نعمت هایی فراتر از تصور

از قرآن مجید برمی آید که پاداش نیکوکاران در بهشت متناسب با درجات ایمانشان است. خداوند به برخی از آنان وعده آمرزش گناهان و ورود به بهشت، به بعضی ثواب و پاداش باغ هایی که زیر آنها آب ها روان است و به پاره ای بهترین ثواب که همان بهشت عدن و ملاقات پروردگار است داده است. این مراتب و درجات در آیه ذیل نمودار است: «فالذین هاجروا و اخرجوا من دیارهم و اوذوا فی سبیلی و قاتلوا و قتلوا لاکفرن عنهم سیئاتهم ولادخلنهم جنات تجری من تحتها الانهار ثوابا من عندالله و الله عنده حسن الثواب؛ کسانی که هجرت کرده و از خانه های خود تبعید و رانده شده و در راه من (خدا) آزار دیده و جنگیده و کشته شده اند بدی هایشان را از آنان می زدایم و آنان را در باغ هایی که از زیر درختان آن ها نهرها روان است درمی آورم. این پاداشی است از جانب خدا و پاداش نیکوتر [جنت عدن و ملاقات خدا] نزد خداست.» (آل عمران/ 195) در اینجا براى پاداش اعمال گذشته که در راه خداوند متعال صورت مى گیرد، سه امتیاز ذکر شده است که مورد درخواست بود.
اول- تکفیر سیئات: و آن عبارت است از رد کردن بدیها که ناملائم و مکروه است از دیگرى. و این معنى در مرتبه اول که در هر موردى لازم است: براى تنزیه و تطهیر کلى است تا زمینه براى ورود به بهشت فراهم گردد. و در اینجا ذکرى از مغفرت ذنوب نشده است: زیرا پس از تحقق سیر الى الله، ذنوبى باقى نمى ماند.
دوم- دخول به جنت: که در مراحل سلوک زمینه براى بهشتى بودن فراهم شده است، و اما تعبیر به کلمه لادخلنهم: براى اینکه موضوع بهشت، بخشیدنى نیست، و بلکه باید به وسیله نیات خالص و اعمال صالح به دست آورد، ولى سیر مراحل و داخل شدن در مرحله نهایى که بهشت است، لازم است با اذن و رضا و حکم خداوند متعال صورت بگیرد. و روى این لحاظ است که در قرآن مجید در بیست مورد به همین صورت ادخال جنت ذکر شده است، نه دخول جنت، و اگر به صیغه مجرد باشد یا به صورت امر به دخول است، و یا براى ذکر نتیجه.
سوم- ثواب و پاداش بودن از رابطه خداوند متعال: و مراد پاداش بودن این تکفیر سیئات و ادخال جنت است از سلوک آنان به سوى لقاء الهى، و معلوم شد که این دو پاداش تنها از جانب خداوند متعال فقط مى تواند صورت بگیرد، زیرا ملک سماوات و ارض در تحت حکومت او است. و ضمنا فهمیده شد که: حکم نهایى و اختیار تمام و فرمان قاطع در دخول جنت و در تکفیر و رد سیئات، با خداوند متعال است. و همچنین است در دخول جهنم و آتش، چنانکه در 192 آل عمران تصریح شده و فرمود: «من تدخل النار فقد اخزیته؛ پروردگارا، هر كه را تو در آتش درآورى.» و به همین نظر است که در آخر آیه فرمود: «و الله عنده حسن الثواب.» که این جمله نتیجه مطالب گذشته است. آرى پاداش اعمال به نحو اجمال و روى جریان طبیعى که به اقتضاى نظم خلقت و به موجب حکمت الهى صورت گرفته است: در همه موارد جارى است، ولى حکم نهایى و اختیار کامل در تحت سلطنت و حکومت نافذ خداوند متعال مى باشد. و این پاداشى است روى عدل و حکمت و لطف و رحمت.
تحقیق کلام این است که خداوند عالم فیاض مطلق است لکن قابلیت محل لازم دارد و نعم اخروى به نص آیات شریفه و اخبار متواتره و ضرورت دین غیر مؤمن قابلیت آنها را ندارد فقط ایمان و اعمال صالحه قابلیت می آورد، و اما نه دنیویه را بر مدار مصالح و حکمت که اگر اقتضاء کرد افاضه می شود و الا فلا، پس جمله "ثوابا من عند الله" به واسطه همان ایمان و همان اعمال صالحه است. "و الله عنده حسن الثواب" هم از جهت دوام نعمت که فناء ندارد و هم از جهت وفور نعمت که فیها ما لا عین رات و لا اذن سمعت و لا خطر على قلب بشر و هم از جهت کیفیت و التذاذ ویژه لذائذ روحانى که به مراتب فوق لذائذ جسمانیست.
