دو موضوع در خلافت امام علی (ع) وجود داشت که آن حضرت به آن ها خیلی اهمیت می دادند: یکی تقسیم بیت المال بود که آن حضرت امتیازی برای بعضی نسبت به بعضی قائل نمی شد، فرقی میان عرب و عجم، ارباب و غلام، قریشی و غیر قریشی نمی گذاشت.
موضوع دیگر به کار بردن اصل صراحت و امانت و صداقت در سیاست بود که به هیچ وجه حاضر نبود ذره ای از آن منحرف شود و تا حدی اصول تزویر و فریب و نیرنگ را به کار ببرد. همه اینها گذشته از این که در تاریخ ضبط شده، در سخنان خود آن حضرت منعکس و موجود است.
آن حضرت راجع به تقسیم علی السویه و رعایت اصل مساوات و تبعیض قائل نشدن می فرماید:
«أتامرونی ان اطلب النصر بالجور فیمن ولیت علیه؟ و الله لا اطور به ما سمر سمیر؛ به من پیشنهاد می کنید موفقیت را از راه جور و ستم بر مردمی که رعیت من هستند تأمین کنم؟ به خدا قسم که تا دنیا دنیاست چنین چیزی برای من ممکن نیست.»
«لو کان المال لی لسویت بینهم فکیف و انما المال مال الله؛ اگر اینها مال شخصی خودم می بود و می خواستم بر مردم تقسیم کنم تبعیضی قائل نمی شدم تا چه رسد به اینکه بیت المال است، مال خداست و ملک شخصی کسی نیست.»
بعد فرمود: «الا و ان اعطاء المال فی غیر حقه تبذیر و اسراف و هو یرفع صاحبه فی الدنیا و یضعه فی الاخرة و یکرمه فی الناس و یهینه عندالله؛ مال را در غیر مورد مصرف کردن و به غیر مستحق دادن اسراف و تضییع است. این کار، کننده خود را در دنیا بالا می برد اما در آخرت پایین می آورد. در نزد مردم دنیا و اهل طمع عزیز و محترم می کند، ولی در نزد خدا خوار و بی مقدار می سازد.»
بعد فرمود: مالی که به این طرز صرف شود و به ناحق به اشخاصی داده شود در عین حال عاقبت ندارد. این طور صرف مال که گیرنده هم توجه دارد روی اصل خیانت صورت می گیرد شکر و سپاسی نمی آورد، خداوند این آدم را از شکرگزاری و سپاسگزاری آنها محروم می کند. (نهج البلاغه/ خطبه 126)
داستان عقیل
راجع به این مطلب یعنی اصل مساوات و عدم تبعیض در توزیع بیت المال داستان ها هست. همین بس که عقیل برادر بزرگتر امیرالمؤمنین نتوانست برای خودش سهم بیشتری برقرار کند:
شبی عقیل به عنوان مهمان بر آن حضرت در کوفه وارد شد. حضرت مقدم برادر را گرامی شمرد و احترام کرد. امام حسن مجتبی (ع) به اشاره پدرش یک پیراهن و یک ردا، از مال خودش به عقیل اهدا کرد. هوا گرم بود، علی و عقیل روی بام دارالاماره کوفه نشسته بودند. عقیل انتظار سفره رنگینی داشت، بر خلاف انتظارش غذای ساده ای بیش نبود.
بعد عقیل حاجت خود را اظهار کرد و گفت: زودتر باید به خانه ام برگردم و خیلی مقروضم. آمده ام شما دستور بدهید قرض من را بدهند. فرمود: چقدر مقروضی؟ گفت: صد هزار درهم. فرمود: چقدر زیاد! بعد فرمود: متأسفم که اینقدر تمکن ندارم که همه قرضهای تو را بدهم ولی همین که موقع حقوق و تقسیم سهمیه ها شد من از سهم خودم تا آن اندازه ای که مقدور است خواهم داد.
عقیل گفت: سهم تو که چیزی نیست، چقدرش را می خواهی خودت برداری و چقدرش را به من بدهی، دستور بده از بیت المال بدهند. فرمود: بیت المال که ملک شخصی من نیست، من امین مال مردمم، نمی توانم از بیت المال به تو بدهم.
بعد که دید عقیل خیلی سماجت می کند از همان پشت بام که به بازار مشرف بود و صندوق های تجار دیده می شد به صندوق ها اشاره کرد و فرمود: من یک پیشنهاد به تو می کنم که اگر عمل کنی همه قرض ها را می دهی و آن اینکه این مردم تدریجا به خانه ها می روند و اینجا خلوت می شود و صندوق هاشان که پر از درهم و دینار است اینجا هست، همین که خلوت شد برو و این صندوق ها را خالی کن و قرض هایت را بده.
عقیل گفت: برادر جان سر به سر من می گذاری، به من پیشنهاد دزدی می کنی، مگر من دزدم که بروم مال مردم بیچاره ای را که راحت در خانه های خود خوابیده اند بزنم؟! فرمود: چه فرق می کند که از بیت المال به ناحق بگیری و یا این صندوق ها را بزنی، هر دو دزدی است.
بعد فرمود: پیشنهاد دیگری به تو می کنم. در این نزدیکی کوفه شهر قدیمی حیره است و مرکز بازرگانان و ثروتمندان عمده ای است. شبانه دو نفری می رویم و بر یکی از آنها شبیخون می زنیم. عقیل گفت: برادرجان من از بیت المال مسلمین کمک می خواهم و تو این حرف ها را به من می زنی؟! فرمود: اتفاقا اگر مال یک نفر را بدزدی بهتر است از این که مال صدها هزار نفر را بدزدی. چطور است که ربودن مال یک نفر اسم دزدی دارد و ربودن اموال عمومی دزدی نیست؟
امام علی در یک نامه به یکی از عمالش می نویسد:
«و بؤسی لمن خصمه عند الله الفقراء و المساکین و السائلون و المدفوعون و الغارمون وابن السبیل..... و ان اعظم الخیانة خیانة الامة و افظع الغش غش الائمة؛ وای به حال آن کس که مخاصم و جلوگیرش در نزد خدا فقرا و ضعفا و بیچارگان و قرض داران و راه ماندگان باشند. بالاترین اقسام خیانت، خیانت به اجتماع است و بدترین اقسام دغل بازی دغل بازی با پیشوایان است.» (نهج البلاغه/ نامه 26)