ابعاد و دامنه عفاف از نظر قرآن و احادیث

خداوند در سوره نور آیه 1 مخصوصا با تعبیر «سورة انزلناها؛ (این) سوره اى است که آن را فرو فرستادیم» و بعد هم با کلمه «فرضناها؛ و (عمل به آن را) واجب نمودیم»، این مطلب را می فهماند که مسائل مربوط به عفاف مسائلی بسیار جدی است، یعنی درست در جهت عکس آنچه بشر امروز فکر می کند که در جهت سهل کردن و ساده کردن و ناچیز شمردن روابط جنسی حرکت می کند و به غلط اسمش را آزادی می گذارد و به اصطلاح در جهت آزادی جنسی گام بر می دارد، قرآن کریم آنچه تحت عنوان حریمهای عفاف مطرح می کند و آنچه تحت عنوان مجازاتهای بی عفتی بیان می کند و آنچه تحت عنوان مجازات لکه دار کردن زنهایی که عفیفه اند و به دروغ متهم (به بی عفتی) می شوند بیان می کند و آنچه در باب ترغیب به ازدواج بیان می کند و بالاخره هر چه در باب مسائل مربوط به عفاف گفته است، می خواهد بگوید اینها مسائل بسیار بسیار جدی و فرض است و نمی شود اینها را کوچک شمرد، و یکی از بدبختیهای دنیای امروز تحقیر کردن اصول عفاف و تقوای در امور جنسی است. عفاف در شئونات فردی و اجتماعی دامنه وسیعی دارد که با استفاده از قرآن و سنت می توان به آنها رسید، از جمله ابعاد عفاف عبارت است از:

عفت در فکر
گرانبهاترین سرمایه ای که خداوند به نوع بشر ارزانی داشته، گوهر فروزان عقل است. همه اعمال، احساسات، رفتار و حتی توانائیهایمان بر اساس اندیشه و فکر حالت می گیرد. هر عمل و رفتاری چه خوب و چه بد، چه اینکه نتیجه آن خیر یا شر باشد، از فکر و اندیشه سرچشمه می گیرد، به عبارت ساده تر، آنگونه که می اندیشیم، عمل می کنیم. هرچه فکر انسان متعالی تر و با فطرت کمال جوی او (که خالی از هرگونه زشتی و پلیدی است) بیشتر منطبق باشد سریعتر راه تکامل را می پیماید. چنانچه، مولای متقیان، امام علی (ع) می فرمایند: «من عقل عف؛ هر آنکس که عقل دارد عفت می ورزد» (مسند احمد بن حنبل، ج 2، ص 275).
و در جای دیگر می فرمایند: «عقل انسان، به میزان عفت و قناعتش سنجیده می شود» (غرر الحکم، ج 2، ص 611). از این رو، عقل یکی از عوامل مؤثر در تعدیل خواهشهای نفسانی و رام کردن غرایز بشری است. عقل بر اساس محاسبه صحیح، آزادی انسان را محدود می کند و در مسیر زندگی، راه را از بیراهه و روا را از ناروا تمیز می دهد. عقل می تواند شهوات و تمایلات بشر را اندازه گیری کند و موجبات تعدیل خواهشها را فراهم آورد و همچنین قادر است غرایز آدمی را به خیر و صلاح هدایت کند و از تندروی و طغیان باز دارد و خلاصه عقل، راهنمائی است که پیروی از آن مایه فلاح و رستگاری بشراست.
حضرت علی (ع) در این باره می فرمایند: «فکرک یهدیک الی الرشاد؛ افکار عاقلانه ات تو را به راه صواب و هدایت واقعی راهنمائی می کند» (همان، ص 863، یستدل علی عقل الرجل بالعفه والقناعه). انسانی باشرف است که افکار او شریف و بالعکس انسانی آلوده و گنهکار است که اندیشه و فکر او آلوده باشد. جان کلام این است، برای رسیدن به زندگی حقیقی و سعادتمندانه محتاج اندیشه و فکری عفیف، صادق و قابل اعتماد هستیم.

عفت در نگاه
ارزش و اهمیت این موضوع از این بابت است که چشم، دروازه دل است. آنچه از این دریچه وارد وجود شخص می شود، گاهی او را به سرمنزل سعادت و گاه به ورطه سقوط و ذلت می کشاند. دل، آنچه را که از طریق چشم می بیند و حس می کند، مورد تحلیل قرار داده و زمینه را برای انفعال در برابر شرایط موجود و در پی آن حرکت برای کسب و تصرف آن شرایط و اقناع آن فراهم می نماید و این سخن درستی است که «هر آنچه دیده بیند دل کند یاد» حال فرق نمی کند که آن نگاه به صواب بوده و مجاز و یا ناصواب بوده و غیرمجاز.
از آنجا که خداوند خالق انسان است و نسبت به تمام صفات و اخلاقیات او آگاهی کامل دارد، مصلحت، خیر و صلاح او را بهتر از هر کسی می داند، لذا به عفت در نگاه توصیه فرموده و انسان را از نگاه های آلوده برحذر می دارد. «قل للمؤمنین یغضوا من أبصارهم ویحفظوا فروجهم ذلک أزکى لهم إن الله خبیر بما یصنعون* وقل للمؤمنات یغضضن من أبصارهن...؛ به مردان باایمان بگو چشمهاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فروگیرند، و عفاف خود را حفظ کنند این براى آنان پاکیزه تر است خداوند از آنچه انجام مى دهید آگاه است!* و به زنان باایمان بگو چشمهاى خود را (از نگاه هوس آلود) فروگیرند، و دامان خویش را حفظ کنند...» (نور/ 30-31).
بیان صریح این آیات، حرمت نگاه کردن مرد و زن نامحرم به یکدیگر است. عبارت «ذلک ازکی لهم» در این آیه، اشاره دارد که توصیه به عفاف و لزوم پرهیز از چشم چرانی و یا خودنمائی زن، به منظور پاکی جان و روان انسانها و تطهیر آنان از پلیدی، آلودگی، نابسامانیهای اخلاقی، خانوادگی و اجتماعی است و این امری است که با سعادت مرد و زن و نسل انسانی مرتبط است. آری نگاه، جرقه ای است که غریزه را شعله ور می سازد: «النظره بعدالنظره تزرع فی القلب شهوة وکفی بها لصاحبها فتنه؛ نگاه پس از نگاه بذر شهوت را در قلب می کارد و برای صاحبش فتنه است». «والنظر سهم من سهام ابلیس مسموم و کم من نظره اورثت حسره طویله؛ نگاه پس از نگاه، همچون تیری از تیرهای زهرآگین شیطان است که چه بسا مدت آن کوتاه ولی مورث حسرت و افسوسی دراز و طولانی است» (وسایل الشیعه، ج 7، ص 139).
افراد چشم چران بیش از هر کس جان و روان خود را به تعب می اندازند و پس از آن دچار اضطراب، نگرانی و به جوش آمدن هیجانات خود می شوند و به دنبال آن طعمه هوس آلود، باعث رسوائی برای خود و دیگران می گردند. از این روست که امامان ما به انذار و تبشیر پیروان خود پرداخته و احادیثی در مدح و تشویق کسانی که در نگاه خود عفت داشته و عقاب سخت و دردناک افرادی که خود را به ورطه چشم چرانی و نگاه آلوده انداخته اند، بیان فرموده اند.
امام صادق (ع) در این باره تصریح می فرمایند: وقتی انسان نگاهش به سیمای زنی می افتد چشمش را ببندد و به آسمان متوجه گردد خدای متعال بلا فاصله یکی از حوریه های بهشتی را به عقد او درمی آورد. و پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: هر مسلمانی که یکبار به زنی بنگرد، آنگاه چشم از او بازدارد، خدای متعال او را با عبادتی انس دهد که لذت آن را در قلب خویش احساس کند. در جای دیگر امام صادق (ع) می فرمایند: هرکس چشم خود را از گناه پر کند، روز قیامت خدا چشم او را از آتش پرخواهد ساخت مگر، توبه و بازگشت نماید.

عفت در معاشرت
واضح است که فعالیت های اجتماعی زنان و حضور آنان در عرصه های مختلف، زمینه تعادل و ارتباط بین زن و مرد را بیشتر کرده است. در پرتو حضور اجتماعی، بسیاری از استعدادها و قابلیتها به فعلیت می رسد، تعلیم و تعلم، توسعه، تکنولوژی و بالا رفتن فهم سیاسی و آگاهی از زمان محقق می شود و همچنین در سایه فعالیت اجتماعی، وظیفه امر به معروف و نهی از منکر عملی می گردد. از این رو یکی از انگیزه های دعوت به مشارکت اجتماعی زنان، بالا رفتن شخصیت علمی، معنوی و اجتماعی آنان است، که بدون این حضور، انجام این مهم دست یافتنی نیست و یا با دشواری و مشقت همراه است. در زمان رسول خدا زنان پرسشهای خود را از پیامبر می پرسیدند و هیچگاه رسول خدا آنها را منع نمی کرد. آنچه مسلم است و از قرآن و سیره پیامبر و ائمه معصومین دریافت می شود، این است که زنان با رسول اکرم و امامان بزرگوار معاشرت و گفتگو داشته و این یک امر طبیعی و عادی بوده است.
از دیدگاه اسلام، مشارکت اجتماعی زنان و تعامل و ارتباطاتی که در این زمینه پیش می آید تجویز شده، اما این روابط، همواره دارای آداب و شرایطی است که آن را عفت در روابط اجتماعی نامیده ایم.
الف- پرهیز از محادثه که آن عبارت است از: گفتگوئی که هزل و لهو را به همراه داشته و با نوعی فتنه انگیزی آمیخته است. حضرت رسول می فرمایند: «ومن فاکه امراه لا یملکها حبسه الله بکل کلمة کلمتها فی الدنیا الف عام؛ هر کس با زن نامحرم شوخی کند، برای هر کلمه ای که با او سخن گفته، هزارسال زندانی می گردد».
ب- پرهیز از خلوت: امام کاظم (ع) به نقل از پیامبر فرمودند: هرکس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، هرگز در جائی که نفس زن نامحرمی را می شنود، توقف نکند. همچنین رسول اکرم می فرمایند: آگاه باشید هرگز مرد و زنی با هم خلوت نمی کنند مگر آنکه سومی آنان شیطان است.
ج- پرهیز از مصافحه: حضرت رسول اکرم فرمودند: «ومن صافح امراه تحرم علیه فقد باء بسخط من الله عزوجل؛ هرکس با زنی که محرم او نیست مصافحه کند غضب حق تعالی را برای خود خریده است». در جای دیگر می فرمایند: هرکس به طور حرام با زنی مصافحه کند، یعنی با او دست بدهد، روز قیامت در غل و زنجیر بسته و به آتش انداخته می شود.
د- پرهیز از استعمال عطر و بوی خوش: رسول خدا فرمودند: هر زنی که خود را خوشبو کند و از خانه خارج شود مورد لعنت قرار می گیرد تا زمانی که به خانه مراجعت کند (کلمه الرسول، ص 413). در جای دیگر می فرمایند: «اذا تطیبت المراه لغیر زوجها فانما هو نار وشنار؛ زنی که خود را برای دیگران خوشبو کند، خود آتش است و ننگ محسوب می شود».

عفت در زینت
تمایل آدمی به زیبائی و جمال، یکی از خواهشهای فطری بشر است و احساس لذت از مناظر زیبا، با سرشت انسان آمیخته است. این نکته واضح است که برای شناسائی همه زیبائیها و درک جمال طبیعی و هنری، تنها حس فطری جمال دوستی کافی نیست، بلکه باید این نیروی طبیعی، تربیت و در پرتو پرورشهای صحیح بسط و توسعه یابد. پرورش صحیح می تواند استعدادها را آشکار سازد و از قوه به فعلیت در آورد. به هر نسبتی که سطح دانش و فرهنگ یک کشور ترقی کند و به هر نسبتی که عواطف مردم شکفته تر شود، زیبائیها بهتر درک و احساس می گردد. چنانچه در دنیای امروز و بین ملل و اقوام پیشرفته، مسئله زیبائی مورد کمال توجه قرار گرفته و تمام طبقات مردم، به زیبائی ابراز علاقه شدید می کنند و این حس پیوسته رو به فزونی است و روز به روز تشدید می شود.
آیین مقدس اسلام نیز که برنامه جامع سعادت و کامیابی بشر است به این موضوع توجه مخصوص دارد. رسول خدا فرمودند: «علیکم بالوجوه الملاح والحدق السود؛ بر شما باد که با خوبرویان نمکین صورت و مشگین چشم معاشرت کنید» (نهج الفصاحه، ص 36).
حضرت علی (ع) در این باره فرمودند: «حسن وجه المومن حسن عنایة الله به؛ روی زیبای مردم باایمان، عنایت نیکوی خداوند به آنان است» (سفینه البحار، ص 546). بدین سان جامه زیبا پوشیدن، مسواک زدن، شانه و روغن زدن به مو و گیسوان، معطر بودن، انگشتر فاخر به دست کردن، و سرانجام آراستن خویش هنگام عبادت و معاشرت با مردم در مسجد یا محیط خانواده و اجتماع، از مستحبات موکد و جزء برنامه روزانه مسلمانان است و این مطلب، از آیات قرآنی به خوبی استفاده می شود: «یا بنی آدم خذوا زینتکم عند کل مسجد؛ ای فرزندان آدم! نزد هر مسجدی زینت خود را بگیرید» (اعراف/ 31).
امام حسن مجتبی (ع) بهترین جامه های خود را در نماز می پوشیدند و در جواب کسانی که سبب این کار را جویا شدند، فرمودند: «ان الله جمیل ویحب الجمال فا تجمل لربی؛ خداوند زیباست و زیبائی را دوست دارد، پس خود را برای پروردگارم زیبا می سازم (غررالحکم، ص 379). همچنین عبادبن کثیر که فردی زاهدنما بود، به امام صادق (ع) که لباس آراسته پوشیده بودند، اعتراض کرد و گفت: یا اباعبدالله تو ازخاندان نبوتی و پدرت علی (ع) همیشه کرباس می پوشید، این لباسهای فاخر چیست که به تن کرده ای؟ چرا به لباس ساده تری اکتفا ننمودی؟ حضرت در جواب فرمودند: وای بر تو عباد! این چه اعتراضی است که می کنی، خدا وقتی به بنده اش نعمتی داد، دوست دارد آن نعمت را ببیند (مجمع البیان، ج 2، ص 412)، بنابراین خداوند نهی از زینت نمی کند، بلکه آنچه مذموم است و مورد نهی واقع شده، نهی از تبرج «ولا تبرجن تبرج الجاهلیة الاولی؛ و همچون دوران جاهلیت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید». (احزاب/ 34) و آشکار کردن زینت در محافل اجتماعی که محل کار و تلاش زن و مرد مسلمان است، می باشد.
«ولا یبدین زینتهن؛ و زینت خود را -جز آن مقدار که نمایان است- آشکار ننمایند» (نور/ 31). بر این اساس نه تنها استفاده از زینتها از نظر شرع اشکال ندارد، بلکه ارضاء تمایل خودآرائی و زینت که یکی از خواهشهای فطری است، به تکامل ذوق و هنر و شکفتن احساسات کمک می کند و انسان را به راه تعالی روحی و پیشرفتهای عاطفی سوق می دهد. اما باید توجه داشت که این کار به زیاده روی و افراط نگراید و از حد شایسته و اعتدال خود تجاوز نکند. تجمل پرستی، زیاده روی و بی عفتی در زینت و خودآرائی، عوارض نامطلوبی دارد. اگر این غریزه از حد و مرز شرعی خود خارج شود، آدمی را می فریبد و کام او را تلخ و زندگی را بر وی تنگ می کند و او را در دام شیطان اسیر می سازد. کمتر فسادی در عالم ظاهر می شود و کمتر جنگ خونینی است که نسلها را قطع و آبادی ها را ویران سازد که منشا آن اسراف و افراط در استفاده از زینتها و رزق نبوده باشد، زیرا انسان طبعا اینطور است که وقتی از جاده اعتدال بیرون شد و پا از مرز خود بیرون گذاشت، مشکل می تواند خود را کنترل کند.
امام صادق (ع) می فرمایند: «نهی ان تتزین المرئه لغیر زوجها فان فعلت کان حقا علی الله ان یحرقها با لنار؛ پیامبر زن را از اینکه برای فرد اجنبی زینت کند، نهی فرموده و اگر چنین کرد، حق است که خداوند او را در آتش بسوزاند».

عفت در کلام
گستره فعالیت های زنان در جامعه کنونی، اهمیت بحث در این موضوع را روشن می کند و احکامی که ما از منابع اسلامی در این باره به دست می آوریم، همه و همه بیانگر توجه دقیق و موشکافانه اسلام نسبت به سلامت جامعه و فرد می باشد. قرآن به انسان دستور داده که به گونه ای هوس انگیز سخن نگوئید که بیماردلان در شما طمع کنند: «یا نساء النبی لستن کاحد من النساء ان اتقیتن فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض وقلن قولا معروفا؛ اى همسران پیامبر! شما همچون یکى از آنان معمولى نیستید اگر تقوا پیشه کنید پس به گونه اى هوس انگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند، و سخن شایسته بگویید»، (احزاب/ 32). جمله «فلا تخضعن بالقول» اشاره به کیفیت سخن گفتن دارد، یعنی به هنگام سخن گفتن جدی، خشک و بطور معمولی سخن بگوئید. جمله «قلن قولا معروفا» اشاره به محتوای سخن گفتن دارد، یعنی باید به صورت شایسته که مورد رضای خدای متعال و پیامبر و توام با حق و عدالت است، سخن گفت، البته (قول معروف) معنی وسیعی دارد و هر گونه گفتار باطل و بیهوده و گناه آلود و مخالف حق را نفی می کند. بنابراین از نظر قرآن هرگونه ناز و غمزه در کلام، با ادا و اطوار سخن گفتن، تغییر صدا که افراد شهوتران را به فکر گناه می افکند و هر گونه سخن باطل و غیرحقی مردود است.

عفت در ستر (حجاب)
یکی از پردامنه ترین موضوعاتی که در دنیای امروز راجع به زن و حیات اجتماعی او مطرح است، موضوع ستر یا حجاب زنان می باشد و این مسئله ای است که بحث های موافق و مخالف بسیاری را در جوامع غرب و شرق برانگیخته است. مخالفان پوشش برای اینکه طرفداران و مبلغان مذهب را به انزوا بکشانند و در نتیجه دست خود را به تجاوز به حریم عفت زنان باز گذارند، وسوسه ها و شبهاتی را از قبیل: حجاب مانع آزادی، کار و نشانه عقب ماندگی و… است را در ذهن زنان القاء کرده و خواستار آن می باشند که خود زنان علیه شرایط موجود، احکام فقهی و الهی دین به قیام برخیزند. مسئله پوشش و حفظ عفاف خاص دنیای اسلام و حتی دنیای ادیان نیست. بر اساس زمینه فطری، حتی جوامع اولیه و به دور از تمدن و مذهب هم آن را مورد توجه خود قرار داده اند، نوشته اند: «زنهای تاتار از لحاظ عصمت، وقار و وظیفه شناسی در برابر شوهران نظیر ندارند. پاکدامنی و حجب و حیای آنها قابل تحسین است. بی احترامی به عفت عمومی و هتک ناموس گناهی بزرگ است، در قانون نامه پاسای مغول، هتک ناموس، زنا و ازاله بکارت کیفر اعدام داشت».
ویل دورانت می نویسد: «در بریتانیای قدیم والدین ثروتمند در مدت پنج سال بحران جوانی، دختران خود را در کلبه ها زندانی می نمودند. زنان سالمند پاکدامنی را به زندانبانی می گماردند، دختران حق خروج از این کلبه ها را نداشتند و تنها اقارب و نزدیکان می توانستند آنان را ببینند. بعضی از قبایل جزیره برنئو نیز عمل مشابهی داشته اند».
داستان آدم و حوا و بهره گیری آنها از شجره ممنوعه که قبلا ذکر شد نیز دلیل همین مدعاست. بنابراین، مسئله پوشش و عفاف در همه جوامع و ملل به صورتهای گوناگون وجود داشته است، اما با آمدن اسلام این مسئله به عنوان یک حکم تکلیفی و ضروری برای زنان تعیین گردید. خداوند در چند آیه قران کریم موضوع لباس و پوشش را مطرح کرده است و اهمیت، ارزش، هدف و فایده آن را بیان می کند. قرآن کریم گاهی هدف از لباس را پوشاندن اعضا، ستر عورت و حفظ بدن و گاه آن را وسیله زینت و گاه وسیله حرمت و شخصیت زن و بازدارنده از دستبرد آزار مزاحمان و افراد فاسد معرفی می کند. «یابنی آدم! قد انزلنا علیکم لباسا یواری سواتکم وریشا و لباس التقوی ذلک خیر ذلک من آیت الله لعلهم یذکرون؛ اى فرزندان آدم! لباسى براى شما فرستادیم که اندام شما را مى پوشاند و مایه زینت شماست اما لباس پرهیزگارى بهتر است! اینها (همه) از آیات خداست، تا متذکر (نعمتهاى او) شوند» (اعراف/ 26). جمله «یواری سواتکم» وصف لباس است و دلالت دارد بر اینکه لباس پوشش واجب و لازمی است که کسی از آن بی نیاز نیست و آن پوشش عضوی است که برهنه بودنش، زشت و مایه رسوایی آدمی است. کلمه «ریش» در اصل واژه عربی به معنی پرهای پرندگان است و چون پرهای پرندگان غالبا به رنگهای مختلف و زیباست، یک نوع مفهوم زینت در معنی کلمه ریش نهفته است. بنابراین مراد از لباس در این آیه تنها پوشانیدن تن و مستور ساختن زشتیهای آن نیست، بلکه لباس تجمل و زینت که اندام را زیباتر از آنچه که هست نشان میدهد نیز مدنظر است.
«یا ایها النبی قل لازواجک وبناتک و نسآء المومنین یدنین علیهن من جلابیبهن ذلک ادنی ان یعرفن فلا یوذین و کان الله غفورا رحیما؛ ای پیامبر! به زنان و دخترانت و به زنان مومنان بگو پوشش های خود را بر خود بپیچند. این برای آنان که (به عفیف بودن) شناخته شوند و مورد تعرض (هوسبازان) قرار نگیرند نزدیک تر است، و خدا آمرزنده و مهربان است» (احزاب/ 59).
هنگامیکه زن پوشیده باوقار از خانه بیرون رود و جانب عفاف و پاکدامنی را رعایت کند افراد فاسد و مزاحم، جرات نخواهند کرد متعرض وی شوند و بیماردلان که دنبال شکار می گردند از آن چشم پوشیده و فکر بهره کشی از او را، در مخیله شان خطور نمی دهند. از نظر اصول کلی انسانی زن و مرد یکسانند، اما زنان از جهت خصلت طبیعی که همان جنبه خاص زنانگی، ظرافت، لطافت و جاذبیت است، با مردان، تفاوت محسوس و انکارناپذیر دارند. در روایات آمده است: «المرئه ریحانة» زن همچون ریحانه یا شاخه گلی، ظریف است، اگر باغبان او را پاس ندارد، از دید و دست گلچین، مصون نمی ماند. قرآن، زنان ایده ال را که در بهشت جای دارند، به مروارید محجوب و پوشیده در صدف تشبیه می کند: «کامثال اللولو المکنون؛ همچون مروارید در صدف پنهان» (واقعه/ 23) و یا آنها را به جواهرات اصلی مانند یاقوت و مرجان تشبیه می کند که جواهرفروشان، آنها را در پوشش مخصوص قرار می دهند تا همچون جواهرات بدلی به آسانی در دسترس این و آن قرار نگیرند و از قدر و ارزش آنها کاسته نشود. این جوهر لطیف را از سهل الوصول بودن مصون داشته و محدوده مطمئن تری پیرامون او قرار داده است.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 4- صفحه 9

  2. محمدتقی فلسفی- جوان- صفحه 365

  3. شیخ حر عاملی- وسایل الشیعه- جلد 7- صفحه 139-138 و 142 و جلد 14- صفحه 133-134 و 142

  4. ابوالقاسم پاینده- نهج الفصاحه- صفحه 551

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/27253