شیخ طوسی در امالی و سایر مفسران نوشته اند: علی بن ابی طالب (ع)  پس از هجرت پیامبر (ص) از مکه به مدینه، فاطمه ها را کوچ داد و به قصد رسیدن به پیامبر از مکه به جانب مدینه روان شد. برخی از سواران قریش که قصد ممانعت آنان را داشتند با علی (ع) به مخاصمه پرداختند و علی (ع) با شجاعتی بی نظیر به مجاهدت برخاست و آنان را از سر راه برداشت. وقتی به ضجنان [کوهی در 25 مایلی مکه] رسیدند یک شبانه روز در آن جا ماندند و آن حضرت (ع) همه ی طول شب را به نماز ایستادند. فاطمه ها عبارت بودند از: فاطمه ی بنت اسد مادر علی (ع)، فاطمه دختر رسول خدا (ص) و فاطمه دختر زبیر؛ عبادت را تا طلوع فجر ادامه دادند و پس از طلوع فجر نماز صبح خوانده حرکت کردند. آن گاه منزل به منزل کار عبادیشان بدان سان ادامه یافت تا به مدینه رسیدند و پیش از ورود آنان به مدینه آیه فوق بر پیامبر (ص) نازل شد. (نحل/ 31 و فرقان/ 16)
خداوند در آیات زیادی می فرماید در بهشت هر چه مؤمنان بهشتی بخواهند موجود است. مانند: «لهم فیها ما یشاءون؛ جاودانه هر چه بخواهند در آنجا دارند. پروردگار تو مسؤول [تحقق‌] اين وعده است.» (فرقان/ 16) «لهم ما یشاءون عند ربهم؛ براى آنان، هر چه بخواهند پيش پروردگارشان خواهد بود.» (زمر/ 34) این آیه پاداشى را که متقین نزد پروردگارشان دارند، بیان مى کند، و آن عبارت است از اینکه ایشان هر چه که خواستشان بدان تعلق گیرد در اختیار دارند، پس سرمایه در بهشت تنها خواستن است که سبب تامى است براى به دست آمدن آنچه مورد خواست واقع شود، حال هر چه مى خواهد باشد، به خلاف دنیا که به دست آوردن چیزى از مقاصد دنیا، علاوه بر خواستن، احتیاج به عوامل و اسباب بسیار دارد که یکى از آنها سعى و عمل با استمداد از تعاون اجتماعى است.
گستردگى مفهوم این آیه به قدرى است که تمام مواهب معنوى و نعمتهاى مادى را شامل مى شود، آنچه در تصور و وهم ما بگنجد یا نگنجد. بعضى در اینجا سؤالى مطرح کرده اند که آیا اگر آنها تقاضاى مقامات انبیاء و اولیاء برتر از خود را بکنند نیز به آنها داده شود؟ غافل از این که بهشتیان چون چشم حقیقت بین دارند هرگز به فکر چیزى که بر خلاف حق و عدالت و بر خلاف اصل توازن "شایستگیها" و "پاداشها" است نمى افتند. به تعبیر دیگر امکان ندارد افرادى که در درجات متفاوت در ایمان و عمل هستند جزاى مشابهى داشته باشند، بهشتیان چگونه آرزوى محال مى کنند؟ و در عین حال آنها از نظر روحى چنان هستند که به آنچه دارند راضیند و هیچگونه حسد و رشک بر وجود آنان حاکم نیست. مى دانیم پاداشهاى آخرت و حتى تفضلهاى الهى بر اساس شایستگى هایى است که انسان در این دنیا کسب مى کند، کسى که مى داند ایمان و عملش در این دنیا در سرحد ایمان و عمل دیگران نبوده هرگز آرزوى مقام آنها را نخواهد کرد، چرا که یک آرزوى غیر منطقى است.
در جائی دیگر می فرماید که: «و لکم فیها ما تشتهی انفسکم؛ آنچه دلتان بخواهد، در بهشت براى شما فراهم است.» (فصلت/ 31) و در ادامه ی همین آیه می فرماید: «و لکم فیها ما تدعون؛ و در آن هر چه را بخواهید، براى شما موجود است.» کلمه ی "تشتهی" مضارع از مصدر "اشتهاء" است. و اصل آن نیز کلمه ی "شهوت" است که به معناى از جا کنده شدن یکى از قواى آدمى به طرف خواسته اش مى باشد، خواسته اى که از آن لذت مى برد، مانند شهوت طعام و نوشیدنى، و شهوت جنسى. کلمه ى "تدعون" در اصل "تدتعیون" بر وزن "تفتعلون" بود که بر حسب قواعد علم صرف، به این صورت درآمده. و این کلمه از باب افتعال از دعا است، و معنایش "تطلبون الدعوة" مى باشد، یعنى طلب دعا مى کنید. در نتیجه جمله دوم یعنى جمله ى "و لکم فیها ما تدعون" دامنه شمولش وسیع تر از جمله اول، یعنى جمله ى "لکم فیها ما تشتهی انفسکم" است، چون شهوت طلب مخصوص است، و طلب اعم از آن است. و بنابراین، آیه شریفه به ایشان بشارت مى دهد به اینکه در آخرت هر خیر و لذتى را که تصور بشود، و براى شهوتشان ممکن باشد که اشتهاى آن کند، دارا هستند، چه از خوردنیها و چه نوشیدنیها، و چه لذتهاى جنسى، و چه غیر آن. بلکه از این هم وسیع تر و بالاتر دارند، و آن این است که هر چه را بخواهند بیش از آن را دارند، هم چنان که فرمود: «لهم ما یشاؤن فیها و لدینا مزید؛ هر چه بخواهند دارند و نزد ما بیش از آن هم هست.» (ق/ 35)
تفاوت دیگر میان این دو بشارت، این است که در پنجم به آنها مى گویند آنچه دلتان بخواهد در آنجا هست، و خواستن شما و فراهم گشتن آن یکى است ولى مى دانیم تعبیر به "تشتهى انفسکم" معمولا در لذات مادى به کار مى رود، در حالى که "ما تدعون" (آنچه بخوانید) به معنى تقاضاهاى معنوى و مواهب و لذات روحانى است، خلاصه در آنجا همه چیز جمع است و هر نعمت معنوى و مادى بخواهند فراهم است.
در دنیا و نسبت به شهوتهاى آن زهد ورزیده اند، پس خدا در عوض آن نعمتهاى آخرت را به ایشان مى دهد. و اگر شهوتهاى دنیا آمیخته به درد و رنجها و سرشار از مصیبتها و نکبتها و بسیار زودگذر بود، نعمت آخرت که دلخواه نفوس ایشان است ناب و بى زوال است.
بلى، به راستى دنیا و آخرت چون دو هوویند، پس هر که به آخرت میل دارد در دنیا زهد و بى میلى ورزد، و هر که بهترین فرصتهایش را در این زندگى نابود شونده از دست داده در آن زندگى جاودانه نعمتى نخواهد یافت. بر تن امام پرهیزگاران، على بن ابى طالب (ع) شلوارى ژنده و وصله دار دیدند و در این باره به او گفتند، گفت: «دل بدان خاشع مى شود، و نفس خوار مى گردد، و مؤمنان همین روش را پیروى مى کنند، به راستى که دنیا و آخرت دو دشمن متفاوت و دو راه مختلفند، پس هر که دنیا را دوست دارد و به دوستى مى گیرد، آخرت را نمى پسندد و دشمن مى دارد، و این دو به منزله مشرق و مغربند و در میان این دو فاصله است، هر چه به یکى نزدیک شوند از آن دیگرى دور مى شوند و این دو را فاصله دو هوو باشد.»
دنیا سراى کوشیدن است و آخرت سراى پاداش، در دنیا ممکن نیست که تمام آرزوهاى بشر تحقق پذیرد و کسى از یکایک آنها رضایت یابد، زیرا ادعاهاى آدمیزاده بیشتر از حجم خود دنیاست و آرزوهاى او وسیعتر از زندگى او بر زمین، پس چگونه همه آنها تحقق پذیرد؟ در حالى که آخرت سرایى است فراخ گسترده، بزرگتر از افزون طلبیها و بلندى جوییهاى بشر، و این چنین است که آرزوهاى مؤمنان بدون سختى کشیدن و کوششى تحقق مى یابد. در حدیثى منقول که امام باقر (ع) آن را از پیامبر خدا (ص) روایت کرده آمده است: «مؤمنى در بهشت نیست که او را بهشتها و باغهایى بسیار نباشد، با تخت و بى تخت، و نهرهایى از مى، و نهرهایى از آب ناگندیده و دگرگون نشده، و نهرهایى از شیر، و نهرهایى از عسل. پس چون دوستدار خدا غذاى خود را بخواهد، آنچه نفس او هنگام خواستن غذا میل کرده بدون آن که نام آن را ببرد، برایش حاضر مى شود.»
ذیل آیه ی "لهم ما یشاءون فیها و لدینا مزید"، در حدیث آمده: در روزهای جمعه فضل و رحمت حق تعالی برای بهشتیان 70 برابر و زیادتر می گردد. شب و روز جمعه بسیار نورانی است. تسبیح، ذکر "لا اله الا الله"، "الله اکبر" ثنای پروردگار و صلوات بر پیامبر و آل او (ع) را زیاد کنید.


منابع :

  1. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 3 صفحه 223

  2. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏19 صفحه 453

  3. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏20 صفحه 276

  4. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 17 صفحه 395 و 592

  5. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 5 صفحه 341

  6. محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 12 صفحه 215

  7. میرزاحسن مصطفوی- تفسیر روشن- جلد 5 صفحه 226

  8. سيد عبدالحسين طيب- أطیب البیان- جلد 3 صفحه 465

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/116954