دیدگاه اسلام در مورد جهان و آفرینش (هدف آفرینش)

فارسی 2857 نمایش |

هدف آفرینش از نظر اسلام

از نظر جهان بینی توحیدی اسلامی، جهان به باطل و بازی و عبث آفریده نشده است، هدفهای حکیمانه در خلقت جهان و انسان در کار است، هیچ چیزی نا به جا و خالی از حکمت و فایده آفریده نشده است. نظام موجود، نظام احسن و اکمل است. جهان به عدل و به حق برپاست. نظام عالم بر اساس اسباب و مسببات برقرار شده است و هر نتیجه ای را از مقدمه و سبب مخصوص خودش باید جستجو کرد. از هر نتیجه و سبب، تنها نتیجه و مسبب مخصوص خود آن را باید انتظار داشت. قضا و قدر الهی، وجود هر موجودی را تنها از مجرای علت خاص خودش به وجود می آورد. قضا و تقدیر الهی یک شیء، عین قضا و تقدیر سلسله علل اوست.
خداوند در سوره اعراف آیه 54 در مورد آفرینش جهان می فرماید: «إن ربکم الله الذی خلق السماوات و الأرض فی ستة أیام ثم استوى على العرش یغشی اللیل النهار یطلبه حثیثا و الشمس و القمر و النجوم مسخرات بأمره ألا له الخلق و الأمر تبارک الله رب العالمین؛ پروردگار شما خداوندى است که آسمانها و زمین را در شش روز (شش دوران) آفرید، سپس به تدبیر جهان هستى پرداخت، با (پرده تاریک) شب، روز را مى پوشاند و شب به دنبال روز به سرعت در حرکت است، و خورشید و ماه و ستارگان را آفرید در حالى که مسخر فرمان او هستند، آگاه باشید که آفرینش و تدبیر (جهان) براى او (و به فرمان او) است. پر برکت (و زوال ناپذیر) است خداوندى که پروردگار جهانیان است.»
این آیه معبود حقیقى و واقعى را با ذکر صفات خاصش معرفى مى کند، تا آنها که حقیقت جو هستند قبل از فرا رسیدن رستاخیز در همین جهان او را به روشنى بشناسند، نخست مى گوید: «معبود و پروردگار شما آن کس است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید» یعنى "معبود" کسى جز "آفریدگار" نمى تواند باشد.

تجزیه ناپذیری جهان در جهان بینی اسلامی

در جهان بینی اسلامی، جهان یک واحد تجزیه ناپذیر است، یعنی رابطه اجزاء جهان به این شکل نیست که بتوان فرض کرد که قسمتهایی از آن قابل حذف و قسمتهایی قابل ابقاء باشد. حذف بعضی، مستلزم بلکه عین حذف همه اجزاء است، همچنان که ابقاء بعضی، عین ابقاء همه است. بنابراین نه تنها عدمها از وجودها، و وجودهای اضافی و نسبی از وجودهای حقیقی تفکیک ناپذیرند، خود وجودهای حقیقی نیز از یکدیگر تفکیک ناپذیرند. پس شرور، علاوه بر دو جهت یاد شده و صرف نظر از آن دو جهت نیز از خیرات تفکیک ناپذیرند.

مشخصات جهان بینی اسلام

1. جهان، ماهیت "از اویی" دارد، یعنی واقعیت جهان واقعیت "از اویی" است فرق است میان آنکه چیزی از چیزی باشد بدون اینکه تمام واقعیتش واقعیت "از اویی" باشد، مانند فرزند نسبت به پدر و مادر که از آنها هست ولی واقعیت وجودیش غیر از واقعیت اضافه و نسبتش به پدر و مادر است اما جهان ماهیت "از اویی" دارد، یعنی به تمام واقعیتش انتساب به حق است، واقعیتش و اضافه و نسبتش به حق یکی است معنی مخلوق بودن همین است، اگر غیر این بود تولید بود نه تخلیق «لم یلد و لم یولد؛ نه زاده و نه زاییده شده.» (اخلاص/ 3) و در این صورت فرق نمی کند که جهان آغاز زمانی داشته باشد یا نداشته باشد اگر جهان آغاز زمانی داشته باشد، یک واقعیت "از اویی" محدود است و اگر نداشته باشد، یک واقعیت "از اویی" نامحدود محدود بودن و نامحدود بودن زمانی، تاثیری در واقعیت خلقی و "از اویی" جهان ندارد.
2. جهان که واقعیت "از اویی" دارد و به اصطلاح حادث ذاتی است، علاوه بر آن حدوث زمانی دارد، یعنی یک واقعیت متغیر و متحرک است بلکه عین حرکت است، و چون عین حرکت است یک حدوث مستمر است و دائما در حال خلق شدن است، دائما در حال حدوث و فناست، یک لحظه نیست که جهان خلق و فانی نشود.
3. واقعیات این جهان، درجه تنزل یافته و مرتبه نازله واقعیات جهانی دیگر است که "جهان غیب" نامیده می شود آنچه در این جهان به صورت امری مقدر و محدود است، در مرتبه ای و در جهانی مقدم بر این جهان (جهان غیب) به صورت وجودی نامقدر و نامحدود و به تعبیر قرآن به صورت خزائن وجود دارد : «و ان من شی ء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم؛ هیچ چیزی نیست مگر آنکه خزانه ها و اصلها و معدنهای آن نزد ماست و ما از آنها فرود نمی آوریم مگر به اندازه معین.» (حجر/ 21)
4. این جهان ماهیت "به سوی اویی" دارد، یعنی همان طور که از اوست، به سوی او هم هست پس جهان در کل خود یک سیر نزولی طی کرده و در حال طی کردن یک سیر صعودی به سوی اوست همه از آن خدایند و به سوی خدا بازگشت می نمایند. «انا لله و انا الیه راجعون» (بقره/ 156) «الا الی الله تصیر الامور؛ همانا به سوی خدا اشیاء صیرورت می یابند.» (شوری/ 53) «الی ربک منتهاها؛ پایان آنها به سوی پروردگار توست.» (نازعات/ 44)
5. جهان دارای نظام متقن علی و معلولی، سببی و مسببی است فیض الهی و قضا و قدر او به هر موجودی، تنها از مسیر علل و اسباب خاص خود او جریان می یابد
6. نظام علت و معلول، و اسباب و مسببات منحصر به علل و معلولات مادی و جسمانی نیست جهان در بعد مادی خود، نظام علی و معلولیش مادی است و در بعد ملکوتی و معنوی خود، نظام علی و معلولیش غیر مادی است، و میان دو نظام تضادی نیست، هر کدام مرتبه وجودی خود را احراز نموده است ملائکه، روح، لوح، قلم، کتب سماوی و ملکوتی، وسایط و وسایلی هستند که به اذن پروردگار، فیض الهی وسیله آنها جریان می یابد.
7. بر عالم یک سلسله سنن و قوانین لایتخلف حکمفرماست که لازمه نظام علی و معلولی جهان است.
8. جهان، یک واقعیت هدایت شده است، تکامل جهان، تکامل هدایت شده است تمام ذرات جهان در هر مرتبه ای هستند از نور هدایت برخوردارند غریزه، حس، عقل، الهام، وحی، همه مراتب هدایت عامه جهانند. «قال ربنا الذی اعطی کل شی ء خلقه ثم هدی؛ موسی و هارون به فرعون گفتند: پروردگار ما آن است که به هر چیزی آن نوع خلقتی که شایسته اش بود عطا کرد و سپس آن را هدایت نمود.» (طه/ 50)
9. در جهان، هم خیر است و هم شر، هم سازگاری است و هم ناسازگاری، هم جود است و هم منع و امساک، هم نور است و هم ظلمت، هم حرکت و تکامل است و هم سکون و توقف اما آنچه وجود اصیل دارد خیر است، سازگاری است، جود است، نور است، حرکت است، شر، تضاد، منع، ظلمت، سکون، وجودهای تبعی و طفیلی هستند در عین حال همین امور تبعی و طفیلی نقش اساسی در فتح باب خیرات، و در سازگاریها و تلائمها، در جودها، در نورها، در حرکتها و تکاملها دارند.
10. جهان به حکم اینکه یک واحد زنده است، یعنی قوای ذی شعور، جهان را تدبیر می کنند «فالمدبرات امرا» (نازعات/ 5)، از نظر رابطه جهان و انسان، جهان عمل و عکس العمل است یعنی جهان نسبت به نیک و بد انسان بی تفاوت نیست، پاداش و کیفر، امداد و مکافات، در همین جهان علاوه بر آنچه در آخرت خواهد آمد هست، شکر و کفر یکسان نیست. «لئن شکرتم لازیدنکم و لئن کفرتم ان عذابی لشدید؛ پروردگارتان اعلام كرد كه اگر واقعا سپاسگزارى كنيد [نعمت] شما را افزون خواهم كرد و اگر ناسپاسى نماييد قطعا عذاب من سخت‏ خواهد بود.» (ابراهیم/ 7) اگر از مواهب الهی قدردانی و حق شناسی کنید و به نحو مطلوب بهره برداری نمایید، آنها را بر شما افزایش می دهیم و اگر ناسپاسی کنید و آن نعمتها را بیهوده و در راه خلاف مصرف کنید، عذاب من البته شدید است.
علی (ع) می فرماید: «لا یزهدنک فی المعروف من لا یشکره لک، فقد یشکرک علیه من لا یستمتع بشی ء منه، و قد تدرک من شکر الشاکر اکثر مما اضاع الکافر، و الله یحب المحسنین؛ اگر به کسی نیکی کردی و او حق شناسی نکرد، تو را به کار نیک بی میل نگرداند، که به جای او از تو کسی حق شناسی خواهد کرد که تو به او هیچ نیکی نکرده ای و تو بیش از آن مقدار که کافر نعمت حق تو را ضایع کرده است، از ناحیه آن بیگانه بهره مند خواهی شد خداوند نیکوکاران را دوست می دارد.» (نهج البلاغه/ حکمت 204) یعنی جهان در مجموع خود یک دستگاه مرتبط و یک ارگانیسم زنده است تو انتظار نداشته باش که پاسخ نیکی را از همان نقطه دریافت کنی که در آن نقطه نیکی از تو سر زده است احیانا نیکی در نقطه ای از تو سر می زند و تو پاسخ و پاداش آن را از نقطه ای دیگر که انتظار آن را نداری دریافت خواهی کرد چرا؟ چون جهان خدا دارد و خدا نیکوکاران را دوست دارد.

جهان جاودان

11. بعد از این جهان، جهانی دیگر است آن جهان، جهان ابدیت و جهان پاداش و کیفر اعمال است.
12. روح انسان حقیقتی جاودانه است انسان نه تنها در قیامت به صورت زنده ای محشور می شود، در فاصله دنیا و قیامت از نوعی حیات که حیات برزخی نامیده می شود و از حیات دنیوی قوی تر و کامل تر است بهره مند است در حدود بیست آیه از قرآن به حیات انسان در حال پوسیدگی بدن در فاصله مرگ و قیامت دلالت دارد.
13. اصول و مبادی اولی زندگی، یعنی اصول انسانیت و اخلاق، اصولی ثابت و جاودانه است آنچه متغیر است و نسبی است فروع است نه اصول چنین نیست که انسانیت در عصری چیزی باشد و در عصر دیگر به کلی مغایر با او، مثلا در عصری انسانیت در ابوذر بودن، و در عصر دیگر در معاویه بودن باشد، بلکه اصولی که به موجب آنها ابوذر ابوذر است و معاویه معاویه، موسی موسی است و فرعون فرعون، اصولی جاودانه است.
14. حقیقت نیز جاودانه است یک حقیقت علمی اگر بالتمام حقیقت است، برای همیشه حقیقت است و اگر خطاست، برای همیشه خطاست و اگر جزئی از آن حقیقت است و جزئی خطاست، آن جزء که حقیقت است برای همیشه حقیقت است و آن جزء که خطاست برای همیشه خطاست آنچه متغیر و متبدل است واقعیت است، آنهم واقعیتهای مادی اما حقیقت، یعنی اندیشه های فکری و معتقدات ذهنی بشر، از نظر انطباق و عدم انطباق با واقعیت وضع ثابت و یکسانی دارد.
15. جهان، زمین و آسمان به حق و به عدل برپاست. «ما خلقنا السموات و الارض و ما بینهما الا بالحق؛ آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است جز به حق و [تا] زمانى معين نيافريديم.» (احقاف/ 3)
16. سنت الهی در این جهان بر پیروزی نهایی حق بر باطل است، حق و اهل حق پیروزند. «و لقد سبقت کلمتنا لعبادنا المرسلین* انهم لهم المنصورون* و ان جندنا لهم الغالبون؛ قضا و حتم ما بر این گذشته است که پیامبران ما یاری می شوند و سپاه ما (سپاه حق) غالب و پیروز است.» (صافات/ 171- 173)
17. انسانها به حسب خلقت مساوی آفریده شده اند. هیچ انسانی بر حسب خلقت امتیاز حقوقی بر انسان دیگر ندارد. کرامت و فضیلت به سه چیز است: علم «هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون؛  آيا كسانى كه مى‏ دانند و كسانى كه نمى ‏دانند يكسانند.» (زمر/ 9) و جهاد در راه خدا «فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما؛ مجاهدان را بر خانه ‏نشينان به پاداشى بزرگ برترى بخشيده است.» (نساء/ 95)، و سوم تقوا و پاکی «ان اکرمکم عندالله اتقیکم؛ در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست.» (حجرات/ 13)
18. انسان بر حسب اصل خلقت دارای یک سلسله استعدادهای فطری و از آن جمله فطرت دینی و اخلاقی است مایه اصلی وجدان انسان فطرت خداداد اوست نه موضع طبقاتی یا زندگی جمعی، یا کار و مبارزه با طبیعت که همه اینها در وجدان اکتسابی انسان مؤثرند انسان به حکم فطرت انسانی خود می تواند فرهنگ یگانه، ایدئولوژی یگانه داشته باشد، می تواند علیه محیط طبیعی و محیط اجتماعی، علیه عوامل تاریخی، علیه عوامل وراثتی خود قیام کند و خود را از اسارت همه اینها رها سازد.
19. به حکم اینکه هر فردی بالفطره انسان متولد می شود، در هر انسانی (و لو پلیدترین انسانها) استعداد توبه و بازگشت و پندپذیری هست، لهذا پیامبران مامورند حتی پلیدترین افراد و دشمن ترین دشمنان خود را در درجه اول پند و اندرز دهند و فطرت انسانی آنها را بیدار سازند، چنانچه سود نکرد، به نبرد با آنها برخیزند به موسی بن عمران در اولین برخورد با فرعون توصیه می شود که: «فقل هل لک الی ان تزکی* و اهدیک الی ربک فتخشی؛ آیا خود را از این ناپاکیها پاک می کنی؟ آیا تو را به سوی پروردگارت هدایت نمایم؟ باشد که از او بترسی.» (نازعات/ 18- 19)
20. انسان در عین اینکه یک مرکب حقیقی و یک واحد حقیقی است، بر خلاف مرکبات طبیعی جمادی و نباتی که در حال ترکیب، اجزاء و عناصر ترکیب کننده هویت و استقلال خود را از دست می دهند و تضاد و تزاحم آنها یکسره تبدیل می شود به ملایمت و هماهنگی عناصر متضادی که در خلقت او به کار رفته، هویت خود را به کلی از دست نمی دهند و همواره یک کشمکش درونی، او را از این سو به آن سو می کشاند این تضاد درونی همان است که در زبان دینی، تضاد عقل و جهل یا عقل و نفس یا روح و بدن نامیده می شود.
21. انسان به حکم آنکه دارای جوهر روحانی مستقل است و اراده اش از حاق ذات روحانیش سرچشمه می گیرد، مختار و آزاد است، هیچ جبری و ضرورتی آزادی و اختیار را از او سلب نمی کند، لهذا مسؤول خویشتن و جامعه خویشتن است.
22. جامعه انسان نیز مانند فرد انسان، در عین اینکه یک مرکب حقیقی است و از خود قوانین و سنن و نظاماتی دارد و جامعه در کل خود در مجموع تاریخ تابع اراده فردی خاص از افراد انسان نیست، عناصر متضادی که در ساختمان آن به کار رفته است یعنی گروه های فکری، صنفی، سیاسی و اقتصادی هویت خود را به کلی از دست نمی دهند. جنگ و ستیز به صورت جنگ سیاسی، اقتصادی، فکری و اعتقادی، و بالاخره جنگ میان گرایشهای متعالی انسانهای رشد یافته و به کمال انسانیت رسیده و میان گرایشهای پست انسانهای حیوان صفت، مادامی که جامعه به اوج انسانیت نرسیده است، ادامه دارد.
23. خداوند سرنوشت قوم و مردمی را تغییر نمی دهد مگر آنکه آن مردم خویشتن را تغییر دهند و عوض نمایند: «ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم؛ در حقيقت ‏خدا حال قومى را تغيير نمى‏ دهد تا آنان حال خود را تغيير دهند.» (رعد/ 11)
24. خداوند متعال که خالق و پدیده آورنده جهان و انسان است، غنی بالذات است، بسیط من جمیع الجهات است، کامل مطلق است، حالت منتظره ندارد، حرکت و تکامل در او محال است، صفاتش عین ذاتش است جهان یکسره فعل اوست، سراسر گیتی مظهر اراده و مشیت اوست، اراده او رقیب ندارد، هر عاملی از عاملها و هر اراده و مشیتی از مشیتها در طول مشیت اوست نه در عرض آن.
25. جهان به حکم اینکه از یک مبدا صدور یافته و با سیری هماهنگ به سوی او باز می گردد و به حکم آنکه تحت تدبیر قوایی شاعر و مدبر به حرکت خود ادامه می دهد، از نوعی وحدت برخوردار است شبیه وحدت ارگانیک موجود زنده.

منـابـع

مرتضی مطهری- سیری در نهج البلاغه- صفحه 263-262

مرتضی مطهری- جهان بینی توحیدی- صفحه 5-24 و 131

مرتضی مطهری- وحی و نبوت- صفحه 15-107

سایت صدا و سیما- کتاب معارف اسلامی- جلد 1

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 6 ص 203-200، جلد 9 ص 28-25

ناصر مکارم شیرازی- پیام قرآن- جلد 8 صفحه 148

جعفر سبحانی- منشور عقاید امامیه

کدارنات تیواری- دین شناسی تطبیقی- ترجمه مرضیه (لوئیز) شنکایی- صفحه 22-26 و 185

سید محمدحسین طباطبایی- معنویت تشیع- صفحه 36- 39

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد