مقام حضرت مریم در اسلام و مسیحیت (اخلاق)
English فارسی 6085 نمایش |مریم (س)، بالاتر از حضرت یوسف (ع)
قرآن کریم در مقام بیان قوه جاذبه و معرفى ملکه عفاف، هم تمثیل از مرد مى آورد و هم از زن، حال باید دید که آیا مرد در این صحنه عفیفانه تر تجلى نموده، یا زن؟ یوسف صدیق (ع) و حضرت مریم (س) مزایاى ارزشى فراوانى داشتند که قرآن نقل مى کند. اما آنچه در این مبحث مورد توجه است، وجود ملکه عفاف در آنها است. هم یوسف مبتلا شد و در اثر عفاف، نجات پیدا کرد، و هم مریم امتحان شد و در پرتو عفاف نجات یافت، مهم این است که عکس العمل هر یک از این دو انسان پاک چگونه بوده است. هنگامى که وجود مبارک یوسف (ع) آزمون مى شود، قرآن تا این جا تعبیر دارد که مى فرماید: «آن زن قصد او کرد و او نیز اگر برهان پروردگار را ندیده بود آهنگ او مى کرد.» مراد از مرحله اهتمام در این جا، همان است که آن زن مصرى، همت گماشت و همتش در حد تعقیب یوسف، به فعلیت رسید. ولى یوسف صدیق (ع) نه تنها مرتکب حرام نشد و نه تنها مقدمات حرام را آماده نکرد، بلکه قصد و همت و خیال هم در میان نبود. به دلیل این که آیه شریفه، همت و قصد حضرت را تعلیق به چیزى کرد که حاصل نشد و فرمود: «و هم بها لولا ان راى برهان ربه؛ چون برهان رب را دید، قصد نکرد.» (یوسف/ 24)
شواهد فراوان دیگرى هم هست که خداوند از یوسف، به عنوان بنده ی طاهر و مخلص یاد کرده است. مثل آن جا که فرمود: «انه من عبادنا المخلصین؛ او از بندگان خالص شده ى ما بود.» (یوسف/ 24)
«و الا عبادک منهم المخلصین؛ مگر بندگان خالص شده ى تو را از میان آنها.» (حجر/ 40) به اعتراف شیطان، یوسف صدیق منزه از این گزند بود، چه این که وقتى مفتریان دامن پاک یوسف را متهم کردند، سرانجام اعتراف نمودند و گفتند: «الان حصص الحق انا راودته عن نفسه؛ اکنون حق پدیدار گشت، من، از او کام خواستم.» (یوسف/ 51) و ذات اقدس اله نیز به نزاهت و قداست یوسف (ع) شهادت داد و فرمود: نه تنها یوسف به طرف بدى نرفت، بلکه بدى به طرف یوسف نرفت، در آن جا که فرمود: «کذلک لنصرف عنه السوء و الفحشاء؛ اینچنین تا بدى و زشتكارى را از او بازگردانيم.» (یوسف/ 24) این گونه بدى و پلیدى را از او برگردانیم. قرآن نمى گوید: «لنصرفه عن السوء»، ما او را از گناه باز داشتیم بلکه مى گوید: به گناه اجازه ندادیم که به سراغ او برود.
مریم، آموزگار عفت
حضرت مریم از لحاظ ملکه عفاف بودن، یا همسطح یوسف صدیق (ع) است که خدا از او به عنوان عبد مخلص یاد کرد و فرمود: "انه من عبادنا المخلصین" و یا از او بالاتر است. توضیح مطلب این است که وقتى از عفاف مریم سخن به میان مى آید، سخن از «همت به و هم بها لولا ان راى برهان ربه» نیست. سخن این نیست که اگر مریم، دلیل الهى را مشاهده نمى کرد، مایل بود. بلکه سخن آن است که: «قالت انی اعوذ بالرحمن منک ان کنت تقیا؛ مریم گفت: اگر پرهیزکارى، از توبه خداى رحمان پناه مى برم.» (مریم/ 18) نه تنها خودش میل ندارد، آن فرشته را هم که به صورت بشر متمثل شده، نهى از منکر مى کند و مى گوید: اگر تو با تقوایى، دست به این کار نزن. وقتى ذات اقدس اله مى فرماید: «فارسلنا الیها روحنا فتمثل لها بشرا سویا؛ پس روح خود را به سوى او فرستادیم. پس چون بشرى خوش اندام بر او نمایان شد.» (مریم/ 17) این گونه ادامه نمى دهد که اگر او دلیل الهى را نمى دید، میل پیدا مى کرد و قصد مى نمود، بلکه مى فرماید: «قالت انی اعوذ بالرحمن منک ان کنت تقیا» این کلمه «ان کنت تقیا» به عنوان امر به معروف و نهى از منکر است، یعنى تو بپرهیز.
مثل این که ذات اقدس اله به ما مى فرماید: این کار را انجام ندهید «ان کنتم مؤمنین؛ اگر ايمان داريد.» (انفال/ 1، توبه/ 13) ما این تعبیر را در قرآن زیاد داریم، که به نوبه ی خود تعبیر ارشادى و راهنمایى است. یعنى اگر مؤمنید، برابر ایمانتان عمل کنید. در این جا نیز مریم به فرشته متمثل مى فرماید اگر باتقوایى دست به این کار نزن، من که دستم بسته است، تو هم دستت را ببند. آیا این تعبیر لطیف تر از تعبیر یوسف نیست؟ درباره یوسف، ذات اقدس اله فرمود اگر برهان رب را نمى دید، قصد گناه مى کرد، ولى چون برهان ربرا دید، قصد نکرد، اما درباره مریم نه تنها نسبت به خودش، سخن از قصد نیست، بلکه فرشته متمثل را نیز از این قصد نهى مى کند.
ارزیابی مقام مریم از نظر مفسرین
آنچه را که قرآن کریم درباره تربیت مریم (ع) بازگو می نماید این است که هرگاه حضرت زکریا وارد می شد روزی خاصی را در حضور حضرت مریم می دید. و همچنین فرشتگان با مریم سخن می گفتند و سخنان مریم را هم می شنیدند بلکه مشافهتا و مشاهدتا گفتار را با شهود می آمیختند، هم مریم آنها را می دید و هم آنها درمرآی مریم قرار می گرفتند. اینها تعبیرات بلندی است که قرآن درباره مریم دارد. در تبین این بخش از زندگی حضرت مریم، گروهی از معتزله نظیر زمخشری در کشاف راه تفریط پیموده و گمان کرده اند آن بانو نمی تواند به این مقام رسیده، و از کرامت برخوردار شود، و سخنان فرشته ها را بشنود و بشارت صفوه بودن را از فرشته ها دریافت کند و مژده مادر پیغمبر شدن را از آنها تلقی نماید، لذا گفته اند این همه فضائل که نصیب مریم شده است یا به عنوان معجزه زکریا و یا به عنوان پیش درآمد اعجاز عیسی است.
گروهی دیگر نظیر «قرطبی» ازمفسران معروف اهل سنت و همفکران او راه افراط رفته و معتقدند مریم دارای سمت نبوت بوده است، زیرا فرشتگان فراوانی بر او نازل شده و او را از وحی باخبر کرده اند و از راه الهام، مسأله صفوه و طهارت او را به او اعلام نموده و بشارت مادر پیغمبر شدن را به او اعطا کرده اند و .... و چون مریم وحی فرشته ها را تلقی کرده و فرشته ها بر او وارد شده و گفتگوی آنها از رتبه مشافهه به مشاهده رسیده، پس پیامبر است. زیرا گمان کرده اند فرشتگان بر هر کس نازل شوند و وحی بیاورند و او فرشته ها را ببیند، پیامبر است. اما علمای امامیه که در طریق قسط و عدل سیر می کنند، بر این اعتقادند که تمام این مقامات و کرامتها مربوط به خود مریم است یعنی وصف به حال موصوف است نه متعلق موصوف و نباید اینها را به حساب اعجاز زکریا گذاشت، و از طرف دیگر، مریم، به مقام رسالت و نبوت تشریعی نرسیده است. این دو مطلب را به استناد ظواهر قرآنی تبیین می کنند.
اما مطلب اول که همه این کرامتها تعلق به خود مریم دارد، به دلیل ظواهر قرآن است که فرشته ها سخن گفتند، اما نه فقط به عنوان هاتف غیب و سروش نهان، بلکه برای او مشهود شدند، ظاهر آیات آن است که خود مریم به تنهایی این مقامات را دریافت کرد و این مقام مریم بود که باعث شد زکریا ازخدای سبحان فرزندی طلب نماید. لذا خداوند از مریم به عنوان صدیقه یاد می کند و می فرماید «و امه صدیقه؛ و مادر او صدیقه بود.» (مائده/ 75) یعنی عیسی دارای مادری بود که سخنان غیب را تصدیق می کرد، او نه تنها صادق بود بلکه از صدیقین به شمار می آمد و این صدیق بودن او و صحه گذاشتن ذات اقدس اله بر این موضوع، نشانگر آن است که همه این فضایل از آن خود اوست اما مطلب دوم نظریه ای را که افراطی ها پنداشته اند، بر اساس یک قیاس منطقی است که حد وسط در آن قیاس تکرار نشده و یا کلیت کبری مخدوش است و چون قیاس، واجد شرایط انتاج منطقی نبوده، از این نظر دچار مغالطه شده اند. بیان مغالطه این است که: قرطبی در تفسیرش می گوید: «بر مریم وحی نازل شد، فرشته ها بر او فرود آمده با او سخن گفتند و این گفتگو نه تنها در حد مشافهه بود بلکه به حد مشاهده رسید، و هرکس که وحی بر او نازل شود و سخنان فرشته ها را بشنود پیغمبر است، پس مریم پیغمبر است.»
مقدمه اول این قیاس درست است. یعنی مریم هم به صورت شفاهی و هم شهودی با فرشته ها سخن می گفت، اما مقدمه دوم که می گوید هرکس فرشته را دید و وحی را تلقی کرد پیغمبر است، کلیت ندارد، زیرا پیامبر کسی است که نه تنها با فرشتگان در مسائل جهان بینی و معارف رابطه دارد بلکه در مسائل تشریعی نیز ره آورد وحی را تلقی می کند. شریعت را از فرشته ها دریافت می کند. و مسئولیت رهبری جامعه را به عهده می گیرد و احکام مولوی را فرا گرفت و به مردم ابلاغ می کند. اما مریم دارای هیچ یک از این خصوصیات نبود پس مغالطه آنها باطل است.
مقام حضرت مریم در مذهب کاتولیک
بسیاری می پرسند: "آیا کاتولیکها حضرت مریم را می پرستند؟" سؤالی است کاملا به جا، چرا که حالات و رفتار بعضی از کاتولیکها به گونه ای است که چنین توهمی را ایجاد می کند. برای روشن شدن موضوع، بلافاصله باید گفت که پاسخ به سؤال بالا منفی است. کاتولیکها حضرت مریم را نمی پرستند، چرا که او نیز بشر بود. حضرت مریم فقط مورد تکریم قرار می گیرد. اما در این میان، اگر بعضی از کاتولیکها از روی ناآگاهی ارتباطی با او دارند که حالت پرستش را تداعی می کند، این امر ارتباطی به معتقدات رسمی کلیسای کاتولیک ندارد. کاتولیکها، و نیز ارتودکسها و سایر کلیساهای تاریخی و سنتی (نظیر کلیسای گریگوری ارمنی و کلیسای شرق آشور) مریم را تکریم می کنند و حرمت می دارند. یگانه دعای رسمی و واجب این کلیساها برای حضرت مریم، دعای زیر است:
«سلام بر تو ای مریم سرشار از فیض، خدا با توست؛ فرخنده هستی تو در میان زنان، و فرخنده است عیسی، ثمره رحم تو. ای مریم مقدس، مادر خدا، دعا کن برای ما گناهکاران، اکنون، و در ساعت مرگمان. آمین.» این همان دعای معروفی است که در زبان لاتین به "آوه ماریا" (Ave Maria) معروف است، یعنی "درود بر تو ای مریم!"
مقام حضرت مریم در انجیل
حرمت و تکریم حضرت مریم ریشه در انجیل ها دارد. مهمترین اشاره به حضرت مریم در انجیل لوقا یافت می شود. جبرئیل، فرشته خدا، بر مریم ظاهر شد تا مژده بارداریش را به او بدهد. ببینید فرشته چه حرمتی از جانب خدا برای او قائل می شود. فرشته گفت: «سلام بر تو، ای که بسیار مورد لطفی. خداوند با تو است... ای مریم، مترس! لطف بسیار خدا شامل حال تو شده است. اینک آبستن شده، پسری خواهی زایید که باید نامش را عیسی بگذاری. او بزرگ خواهد بود و پسر خدای متعال خوانده خواهد شد...». مریم در پاسخ به افتخاری که نصیب شده بود، به فرشته گفت: «کنیز خداوندم. آنچه درباره من گفتی، بشود.» (لوقا 1: 28- 38) سپس مریم به دیدار الیزابت، یکی از خویشانش می شتابد که به یحیای تعمید دهنده آبستن بود. الیزابت با دیدن مریم، از روح القدس پر شد و او را چنین استقبال کرد و تحیت گفت: «تو در میان زنان خجسته ای، و خجسته است ثمره رحم تو! من که باشم که مادر خداوندم نزد من آید؟ چون صدای سلام تو به گوشم رسید، طفل از شادی در رحم من به جست و خیز آمد.» (لوقا 1: 42- 45)
آنگاه مریم تحت الهام روح القدس چنین گفت: «جان من خداوند را می ستاید و روحم در نجات دهنده ام خدا، به وجد می آید، زیرا بر حقارت کنیز خود نظر افکنده است. زین پس، همه نسل ها خجسته ام خواهند خواند.» (لوقا 1: 46- 48) چنین تحیات و شادباشهایی به هیچی ک از مردان و زنان خدا در کتاب مقدس گفته نشده است، نه حتی به موسی، و نه حتی به پولس رسول. طبق گفته فرشته، او بسیار مورد لطف خدا بود. او خواست خدا را بی چون و چرا پذیرفت، گرچه این امر برای او می رفت که بسیار گران تمام شود. کلیسا از همان آغاز مریم را تکریم می کرد چرا که او با اطاعت محض خود از امر خدا، کلیسا را نمونه ای گذاشت از اطاعت و فرمانبرداری. او نمونه برین اطاعت از خدا برای همه مسیحیان است. او شایسته است که "تمامی نسل ها" او را خجسته و فرخنده بخوانند و از الگوی او پیروی کنند و او را سرمشق خود قرار دهند.
در ضمن، می بینیم که الیزابت، تحت الهام روح القدس، چه تحیتی به او می گوید. او وی را خجسته می خواند؛ خود را لایق آن نمی بیند که از سوی او مورد بازدید قرار گیرد. و بعد می بینیم که مریم در سرودی که حالتی نبوتی دارد، اعلام می دارد که "تمامی نسل ها" او را خجسته خواهند خواند.
از این رو است که، طبق شهادت نوشته های پدران اولیه کلیسا، تکریم مریم از همان زمان متداول بوده است، چرا که می دانستند "همه نسل ها باید او را خجسته بخوانند". به همین دلیل، دعای "سلام بر تو ای مریم" (آوه ماریا) از دیرباز متداول بوده است. اگر دقت کرده باشید، بخش اول این دعا، تماما مبتنی است بر آیات انجیل لوقا. بخش دوم نیز چیزی نیست جز درخواست شفاعت و وساطت از حضرت مریم. پس از ولادت سرور ما عیسی، وقتی والدینش او را به معبد برده بودند تا آیین شریعت را در مورد او به جا آورند، مردی کهنسال به نام شمعون، تحت هدایت و الهام روح القدس، تشخیص داد که این طفل همان مسیح موعود می باشد. پس او را برکت داد و بعد به مریم نیز گفت: «در قلب تو نیز شمشیری فرو خواهد رفت تا افکار قلوب بسیاری مکشوف شود.» (لوقا 2: 35؛ ترجمه قدیمی)
به این ترتیب، می بینیم که شمعون با حالتی نبوتی، مصایب مسیح را پیشگویی می کند و به نوعی مریم را نیز در آن شریک می بیند. از اینرو است که کلیسا از دیرباز نقش مریم را در نقشه نجات الهی مورد تصدیق قرار داده، او را حرمت می گذارند. در انجیل یوحنا نیز می بینیم که حضرت مریم جزو معدود کسانی بود که پای صلیب پسرش ایستاده بود. مولای ما عیسی که مادر خود را یکه و تنها می دید، او را به شاگرد محبوب خود یوحنا سپرد و گفت که از این پس او مادر وی خواهد بود و وی پسر او. بدینسان، خداوند عیسی تمثیل وار کلیسا را به مادر خود سپرد. به همین سبب است که کلیسا از زمان های کهن، مریم را مادر کلیسا می خوانند. حضرت لوقا نیز همین امر را متذکر می شود آن گاه که مریم را جزو آن 120 نفری ذکر می کند که در فاصله زمانی عروج مسیح به آسمان و نزول روح القدس در روز پنطیکاست، همراه با رسولان او و پیروان نزدیکش، در دعا و عبادت شریک بود و کلیسای پسرش را همراهی می کرد. این امر در روزگاری که برای زنان هیچ نقش و ارزش اجتماعی قایل نبودند، بسیار حایز اهمیت است.
ذکر نام یک زن در میان نامهای رسولان، حاکی از اهمیت فوق العاده ای است که این زن خجسته داشته است. و به طور کلی، نباید از نظر دور داشت که در آن روزگاری که مرد در مالا عام حتی با زن خود صحبت نمی کرد، عیسی زنان را به شاگردی خود می پذیرفت و ایشان را جزء مقربین خود مقرر می فرمود.
عقیده ای بسیار کهن
همانگونه که ذکر شد، حرمت و تکریم مریم ارتباطی به کلیسای کاتولیک ندارد و از کهن ترین روزهای تاریخ کلیسا متداول بوده است. به همین دلیل است که طبق شهادت تاریخ، مسیحیان او را "حامل خدا" (یا "مادر خدا") می نامیدند. نه به این معنی که خدا مادری داشته باشد، بلکه در این معنی که مریم مادر مسیح، "کلمه خدا" بود. از آنجا که "کلمه خدا بود"، مریم "حامل خدا" (یا مادر خدا) نامیده می شد. و باز طبق شهادت تاریخ، مسیحیان اولیه از دیرباز از شهیدان مسیحی، خصوصا استیفان، نخستین شهید مسیحی، درخواست شفاعت می کردند. گرچه این نکته در عهد جدید نیامده، اما این رسم از یهودیان به مسیحیان منتقل شد و امری پذیرفته شده بود. طبعا حضرت مریم در این خصوص، جایگاه خاص خودش را دارد.
چه کس برتر از او می تواند نزد خدا برای ما شفاعت کند. ممکن است برخی بگویند که چطور یک شخص مرده می تواند برای ما شفاعت کند. در جواب باید گفت که کلیسا طبق اعتقادنامه رسولان، همواره معتقد به "شراکت مقدسین" بوده است. این نکته به این معنی است که همه مسیحیان، چه آنانی که در جسم زنده اند و چه آنانی که جسم را ترک گفته اند، همه با هم در "شراکت" و ارتباط قرار دارند. (ر. ش. عبرانیان 12: 22- 24) پس جای تعجب نیست که مسیحیان همواره از روح قدیسین، خصوصا حضرت مریم، مادر خدا، طلب شفاعت کرده اند. اما نباید از نظر دور داشت که این تکریم و حرمت به حضرت مریم، به خاطر وجود خودش نیست. بلکه به این دلیل است که خدا او را از "میان زنان" (لوقا 1: 42) برگزید تا حامل نطفه پسر مقدسش باشد. خدا این زن را از هنگام بسته شدن نطفه اش از گناه موروثی آدم و حوا تطهیر کرد (لقاح مطهر حضرت مریم) تا وسیله ای باشد شایسته و مقدس تا "پسر خدا" را حمل کند. این افتخار در طول تاریخ نصیب هیچکس نشده بود. به همین جهت است که هم فرشته و هم الیزابت چنین حرمت بر او نهادند و کلیسا نیز این تکریم را همواره به جا آورده است.
منـابـع
محمد بن احمد قرطبی-تفسیر قرطبى- جلد 18 صفحه 204
سیدهاشم بحرانی-تفسیر برهان- جلد 4 صفحه 325
ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد 10 صفحه 320
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 19 صفحه 578
عطیه تحقیقی-مقاله سیمای حضرت مریم- سایت تبیان
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 2 صفحه 394-398
علی اکبر بابا زاده- سیمای زنان در اسلام- صفحه 52- 55
عبدالله جوادی آملی- زن در آینه جلال و جمال- صفحه 161 و 168-169
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها