پیامبران مأمور تربیت و پرورش مردمند. پس اگر سخنی به مردم بگویند و موعظه و پندی عرضه بدارند، ولی خود در مرحله کردار، خلاف آن را انجام دهند و خود را از لغزشها مصون ندارند، یا اینکه برخلاف کردارهای خود سخن بگویند، در هر دو حالت، کارشان مذموم است و نمیتوانند در جامعه اثر بگذارند و سخنانشان در دلها نمی نشیند: «یا أیها الذین امنوا لم تقولون ما لا تفعلون* کبر مقتا عند الله أن تقولوا ما لاتفعلون؛ ای کسانی که به زبان ایمان آورده اید! چرا چیزی به زبان میگویید که در مقام عمل، خلاف آن را انجام میدهید* بترسید از اینکه سخنی بگویید و خلاف آن کنید؛ که بسیار سخت خدا را به خشم و غضب می آورید» (صف/ 2-3). گرچه مطابق شان نزول، این آیات در مورد گفتگوهاى جهاد، و سپس فرار در روز جنگ احد نازل شده، ولى میدانیم هیچگاه شأن نزولها مفهوم گسترده آیات را محدود نمیکند، بنابراین هر گونه گفتار بى عمل درخور سرزنش و ملامت است، خواه در رابطه با پایمردى در میدان جهاد باشد، و یا در هر عمل مثبت و سازنده دیگر.
از نشانه هاى مهم مؤمنان راستین این است که گفتار و کردارشان صددرصد هماهنگ باشد، و هر قدر انسان از این اصل دور شود از حقیقت ایمان دور شده است. علامه طباطبائى در المیزان میگوید: فرق است بین اینکه انسان سخنى را بگوید که انجام نخواهد داد، و بین اینکه انجام ندهد کارى که میگوید، اولى دلیل بر نفاق است و دومى دلیل بر ضعف اراده. امام صادق (ع) فرمود: «إن العالم إذا لم یعمل بعلمه زلت موعظته عن القلوب کما یزل المطر عن الصفا؛ دانشمند، هرگاه به دانش خود عمل نکند، پند و نصیحت او بر دلها نمی نشیند؛ آن سان که باران از سنگ صاف زایل می شود».
تنظیر مزبور، فقط راجع به جنبه منفی بودن مثال است؛ زیرا باران سودمند به زمین فرو می رود و مایه شکوفایی گلها و نهالها می شود و باران غیرنافع، از سنگ صاف می گذرد و هیچ اثری ندارد. اما جنبه مثبت مثال -یعنی عبور باران از سنگ صاف که سبب شست و شوی آن می شود و هر گونه غباری را از آن می زداید- مطرح نیست.
مصحان بزرگ جهان از طریق گفتار و رفتار، جامعه را به راه راست و خوشبختی هدایت می کنند و توده های علاقمند به رهبران خود، رفتار و گفتار آنان را سرمشق خود قرار داده و از هر دو به صورت یکسان پیروی می کنند و هرگز میان این دو از نظر عوامل تربیت فرق نمی گذارند، و هرگاه مصلحی بگوید: «شما از گفتار من سرمشق بگیرید، نه از رفتار من!» مردم سخن او را غیرمنطقی تلقی کرده و کاملا از دور او پراکنده می شوند.
در یک چنین شرائطی که بر جامعه ها حاکم است قرآن می فرماید: «و ما أرسلنا من رسول إلا لیطاع بإذن الله؛ و هیچ پیامبرى را نفرستادیم مگر آن که به اذن خدا فرمانش برند» (نساء/ 64). این آیه با توجه به زمینه یاد شده می رساند که باید از گفتار و رفتار او پیروی شود و اگر گفتار او حجت و شایسته پیروی است، رفتارش نیز باید چنین باشد. هرگاه رفتار تمام پیامبران مطابق برنامه الهی بوده باشد، طبعا پیروی از آنها نه تنها اشکالی نخواهد داشت، بلکه شایسته پیروی خواهد بود. ولی اگر آنان را معصوم از گناه و پیراسته از نافرمانی ندانیم و معتقد شویم که آنان گاه و بیگاه مصدر گناه و خلاف می گردند؛ در این صورت، مردم ناآگاه به حکم این آیه باید از رفتار آنان پیروی کنند، از طرف دیگر چون عمل آنها برخلاف قوانیین الهی است، باید از آن اجتناب ورزند در این صورت تکلیف مردم چیست؟
آیا نتیجه این کار جز این است می شود که خدا در مورد چنین عملی، هم دستور پیروی داده و هم از آن نهی کرده است؟! از آنجا که چنین تکلیفی محال است، طبعا باید گفت: به حکم لزوم پیروی از پیامبران در همه موارد، هیچ پیامبری دچار انحراف و کردار زشت نمی شود.