ادله وجود خدا (انواع برهان)
فارسی 4969 نمایش |منشأ ادله اثبات وجود خدا
اما براى منشأ این ادله، باید به برخى از فیلسوفان یونانى قدیمى تر بازگشت که با یک چالش شکاکانه نسبت به باورهاى سنتى روبه رو بودند و این قدرت عقلانى را داشتند که پاسخ هاى عقلى را جستجو کنند. تصور این امر مشکل است که این ادله فقط چون پاسخى براى شکاکى گرى بیان شده باشند. بنى اسرائیل نیز با شکاکان مواجه بودند (براى مثال، مزامیر، 14:53)، اما به پاسخ ساده ترى راضى بودند.
آثار فلاسفه یونان
آناکساگوراس نظام جهان را این گونه تبیین مى کرد که از ذهنى الهى ناشى شده و ما مى توانیم برحسب نظم و زیبایى جهان برهان اقامه کنیم، چنان که شاگرد او، دیوگنس آپولونیایى، نشان داده است. چنین به نظر می رسد که آثار دیوگنس را بتوان در چارچوب رایج بحث که در آثار اریپیدس، گزارش گزنفون از سقراط و در بحث هاى مرتبط اما جزئى تر افلاطون ارائه شده، ردیابى کرد. افلاطون با شروع از این اصل که نفس مقدم بر بدن است و منشأ همه حرکت ها است، استدلال مى کند که علت حرکات دورى کامل افلاک باید یک نفس کامل باشد که او قائم به نفس است و خدا به حساب مى آید. در کتاب قوانین 10، مخصوصا a 892، a895 ، a896 ـ c897 این گونه آمده است. افلاطون در کتاب تیمائوس جهان را محصول یک عقل الهى معرفى مى کند و در توصیف ساختار بدن انسان وارد برخى از جزئیات مى شود تا نشان دهد که هر بخش مناسب اجراى نقش خویش ساخته شده است. این نوع از استدلال را ارسطو، که قادر بود دانش بسیار گسترده و دقیق زیست شناسى، اعم از انسانى و حیوانى، را به کار گیرد، بسیار توسعه داد. اما تفسیر الهیات بر حسب خداى شخصى در آثار متأخر ارسطو کم تر مشخص است. او مى توانست از «خدا و طبیعت» به صورت تقریبا مترادف استفاده کند تا منبع قطعى اما نامعین نظام این جهان را نشان دهد. نوع دیگرى از استدلال را مى توان در یکى از آثار اولیه ارسطو یافت که محصلش این است که چون درجاتى از خیر وجود دارد، پس باید کامل ترین موجودى هم وجود داشته باشد. او بعدها این برهان را رد کرد. او برهان حرکت افلاطون را نیز نقد کرد. با این حال، او خودش چنین استدلال مى کرد که از آن جا که حرکت ابدى است، و نمى توان سلسله بى نهایتى از حرکت ها را فرض کرد، پس منشأ آن را باید در یک محرک نامتحرک یافت و او باید موجودى آگاه، یا عقل باشد که حرکت را در جهان از طریق نیروى جذاب کمال خویش آغاز مى کند. البته برهان از طریق حرکت بر این فرض مبتنى است که حرکت به این نیاز دارد که به وسیله یک نیروى مداوم حفظ شود، و این فرض را ابتدا اسحاق نیوتن رد کرد. برهان از طریق درجات وجود بار دیگر در کتابچه آلبینوس افلاطونى، که از مفاهیم دیگر ارسطو نیز استفاده مى کرد، آشکار گشت.
