جامعیت حقوق و احکام دینی نسبت به شئون دنیوی و اخروی

همه شئون دنیوی مانند شئون حیات اخروی مشمول حقوق و احکام دینی از دیدگاه منابع اسلامی است؛
1- اگر شئون زندگی دنیوی مانند حیات اخروی مشمول حقوق و احکام دینی نبود، آن همه توصیه و تأکید و دستورات دینی برای ریشه کن کردن فساد از روی زمین وارد نمی شد. به عنوان نمونه:
الف- «الذین ینقضون عهدالله من بعد میثاقه و یقطعون ما امر الله به ان یوصل و یفسدون فی الارض اولئک هم الخاسرون؛ کافران کسانی هست که عهد خداوندی را بعد از بستن می شکنند، و آنچه را که خداوند امر به پیوستن آن فرموده است قطع می کنند و در زمین فساد به راه می اندازند، آنان زیانکارانند.» (بقره/ 27)
ب- «انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله فی الارض و یسعون فی الارض فساد ان یقتلوا او یصلبوا او تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف او ینفوا من الارض ذلک لهم خزی فی الدنیا و لهم فی الاخر و عذاب عظیم؛ جز این نیست که مجازات کسانی که در روی زمین با خدا و رسول او در صدد محاربه بر می آیند و در روی زمین برای ایجاد فساد تلاش می کنند، این است که کشته شوند یا از دار آویخته شوند، یا دستها و پاهای آنان به طور خلاف (دست راست با پای چپ و یا دست چپ با پای راست) بریده شود یا از وطنی که سرزمین آنهاست تبعید گردند. این مجازات برای آنان موجب رسوایی در دنیا و برای آنان عذابی بزرگ در آخرت است.» (مائده/ 33)
در قرآن مجید در 41 مورد به اشکال مختلف دستور به ریشه کن کردن فساد از روی زمین داده شده است. بدیهی است که اگر دین با امور زندگی دنیوی کاری نداشت توصیه و تأکید کتاب الهی دین (قرآن) درباره مبارزه با فساد، چه اخلاقی و چه حقوقی معقول نبود، زیرا مردم معمولا زشتی و وقاحت فساد در روی زمین را می فهمند و می دانند که زندگی با فساد و افساد امکان پذیر نیست. این توهم که دستور دین برای مبارزه با فساد یک قضیه عقلی را بازگو می کند، توهمی است بیجا، زیرا عمده عاملان فساد و پیروان آنان، کار خود را فاسد نمی دانند و حتی بر مبنای خودخواهی گمان می کنند که کار شایسته ای انجام می دهند!
در طول تاریخ با صدها تفسیر و توجیه باطل درباره فساد و مفسدین رویاروی هستیم که به وسیله آنها خود را تبرئه می کنند. و چه بسا که پلیدیها و خونریزی ها و حق کشی های خود را مبارزه با فساد می نامند! دین می گوید: تشخیص فساد و مفسد مانند تشخیص دیگر واقعیات با عقول و فطرتهای ناب است، نه با آنان که اگر همه بشریت را به نابودی بکشانند، خود را حامی حق تلقی می کنند.

2- دستور اکید به سبقت جویی به خیرات مانند:
الف- «ولکل وجهه هو مولیها فاستبقوا الخیرات؛ برای هر کسی هدفی است که رو به آن حرکت می کند شما به خیرات سبقت بجویید.» (بقره/ 148)
دو مسئله مهم در این آیه شریفه وجود دارد:
ب- کلمه خیرات شامل همه انواع نیکیهاست؛ اعم از خیر فردی، اجتماعی، مادی، معنوی، و دنیوی و اخروی. اگر کسی گمان کند کلمه خیرات تنها شامل خیرات اخروی است، یا از لغت عربی بی اطلاع است و یا برای تثبیت غرض خود به منطق توجیهی توسل می جوید.
پ- همان قاعده مهم که در تفسیر شماره اول گفتیم، در این شماره نیز جریان دارد یعنی غالبا هر فرد و گروهی هر آنچه را که مورد تمایل او است، بر مبنای خودخواهی آن را خیر می داند، اگرچه بدترین شرور بوده باشد، در صورتی که دین الهی توصیه و دستور خود را بر مبنای خیر واقعی مقرر می دارد.

3- تحلیل (حلال کردن) بهره برداری از مواد مفید روی زمین برای ادامه معیشت و تنظیم آن:
الف- «یا ایها الناس کلوا مما فی الارض حلالا طیبا ....؛ او خداوندی است که همه آنچه را که در روی زمین است برای شما آفریده است.» (بقره/ 168)
این مطلب در قرآن مجید در 16 آیه وارد شده است. انسانهایی که در این دنیا آگاهانه زندگی می کنند همان گونه که اگر در استفاده از مواد خوراکی مانند خوردنیها و آشامیدنیها احتمال ضرر را بدهند از مصرف آنها خودداری می ورزند، در مورد کردارها و گفتارها و هر گونه ارتباط با جهان طبیعت نیز چنین عمل می کنند. یعنی با وجود احتمال ضرر از انجام آنها دوری می جویند. به بیان دیگر آنها خود را برای هر گونه کردار و گفتار در همه ارتباطات چهارگانه (ارتباط باخویشتن، ارتباط با خدا، ارتباط با جهان هستی و ارتباط با همنوع خود) آزاد و رها نمی بینند ولی حتی با احتمال ضرر و ناشایستگی یک عمل یا قول، حتی یک اندیشه، احتیاط عقلی را از دست نمی دهند. بر مبنای همین قاعده احراز تأمین در زندگی است که خداوند می فرماید: «آنچه را که در روی زمین قرار داده ام برای استفاده شماست، مگر اینکه در ارتباط با آن، ضرری احساس کنید (خواه ضرر جسمانی طبیعی و خواه ضرر معنوی)».

4- تکالیف مالی برای تنظیم بعد مادی است. مانند زکاة، خمس و حق معلوم که به ملاک ریشه کن کردن فقر مقرر شده است. جلوگیری از کنز (جمع و انبوه نمودن طلا و نقره و دیگر مایحتاج مردم و احتکار و تکاثر در مسیر هدف قرار دادن مالکیت) ربا و تجاوز به مال ایتام نیز به همین جهت است. در قطب مقابل این تکالیف، حقوقی مقرر شده است. یعنی فقراء و دیگر موارد مصرف زکاة، حق معیشت از زکاة را دارند. هم چنین است حقوق کسانی که استحقاق استفاده از خمس و حق معلوم را دارند. مستمندان جامعه نیز حق دارند که از اموال کنز شده بهره برداری کنند. یعنی حاکم اسلامی موظف است طلا و نقره های اندوخته غیرعادی را که به ضرر معیشت جامعه است به جریان بیندازد.
الف- «انما الصدقات للفقراء و المساکین و العالمین علیها و المؤلفه قلوبهم و فی الرقاب و الغارمین فی سبیل الله و ابن السبیل فریضه من الله و الله علیم حکیم؛ جز این نیست که زکات برای رفع نیازمندیهای فقراء و بینوایان و کسانی است که کارمند یا کارگر در امور زکاتند؛ و آنانکه برای دلدادن به اسلام آماده شده اند و آزاد سازی بردگان و آنانکه در ادای دین خود ناتوانند. و برای هر آنچه که راه خدا محسوب می شود و همچنین درماندگان در سفرها. این مقرری از طرف خداوند واجب شده است و خداوند دانا و حکیم است.» (توبه/ 60)
ب- «و اعلموا انما غنمتم من شیء فان لله خمسه و للرسول و لذی القربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل ان کنتم امنتم بالله؛ بدانید جز این نیست که از هر چیزی سودی که ببرید، یک پنجم آن از آن خدا و رسول و اقربای او و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان آنان می باشد. اگر به خدا ایمان آورده اید.» (انفال/ 41)
پ- «و فی اموالهم حق معلوم للسائل و المحروم؛ و در اموال آنان حقی است معلوم به اندازه قدرت صاحب مال، برای کسانی که فقر خود را آشکار می کنند و برای مردم محروم.» (معارج/ 24-25)
ت- «و الذین یکنزون الذهب و الفضه فی سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم؛ و کسانی که طلا و نقره را می اندوزند و آن را انبوه کرده (از جریان خارج می سازند) و در راه خدا انفاق نمی کنند. آنان را به عذابی دردناک بشارت بده.» (توبه/ 34)
ج- «الهیکم التکاثر حتی زرتم المقابر؛ افزون طلبی شما را مشغول کرد، تا آن گاه که با گورهای خود دیدار کردید.» (تکاثر/ 1-2)
چ- «یمحق الله الربا یربی الصدقات؛ خداوند ربا را محو و نابود و بر احسان و بذل و بخشش می افزاید.» (بقره/ 276)
ح- «و لا تقربوا مال الیتیم الا بالتی هی احسن؛ و به مال یتیم نزدیک نشوید مگر با مراعات بهترین مصلحت درباره یتیم.» (انعام/ 152)

5- وجوب وفاء به پیمان ها.
الف- «و الموفون یعهدهم اذا عاهدوا؛ نیکوکاران حقیقی... وفا کنندگان به پیمان هایی که می بندند.» (بقره/ 177)
ب- «واوفوا بالعهد ان العهد کان عنه مسئولا؛ و وفا کنید به عهد زیرا عهد مورد بازخواست خواهد گشت.» (اسراء/ 34)
پ- ارزش واقعی کار باید به کارگر پرداخت شود: «ولا تبخسوا الناس اشیائهم؛ و اشیاء مردم را اعم از کار (فکری و عضلانی) و کالا از ارزش نیندازید.» (اعراف/ 85 - هود/ 85)

6- قصاص 7- حدود 8- دیات 9- وصیت 10- مسائل ارث 11- ممنوعیت تصرف در اموال از راه نامشروع 12- جهاد 13- دفاع 14- نکاح 15- طلاق 16- تجارت و معاملات 17- تکمیل پیمانه ها و دیگر موازین 18- ممنوعیت احتکار 19- ممنوعیت فروش اسلحه برای اقوام متخاصم غیر از وسایل دفاع 20- دین و ملحقات آن 21- رهن 22- ضمانت 23- صلح 24- وکالت 25- اجاره 26- شرکت 27- امانت 28- مسابقه برای تمرین و توانایی 29- ممنوعیت غصب 30- اقرار 31- قضا و شهادات 32- ممنوعیت سفهاء از تصرف مستقیم در اموال و دیگر شئون زندگی 33- وقف 34- هبه 35- اصول و قواعد اقتصای 36- اصول و قواعد حقوقی 37- اصول و قواعد سیاسی 38- تنظیم روابط با اقلیتها و اقوام و ملل خارج از اسلام 39- تنظیم بهداشت و امور پزشکی 40- تنظیم و تغییر و یا ایجاد موضوعاتی که با گذشت زمان وارد شئون زندگی انسانها می شوند.
به همین جهت است که فقه اسلامی را می توانیم به انواع زیر تقسیم کنیم:
1- فقه عبادی
2- فقه احوال شخصیه
3- فقه معاملات و عقود و ایقاعات
4- فقه اخلاق
5- فقه سیاسی
6- فقه عرفان
7- فقه صنعت
8- فقه ارتباطات بین الملل
9- فقه فرهنگ
10- فقه مدیریت
11- فقه جهاد و دفاع
12- فقه علوم
13- فقه اکتشافات
14- فقه حقوق جزایی
15- فقه علوم
16- فقه دیگر انواع حقوقی
17- فقه قضا (دادرسی)
18- فقه مبارزه با ظلم و ستم
19- فقه مبارزه با ناشایستگیها
20- فقه تشویق و تحرک به بایستگیها و شایستگیها
21- فقه مسایل پزشکی
22- فقه آینده نگری
23- فقه اطلاعات به آنچه که در دنیا می گذرد
و... غیرذلک


منابع :

  1. محمدتقی جعفری- فلسفه دین- صفحه 317-323

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/212034