منطق غلط درباره فلسفه گناهان

حضرت نوح (ع) می فرماید: من به مردم نوید دادم، آثار خیر ایمان مردم در همین دنیا را به آنها بازگو کردم. این خودش تبلیغ را نشان می دهد. گاهی ما اشتباه می کنیم و این اشتباه ناشی از اشتباهات دیگران است و بیشتر از مسیحی ها به ما رسیده است. برتراند راسل، فیلسوف معروف زمان ما -که چند سال پیش فوت کرد و خیلی پیر بود و یک آدم لا مذهبی بود و بیشتر ضد کلیسا بود و عجیب ضد کلیسا بود- تعبیر جالبی دارد، می گوید کلیسا به مردم می گوید: شما مجبورید از میان دو بدبختی یکی را انتخاب کنید، یا باید بدبختی دنیا را انتخاب کنید تا در آخرت خوشبخت باشید، یا اگر بدبختی دنیا را انتخاب نمی کنید و می خواهید در دنیا خوشبخت باشید پس بدبختی بزرگتر را در آخرت تحمل کنید. بعد می گوید من چنین خدایی را قبول ندارم که برای بشر تحمل یکی از دو بدبختی را فرض کرده باشد، چرا؟ حالا که بشر را خلق کرده مگر امکان ندارد که بشر به هر دو خوشبختی برسد، که خدا بگوید تو اگر خوشبختی آخرت را می خواهی حتما باید به قیمت بدبختی دنیا آن را بگیری و اگر خوشبختی دنیا را می خواهی به قیمت بدبختی آخرت باید بپذیری. اگر این جور است من اساسا خدا را قبول ندارم.
شاید منطق خیلی از ما همین باشد که ای مردم! یکی از دو بدبختی را اجمالا باید بپذیرید، خدا حاضر نیست که ببیند شما هر دو خوشبختی را دارید. این ضد تعلیمات انبیاست. نمی خواهم بگویم ضد تعلیمات فقط قرآن است، ضد تعلیمات انبیاست از جمله خود حضرت عیسی مسیح (ع)
امیرالمومنین (ع) در نهج البلاغه می فرماید: «ان المتقین ذهبوا بعاجل الدنیا و اجل الاخرة؛ متقین، هم سعادت دنیا را می خواهند هم سعادت آخرت را.» (نهج البلاغه، نامه 27)
اشتباه این است که ما خیال می کنیم گناهان به دلیل اینکه سعادت دنیاست گناه است، به عبارت دیگر به دلیل اینکه سعادت است گناه است ولی سعادت دنیا، در صورتی که اساس این منطق در اسلام بر این است که گناه فقط به دلیل اینکه بدبختی است گناه است. البته میان خوشبختی در دنیا و تسلیم لذت های فوری شدن باید تفکیک کرد.
شخصی بود، یک نسبت خیلی دوری هم با ما داشت، در جایی زمین هایی تهیه کرده بود و زراعت و کشاورزی می کرد. با من همسن بود. خیلی قوی و چالاک و بلکه پهلوان و اصلا قهرمان بود. بعدها چون پول هم پیدا کرده بود افتاد دنبال عیاشی و شراب خواری. در این سه چهار سال اخیر به یک وضعی افتاد که اطبا هم می گفتند اثر شراب خواری زیاد است. بعد رفت در آمریکا چقدر پول خرج کرد و حالا تازه برگشته است. البته این اواخر ادعا کردند که توبه کرده و وقتی به مشهد می رود، حرم می رود و نماز می خواند. ولی بالاخره این عیاشی ها «نتیجه اش این است» مگر هر عیاشی برای انسان خوشبختی است؟ چهار صباح انسان عیاشی کند بعد به یک چنین عواقبی گرفتار بشود!
اگر شراب را منع کردند نه از باب این است که تو را به سعادت می رسانده، بلکه از باب اینکه در همین دنیا هم تو را بدبخت می کند. قمار اگر حرام است نه اینکه چون تو را در دنیا خوشبخت می کند حرام است، بلکه چون در دنیا هم تو را بدبخت می کند. هر گناهی به این دلیل گناه است که انسان را از نظر جسمی یا روحی، فردی یا اجتماعی بدبخت می کند. غیبت چرا حرام است؟ چون تخم کینه پاشیدن در مردم و اجتماع است. اگر جامعه غیبت کن شد و همه دشمن یکدیگر شدند، به فرد هم دیگر خوش نمی گذرد. تهمت زدن برای چه حرام است؟ دروغ گفتن برای چه حرام است؟ و هر گناهی را که شما در نظر بگیرید به دلیل اینکه بدبخت کننده است حرام است نه به دلیل اینکه خوشبخت کننده در دنیاست و خدا مضایقه دارد -العیاذ بالله- که بنده اش هم در دنیا خوشبخت باشد هم در آخرت. اگر واقعا خوشبختی دنیا باشد خوشبختی آخرت هم هست. خوشبختی واقعی خوشبختی دنیا و خوشبختی آخرت هردوست، با همدیگر توأم است.
این است که ما می بینیم این مبلغ بزرگ، این شیخ الانبیاء، نوح نمی آید به مردم بگوید که ای مردم! از این دو یکی را انتخاب کنید، بر عکس، می گوید این راهی که من می گویم اگر آن را پیش بگیرید نه تنها آن عذاب هایی که در کمین شماست نخواهد آمد، نعمت های خدا از زمین و آسمان به شما رو می آورد. منطق قرآن این گونه است. «و لو ان اهل القری امنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض؛ اگر مردم اجتماعات و جماعت ها، مردم قریه ها «و به طور کلی» مردم ایمان و تقوا را پیش بگیرند برکت ها را از بالا و پایین بر این ها فرو می ریزیم، درهای برکت ها را از آسمان و زمین به روی آنها می گشاییم.» (اعراف/96) قرآن می گوید اگر ایمان و تقوا داشته باشید خدا ثروت و قدرت هم به شما می دهد. «و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مومنین.» (آل عمران/139)
پس بسیار غلط است که کسی در منطق تبلیغ خودش به آن شکل کلیسایی -به قول راسل- سخن بگوید که چاره ای نیست، یکی از این دو بیچاگی را باید متحمل شد که یا باید در دنیا بدبخت بود یا در آخرت، این که خیلی سخت است که انسان برای چهار روز دنیا بیاید بدبختی آخرت را متحمل بشود، پس چند روز «دنیا را با بدبختی می گذرانیم!» خیر، تقوا را باید داشت نه بدبختی. تقوا داشتن یعنی تحمل محرومیت های کوچک در همین دنیا برای «گریز از» محرومیت بزرگتر در همین دنیا، به این معنا که انسان اگر دور نگر نباشد نمی تواند در همین دنیا انسان باشد. ولی این معنایش تحمل بدبختی نیست، عین خوشبختی است.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن جلد 9- صفحه 167-170

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/26180