رواقیان و ایجاد براهین خداپرستانه
اما رواقیان بودند که در ایجاد برهان هاى خداپرستانه بیشترین ابتکار را از خود نشان دادند و نمودار جالبى از برهان هاى آنان را سیسرون در کتاب درباره ذات خدایان (44.16-4.2.2) مطرح کرده است، هرچند نظم و ترتیب و احصای آن همیشه دقیق نیست. نمودار بسیار مشابهی را سکستوس امپیریکوس در کتاب بر ضد ریاضی دانان (9.49ـ136) ارائه کرده و، مانند سیسرون، به دنبال آن برهان هاى مخالف را آورده است.) در میان برهان هایى که به سنت بعدى رسیدند، مى توان به اینها اشاره نمود: برهان از طریق زیبایى و نظم آسمان ها، و از طریق توافق همه انسان ها و از طریق سودمندى طبیعت براى انسان و از طریق این واقعیت که موجودات عاقل برتر از موجودات ناعاقل اند، به گونه اى که جهان مشتمل بر سلسله اى از موجودات داراى خوبى روبه تزاید است که به یک موجود متعالى اشاره دارند، همان طور که ارسطو و آلبینوس مدعى بودند. اما رواقیان طرفدار دیدگاه وحدت وجودى بودند. آنان معتقد بودند که عقل متعالى در جهان به عنوان اصل مدبر آن سکنا دارد، و این دیدگاهى بود که هم براى افلاطونیان و هم براى مسیحیان پذیرفتنى نبود، هرچند برخى از مسیحیان این تعلیم رواقى و افلاطونى را که اجرام آسمانى موجوداتى عاقل اند، پذیرفتند.
مسیحیان و ادله الهیات عقلى وجود خدا
شکى نیست که مهم ترین متن در عهد جدید رساله به رومیان، 1:20، است. اصطلاحات نسبتا انتزاعى آن نشان مى دهد که پولس از الهیات توده پسند یونانى استفاده مى کند؛ اما باید تذکر داد که پولس این بحث را به منظور تقویت اطمینان مسیحى مطرح نکرد (که از هر امر ممکن براى پیش برد آن به صورت معقولى استفاده کرده است). قصد نشان دادن این که سر وجود خدا براى عقل بشرى قابل وصول است، از این هم کم تر بوده است بلکه هدف او این بوده که نشان دهد که حتى مشرکان مى توانند وجود خدا را تشخیص دهند و در نتیجه، عذرى براى بت پرستى و فساد اخلاقى خویش ندارند. این مانع نبود که نویسندگان بعدى کلمات پولس را چون برهان قاطعى براى اعتقاد به خدا به کار برند. اما این رهیافت مثبت به یک الهیات عقلى در دو فقره از کتاب اعمال رسولان (14:15ـ17 و 17:22ـ29) وجود دارد و آن جایى است که گفته مى شود مبلغان مسیحى از عقاید موجود مستمعان خود براى استخراج یک ایمان موثر به خداى واحد استفاده مى کنند. آباى کلیسا، قبل از آگوستین، تنها به طور محدود از ادله الهیات عقلى استفاده مى کردند. در واقع مى توان تنفرى را نسبت به اصل طرح کردن این ادله ردیابى کرد. حتى کلمنت در یک جا خاطرنشان مى کند که تنها ملحد در پى این ادله است. خدا، به دلیل شأن بى مانندش، باید از دسترس عقل بشرى خارج باشد. این گفته که خدا را نمى توان توصیف کرد، این را نیز نشان مى دهد که او را نمى توان درک کرد. علاوه بر این، در جایى که برهان ها براى اعتقاد به خدا عرضه مى شوند، این ادله، به جاى متقاعد کردن غیرمؤمنان، بیشتر براى تصدیق ایمان کسانى که پیش تر معتقد شده اند، به کار مى روند. هیچ شکل جدیدى از دلیل در این دوره ارائه نشد، چندین دلیل قدیمى کنار گذاشته شد، و آنهایى که باقى ماندند به صورت محکمى تقویت نمى شدند یا رد شدند، هرچند توسعه ادبى فزاینده اى در خصوص برهان از طریق نظم وجود داشته است.
استفاده مسیحیان از ادله الهیات عقلى
مى توان استفاده مسیحیان از این ادله را تحت سه عنوان شرح داد: 1) برهان از طریق توافق عمومى، 2) برهان از طریق نظم و هدفداری نظام جهان 3) تغییر و تعدیل ها و برهان های جدیدی که آگوستین ارائه کرد. برخی از صاحب نظران تحت عنوان دوم بین برهان های «کیهان شناختی»، یعنی برهان هایی که از طریق نظم و قاعده مندی جهان است، و برهان های «غایت شناختی، یعنى آنهایى که از طریق فایده مندى اشیا براى زندگى انسانى اند، فرق مى گذارند. این اصطلاح شناسى با اصطلاح شناسى کانت، که برهان کیهان شناسى اش بر ضرورت وجود علت نخستین مبتنى است، و اصطلاح شناسى کسى که همه عنوان دوم را تحت عنوان «غایت شناختى» قرار مى دهد، متفاوت است.
برهان از طریق توافق عمومى
از آن جا که مسیحیان به مبارزه با شرک رایج علاقه داشتند، و این امر آنان را به سوى تمسخر اختلافات میان مشرکان سوق مى داد، ارائه برهان توافق به صورتى قانع کننده مشکل مى نماید. این برهان گاهى با هدف محدود محکوم کردن حس گرایى محض یا الحاد به کار مى رفت. لاکتانتیوس و محتملا هیلرى، چنین کرده اند. این مدعا که همه انسان ها به یک خدا باور دارند، گاهی چنان به اختصار بیان می شد که به سختی به حد برهان می رسید. ایرنئوس، ترتولیان، کلمنت و دیدایموس، این گونه عمل کرده اند. مینوسیوس فلیکس به صورت حیرت آورى مدعى شده است که همه فیلسوفان یونان خداپرست اند! یوسبیوس در این زمینه نگرش متأملانه ترى دارد. او مدعى است که همه انسان ها را طبیعت، و در واقع خود خدا، مى آموزد، به گونه اى که ضمیرى نیکو و سودمند نام و ذات خدا را نشان مى دهد; اما تنها تعداد اندکى اعتقاد صحیح به خداى واحد را حفظ کرده و اکثر ایشان به شرک بازگشته اند. نظریه اعتقاد ابتدایى به یک «خداى برتر» در واقع در زمان هاى بسیار متأخر بار دیگر رواج یافت.
برهان از طریق نظم
برهان از طریق نظم نقش مهم ترى در اندیشه مسیحیت اولیه ایفا مى کند. این برهان گاهى به صورت مختصر ذکر شده و گاهى به تفصیل توسعه یافته است، هرچند کم تر نکته جدیدى در آن ارائه شده است. آتناگوراس در ارائه این برهان مدعى تأیید فیلسوفان یونان است و تئوفیلوس برخى از فروع را شرح و بسط مى دهد، هرچند آنان اختلافات فیلسوفان را نیز نقد مى کنند و تئوفیلوس این دیدگاه رایج را که جهان از ماده ازلى ساخته شده، محکوم مى کند. بیان هاى گویایى را، هرچند بدیع نیستند، درباره این برهان مى توان در آثار مینوسیوس فلیکس، آتاناسیوس، گریگورى نازیانزى، و گریگورى نیسایى یافت.اما بسیارى از نویسندگان مسیحى از این وضع نامناسب فلسفى رنج مى بردند. تبیین ایشان از جهان طبیعى وابستگى نزدیکى با روایت سفر پیدایش 1ـ2 داشت؛ آنان این روایت را یک گزارش لفظى دقیق از منشأ و شکل جهان مى گرفتند. بنابراین، آنان دیدگاه هایى را مى پذیرفتند که ممکن است به نظر بسیارى از مشرکان معاصرشان خام و ابتدایى آمده باشد. یک مثال، این گفته باسیل است که آسمان، اگر سقفى سخت است، پس باید مخازنى را دربرداشته باشد که آب باران را از فرو افتادن از دور دست سطح زمین قبل از این که اجازه سیراب کردن زمین را بیابد، ممانعت کند! اگر نسبت به باسیل بى طرف باشیم، باید بگوییم که این بحث به صورتى متعصبانه مطرح شده است، لازم نیست یک آسمان سخت در جهت فوقانى اش محدب باشد. اما دریافت خود او از گنبد آسمان بسیار مبهم است چنین به نظر مى رسد که آسمان هم رقیق است و هم فشرده.
نقش آگوستین در الهیات عقلى
نقش آگوستین در الهیات عقلى بسیار عمیق تر و بدیع تر بود، هرچند او اهمیت کمى به آن مى دهد. در واقع تعالیم او با تجارب او کم تر مناسب است. تغییر کیش عقلانى به افلاطونى گرى قدم قاطعى در رشد او بود. گرویدن نهایى او به مسیحیت عمدتا به غلبه اعتراضات و نارضایتى عاطفى و اخلاقى او وابسته بود. اما او این قدم اخیر را حرکت اساسى به سوى درک و سرسپردگى کامل مى انگاشت، بنابراین، او به نوکیشان توصیه مى کرد که در وهله نخست به اعتقاد به متون مقدس گردن نهند. کاوش هاى عقلى مى تواند به دنبال آن و در رتبه بعد بیاید. برهان از طریق توافق را مى توان در آثار آگوستین یافت و قطعا آثارى از برهان از طریق نظم وجود دارد اما این به شکلى ارائه شده که شخصى و عبادى است و تلاش نمى کند که برهانى قاطع فراهم کند.همین را مى توان درباره برهان از طریق درجات وجود گفت. به نظر نمى رسد که آگوستین علاقه اى به اثبات وجود یک موجود کامل داشته باشد، بلکه در پى متقاعدکردن شنوندگان و خوانندگان خود به این بود که رضایت و اطمینان واقعى و ماندگار را در هیچ جاى دیگر نمى توان یافت. در برخى از آثار او نگرش هایى وجود دارد که به شیوه رسمى و غیر عامیانه نزدیک تر است. بخش سلبى این برهان، که بر بى ثباتى موجودات مخلوق تأکید دارد، گاهى از برهانى که به زمان هاى بعد تعلق دارد، یعنى «برهان کیهان شناسى»، به معناى کانتى آن، حکایت مى کند. بدیع ترین و کامل ترین برهان را نیز باید در کتاب درباره اراده آزاد یافت. آگوستین مخاطب خود را وادار به پذیرش این مى کند که خود او وجود دارد، و این نشان مى دهد که او وجود، حیات و عقل دارد. در پى آن یک برهان مى آید که منظور از آن نشان دادن این است که عاقل بودن بهترین صفت انسان است. سپس در این برهان مطرح مى شود که چیزى بالاتر از عقل انسانى، که در واقع بالاتر از هر چیز دیگر است، وجود دارد، وصفى که تنها مناسب خداى ابدى و تغییرناپذیر است. آگوستین براى اثبات این امر چنین استدلال مى کند که عقل انسانى به واقعیتى وابسته است که از خودش بالاتر است، یعنى حقیقت مطلق، که باید با خدا، که منبع همه سعادت ها و نیز اقناع و رضایت عقلانى است، یکى گرفته شود.
منـابـع
عبدالرحیم سلیمانی اردستانی- درآمدی بر الاهیات تطبیقی اسلام و مسیحیت- قم- موسسه فرهنگی طه- بهار 1382- صفحه 62-39
هنری تیسن- الاهیات مسیحی- ترجمه ط.میکائیلیان- تهران- انتشارات حیات ابدی
اتین ژیلسون- مبانی فلسفه مسیحیت- ترجمه محمد محمدرضایی و سید محمود موسوی- قم- انتشارات دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم- ج اول- زمستان 1375
کریستوفر استید- فلسفه در مسیحیت باستان- مترجم عبدالرحیم سلیمانی اردستانی- ناشر مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- تاریخ نشر 1380
توماس میشل- کلام مسیحى- ترجمه حسین توفیقى- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها