مظهر محیی

فارسی 2822 نمایش |

خدای سبحان، پیامبر اکرم (ص) را محور حیات قرار داده، او مظهر «محیی» است و پیروی از او هم حیات بخش: «یا أیها الذین امنوا استجیبوا لله و للرسول إذا دعاکم لما یحییکم؛ اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد چون خدا و پيامبر شما را به چيزى فرا خواندند كه به شما حيات مى ‏بخشد.» (انفال/ 24) مقصود از این حیات، حیات نباتی یا حیوانی یا حیات نازلترین درجه ی انسانی و مانند آن نیست، زیرا خداوند به مردم خطاب نمی کند بلکه مؤمنان خطاب می کند نه مردم، به آنها که از اصل حیات اسلامی طرفی بسته اند، می فرماید: «پیروی پیغمبر، شما را زنده تر می کند یا همچنان حیاتتان را محفوظ نگه می دارد.» خطابهای قرآن گونه های مختلفی دارد:
1 ـ نداهای خاص که مخصوص انبیاست مانند: «یا داود» (ص/ 26) «یا موسی» (نمل/ 9) «یا نوح» (هود/ 46) پیغمبر خاتم (ص) را نیز با خطاب: «یا أیها الرسول» (مائده/ 41) «یا أیها النبی» (انفال/ 64) «یا أیها المدثر؛ هان، اى جامه بر خود کشیده!» (مدثر/ 1) و مانند آن مخاطب قرار می دهد.
2 ـ گاهی به نفوس معینه خطاب می کند، مـانند: «یا أیتها النفس المطمئنة ارجعی إلی ربک؛ تو اى جان آرام یافته، به اطمینان رسیده!» (فجر/ 27)
3 ـ گاه به گروه خاص خطاب می کند، مانند: «یا أولی الألباب؛ ای صاحبان خرد.» (بقره/ 179)
4 ـ گاه مؤمنان را ندا می زند، مانند: «یا أیها الذین امنوا…»
5 ـ گاهی از آن فراتر است، مانند: «یا بنی إسرائیل» (بقره/ 40) «یا أهل الکتاب» (آل عمران/ 65)
6 ـ و گاه فراگیرتر از همه می فرماید: «یا أیها الناس اعبدوا ربکم الذی خلقکم؛ اى مردم! پروردگارتان را که شما را آفرید بپرستید.» (بقره/ 21) اینها درجات گوناگون خطابهای خدای سبحان است که از شخص گرفته تا جهان همه و همه در مقاطع مخصوص مشمول خطابهای گوناگون الهی هستند، اما ”یا أیها الناس“ خطابی عمومی است و ”یا أیها الذین امنوا“ خطابی تشریفی! ممکن است با مردم به نحوی سخن بگوید، با مؤمنان به طرز دیگر و با اولوا الألباب به شکل سوم.
در این آیه نیز با خطاب تشریفی می فرماید: ای کسانی که با مؤمن شدن بخشی از حیات خویش را تحصیل کردید، پیرو محور حیات باشید تا حیاتتان محفوظ بماند، یا به حیات برتر راه یابید، اگر ایمانتان ظاهری است بکوشید آن را باطنی کنید، اگر سطحی است بکوشید آن را عمیق کنید و اگر ضعیف است تلاش کنید تا در همه ی شرایط قوی و قویتر گردد. پیروی از رسول خدا حیات بخش است البته تا انسان مظهر «محیی» نباشد پیروی از او حیات بخش نیست، پیغمبر (ص) محور حیات است یعنی خود زنده و مظهر «الحی الذی لایموت؛ آن زنده كه نمى‏ ميرد.» (فرقان/ 58) است، متابعت از او نیز حیات جاودانه می بخشد.
نقل شده بهشتیان نامه ای دریافت می کنند که در آن نوشته شده: «من الحی الذی لایموت إلی الحی الذی لایموت»! یعنی نامه ای است از خداوند زنده ای که نمی میرد به مؤمن بهشتی که برای همیشه زنده است، البته یکی بالاصالة و دیگری بالتبع. بر فرض سند این گونه روایات درست نباشد معنایش تام و محتوایش حق است زیرا در بهشت مرگ نیست: «لایذوقون فیها الموت إلا الموتة الأولی؛ در آنجا جز مرگ نخستين مرگ نخواهند چشيد.» (دخان/ 56) بهشتیان آن مرگ گذشته را پشت سرگذاشته اند و برای ابد به حیات جاودانه رسیده اند.

برخوردار از حیات خاص
همه ی مؤمنان زنده اند ولی در بین راهیان إلی الله، شهدا سهم خاصی از زندگی دارند، دیگران از حیاتی که مخصوص شهید است طرفی نمی بندند: «لاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله أمواتا بل أحیاء عند ربهم یرزقون؛ و کسانى را که در راه خدا کشته شده اند مرده مپندار، بلکه آنها زنده اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند.» (آل عمران/ 169) آنان تا آنجا که باید به سوی محور حیات بروند رفته و از حیات خاصه برخوردار شده اند، چنین نیست که هرکس مؤمن شد به حیات عالی راه پیدا کند، مؤمن نسبت به غیر مؤمن زنده است نه اینکه نسبت به برتر از خود زنده باشد.
آیه ی شریفه ی سوره ی «انفال» در سیاق آیات دفاع و جهاد، شهادت و ایثار طلبی آمده است، یعنی همان طور که مسئله ی قصاص عاملی است حیات بخش: «و لکم فی القصاص حیوة یا أولی الألباب؛ اى خردمندان شما را در قصاص زندگانى است.» (بقره/ 179) و حیات اجتماعی را قصاص، که حکمی است فقهی تأمین می سازد، حیات جاودانه را هم شهادت، که حکم فقهی دیگر است تأمین می کند. گرچه همه ی دعوتهای رسول خدا زندگی بخش است ولی بارزترین دعوتی که بهترین حیات را اهدا می کند دفاع است، چون خدای سبحان محیی حقیقی است و رسول خدا مظهر او و پیروی رسول خدا نیز جز پیروی خدا نیست، لذا گرچه می فرماید: «استجیبوا لله و للرسول؛ نداى خدا و پیامبر را اجابت کنید.» اما فرمود: «إذا دعاکم؛ آن گاه که شما مى خواند.» (انفال/ 24) فعل را مفرد آورده و نفرمود: «إذا دعواکم» (هرگاه هر دو شما را بخوانند)، چون خدا و پیغمبر دو دعوت ندارند، بلکه خدا به زبان پیغمبر سخن می گوید و پیغمبر سخن خدا را می رساند، دعوت پیغمبر همان دعوت خدا و دعوت خدا همان دعوت پیغمبر است، یکی به عنوان مرسل و دیگری به عنوان رسول، یکی به اصل و دیگری فرع و پیرو، یعنی گوینده اصلی خداست، سخن فقط کلام خداست و رسول اکرم (ص) رساننده همان کلام و پیام است.
رسول خدا درباره ی امیرالمؤمنین (علیهما أفضل صلوات المصلین) فرموده: «علی مع الحق و الحق مع علی» و آن را توضیح داده که: علی حق محور و محور حق است، یعنی حق در هر مرحله ای اعم از مسائل اصولی و فروعی و… دایر مدار علی بن ابیطالب است هرجا او باشد حق نیز حضور دارد. پیغمبر (ص) نیز محور حیات است یعنی هر جا او هست حیات نیز هست و او که به فراز «فأوحی إلی عبده ما أوحی؛ پس [توسط جبرئیل] به بنده ى خود آنچه را باید وحى کند، وحى کرد.» (نجم/ 10) اوج گرفته است و به بلندای «دنی فتدلی* فکان قاب قوسین أو أدنی؛ سپس نزدیک آمد و نزدیک تر شد. تا به اندازه ى دو کمان یا نزدیک تر گردید.» (نجم/ 8- 9) نایل شده شما نیز به دنبالش بروید تا از آن حیات برتر برخوردار گردید.

منـابـع

عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 8 صفحه 313

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد