پایان جهان در اساطیر اقوام و ملل مختلف جهان (اعتقاد)
فارسی 5699 نمایش |در باورهای اسطوره ای، جهان به عنوان یک مخلوق که ساخته و پرداخته دست خدایان است؛ آغازی دارد و انجامی. آغاز جهان، آفرینش آن است که در اساطیر مختلف به شیوه هایی گوناگون شکل می گیرد. حوادث پایانی جهان مرگ این دنیاست، و جهان مانند هر مخلوق دیگر، پس از چند صباحی حیات، ویران خواهد شد. اما در پس آن ویرانی شروعی دیگر نهفته است که چرخه حیات به صورت مطلوب تر دوباره به حرکت درخواهد آمد، همانند انسان که روزی به وجود آمده و روزی می میرد و پس از مرگ دوباره زندگی خواهد کرد. اساطیر پایان جهان یا رستاخیز در بین بسیاری از اقوام و ملت ها رایج است.
دوگونه اساطیر پایان جهان یا رستاخیز
این اساطیر می توانسته است به دو صورت اول به قیاس با آفرینش و آغاز جهان و دوم که صبغه ای فلسفی دارد بر اساس وضعیت جامعه انسانی به وجود آمده باشد. در نوع اول چون انسان برای جهان آغازی قائل است که طی آن جهان به دست خدایان به وجود می آید، به ناچار پایانی نیز خواهد داشت؛ زیرا برای اذهان بشری تصور ابدیت و ازلیت مشکل بوده است به همین جهت جهان را محصور بین دو حادثه آفرینش و قیامت تصور می کرده اند. این دیدگاه به نوبه خود از عوامل طبیعی و تجربه روزمره انسان پدید می آید؛ زیرا همه چیز در اطراف انسان در حال کون و فساد و ایجاد و تباهی است. طبیعی است که این عادات ذهنی که بر پایه مشاهده طبیعت استوار است، برای انسانها به صورت قانون درآید که بتوان آن را به همه چیز تعمیم داد. در این میان، آنچه که از حوادث جاری این جهان، پایه اصلی قیاس برای تصور آغاز و انجامی برای جهان شده است، خود انسان، زندگی، خلقت، مرگ و جهان پس از مرگ است؛ یعنی انسان با قیاس از زندگی خویش که از دو طرف محدود به آغاز و انجام است برای جهان نیز این الگوی پیدایش و مرگ را جاری و ساری دانسته است.
دیدگاه دوم که باعث اعتقاد به پایانی برای جهان شده است؛ ناشی از توجیه و بیان فلسفه جامعه انسانی است. انسان تا زمانی که در این جهان زندگی می کند پیوسته در کنار خوشی ها، گرفتار مرارت ها و تلخی های زندگی است. همیشه در کنار خوبی ها، بدیها را می بیند که گاه غالب و گاه مغلوبند. ظلم، قدرت، ثروت، شهوت، شهرت، آنچنان در زندگی اجتماعی انسان ریشه دوانیده است که زندگی را بر اکثریت مردم سخت و مشکل کرده است، گذشته از آن که بقیه نیز مشکلات خویش را دارند. بنابراین، چنین وضعیتی هرگز نمی توانسته است انسانها را قانع کند و چون این ناهماهنگی های جامعه، از نظر انسانها به هیچ عنوان قابل اصلاح نبوده است، دست به خلق و تصور جهانی آرمانی زده اند؛ دنیایی که در آن همه خیر مطلق است و شر را در آن راهی نیست. چون این مدینه فاضله در این جهان و با این مردمان قابل تصور نیست، پنداشته اند که به ناچار روزی فرا می رسد که خدا یا خدایان دست به کار می شوند و این نظم موجود را که در واقع بی نظمی است، بر هم می زنند و طرحی نو درمی اندازند. در آن هنگام است که دو جهان شکل می گیرد: یکی برای نیکان و دیگری برای بدان و هر دو ابدی اند.
اساطیر پایان جهان، در بین برخی از ملل مانند هندوها و یونانی ها واقعا پایانی برای جهان است. پایانی که در طی آن همه چیز، چه نیک و چه بد، از بین می رود و بار دیگر که خدا قصد آفرینش جدیدی کند همه چیز را دوباره از نو می آفریند. اما در باورهای دیگر اقوام مانند زرتشتیان، پایان جهان در واقع مرگی عمومی است که انسانها، بعد از آن به جاودانگی می رسند. در واقع بنا بر این عقیده، آن حادثه، پایان عمر جهان نیست؛ بلکه تحولی عظیم در جهت بهبودی و عدالت گستری است. پایان جهان با حادثه ای ماوراء طبیعی صورت نخواهد گرفت بلکه همین عوامل طبیعی مانند باد، باران، زلزله و آتش هستند که در آن زمان رخ می دهند و جهان را به ویرانی می کشند. این حوادث در هر منطقه جغرافیایی که اسطوره پایان جهان دارند، با همان عواملی رخ می دهد که برای مردمان آنجا آشناست؛ مثلا در سرزمین پر بارانی مانند هند، بارانهای طولانی است که سرانجام همه را در خود فرو خواهد برد و به عمر جهان خاتمه خواهد داد و یا در اساطیر اسکاندیناوی، زمستانی پیوسته و طولانی در پایان جهان رخ خواهد داد و پر واضح است که در آن منطقه، زمستان و سرمای طولانی مدت، بیشتر ایام سال را دربر می گیرد.
پایان جهان در اساطیر اقوام و ملل مختلف جهان
الف) اساطیر یونان
یونانیان عمر حیات انسان را به پنج نسل تقسیم کرده اند. آنها معتقدند که نسل آخر که ما در آن زندگی می کنیم، نسل آهن است. در این دوره، مردمان در پلیدی و زشتی زندگی می کنند. طبیعت آنها نیز به سمت پستی و بدی گرایش دارد و در طی نسلهای متمادی بدتر نیز می شوند و هر نسلی پلیدتر از نسل قبلی است. در آن هنگام که انسانها از ارتکاب بدی، ناراحت نشوند و یا در پیشگاه بینوایان احساس شرم نکنند، «زئوس» که امیدی در اصلاح آنان نمی بیند، مردمان را از بین خواهد برد. رواقیون فرقه ای با گرایشهای فلسفی و عرفانی بوده اند که در یونان کهن می زیسته اند. بن مایه های اصلی عقاید آنان، همان اساطیر یونان کهن است با قدری چاشنی نجوم و دیگر علوم جدید آن زمان. آنها درباره پایان جهان دیدگاهی مبتنی بر علم هیأت آن روزگار داشتند. آنها می گفتند هرگاه سیارات در دوره ثابتی از زمان به همان جایگاه پیشین خود و طول و عرضی که در آغاز داشتند، برسند؛ آتش سوزی پدید می آید و هر آنچه را که وجود دارد، نابود می کند. سپس کیهان درست با همان نظم و ترتیبی که پیش از آن داشته است، بار دیگر از نو برقرار می شود؛ ستارگان دوباره در مدارهای خود می گردند و هر یک گردش خود را بی هیچ تغییری در همان مدت زمان پیشین، انجام می دهد. «بالبوس» به عنوان سخنگوی این مکتب می گوید: «فلاسفه مکتب ما بر این باورند که تمامی جهان در آتش خواهد سوخت و این حادثه در آخرالزمان روی می دهد. سپس از این آتش الهی، جهان جدیدی زاده می شود و از نو با شکوه و جلال پدیدار می گردد». زمان میان یک آتش سوزی و آتش سوزی بعدی؛ یعنی طول عمر کیهان را حرکت سیارات و ستارگان تعیین می کرد و آن را سال بزرگ می نامیدند. آنها معتقد بودند آتش سوزی زمانی صورت می گیرد که خورشید و ماه و این پنج ستاره، دوره خود را تمام کنند و به همان وضعیت سابق خود، که در آغاز جهان داشته اند، باز گردند. عده ای طول این سال را 10800، برخی 2484 و عده ای طول آن را 6480000 سال برآورد کرده اند.
ب) اساطیر اسکاندیناوی
اساطیر اسکاندیناوی در بسیاری از داستان ها و بن مایه های خویش، فوق العاده به اساطیر زرتشتی نزدیک است. در اساطیر زرتشتی در پایان جهان، به یک گرگ عظیم الجثه و یک مار غول پیکر برمی خوریم که در دوران «اورشیدر» و «هوشیدر ماه» از بین می روند که این دو موجود عجیب در اساطیر اسکاندیناوی نیز ایفای نقش می کنند. در باورهای مردمان اسکاندیناوی یک غول یا ضد خدا به نام «لوکی» وجود دارد که در آغاز جهان، توسط خدایان به بند کشیده شده است و در پایان جهان بندها را می درد و به نبرد با خدایان برمی خیزد و یادآور ضحاک ایرانی است که توسط فریدون در دماوند به بند کشیده شده است و در پایان جهان آزاد می شود و باعث ویرانی بخشی از آفرینش و برهم زدن نظم جهان می گردد. در اساطیر زرتشتی در پایان عمر جهان، هر خدا با ضد خویش به نبرد برمی خیزد و آن را نابود می کند، شبیه این حادثه را می توان در اساطیر اسکاندیناوی سراغ گرفت، با این تفاوت که در عقاید اسکاندیناوی ها همیشه خدایان پیروز نیستند؛ مثلا «فریا» به نبرد «سورت» می رود که چون خوب مسلح نیست از ابر بر خاک می افتد؛ «تور» با «یورمون گاند»، مار غول پیکر جهانی، نبرد می کند که زهر مار او را از پای در می آورد و «اودین»، خدای بزرگ، طعمه گرگ «فنریر» می شود.
در اساطیر هر دو ملت سخن از زمستانهای طولانی در میان است که به خاطر طولانی بودن آن زمستانها، عده بی شماری از مردمان هلاک می شوند. در این هنگام است که قهرمانانی که به عنوان یاریگر خدایان برای چنین روزی نگهداری شده اند به یاری خدایان می آیند. بر اساس اساطیر ایرانی، «ور» که ساخته جمشید است، در گرد آمده اند تا پس از این زمستانهای طولانی به روی زمین آیند و دوباره جهان را از مردمان پر سازند تا در نبرد نهایی، یاور خدا، اهورا مزدا، و دیگر ایزدان باشند. در اساطیر اسکاندیناوی نیز، جنگجویان زبده، که توسط «اودین» انتخاب شده اند در تالاری بزرگ گردهم آمده اند تا در نبرد نهایی یاریگر او باشند. اساطیر اسکاندیناوی به خاطر این که در قرن دهم میلادی؛ یعنی هنگامی که مسیحیت در آن منطقه رواج یافته بود، مکتوب و منظوم شده اند از تأثیر این دین برکنار نمانده اند؛ مثلا قبل از حوادث پایانی جهان، سخن از وحشتی است که در باورهای مسیحی با آمدن ضد مسیح یا دجال شکل می گیرد. خورشید به تیرگی می گراید؛ ستارگان داغ از آسمان فرو می افتند و آتش تا به آسمان زبانه می کشد. نمونه های همه این حوادث را در روایات مسیحی می توان یافت.
واقعه پایان جهان در باور اسکاندیناوی ها، «رگناروک» (سرنوشت خدایان) نام دارد. در حوادثی که در پایان جهان رخ خواهد داد، خدایان از بین خواهند رفت و روزگار نهایی این جهان با نشانه هایی هولناک آغاز و زمستانی سخت حادث خواهد شد که «فیم بول وتر»؛ به معنی «زمستانی هیولایی»، نامیده می شود سه زمستان پی در پی که هیچ تابستانی در بین آنها نخواهد بود. کشمکش، سراسر جهان را فرا خواهد گرفت، حتی درون خانه ها. ماه و خورشید در آسمان با هم مسابقه خواهند داد، در حالی که گرگها، آنها را دنبال می کنند تا بخورند. یکی از گرگها خورشید را قورت خواهد داد که باعث مصیبت انسانها خواهد شد. گرگی دیگر ماه را می گیرد و مانع از حرکت او می شود. ستارگان از آسمان بر زمین فرو خواهند افتاد. سراسر زمین و کوه ها چنان به لرزه درخواهند آمد که درختان از زمین کنده خواهند شد. بر اثر این لرزش ها، زنجیرها از هم می درند و گرگ «فنریر» آزاد می شود. مار جهانی، «یورمون گاند» با حالتی هجومی از اعماق دریا بالا می آید و امواجی عظیم پدید می آورد که کشتی «ناگل فار» را به این طرف و آن طرف پرتاب می کند. این کشتی حامل غولی به نام «هرایم» است که معلوم نیست چه کسی است. «لوکی» که از بند رها شده است سکاندار آن کشتی است. گرگ «فنریر» دهان را چنان باز کرده که آرواره بالایش بر آسمانها و آرواره پائینش بر زمین است. «همیدال»، یکی از خدایان، در شیپور خود می دمد تا خدایان را به شورای جنگ فرا خواند. این شیپور و دمیده شدن در آن گویا از عناصری است که از باورهای مسیحی وارد اعتقادات این مردم شده است. زیرا در مکاشفه یوحنا، از دمیده شدن در شیپور سخن به میان آمده است. خدایان مسلح می شوند، اما دیر شده است. «فریا»، الهه عشق، با «سورت» نبرد می کند، اما به خوبی مسلح نیست و از ابر بر زمین می افتد. «تور» سعی می کند «یورمون گاند» را از بین ببرد، اما مغلوب زهر هیولا می شود و جان می سپارد. «فنریر»، «ادوین» را قورت می دهد. «ویدار» فرزند «اودین»، انتقام مرگ پدرش را باز می ستاند؛ او پای خویش را بر آرواره این گرگ می نهد و او را دو شقه می کند. «گارم» که یک سگ شکاری هیولا مانند است و «تایر» که از دیوان است، یکدیگر را می کشند. «لوکی» و «همیدال» که از دشمنان قدیمی همدیگرند، یکدیگر را می کشند. سپس «سورت» بر سراسر زمین آتش می پراکند و همه جا را می سوزاند. «رگناروک» در واقع پایان کار خدایان کهن است اما پایان کار جهان نیست. اگر کسی پرهیزکار بوده باشد، در فضایی شادی بخش خواهد زیست. زندگی آنها می تواند در تالاری به نام «بریمیر» و یا تالار زرین دیگر به نام «سندری» ادامه یابد. در برابر این جهان نیکی و خوشی، محلی ناخوشایند به نام «ناستروند» به معنی «سواحل جسد» قرار دارد که درهایش به سمت شمال باز می شود. منفور بودن شمال نیز از عناصر مشترک با اساطیر ایرانی است؛ چون در اساطیر ایرانی، شمال جایگاه دیوان است که خود به محل نخستین زندگی ایرانیان مربوط است که شمال آن را یخبندانهای سیبری فرا گرفته بوده است و در اساطیر اسکاندیناوی نیز شمال منفور است؛ زیرا جایگاه سرمای بیشتر و زمستان طولانی تر است. این تالار از مارهای درهم بافته ای ساخته شده که زهرشان ساختمان را آلوده کرده است. کسانی که در این محل مأوا می گزینند، سوگندشکنان و قاتلان ددمنش اند. اما نوعی تجدید حیات دیگر نیز وجود دارد که در ادبیات رؤیاگونه زیر بیان شده است او شاهد برآمدن زمینی دوم است از دل دریا بار دیگر سبز. آبشاران فرو می ریزند و عقابان بر فراز آنها به پرواز درمی آیندو در آبهای جاری کوهستان، ماهی شکار می کنند. ایس ها (خدایان) بار دیگر در آیداوول دیدار می کنندو از مار جهانی نیرومند سخن می گویندو به یاد می آورند داوریهای نیرومند راو رازهای کهن خود، خدایان بزرگ را باز می گویند. پس از طی این دوره، عصری طلایی فرا خواهد رسید. فرزندان خدایان کهن، میراث خود را باز خواهند یافت و انسان که با تغذیه از ژاله صبحگاهی از آن آتش سوزی فراگیر پایانی، نجات یافته است؛ نسل جدیدی بر زمین به وجود خواهد آورد. این حوادث، در اشعاری که برای نمونه از مجموعه «شعر ادایی» انتخاب شده است چنین بیان می شود خورشید به تیرگی می گراید و زمین در دریا غرق می شودو ستارگان داغ از آسمان فرو می افتندو آتش تا به آسمان زبانه می کشد.آنگاه ملکوتی نو و زمینی نو. با زیبایی شگفت انگیز، دوباره متجلی می شودو خانه ها سقفی از طلا می یابندو کشتزارها میوه های رسیده می دهند و شادی ابدی بر همه جا سایه می گسترد. در آن هنگام فرمانروایی فردی فرا می رسد که از اودین نیرومندتر است و اهریمن نیز نمی تواند بر او چیره شود که بزرگتر از همه است... و من جرأت نمی کنم نامش را بر زبان آورم و اندک هستند کسانی که می توانند ورای زمان پس از شکست اودین را ببینند. (ادامه دارد...)
منـابـع
میرچا الیاده- چشماندازهای اسطوره- ترجمه جلال ستاری- صفحه 73
جان هینلز- شناخت اساطیر ایران- ترجمه ژاله آموزگار و احمد تفضلی- تهران نشر چشمه- صفحه 97
کریستن سن آرتور- نمونه ای نخستین انسان و نخستین شهریار در تاریخ افسانهای ایرانیان- جلد اول- ترجمه احمد تفضلی و ژاله آموزگار- تهران نشرنو- صفحه 26
جئوفری پاریندر- اساطیر آفریقا- ترجمه باجلان فرخی- تهران انتشارات اساطیر- صفحه 30
ادیت همیلتون- سیری در اساطیر یونان و روم- ترجمه عبدالحسین شریفیان- تهران انتشارات اساطیر- صفحه 91
ر. ی پیج- اسطورههای اسکاندیناوی- ترجمه عباس مخبر- تهران نشر مرکز- تلخیص از صفحات 84 تا 89
ورونیکا ایونس- اساطیر هند- ترجمه باجلان فرخی- تهران انتشارات اساطیر- صفحه 125.
دونا روزنبرگ اسطورههای خاور دور- ترجمه مجتبی عبدالله نژاد- مشهد- انتشارات ترانه- صفحه 19
مهران کندری- دین و اسطوره در آمریکای وسطا (پیش از کلمب)- تهران مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی (پژوهشگاه)- صفحه 150
کارل توب- اسطورههای آزتکی و مایایی- ترجمه عباس مخبر- تهران نشر مرکز- صفحه 19
مهدی رضائی- ماه نامه موعود- شماره 41 و 42- مقاله پایان جهان در اساطیر
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها