راههای حفظ و تقویت تقوا

تقوا برای روح مانند خانه است برای زندگی، و مانند جامه است برای تن. اتفاقا در قرآن کریم از تقوا به جامه تعبیر شده. در سوره مبارکه اعراف آیه 26 بعد از آنکه نامی از جامه های تن می برد می فرماید: «و لباس التقوی ذلک خیر؛ تقوا که جامه روح است بهتر و لازمتر است». امام علی (ع) می فرماید: «و هو لباس التقوی؛ جامه تقوا جهاد است» (نهج البلاغه، خطبه 27).
تقوا یعنی پاکی راستین، پاکی از چه؟ از آلودگیها، ریشه آلودگیهای روحی و اخلاقی چیست؟ خودخواهی ها و خودپسندیها و خودگرائیها. و به همین دلیل مجاهد واقعی، باتقواترین باتقواهاست. زیرا یکی پاک و متقی است از آن جهت است که پاک از حسادت است، دیگری پاک از تکبر است، سومی پاک از حرص است، چهارمی پاک از بخل است، اما مجاهد پاکترین پاکها است. زیرا پا روی هستی خود گذاشته است، مجاهد پاکباخته است. لهذا دری که به روی پاکباخته ها باز می شود با دری که به روی سایر پاکها گشوده می شود متفاوت است.

حراست تقوا
تقوا حرز و حصن و حافظ و حارس است، این جمله ممکن است که موجب غرور و غفلت بعضی گردد و خیال کنند که آدم متقی معصوم از خطا است و توجه به خطرات متزلزل کننده و بنیانکن تقوا ننمایند. ولی حقیقت اینست که تقوا هم هر اندازه عالی باشد به نوبه خود خطراتی دارد. آدمی در عین اینکه باید در حمایت و حراست تقوا زندگی کند باید خود حافظ و حارس تقوا بوده باشد و این، به اصطلاح دور نیست. مانعی ندارد که یک چیز وسیله حفظ و نگهداری ما باشد و در عین حال ما هم موظف باشیم او را حفظ کنیم. درست مثل همان جامه که مثال زدم. جامه حافظ و حارس و نگهبان انسان است از سرما و گرما، انسان هم حافظ و حارس جامه خویش است ازدزد.
امیرالمؤمنین (ع) در یک جمله به هر دو اشاره کرده آنجا که می فرماید: «الا فصونوها و تصونوا بها؛ تقوا را حفظ کنید و هم به وسیله او خودتان را حفظ کنید» (نهج البلاغه، خطبه 191). پس اگر از ما بپرسند آیا تقوا ما را حفظ می کند و یا ما باید حافظ تقوا باشیم؟ می گوئیم هر دو تا. نظیر اینکه اگر بپرسند آیا از تقوا باید کمک گرفت برای رسیدن به خدا و مقام قرب الهی، یا از خدا باید کمک خواست برای تحصیل تقوا؟ می گوئیم هر دو تا، به کمک تقوا باید به خدا نزدیک شد، و از خدا باید مدد خواست که برای تقوای بیشتر ما را موفق بفرماید. و هم از کلمات امیرالمؤمنین است: «اوصیکم عبادالله بتقوی الله فانها حق الله علیکم، و الموجبة علی الله حقکم و ان تستعینوا علیها بالله، و تستعینوا بها علی الله؛ شما را به پروای از خدا سفارش می کنم -که آن حق خدا بر شماست، و نیز حقی را از شما بر عهده خدا ثابت می دارد (که آن پاداش شماست)- و برای پرهیزگاری از خدا یاری بجویید، و برای نزدیک شدن به خدا از آن کمک بخواهید» (نهج البلاغه، خطبه 191).
به هر حال باید توجه به خطراتی که بنیان تقوا را متزلزل می کند داشت. در مقررات دینی می بینیم که تقوا ضامن و وثیقه بسیاری از گناهان شناخته شده ولی نسبت به بعضی دیگر از گناهان که تأثیر و جاذبه قویتری دارد دستور حریم گرفتن داده شده. مثلا در مقررات دینی گفته نشده که خلوت کردن با وسیله دزدی یا شرابخواری یا قتل نفس حرام است. مثلا مانعی ندارد که کسی شب در خانه خلوتی بسر برد که اگر بخواهد العیاذبالله شراب بخورد هیچ رادع و مانع ظاهری نیست. همان ایمان و تقوا ضامن انسان است.
ولی در مسئله جنسیت به حکم تأثیر قوی و تحریک شدیدی که این غریزه در وجود انسان دارد، این ضمانت از تقوا برداشته شده و دستور داده شده که خلوت با وسیله بی عفتی ممنوع است زیرا این خطر، خطری است که می تواند احیانا در این حصار هر اندازه منیع و مستحکم باشد نفوذ کند و این حصار را فتح نماید. حافظ در یکی از غزلهای معروفش خواسته این حقیقت روحی را بگوید وی می سراید:
قوت بازوی پرهیز به خوبان مفروش *** که در این خیل حصاری به سواری گیرند
در این بیت تقوا و پرهیزکاری را به حصار تشبیه کرده همان طوری که در کلمات امیرالمؤمنین (ع) عین این تشبیه آمده بود. بعد به شدت تأثیر و قدرت فتح خیل خوبان حصار تقوا را توجه پیدا کرده که این حصار را به رخ این طائفه نمی توان کشید. در این سپاه هر یک سوار به تنهائی قادر است که حصاری را فتح کند، احتیاجی به اجتماع و یورش دسته جمعی نیست.
اگر به تقوا صرفا جنبه منفی و اجتناب و پهلو تهی کردن ندهیم و آنطور بشناسیم که علی شناخته، باید اعتراف کنیم که یکی از ارکان زندگی بشر است چه در زندگی فردی و چه در زندگی اجتماعی، اگر نباشد اساس زندگی متزلزل است. ارزش یک چیز آنوقت معلوم می شود که ببینیم آیا چیز دیگر می تواند جای او را بگیرد یا نه؟ تقوا یکی از حقایق زندگی است، به دلیل اینکه چیزی دیگر نمی تواند جای آن را بگیرد، نه زور و نه پول و نه تکثیر قانون و نه هیچ چیز دیگر. امروز ما مسائل اجتماعی زیادی داریم که افکار کم و بیش متوجه آنها است. دائما گفته می شود که مثلا چرا طلاق رو به افزایش است؟ چرا قتل و جنایت و دزدی زیاد است؟ چرا غش و تقلب در اجناس عمومیت پیدا کرده؟ چرا فحشاء زیاد شده و امثال اینها. بدون تردید ضعف نیروی ایمان و خرابی حصار تقوا را یک عامل مهم این مفاسد باید شمرد.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ- صفحه 76-75

  2. مرتضی مطهری- ده گفتار- صفحه 58-15

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/27096