صاعقه شدت وحشت و مستی
فارسی 2833 نمایش |1- صاعقه
نام گذاری قیامت گاهی به لحاظ علامت ظهور آن است زمانی به جهت رخدادهای آغازین آن است و یا حوادث پایانی آن است؛ «و نفخ فی الصور فصعق من فی السموات و من فی الأرض إلا من شاء الله؛ و در صور دمیده می شود، پس هر که در آسمان ها و زمین است بی هوش می افتد، مگر کسی که خدا بخواهد.» (زمر/ 68)
گفته مى شود: (صعق فلان)، «فلانى بیهوش شد» زمانى که بمیرد به حال وحشتناک چون صیحه اى که عظیم باشد.
ظاهر آنچه در کلام خداى تعالى در معناى نفخ صور آمده این است که این نفخه دو بار صورت مى گیرد، یک بار براى اینکه همه جانداران با هم بمیرند، و یک بار هم براى اینکه همه مردگان زنده شوند. و این معنا از روایات وارده از ائمه اهل بیت (ع)، و بعضى از روایات وارده از طرق اهل سنت از رسول خدا (ص) برمى آید، هر چند که بعضى دیگر از روایات اهل سنت خالى از ابهام نیست و همین جهت باعث شده که بعضى از علماى اهل سنت، این نظریه را اختیار کنند که: نفخه صور در سه نوبت صورت مى گیرد: اول براى میراندن. دوم براى زنده کردن و بعث. و سوم براى فزع و صعقه. و بعضى دیگر بگویند که: "چهار نفخه است" ولیکن اثبات این معنا از ظواهر آیات بسیار مشکل است.
و شاید همین انحصار نفخ صور در دو نفخه "اماته" و "احیا"، باعث شده که کلمه "صعق" را در نفخه اول به مردن خلایق تفسیر کنند، با اینکه معروف از معناى این کلمه غش کردن است. صاحب صحاح مى گوید: وقتى گفته مى شود: «"صعق الرجل صعقا و تصعقا" معنایش این است که غش کرد و "اصعقه غیره"، یعنى دیگرى او را به غش درآورد.» آن گاه مى گوید: «"صعقه" در آیه "فصعق من فی السماوات و من فی الأرض" به معناى مردن است.»
سانحه ی سنگین و سهمگین معاد طوری است که بعضی را بی هوش و برخی را مدهوش می کند آنچه درباره ی جمله ی «و تری الناس سکاری و ما هم بسکاری و لکن عذاب الله شدید؛ و مردم را مست می بینی و حال آن که مست نیستند، ولی عذاب خدا شدید است.» (حج/ 2) آمده است ناظر به بی هوشی بعضی است. البته اوحدی از انسان های شیدای خدا و واله ی لقای او با شهود برخی از تجلیات ویژه مدهوش می شوند. از این آیه می توان فهمید که:
اولا: قیامت راجع به همه انسانها است نه فقط به اهل زمین یا منظومه شمسى مثلا، زیرا «السموات» جمع محلى به الف و لام، شامل همه آسمانهاست.
ثانیا: در آسمانها نیز مانند ما انسانهایى هست که مکلف مى باشند و قیامت دارند همچنانکه می فرماید: «و من ءایاته خلق السماوات و الأرض و ما بث فیهما من دابة و هو على جمعهم إذا یشاء قدیر؛ و از نشانه هاى (قدرت) او آفرینش آسمان ها و زمین و آنچه از (انواع) جنبندگان در میان آن دو پخش نموده است، و او هرگاه بخواهد برگردآوردن آنها قادر است.» (شورى/ 29)
در اینکه منظور از جمع کردن تمام جنبندگان در این آیه چیست؟ بسیارى از مفسران آن را به معنى جمع براى حساب و جزاى اعمال در قیامت دانسته اند، و مى توان آیاتى را که از قیامت به عنوان "یوم الجمع" یاد مى کند گواه بر این معنا گرفت (شورى/ 7 و تغابن/ 9)
ثالثا: به موجب إلا من شاء الله عده اى نخواهند مرد ظاهرا مراد از آنها ملائکة الله باشند، چون قیامت براى انس و جن است نه براى ملائکه، مگر آنکه سنت قطعیه داشته باشیم بر آنکه ملائکه نیز خواهند مرد، در مجمع البیان آمده است: «در معنى مستثنى (یعنى آن کسى که از خطر صور و بیهوشى معاف است) اختلاف شده است.»
