معجزات و نشانه های نبوت حضرت عیسی علیه السلام (قرآن)
فارسی 8300 نمایش |نشانه های نبوت عیسی (ع)
یکی از طرق اثبات نبوت و ارتباط انسان با جهان بالا این است که مدعی چنین مقامی دارای آیت و معجزه ای باشد. قرآن گواهی می دهد که پیامبران به چنین دلیل و برهانی مجهز بودند و حتی خود مردم به هنگام رویارویی با پیامبران، از آنان معجزه می طلبیدند حضرت مسیح از همین پیامبران بزرگی است که خدا او را پس از حضرت موسی با بینات و دلایل روشن بر نبوت مجهز کرده است. آیات وارده در این مورد بر دو گونه اند: برخی به صورت مجمل از معجزات او گزارش می کند، در حالی که برخی دیگر به تفصیل معجزات او را بیان کرده اند.
حضرت مسیح مانند دیگر پیامبران ،مطابق شرایط زمان، دارای معجزات بود. معجزه جز این نیست که فردی دست به کار فوق العاده ای بزند که متخصصان در مشابه آن فن عاز مقابله با آن عاجز و ناتوان گردند و علم و قدرت و نیروی خود را کمتر از آن بتوانند همانند آن را بیاورند. در چنین صورت تصدیق اهل فن، که عمل این مدعی نبوت کار خارج از توان بشری است، برای دیگران حجت و برهان قاطع است. ناگفته پیداست اهل فن در صورتی به چنین مطلبی صحه می گذارند که کار مدعی نبوت از سنخ کارهای آنان باشد. یعنی در موضوعی که آنها سر آمد روزگار در آن هستند، به مقابله و تحدی بر خیزد. در غیر این صورت، مورد تصدیق اهل فن نخواهد بود. زیرا چه بسا آنان بگویند: ما در این رشته ای که تو دست به اعجاز زده ای اطلاع کامل نداریم تا تصدیق کنیم که آیا کار تو مافوق توان بشری است یا در قلمرو توان بشری می باشد.
روی این اصل معجزات پیامبران، مشابه فنون رایج آن زمان بوده است. البته این اصل در صورتی حاکم است که در میان آن مردم، گروهی در رشته ای از فنون مهارت خاص داشته باشند، و اگر نه معجزات پیامبران تحت شرایطی تابع درخواست خود مردم خواهد بود. خلاصه این که هدف از درخواست معجزه، کسب آگاهی از پایه صدق ادعای نبی می باشد و این هدف در صورتی تحقق می پذیرد که مدعی نبوت با توانایی های موجود در میان آنان به تحدی و مقابله بر خیزد. از این جهت می بینیم معجزات حضرت موسی با معجزات حضرت مسیح کاملا متفاوت است. او با افکندن عصا و ید بیضای خود مدعای خویش را اثبات نمود. زیرا سرمایه های موجود در آن زمان سحر و جادوگری بود در این صورت چاره ای جز این نبود که از این طریق وارد شود و تفوق خود را بر آنان ثابت کند و روشن سازد که عمل او فوق توان بشری است. در حالی که حضرت مسیح از طریق دیگری که مشابه فن رایج آن زمان بود معجزه داشت. فن رایج آن زمان به خاطر تمدن یونانی فن پزشکی بوده است.
آیات قرآن گاهی برای او به صورت مجمل، «بینات» را ثابت می کند. این واژه جمع بینه، به معنی چیزی است که مدعا را روشن می سازد؛ چنانکه فرمود: «و آتینا عیسى ابن مریم البینات؛ و به عیسى بن مریم حجت هاى روشن عطا کردیم.» (بقره/ 87 و 253)
چنانکه می فرماید: «تلک الرسل فضلنا بعضهم على بعض منهم من کلم الله و رفع بعضهم درجات و آتینا عیسى ابن مریم البینات؛ این پیامبران، پاره اى از ایشان را بر پاره اى برترى دادیم. از آنان کسى بود که خدا با او سخن گفت و بعضى را درجاتى [بلند] ارزانى داشت و به عیسى بن مریم حجت ها دادیم و او را به روح القدس تقویت کردیم.» (زخرف/ 63)
اگر در میان همه انبیا، تنها نام عیسى را ذکر کرده، علتش این است که هر چند آنچه از جهات فضیلت در اینجا براى عیسى (ع) ذکر کرده، یعنى دادن بینات و تایید به روح القدس، امورى است که به حکم آیه: «لقد أرسلنا رسلنا بالبینات؛ به راستى [ما] پيامبران خود را با دلايل آشكار روانه كرديم .» (حدید/ 25) و آیه: «ینزل الملائکة بالروح من أمره على من یشاء من عباده أن أنذروا؛ فرشتگان را با روح به فرمان خود بر هر كس از بندگانش كه بخواهد نازل مى كند كه بيم دهيد كه معبودى جز من نيست.» (نحل/ 2) اختصاصى به عیسى بن مریم (ع) ندارد، بلکه بین همه رسولان مشترک است، ولیکن در خصوص عیسى (ع) به نحوى خاص است، چون تمامى آیات بینات آن جناب از قبیل مرده زنده کردنش با نفخه، مرغ آفریدنش، بهبودى دادن به پیسى و کورى و از غیب خبر دادنش، امورى بوده متکى بر حیات، و ترشحى است از روح.
به همین جهت آن را فقط به عیسى (ع) نسبت داده و به نام آن جناب تصریح کرد، زیرا اگر تصریح نمى کرد معلوم نمى شد که این آیات فضیلت خاص او است، و مانند این مى شد که بفرماید: «و آتینا بعضهم البینات و ایدناه بروح القدس؛ ما بعضى از پیامبران و انبیا را بینات دادیم و به روح قدسى تایید کردیم.» که در این صورت معلوم نمى شد آن بعض کیست؟، براى اینکه بینات و روح القدس مشترک است، نه مختص به پیامبرى معین، و زمانى صفت بارز پیامبرى مى شود که اسم آن پیامبر را صریحا ببرد، تا شنونده بفهمد که بینات و تایید به روح القدس در آن پیامبر به نحوى خاص است، نه به آن نحوى که در همه پیامبران هست، علاوه بر اینکه در اسم عیسى خصوصیت دیگرى هست، و در آن آیتى روشن وجود دارد، و آن آیت، این است که وى پسر مریم است که بدون پدر از او متولد شد، هم چنان که آیه: «و جعلناها و ابنها آیة للعالمین؛ او و پسرش را براى جهانيان آيتى قرار داديم.» (انبیاء/ 91) نبودن پدر براى عیسى و نبودن همسر براى مریم را آیتى براى همه عالمیان دانسته، پس مجموع پسر و مادر آیت الهیه روشنى، و فضیلت اختصاصى دیگرى است.
مـعـجـزات حـضـرت مـسـیـح (ع)
حضرت عیسی (ع) در سی سالگی رسما رسالت خود را به مردم اعلام نمود، و هر رسولی برای اثبات پیامبری و رسالت خود معجزه دارد. عیسی (ع) به بنی اسرائیل گفت: «انی قد جئتکم بآیه من ربکم؛ من از طرف پروردگار شما نشانهای برایتان آوردهام.» (آل عمران/ 48) با توجه به این که در عصر عیسی (ع) علوم طب و درمان پیشرفت فوق العاده کرده بود، معجزات عیسی (ع) در این راستا بود که بر درمان همه اطبا، برتری داشت. خداوند در آیات 49 آل عمران و 110 مائده معجزات باهره اى را که به دست عیسى بن مریم (ع) ظاهر شده مى شمارد:
1- از گل شکل پرنده ای می ساخت و در آن می دمید و به اذن خدا پرنده واقعی می شد. خداوند می فرماید: «أنى أخلق لکم من الطین کهیة الطیر فأنفخ فیه فیکون طیرا بإذن الله؛ من از گل براى شما چیزى به شکل پرنده مى سازم و در آن مى دمم و آن به اذن خدا پرنده اى مى شود.» (آل عمران/ 49) در این آیه نسبت خلقت را به عیسى (ع) داده، و این تعبیرى است سؤال انگیز که مگر عیسى خالق است؟ در پاسخ باید دانست که کلمه ی "خلقت" به معناى به وجود آوردن از عدم نیست بلکه به معناى جمع آوردن اجزاى چیزى است که قرار است خلق شود و لذا در جاى دیگر فرموده: «فتبارک الله أحسن الخالقین؛ آفرین بر الله که بهترین خالقان است.» (مؤمنون/ 14)
هم چنانکه در سوره مائده این عمل را موهبتی که خود به عیسی داده ذکر می نماید: «و إذ تخلق من الطین کهیة الطیر بإذنى فتنفخ فیها فتکون طیرا بإذنى؛ و آن گاه که به اذن من از گل چیزى به شکل پرنده مى ساختى و در آن مى دمیدى و آن به اذن من پرنده اى مى شد.» (مائده/ 110)
از آنجا که دعوت انبیاء در حقیقت به سوى حیات و زندگى حقیقى است خداوند در هنگام شرح معجزات حضرت مسیح (ع) نخست اشاره به ایجاد حیات و زندگى در موجودات بى جان به فرمان خدا مى کند. مسأله ایجاد حیات در موجودات جهان، هر گاه به صورت تدریجى باشد چیز عجیبى نیست، زیرا مى دانیم همه موجودات زنده کنونى از همین آب و خاک به وجود آمده اند، معجزه آن است که خداوند همان عوامل را که طى هزاران یا میلیونها سال رخ داده یک جا جمع کند و به سرعت، مجسمه کوچکى به شکل پرنده، مبدل به موجود زنده اى شود، و این مى تواند نشانه اى از صدق دعوى آورنده آن در مورد ارتباط با جهان ما وراء طبیعت و قدرت بى پایان پروردگار باشد.
شفا
2- نابینایان مادرزاد را شفا می داد. خداوند می فرماید: «و أبرئ الأکمه و الأبرص؛ و به اذن خداوند کور مادرزاد و پیس را شفا مى دهم.» (آل عمران/ 49)
کلمه "اکمه" به معناى کسى است که از شکم مادر بدون چشم متولد شده باشد، گاهى هم به کسى اطلاق مى شود که چشم داشته و سپس نابینا شده است. راغب مى گوید: «مى توان گفت فلانى دیدگانش اکمه شد به حدى که چشم هایش سفید گردید.»
3- مبتلایان به بیماری برص (پیسی) را بهبود می بخشید. چنانکه می فرماید: «و أبرئ الأکمه و الأبرص؛ و به اذن خداوند کور مادرزاد و پیس را شفا مى دهم.» (آل عمران/ 49) «و تبرئ الأکمه و الأبرص بإذنى؛ و به اذن من نابیناى مادرزاد و پیس را شفا مى دادى.» (مائده/ 110)
کلمه "ابرص" به معناى کسى است که دچار برص شده و "پیسى" (که یک بیمارى پوستى است) گرفته. شک نیست که این موضوعات مخصوصا براى پزشکان و دانشمندان آن زمان معجزات غیر قابل انکارى بوده است.
4- چیزى که در هر عصر و زمانى جزء معجزات و کارهاى خارق العاده است؛ مردگان را به اذن خدا زنده می کرد. خداوند می فرماید: «و أحى الموتى بإذن الله؛ و مردگان را زنده مى کنم.» (آل عمران/ 49) «و إذ تخرج الموتى بإذنى؛ و آن گاه که مردگان را به اذن من، زنده [از گور] بیرون مى آوردى.» (مائده/ 110) بیرون کردن مردگان کنایه از زنده کردن آنان است، و در این تعبیر عنایت روشنى است، و آن اینست که مردگانى را که مسیح زنده مى کرده، مردگان مدفون بوده اند، و آن جناب افاضه حیات به آنان مى کرده و براى از سر گرفتن زندگى در دنیا از قبرها بیرونشان مى آورده، از لفظ "الموتى؛ مردگان" استفاده مى شود که این مرده زنده کردن مکرر اتفاق افتاده است از اینکه فرمود: "و أحی الموتى"، یا به طور صریح و یا به طور اشاره فهمیده مى شود که عیسى (ع) یک بار و دو بار مرده زنده نکرده، بلکه متعدد این کار را کرده است.
گفتگوی عیسی با مرده زنده شده در روستای بلا زده
روزی حضرت عیسی (ع) و حواریون در سیر و سیاحت خود به روستایی رسیدند، دیدند اهل آن روستا و پرندگان و حیوانات آن، همه به طور عمومی مردهاند. عیسی (ع) به همراهان فرمود: «معلوم است که اینها به عذاب عمومی الهی کشته شدهاند. اگر آنها به تدریج مرده بودند، همدیگر را به خاک میسپردند.»
حواریون: «ای روح خدا، از خداوند درخواست کن تا اینها را زنده کند تا علت عذابی را که به سراغ آنها آمده، برای ما بیان کنند، تا ما از کرداری که موجب عذاب الهی میشود، دوری کنیم.» حضرت عیسی (ع) از درگاه خدا خواست تا آنها را زنده کند، از جانب آسمان به عیسی (ع) ندا شد که: «آنان را صدا بزن.» عیسی (ع) شبانه بالای تپهای از زمین رفت و فرمود: «ای مردم روستا!» یک نفر از آنها زنده شد و گفت: «بلی، ای روح و کلمه خدا!» عیسی: «وای به حال شما، کردار شما چه بوده؟» (که این گونه شما را دستخوش بلای عمومی نموده است)
مرد زنده شده: «چهار چیز ما را مشمول عذاب الهی کرد:
1. پرستش طاغوت
2. دلبستگی به دنیا با ترس اندک از خدا
3. آرزوی دور و دراز
4. غفلت و سرگرمی به بازیهای دنیا.»
عیسی: «دلبستگی شما به دنیا چه اندازه بود؟»
مرد زنده شده: «همانند علاقه کودک به مادرش. هنگامی که دنیا به ما رو میآورد شاد و خوشحال میشدیم، و هنگامی که دنیا به ما پشت میکرد، گریه میکردیم و محزون میشدیم.»
عیسی: «طاغوت را چگونه میپرستیدید؟»
مرد زنده شده: «ما از گنهکاران پیروی میکردیم.»
عیسی: «عاقبت کارتان چگونه پایان یافت؟»
مرد زنده شده: «شبی با خوشی به سر بردیم، صبح آن در «هاویه» افتادیم.»
عیسی: «هاویه چیست؟»
مرد زنده شده: «هاویه، سجین است.»
منـابـع
حسین عمادزاده- تاریخ انبیاء- صفحه 731
محمدباقر مجلسی- بحارالانوار- جلد 14 صفحه 292 و 260- 265
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 6 ص 317- 230، جلد 3 ص 338، جلد 2 ص 489، جلد 3 ص 314 - 312
جعفر سبحانی- منشور جاوید- جلد 12 صفحه 375- 379
سایت اندیشه قم- مقاله رسالت عیسی (ع) و معجزات
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 2 ص 560- 555، جلد 5 ص 126- 123
کلیــد واژه هــا
1 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها