توطئه کشتن امام علی(ع)

در جریان غصب فدک، امیرالمومنین علیه السلام با ابوبکر و عمر در حضور جمعی از مهاجرین و انصار محاجه ی مفصلی داشت. آن دو نفر وقتی نتوانستند در مقابل امیرالمومنین اقامه ی حجتی کنند، پس از انقضای مجلس با هم خلوت کردند. ابوبکر به عمر گفت: دیدی امروز علی ما را در میان جمع مردم چگونه محکوم نشان داد؟ اگر این چنین مجلسی تکرار شود، ترس این دارم که مردم به او بگروند و کار ما مختل شود. در این باره باید چاره ای اندیشید. عمر گفت: تنها فرد مناسب برای این کار، خالد بن ولید است. او را احضار کردند و گفتند، تو را برای کار بزرگی در نظر گرفته ایم. او گفت، برای هر کاری آماده ام، اگر چه کشتن علی بن ابیطالب باشد. گفتند: ما تو را برای همین کار احضار کرده ایم. تصمیم گرفتند در صف جماعت وقتی علی آمد در صف اول نشست، خالد در کنار او بنشیند. (البته ائمه معصومین (ع) از روی تقیه ناچار بودند در جماعات آنها شرکت کنند). ابو بکر گفت: من وقتی سلام نماز را دادم و گفتم السلام علیکم ، تو برخیز و او را بکش! فردای آن روز خالد در حالی که شمشیر در ز یر لباسش بسته بود به مسجد آمد و در صف اول کنار امیرالمومنین نشست و ابوبکر به نماز ایستاد تا به آخر تشهد رسید. در آن هنگام از تصمیم  خود پشیمان شد که این یک کار خطرناکی است و ممکن است فتنه ای ایجاد شود و آنها نتوانند از کار خود نتیجه ای بگیرند. در حال تشهد توقف کرد و متحیر بود که چه کند، تا جایی که نمازگزاران تصور کردند ابوبکر در نماز به سهو و اشتباه افتاده است عاقبت پس از لحظاتی  تحیر و تردید گفت: (یا خالد لا تفعلن ما امرتک به، السلام علیکم و رحمه الله)، «ای خالد! کاری را که گفته بودم نکن، السلام علیکم  و رحمة الله». همه تعجب کردند که چه شد و این جمله چه معنایی داشت. در آن حال امیرالمومنین رو به خالد که در کنارش نشسته بود کرد و فرمود: ای خالد! تو را به چه کاری امر کرده بود؟ گفت: از من خواسته بود تو را بکشم. حضرت فرمود: آیا تو این کار را می کردی؟ گفت: بله، به خدا قسم اگر این جمله را نگفته بود الان تو را کشته بودم. امیرالمومنین دست دور گردن او پیچید و او را به زمین انداخت. مردم از همه طرف جمع شدند و امیرالمومنین را قسم به حق رسول الله دادند تا رهایش کرد.


منابع :

  1. سیدمحمد ضیاء آبادی- کتاب حبل متین (جلد سوم) – از صفحه 245 تا 247

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/402044