ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد ‏27 صفحه 82

  2. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏26 صفحه 473

  3. عبدالحسين طیب- أطیب البیان- جلد ‏14 صفحه 113

  4. حسین بن احمد الحسینی- تفسیر اثنا عشری- جلد ‏14 صفحه 206

  5. سیدمحمود طالقانی- پرتوى از قرآن- جلد ‏4 صفحه 77

  6. محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏18 صفحه 101

  7. ناصر مكارم شیرازی- پیام قرآن- جلد 6 صفحه 426

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/115909