دروغ و افترا، یکی از موانع معرفت و شناخت از دیدگاه قرآن

دروغ و فریبندگی از عواملی است که باعث می شود به دل انسان زنگار نشیند و چشم قلبش نبیند. در قرآن کریم به این مهم اشاره شده است، خداوند می فرماید:

1- «الم تــر الی الذین اوتوا نصیبا من الکتاب یدعون الی کتاب الله لیحکم بینهم ثم یتولی فریق منهم و هم معرضون- ذلک بانهم قالوا لن تمسنا النار الا ایاما معدوات و غــرهم فی دینهم ما کانوا یفترون» ( سوره آل عمران/ آیات 23-24)

2- «و لقد مکنا هم فیما ان مکنا کم فیه و جعلنا لهم سمعا و بصارا و افئده فما  أغنی عنهم سمعهم و لا ابصارهم و لا افئدتهم من شیی اذ کانوا یجحدون بآیات الله و حاق بهم ما کانوا به یستهزئون» (سوره احقاف/آیه 26)

ترجمه:

1- «آیا ندیدی کسانی را که بهره ای از کتاب ( آسمانی) داشتند و دعوت به سوی کتاب الهی شدند تا در میان آنها داوری کند ( ولی آنها با علم و آگاهی ) پشت کردند در حالی که ( از قبول حق) اعراض داشتند – این عمل به خاطر آن است که می گفتند: جز چند روزی آتش (دوزخ ) به ما نمی رسد (و مجازات ما به واسطه امتیازی که بر اقوام دیگر داریم بسیار محدود است) و این افتراء ( و دروغی را که به خدا بستند) آنها را در دینشان مغرور ساخته بود.

2- «ما به آنها ( قوم عاد) قدرتی دادیم که به شما ندادیم، و برای آنها گوش و چشم و قلب قرار دادیم ( اما به هنگام نزول عذاب) نه گوشها و چشمها، و نه عقلهایشان برای آنها سودی نداشت، چرا که پیوسته آیات خدا را انکار می کردند و سرانجام آنچه را استهزاء می کردند بر آنها وارد شد.»

تفسیر و جمع بندی

جمعی از مفسران در شأن نزول آیه اول گفته اند: مرد و زنی از یهود مرتکب زنای محصنه شده بودند، و با اینکه در تورات، دستور مجازات «رجم» درباره چنین اشخاصی داده شده بود، آنها از اجرای این حد سرباز زدند، چرا که مرتکبان گناه از طبقه اشراف بودند، کسی پیشنهاد کرد که در این زمینه به پیامبر اسلام (ص) مراجعه کنند، به این امید که مجازات خفیفی درباره آنها، تعیین شود. ولی پیامبر(ص) نیز همان مجازات را دستور داد، و هنگامی که مورد اعتراض آنها واقع شد، فرمود: تورات فعلی شما را به داوری می طلبم، آنها پذیرفتند و ابن صوریا که از دانشمندان آنها بود، برای این کار به داوری طلبیده شد، اما او به هنگام قرائت تورات، این قسمت را نخواند، و عبدالله بن سلام مسلمانی که قبلا  بر آئین یهود بود پرده از راز او برداشت! قرآن می گوید: «آیا ندیدی کسانی را که بهره ای از کتاب الهی داشتند، هنگامی که برای داوری به این کتاب، دعوت می شوند سرپیچی و اعراض می کنند. بعد می فرماید: «این به خاطر آن است که خود را از عذاب الهی در امان می دانستند و می گفتند جز چند روز، آتش دوزخ به ما نمی رسد سرانجام افترائها و دروغهایشان آنها را فریب داد، و از معرفت باز داشت».

« یفترون» از ماده « افتراء» در اصل از ریشه «فری» ( بر وزن نهی) به معنی بریدن پوست به منظور اصلاح گرفته شده، ولی هنگامی که به صورت «افراء» ( باب افعال) به کار می رود، به معنی بریدن به منظور افساد است، و «افتراء» هم بریدن به منظور اصلاح و هم افساد را شامل می شود هرچند غالبا در مورد افساد و خرابکاری به کار می رود، این واژه در مورد دروغ و شرک و ظلم نیز به کار رفته است.

«غــرهم» از ماده «غرور» در اصل از غر ( بر وزن حر) به معنی اثر آشکار چیزی است لذا  اثری که در پیشانی اسب است «غره» نامیده می شود، و هنگامی که پارچه را طوری تا کنند که اثر تا کردن در آن آشکار گردد این تعبیر در مورد آن به کار می رود، سپس این واژه در مورد فریب دادن به کار رفته گوئی طرف مقابل را همچون پارچه ای تا می کند، و «غرور» بر وزن «شرور» به معنی هر شخص یا چیزی است که انسان را فریب دهد، به معنی شیطان فریبکار نیز به کار می رود. در اینکه چگونه دروغ و افتراء ممکن است انسان را فریب بدهد و از معرفت حقایق باز دارد بعضی چنین گفته اند: «انسان در اعمال و افعال خود براساس حالات و ملکات نفسانی و صورتهای ذهنی که نفس او آنها را زینت داده است گام برمی دارد، نه براساس علم و درک خود، همانگونه که بسیاری از افراد معتاد به مواد مخدر با علم و آگاهی به ضرر این مواد و اینکه استعمال چنین موادی شایسته انسان نیست، به سراغ آن می روند، چرا که حالت و ملکه نفسانی آنها این امور را لذتبخش نشان داده، و جاذبه برای آنها ایجاد کرده است به گونه ای که مجالی برای تفکر و اجتناب باقی نمانده! به تعبیر دیگر این گونه افراد گاهی آنقدر دروغ را تکرار و به خود تلقین می نمایند که تدریجا باور می کنند و به آن مطمئتن می شوند، همان گونه که روانشناسان گفته اند تلقین گاهی اثر علم و یقین دارد، لذا تلقین مکرر دروغ در امور دین، آنها را فریفته و از تسلیم در برابر خداوند و خضوع در مقابل حق باز می داشت. این سخن تجربه شده است که گاه افرادی دروغی می گویند و در آغاز می دانند دروغ و افتراء است، ولی با تکرار آن کم کم به شک می افتند که شاید راست باشد! و باز با ادامه این دروغ تدریجا باور می کند که خبری است، و به این ترتیب تکرار و ادامه دروغ سبب اعتقاد به امور غیرواقعی و فریب انسان و حجابی در برابر دیدگان او می شود. بنابراین نوبتی برای تفسیر کسانی که گفته اند دروغگویان گروهی از یهود بودند و فریب خوردگان گروهی دیگر، نمی رسد.

دومین آیه اشاره به قوم «عاد» می کند، قوم نیرومندی که در سرزمین «احقاف» بودند (در جنوب جزیره عربستان و بعضی آن را منطقه ای در شمال جزیره دانسته اند) و بر اثر تکذیب پیامبرشان «هود» و ظلم و فساد فراوان به تندباد مرگباری گرفتار و نابود شدند. این آیه می گوید: ما به آنها  قدرتی بیش از شما دادیم، چشم و گوش و عقل نیز داشتند  ولی انکار آیات الهی و تکذیب پیامبران پرده ای بر چشم و گوش و عقل آنها افکند، و این وسائل معرفت به حال آنها مفید واقع نشد، و سرانجام همان عذابهائی را که به باد استهزاء می گرفتند، دامانشان را گرفت. این آیه نیز تاکید می کند که تکذیب و انکار پی در پی آیات الهی، سبب شد که این قوم درک و معرفت را از دست دهند، چشمها ظاهرا باز و گوشها شنوا، و از نظر فکری نیز ظاهرا عاقل بودند، ولی در واقع پرده ای روی آنها افتاده بود، و لذا این وسائل و ابزار و منابع شناخت به حال آنها سودی نبخشید و عذاب الهی آنها را درهم کوبید و نابود ساخت.

«یجحدون» از ماده « جحود» در اصل به معنی نفی کردن چیزی است که انسان به آن یقین دارد، و یا اثبات چیزی که به نفی آن ایمان دارد، و به تعبیر دیگر انکار واقعیتها از روی عمد و آگاهی است. تجربه نشان می دهد که اگر انسان به چنین کاری ادامه دهد، کم کم مسائلی را که قطع به آن داشت، شکل مشکوک به خود می گیرد، و اگر باز هم ادامه دهد تشخیص او دگرگون می شود و باطل را واقعیت می پندارد. این کار یعنی انکار واقعیتها توأم با آگاهی سرچشمه های مختلفی ممکن است داشته باشد: گاه از لجاجت ناشی می شود، گاه از تعصب، گاه از کبر و غرور، گاه از علاقه به حفظ منافع مادی که به خاطر آشکار شدن حقیقی به خطر می افتد، و گاه به خاطر شهوات دیگر، ولی به هرحال این اثر را دارد که بر اثر تداوم حجابی برای عقل و فطرت می شود و تشخیص را وارونه می کند.


منابع :

  1. آیت الله مکارم شیرازی- پیام قرآن جلد اول- از صفحه 380 تا 385

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/401557