اشعریان

اشعریان، عنوان طایفه ای از عرب، شماری از اصحاب پیامبر (ص) و گروهى از عالمان و محدثان شیعى در سده 2 و 3 ق. اشعریان به نبت بن ادد بن زید بن یشجب بن عریب بن زید بن کهلان معروف به اشعر، منسوبند. اشعر، 7 پسر داشت که هر کدام سر سلسله قبیله ای شدند و همه را اشعری مى گفتند. مراد از اشعریان در این مقاله نسل جماهر، یکى از فرزندان اشعر است. این اشعریان، پیش از اسلام از قبایل نامدار و پر نفوذ در نواحى مختلف یمن از جمله ساحل غربى آن دیار به شمار مى رفتند. گفته اند گروهى از اینان در حمله ابرهه به مکه در 570م وی را یاری دادند. در منابع اسلامى، فضایل بسیاری به اشعریان پیش از اسلام نسبت داد، از جوانمردی و نیک خویى آنان یاد کرده، و گفته اند چنان بودند که گویى در اموال و املاک و منازل و دارایى خود با مردم سهیم بودند.

درباره زمان گرویدن اشعریان به اسلام اطلاع دقیقى در دست نیست. به گفته صاحب تاریخ قم نخستین کسى از اینان که به اسلام گروید، مالک بن عامر نام داشت که در مکه پیامبر اکرم (ص) را دیدار کرد و مسلمان شد. به گفته همو، وی نخستین کسى بود که از یمن به قصد اسلام هجرت کرد. پس از او عده بیشتری از اشعریان اسلام آوردند و بعدها به مدینه هجرت کردند، اما غالب منابع، بدون اشاره به هجرت آنان به مکه، آورده اند که در سال هفتم در جریان جنگ خیبر گروهى از اشعریان به سرپرستى ابوموسى اشعری از یمن به مدینه آمدند و در محضر پیامبر اکرم (ص) اسلام آوردند و حتى در غنایم فتح خیبر شریک شدند. یک روایت مشهور دیگر حکایت از آن دارد که این اشعریان از مسلمانانى بودند که پیش از آن به حبشه هجرت کرده بودند و در این زمان به مدینه آمدند، بنابراین اشعریان مذکور مى بایست در مکه به اسلام گرویده باشند. به هرحال پیامبر (ص) از اشعریان به شایستگى استقبال کرد و در حق آنان دعا فرمود. اشعریان در مدینه، منشأ خدمات بسیاری شدند. افزون بر ابوموسى اشعری، نامدارترین چهره اشعریان در زمان پیامبر (ص) ابو عامر اشعری است که در فتح مکه و حنین شرکت کرد و در نبرد اخیر به شهادت رسید. فرزند او عامر بن ابى عامر هم از اصحاب بود و در چند پیکار شرکت کرد و از جمله راویان به شمار مى رود. (فرزند او مالک بن عامر نیز از نامداران صدر اسلام بود و در پیکار مسلمانان با ایرانیان شرکت کرد و نخستین کسى است که در فتح مداین با اسب از فرات گذشت. یکى دیگر از اشعریان مشهور صدر اسلام، ابو برده عامر بن قیس برادر ابوموسى اشعری از اصحاب و از راویان حدیث نبوی است، که بعدها در کوفه ساکن شد. برادر دیگر او ابورهم بن قیس از صحابه بود و بعدها در شام اقامت گزید.از احوال اشعریان چنین بر مى آید که پس از پیامبر اکرم (ص) و تحولات سیاسى نیم قرن اول، افراد برجسته آن از نظر اعتقادی و سیاسى به دسته های گوناگون تقسیم گردیدند و در جاهای مختلف چون عراق و شام و ایران پراکنده شدند، اما شماری از اشعریان مسلمان ساکن یمن، پس از رحلت پیامبر (ص)، مرتد، و در زمره اهل رده سرکوب شدند.
نامدارترین اشعریان در کوفه و به طور کلى در عراق ساکن شدند، سعدبن مالک بن عامر اشعری از بزرگان و اشراف اشعری کوفه و همان کسى است که در ایام خلافت عثمان بن عفان، به شراب خواری ولید بن عقبه، امیر کوفه، نزد خلیفه شهادت داد. سائب بن مالک نیز از بزرگان شیعیان کوفه و مردی جنگاور و از یاران مختاربن ابى عبیدة ثقفى بود و در 67ق در مصاف با لشکر مصعب بن زبیر کشته شد. فرزندان سعد و سائب در سده 1ق در امور سیاسى عراق و ایران و مبارزات ضد اموی شرکت داشتند و بعضى از آنها به امارت برخى از شهرهای ایران نیز منصوب شدند. پس از قتل محمد بن سائب در کوفه به دست حجاج، فرزندان او و دیگر اعضای خاندان اشعری تحت تعقیب قرار گرفتند و ناچار عراق را رها کردند و به جاهای دیگر و از جمله به قم کوچیدند.

اشعریان در قم
ظاهرا عبدالله و احوص بن سعد نخستین اشعریانى بودند که به قم رفتند و سکنى گزیدند. از آن پس عمو زادگان خود، فرزندان سائب را هم به آنجا دعوت کردند و آنان نیز به قم آمدند. هر چند تاریخ این واقعه دقیقا روشن نیست، اما به گفته صاحب تاریخ قم این کوچ در 94ق روی داده است. دانسته نیست که هدف اصلى عبدالله و احوص قم بوده است یا جای دیگر. به یک روایت، اشعریان قصد نواحى آذربایجان داشتند تا از آنجا به ارمنیه و یا خراسان بروند، زیرا که عمو زادگان ایشان (احتمالا نه از نسل اشعر) در آن مناطق صاحب نفوذ و ثروت بودند. برخى نیز گفته اند آنان قصد داشتند به اصفهان بروند، اما مردم قم از آنها خواستند که در برابر حملات موسمى دیلمیان به این نواحى، از آنان دفاع کنند و ایشان با اجابت این درخواست، در قم ساکن شدند. ظاهرا این نکته که قم و نواحى آن پیش از آن به وسیله ابوموسى و ملک بن عامر اشعری فتح شده بود، در تمایل این اشعریان یا مردم قم به اقامت آنان در این سرزمین بى تأثیر نبود، چه اشعریان هواخواهانى در این سامان داشتند. به روایتى، حاکم همدان اشعریان را در ناحیه قم اسکان داد و آنجا را به آنان فروخت. ظاهرا این گروه نخستین عربانى هستند که در قم ساکن شدند. از روایات سمعانى و یاقوت چنین بر مى آید که پیش از آن قم وجود نداشته، یا از اهمیتى برخوردار نبوده است و شهر را این اشعریان بنیاد نهادند؛ اما دلایل تاریخى همچون ذکر آن در وقایع فتوح به عنوان یکى از توابع اصفهان خلاف آن را ثابت مى کند. با این همه مسلم است که اشعریان قم را به سرعت توسعه دادند و آن را از اصفهان جدا کردند و به صورت شهری مستقل در آوردند و بر اهمیت آن افزودند. مقارن ورود اشعریان همه یا اغلب مردم قم دین زردشتى داشتند و اشعریان آتشکده آنجا را ویران کردند و نخستین مسجد را بر آوردند. ورود اشعریان به قم باعث نفوذ و گسترش اسلام و عقاید شیعى شد. به گزارش قمى نخستین کسى که تشیع این طایفه را علنى کرد و به ترویج آن اهتمام ورزید، موسى بن عبدالله بن سعد اشعری بود.
اگر بتوان در شیعى بودن اشعریان کوفه تردید کرد، ظاهرا درباره تشیع اشعریان قم نباید تردیدی روا داشت. اینان چندی پس از درآمدن به قم تشیع خود را آشکار کردند و به تبلیغ آن اهتمام ورزیدند و خیلى زود قم را به صورت یکى از پایگاه های تشیع در آوردند. از میان اینان عالمان و فقیهان و محدثان و متکلمان بزرگى برخاستند که نامدارترین آنان تا پایان دوره امامت و آغاز غیبت کبری کم و بیش با امامان عصر خود ارتباط داشتند و از آنان حدیث نقل مى کردند و گاه برخى از آنها نمایندگى امام عصر خود را در قم رسما بر عهده داشتند و از این راهها یاری های فراوان به امامان شیعى و فکر و فرهنگ شیعى کردند، خاصه که اشعریان نفوذ و قدرت خود را در جاهای دیگر نیز گسترانیدند. مثلا حمزة بن یسع اشعری علاوه بر امارت قم، حکومت قزوین را هم داشت و نیز ساوه، فراهان، تفرش و کاشان هم به تدریج به قلمرو اشعریان افزوده شد.
به هر حال از امامان شیعه هم سخنان ستایش آمیزی در مورد اشعریان قم و به ویژه تنى چند از آنان نقل شده است. اصولا خاندان اشعری از آغاز از نیک نام ترین خاندان های عرب مسلمان به شمار مى آمدند. احادیث بسیاری از پیامبر اکرم (ص) در فضایل این خاندان در پیش از اسلام و بعد از آن نقل شده است. حتى گفته اند آیاتى از قرآن درباره اشعریان نازل شده است. اشعریان قم به لحاظ اعتقادی و کلامى هم از منزلت خاصى در سیر تفکر شیعى امامى برخوردارند. از شاخص ترین عقاید آنان، حساسیت خاص در مورد غلو و غلات است. آنان کوچک ترین سخن غلو آمیزی را درباره امامان شیعى بر نمى تافتند. از این رو بسیاری از راویان را که به زعم آنان در زمره غلات بودند، توثیق نمى کردند. حتى گاه با آنان به خشونت رفتار مى کردند؛ به عنوان نمونه مى توان به تبعید احمدبن محمد بن خالد برقى از قم به وسیله احمدبن محمدبن عیسى اشعری اشاره کرد. ظاهرا به همین دلیل است که اشعریان قم را «سنت گرا» خوانده اند. البته اندیشه معتدلانه «قمیون»، مورد انتقاد برخى از نامداران شیعى از جمله شیخ مفید بوده است.
اشعریان قم همچنین به سبب تشیع چندان با دستگاه خلافت اموی و عباسى سازگار نبودند. آنان غالبا والى غیر شیعى و نیز قاضى منصوب از جانب خلیفه را نمى پذیرفتند و به شهر راه نمى دادند. آنان به سختى حاضر مى شدند به حکومت مرکزی خراج دهند و در آن زمان که به اضطرار تن به این کار مى دادند، باز خمس و وجوهات شرعى را به امام خود مى پرداختند. در واقع اشعریان قم، عملا در امور خود مستقل بودند و با دستگاه خلافت گاه کشمکش داشتند و این کشمکش ها گه گاه منجر به شورش ها و درگیری های حاد مى شد که تفصیل آن در منابع تاریخى انعکاس یافته است. با این همه میان اشعریان و خلفای عباسى یکسره دشمنى و خلاف نبود. اینان گاه از سوی خلیفه به امارت گمارده مى شدند، چنانکه در 189ق هارون الرشید با درخواست حمزة بن الیسع اشعری مبنى بر استقلال قم از اصفهان موافقت کرد. حمزه والى قم بود و بعد پسرش على نیز ولایت قم را داشت. عامر بن عمران بن عبدالله اشعری هم از سوی هارون به ولایت قم رسید. در 225 ق الیسع بن حمزة اشعری از طرف معتصم برای تعیین مساحت سرزمین قم به آنجا فرستاده شد. به گفته قمى اشعریان 280 سال در قم بودند و سالیانى را با عزت و اقتدار زیستند، اما پس از چندی میانشان اختلاف افتاد و بر ضد هم برخاستند و لاجرم به سستى گراییدند و سرانجام قدرت و شوکت خود را در قم از دست دادند.


منابع :

  1. مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/28119