برخى گفته اند افراد مستثنى عبارتند از: «جبرئیل»، «میکائیل»، «اسرافیل» و ملک الموت یعنى «عزرائیل». و این سخن از «سدى» نقل شده و نیز روایت مرفوعى در این باب نقل کرده اند.
عده اى گفته اند: افراد مستثنى عبارتند از شهیدان در راه خداوند و این سخن را «سعید بن جبیر» و «عطا» از «ابن عباس» و «ابوهریره»، از پیغمبر (ص) نقل کرده اند که آن حضرت درباره این آیه از کسانى که شامل بیهوشى مرگ آور نمى شوند از جبرائیل سؤال کرد و او جواب گفت که ایشان شهیدان مى باشند که شمشیرهاى خود را کنار عرش به کمر بسته اند.
چهل روز بعد!
على ابن ابراهیم از حضرت صادق (ع) روایت کرده فرمود «هنگامی که پروردگار اراده می فرماید که خلایق را زنده کند چهل روز باران می بارد و بر اثر آن استخوانهاى پوسیده به هم اتصال پیدا می نماید و گوشتها روئیده می شود.» آنگاه فرمود «روزى جبرئیل نازل شد پیغمبر را به طرف بقیع برد به گورى رسیدند جبرئیل صاحب آن را صدا زد و گفت به اذن خدا حرکت کن ناگاه مرد سفید موئى از قبر بیرون آمد خاکها را از سر و صورت خود پاک می کرد و می گفت "الحمدلله و الله اکبر". جبرئیل به او گفت برگرد به جایگاه خود برگشت از آنجا آن حضرت را بر سر قبر دیگرى برد. صدا زد اى صاحب قبر بیرون آى به اجازه پروردگار مرد سیاه منظرى از قبر خارج شد و می گفت "وا حسرتا واویلا". جبرئیل به او نیز گفت برگرد به محل خود پس از آن گفت اى محمد (ص) روز قیامت به این کیفیت مردم از قبر بیرون می آیند مؤمنان می گویند "الحمد لله و الله اکبر" فاسقان و کفار ناله و فریاد واحسرتاى آنها بلند می شود.»
از حذیفه یمانى روایت کرده اند می گفت «مردم از پیغمبر اکرم (ص) خیر و نیکوئى را سؤال می نمودند من از شر پرسش کردم. فرمود آن حضرت در آخر زمان چنان مردم را فتنه و فساد فرا می گیرد که روهایشان مانند شب تاریک شود خداوند بر اهل زمین غضب نماید به اسرافیل امر می فرماید که در صور بدمد. اسرافیل چنان در صور می دمد تا تمام ساکنین آسمانها و زمین جز آنکه خداوند بقاى او را خواسته همه یکسر مدهوش مرگ می شوند. در آن وقت مردم به حالت غفلت به سر مى برند بعضى از آنها در مسافرت هستند و از خانه و دیارشان دورند بعض دیگر مشغول خوردن و آشامیدن هستند به ایشان مهلت داده نشود لقمه ها را که در دهن دارند فرو برند و جمعى با یکدیگر مشغول داد و ستد و تجارت می باشند. هنوز گفتار آنان تمام نشده که به مرگ خاموشى فرو روند و اوضاع عالم واژگون گردد کوهها از هم متلاشى شود آب نهرها فرو رود اشجار و درختان از بین برود تمام زمین مسطح شود. فرشتگان حجب و سرادقات و حمله عرش بمیرند از مصدر جلالت کبریائى به عزرائیل خطاب رسد اى فرشته موکل بر قبض ارواح چه کسى باقى است؟ عرض می کند پروردگارا تو داناترى از من. اسرافیل و جبرائیل و میکائیل و بنده ضعیف تو ملک الموت باقى هستند مجددا خطاب شود آنها را نیز قبض روح نما. جبرئیل و میکائیل و اسرافیل نیز بمیرند. آن وقت امر فرمایند به عزرائیل اى عزرائیل برو بین بهشت و دوزخ بمیر. ملک الموت چنان صیحه اى زند که اگر خلایق زنده بودند تمام آنها بر اثر صیحه او هلاک می شدند. ملک الموت هم مى میرد. آسمانها و زمین از مخلوقات خالى بمانند در آن هنگام پروردگار خطاب کند به دنیا اى دنیا کجا هستند ساکنین تو؟ کجایند پادشاهان و جباران و ستمکاران؟ چه شدند آن اشخاصی که در نعمت من غرق بودند روزى مرا می خوردند و غیر مرا پرستش می نمودند؟ امروز ملکوت آسمان و زمین اختصاص به که دارد؟ کسى باقى نمانده که جواب دهد؟ ذات مقدس کبریائى جواب خود را می دهد و می فرماید ملک آسمان و زمین مخصوص پروردگار یکتا و قاهر تواناست. تا چهل روز به همین منوال آسمان و زمین باقى می ماند پس از آن از آسمان هفتم بارانی شبیه به منی ببارد استخوانهاى پوسیده را به هم متصل کند و گوشت بر آنها روئیده شود مانند نباتات و گیاهان بر اثر باریدن باران چنانچه می فرماید "و هو الذی یرسل الریاح بشرا بین یدی رحمته حتى إذا أقلت سحابا ثقالا سقناه لبلد میت فأنزلنا به الماء فأخرجنا به من کل الثمرات کذلک نخرج الموتى لعلکم تذکرون؛ و اوست که پیشاپیش رحمت خود بادها را به بشارت مى فرستد. چون بادها ابرهاى گرانبار را بردارند، ما آن را به سرزمینهاى مرده روان سازیم و از آن باران مى فرستیم و به باران هر گونه ثمره اى را مى رویانیم. مردگان را نیز اینچنین زنده مى گردانیم شاید پند گیرید." (اعراف/ 57)
به قدرت خدا اجسام به حالت اولیه برگردند بدون روح. سپس خطاب کند اى اسرافیل زنده شو! اسرافیل زنده شود امر کند به او در صور بدم و صور از جنس نور است که در او سوراخهائى است به عدد ارواح بندگان تمام ارواح اجتماع کنند در صور اسرافیل. صدا زند اى استخوانهاى پوسیده و گوشتهاى متلاشى شده و از بین رفته زنده شوید و آماده گردید از براى پاداش و کیفر اعمال، ارواح هر یک از یک سوراخ بیرون آیند ارواح مؤمنین نورانى و روان کفار ظلمانى باشند داخل در اجساد خود شوند چنانچه در دنیا بودند. در آن وقت آنها را در محشر حاضر کنند چون از قبرها خارج شوند هر کس هر عملى در دنیا کرده عملش مجسم شده و با او بیرون آید اگر بنده مطیع و فرمانبردار و مؤمن باشد عمل او گوید اى حبیب من بر تو باکى نیست پروردگار بر مؤمنین نظر رحمت مى افکند و امروز حزن و اندوهى براى تو نمی باشد و آن عمل با اوست تا داخل بهشت گردد و اگر بنده منافق یا کافر و فاسق باشد یا گناهکاری که بدون توبه از دنیا رفته عمل سوء به او گوید اى بنده مغرور و سرکش اى دشمن خدا تمام این عذابها براى تو آماده و فراهم گشته است.»
2- شدت وحشت
مقارن فرا رسیدن قیامت و به قولى پیش از آن زمین به شدت مى لرزد. برخى گفته اند: این زمین لرزه، از شرایط و علامات قیامت است به هر حال این زمین لرزه، سخت وحشتناک است و قابل تحمل نیست. «یوم ترونها تذهل کل مرضعة عما أرضعت؛ آن روز که ببینیدش، هر شیردهنده اى شیرخواره اش را از یاد ببرد.» زن شیردهنده از هول و هراس قیامت نمى تواند حتى به کودک شیرخواره خود بیندیشد. «و تضع کل ذات حمل حملها و ترى الناس سکارى و ما هم بسکارى و لکن عذاب الله شدید؛ و هر آبستنى بار خود را بر زمین گذارد و مردم را چون مستان بینى، حال آن که مست نیستند بلکه عذاب خدا شدید است.» (حج/ 2)
اصولا زن باردار دچار خونریزى مى شود و جنین خود را مى اندازد، و زن به خونریزى دچار نمى شود مگر بر اثر گذشتن بر هول و هراسى عظیم، و نیز در آن روز هر کسى را چون مستان مى بینى که نمى تواند آنچه را در پیرامونش مى گذرد تشخیص دهد، و شخص خودش او را از دیگران باز مى دارد، و این عذاب قیامت آن قدر او را فرا مى گیرد تا فاقد نیروهاى اندیشیدن خویش مى گردد. تصور این هوسهاى هراس انگیز متضمن بیدار ساختن دل غافل و بى خبر است. گذشتگان صالح نیز چنین بوده اند.
در زلزله هاى دنیا، و حوادث وحشتناک نیز گاهى این پدیده ها به صورت جزئى پیدا مى شود، یعنى مادران کودکان خود را فراموش کرده، و بارداران جنین خود را ساقط مى کنند، و بعضى همچون افراد مست از خود بى خود مى شوند ولى جنبه عمومى و همگانى ندارد اما زلزله رستاخیز چنانست که از مشاهده آن همه مردم به این حالات گرفتار مى شوند.
این آیات ممکن است اشاره به پایان جهان که مقدمه رستاخیز است باشد در این صورت "زنان باردار، یا کودکان شیر خوار" مفهوم اصلى خود را خواهد داشت، ولى این احتمال نیز وجود دارد که اشاره به زلزله روز قیامت باشد (به قرینه جمله لکن عذاب الله شدید) در این صورت ذکر جمله هاى فوق جنبه مثال پیدا مى کند یعنى آن قدر صحنه وحشتناک است که اگر زنان باردارى وجود داشته باشند همگى سقط جنین مى کنند و اگر کودکان شیرخوارى باشند مادرها آنها را به کلى فراموش خواهند کرد.
مى دانیم معمولا در ادبیات عرب از زنى که کودک خود را شیر مى دهد تعبیر به "مرضع" مى کنند ولى همانگونه که جمعى از مفسران و بعضى از ارباب لغت نوشته اند، گاه این کلمه به صورت مؤنث (مرضعه) آورده مى شود تا اشاره اى باشد به همان لحظه شیر دادن، و به تعبیر دیگر مرضع به زنى مى گویند که مى تواند بچه خود را شیر دهد، اما مرضعه مخصوص زنى است که پستان خود را به دهان کودک شیرخوارش نهاده و در حال شیر دادن است!.
بنابراین تعبیر فوق در آیه نکته خاصى دارد زیرا مى گوید: شدت وحشت زلزله رستاخیز آن قدر زیاد است که حتى اگر مادر پستان در دهان کودک شیر خوارش داشته باشد، چنان متوحش مى گردد که بى اختیار، پستان از دهانش بیرون کشیده، فراموشش مى کند!
در امالى از امیرالمؤمنین روایت کرده که فرمود «اى بندگان خدا حوادث بعد از حشر سخت تر از آن است که در قبر بوده روز قیامت چنان هراس انگیز است که اطفال کوچک پیر می شوند و مردم مانند مست ها بیهوش و بى اراده شده و زنان باردار سقط جنین کنند و زنان شیرده با کمال محبتى که با اطفال و کودکان خود دارند آنان را رها کرده و از شیر دادن دست می کشند و آن روزى است که فرشتگان با نداشتن گناه متزلزل و ترسان باشند. کوه ها در هم ریخته و پراکنده شود آسمان شکافته می گردد و چون نفخه صور دمیده شود هر کس در آسمان و زمین است از شدت اهمیت آن روز لرزان باشند. مکر آنکه خدا بخواهد. واى بر حال کسى که با گوش و دیده و زبان و دست و پا و سایر اعضا و جوارح خود مرتکب گناه شده و مشمول رحمت و بخشایش پروردگار نشود که به کیفر گناهان به دوزخ افتاده و گرفتار آتشى شود که حرارت آن بسیار شدید بوده و چون تشنگى بر ایشان چیره شود از چرک و خون بیاشامند و هر لحظه اى عذاب تازه و جدید می بینند و در آن عذاب ابدى بوده و مرگ و نابودى وجود نخواهد داشت با این حال رحمت خدا شامل گروهى از مؤمنین و نیکان شده و آنها را داخل بهشتى کنند که عرض آن به مسافت فاصله بین آسمان و زمین است و آن بهشت براى پذیرائى و ورود مردم پرهیزکار است که لذات آن خسته کننده نبوده و هرگز بدى در آن راه نیابد و اجتماع در آنجا به فراق منتهى نمی شود و تمام ساکنین آن در جوار رحمت پروردگار بوده و حوریان بهشتى با ظروف زرین میوه ها و گل و ریحان بآنها هدیه مى کنند و از حضرت موسى بن جعفر (ع) روایت کرده فرمود شخصى از پدرم حضرت صادق (ع) سؤال کرد مرگ چه صورت دارد؟ فرمود مرگ براى مؤمن مانند آن است که گل و ریحانى بو کند و از استشمام رایحه آن بیهوش شود ولى براى کافر سخت و دردناک باشد مثل کسى که گرفتار گزیدن عقرب و افعى شده باشد.»
3- مستی
رستاخیز با یک انقلاب و تحول شدید در سازمان عالم هستى برپا مى گردد: کوه ها از جا کنده مى شوند، دریاها به هم مى ریزند، زمین و آسمان در هم کوبیده مى شوند، و جهانى نو با زندگانى نو آغاز مى گردد، مردم در آستانه قیامت در وحشت عظیمى فرو مى روند، و سر از پا نمى شناسند. آیه 2 از سوره مبارکه حج نمونه هایى از بازتاب این وحشت عظیم را در چند جمله بیان کرده و می گوید: انسان ها روز قیامت از شدت هول و هراس و عذاب از حال عادی خارج شده که گویا مست شده اند: روزى که زلزله رستاخیز را مشاهده کنید آن چنان وحشت سر تا پاى همه را فرا مى گیرد که مادران شیرده از کودک شیرخوارشان غافل مى شوند. «یوم ترونها تذهل کل مرضعة عما أرضعت» و هر باردارى (در آن صحنه باشد) چنین خود را سقط مى کند. «و تضع کل ذات حمل حملها»
سومین بازتاب اینکه مردم را به صورت مستان مى بینى، در حالى که مست نیستند! «و ترى الناس سکارى و ما هم بسکارى» ولى عذاب خدا شدید است که این چنین هول و وحشت به دلها افکنده و انسانها را از خود بى خود ساخته است. «ولکن عذاب الله شدید»
در جمله "و ترى الناس سکارى و ما هم بسکارى" مى فرماید مست نیستند، در حالى که خودش قبلا فرموده بود که "ایشان را مست مى بینى" و این بدان منظور است که دلالت کند بر اینکه مستى ایشان و اینکه عقلهایشان را از دست داده و دچار دهشت و حیرت شده اند، از شراب نیست، بلکه از شدت عذاب خدا است که ایشان را به آن حالت افکنده هم چنان که خداى عز و جل فرموده: «إن أخذه ألیم شدید؛ بى تردید مجازات خداوند دردناک و سخت است.» (هود/ 102)
ظاهر آیه این است که این زلزله قبل از نفخه اولى صور که خدا از آن در آیه «و نفخ فی الصور فصعق من فی السماوات و من فی الأرض إلا من شاء الله ثم نفخ فیه أخرى فإذا هم قیام ینظرون؛ و در صور دمیده شود، پس هر که در آسمان ها و هر که در زمین است بى جان افتد، مگر کسى که خدا بخواهد. سپس بار دیگر در آن دمیده شود و به ناگاه آنها به پا خیزند و (با نگرانى) نگاه کنند.» (زمر/ 68) خبر داده، واقع مى شود، چون آیه مورد بحث مردم را در حال عادى فرض کرده که ناگهانى و بى مقدمه زلزله ساعت رخ مى دهد، و حال ایشان از مشاهده آن دگرگون گشته، به آن صورت که آیه شریفه شرح داده، در مى آیند. و این قبل از نفخه اولى است، که مردم با آن مى میرند، نه نفخه دوم، چون قبل از نفخه دوم، مردم زنده اى در روى زمین وجود ندارد.
بعضى از مفسرین گفته اند این آیه شدت عذاب را تمثیل کرده، نه اینکه واقعا همانطور که فرموده تحقق یابد، و معنایش این است که اگر در این میان بیننده اى باشد که صحنه را ببیند، به چنین حالى در خواهد آمد.
ولیکن این حرف صحیح نیست، براى اینکه با سیاق آیه که سیاق انذار به عذاب ناگهانى و بى سابقه است نمى سازد، و شنونده از انذار به عذابى که از آن آگاهى ندارد، و تنها به او بگویند: اگر کسى آنجا باشد چنین و چنان مى شود، آن طور که باید نمى ترسد.
باید گفت که جمله ی (مردم را به صورت مستان مى بینى) اشاره به این است که پیامبر اسلام (ص) که مخاطب به این جمله مى باشد (و احتمالا مؤمنان بسیار قوى الایمان که قدم جاى قدمهاى او نهاده اند) از این وحشت عظیم در امانند، زیرا مى گوید مردم را به این حالت مى بینى، یعنى خودت چنین نیستى.
کلمه (ترى) که مفرد است به قرینه کلمه (ترونها) که جمع و در صدر آیه گذشت خطاب به هر بیننده اى است. یعنى تو مردم را در آن روز در حال مستى مى بینى. یعنى همانگونه که شخص مست به علت آشامیدن خمر، عقل و هوش از سرش مى رود همانگونه هم مردم به علت آن هول و خوفى که در آن روز مى بینند عقل و هوش خود را از دست مى دهند. بعدا در پایان آیه اضافه مى کند: آن مردم مست نیستند، چرا که در آن هنگام خمرى در کار نیست، بلکه عذاب خداوند براى غیر مؤمنان سخت و شدید است.
بسیارى از مفسران و روات حدیث در ذیل آیات مورد بحث روایتى از پیامبر گرامى اسلام (ص) نقل کرده اند که ذکر آن در اینجا به مورد است و آن اینکه: از عمران بن حصین، و ابوسعید خدرى مروى است که این دو آیه در شب نازل شد در غزوه بنى مصطلق، حضرت پیغمبر (ص) فرمود تا همه توقف نموده، مجتمع شدند و این دو آیه را تلاوت فرمود. همه به گریه آمدند و هیچوقت آنقدر گریه نکرده بودند. چون روز شد، هیچکس زین از پشت اسبان نگرفت و خیمه نزد و طعام نپخت. بعضى گریه مى کردند، جمعى محزون سر به زانو گذاشته، حضرت فرمود: «مى دانید آن چه روزى خواهد بود؟» گفتند: «خدا و رسول داناتر است.» فرمود: «آن روز خداى تعالى آدم را امر فرماید که برخیز بعضى از فرزندان خود را به جهنم فرست.» گوید: «چند نفر؟» خطاب رسد «از هزار نفر نهصد و نود و نه نفر به جهنم و یکى را به بهشت.» اصحاب چون شنیدند، صداى الله اکبر بلند، مشغول گریه شدند. عرض کردند: «ناجى کیست؟» فرمود: «با مژده و خوشدل باشید و کار خود را اصلاح کنید که از جنس شما دو خلق باشند یأجوج و مأجوج و از حد و حصر متجاوزند، نهایت آنها جز خدا نداند. تمام آنها با کافران دیگر اهل جهنمند و عدد شما در جنب آنها مانند یک موى سفید است در گاو سیاه، امیدوارم شما ربع اهل بهشت باشید.» خوشحال شدند، بعد فرمود: «امیدوارم ثلث اهل بهشت باشید.» زبان به تکبیر و تحمید گشودند. فرمود: «امیدوارم دو ثلث شما باشید و اهل بهشت صد و بیست صف، و هشتاد صف امت من، و هفتاد هزار از این قبیل باشند که بى حساب به بهشت روند.» عمر برخاست و گفت: «هفتاد هزار بى حساب به بهشت روند؟!!» فرمود: «بلى! با هر صف، هفتاد هزار نفر به بهشت روند.»
تنبیه: بخشایش سبحانى نامتناهى است، لکن چون عاقبت امر مجهول است، لذا نباید شخص بدینگونه بشارات اطمینان کامل حاصل کرده در تدارک اعمال سستى ورزد.
حضرت امیرالمؤمنین (ع) در کتابت به اهل مصر مى فرماید: «یا عباد الله إن بعد البعث ما هو اشد من القبر یوم یشیب فیه الصغیر و یسکر فیه الکبیر و یسقط فیه الجنین و تذهل کل مرضعة عما ارضعت یوم عبوس قمطریر یوم کان شره مستطیر ان فزع ذلک الیوم لیرهب الملائکة الذین لا ذنب لهم؛ اى بندگان خدا، به درستى که آنچه بعد از بعث است شدیدتر باشد از قبر روزى است که پیر شود صغیر، و مست گردد کبیر، و ساقط شود در آن جنین، و غافل شود هر زن شیرده از بچه خود، روزى که ترش روى و سخت باشد، روزى که شدت هول آن روز آشکارا و به همه عاصیان رسد، به درستى که فزع آن روز به ترس اندازد. ملائکه را که گناه ندارند، و لرزاند کوههاى مانند میخ را، و زمینى که مانند گهواره است، و منشق شود آسمان. پس آسمانها سست و مانند پشم رنگین زده شده گردد و متغیر گردد، پس گویا گلهاى سرخ مانند روغن زیت است. و مى باشد کوههاى سرب آب شده بعد از آنکه شدید و سخت باشند، و دمیده شود در صور. پس به فزع آید هر که در آسمان و زمین است مگر آن را که خدا خواهد. پس چگونه است حال کسى که معصیت نموده به گوش و چشم و زبان و دست و پا و فرج و شکم اگر خدا نیامرزد و ترحم نفرماید.»
در تفسیر علی بن ابراهیم آمده است: «یعنى ذاهلة عقولهم من الحزن و الفزع متحیرین؛ مردم در حالی که سرگردانند عقل هایشان از ترس و ناراحتی از بین می رود.»
تذکر الف: هنگامی که خمار بر چهره خرد آویخته می شود انسان خردمند نه چاه را از جاه و نه راه را از کژراهه تشخیص می دهد.
ب: گاهی تار و پود این خمار از نوشیدن خمر بافته می شود و زمانی از یک رخداد تلخ ویرانگر مانند حریق، غرق شدن، زمین لرزه، سیل، آتشفشان کوه... حاصل می گردد.
ج: آنچه در طلیعه معاد پدید می آید بسیاری از این سوانح سهمگین را به همراه دارد.
د: سکری که در جریان معاد دامنگیر اکثر مردم می شود همان است که در روایت توضیح داده شد، نه مستی می که نشاط زودگذر هر چند کاذب را در بر دارد.
منـابـع
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 14 ص 7، جلد 14 ص 9، جلد 20 ص 437
ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد 21 صفحه 213
عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 4 صفحه 342 و 360
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 14 ص 479، جلد 17 ص 443
علیاکبر قرشی- أحسن الحدیث- جلد 9 صفحه 323
سيد محمدابراهيم بروجردى- تفسیر جامع- جلد 4 ص 376، جلد 6 ص 97
محمدجواد نجفی- تفسیر آسان- جلد 13 صفحه 14
حسین بن احمد الحسینی- تفسیر اثنا عشری- جلد 9 صفحه 11
محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 8 صفحه 18
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها