وضعیت دین و ایدئولوژی مسیحی (قبل از تکوین سازمان کلیسا)

فارسی 2944 نمایش |

دین مسیحى و اقتضاء تلقى حداقلى از ایدئولوژى
بعد از اینکه روشن شد در دین مسیحیت اولیه ایدئولوژى در معناى وضعیت فعال وجود ندارد. حال، سؤال مى شود و جاى سؤال هست که توده هاى دیندار آن عصر که با مفاهیم دینى و اخلاقى مسیحى حشر و نشر داشتند. و در عین حال، در یک جامعه اى زندگى مى کردند که از مسائل سیاسى و اقتصادى بریده نبودند. چگونه دیندارى آنان با وضعیت نظام هاى سیاسى، اقتصادى، آن عصر قابل جمع بود؟ یعنى تسلیم شدن یا سازگار بودن با شرایط و هنجارها و ناهنجارئى سیاسى و اجتماعى آن عصر نمى توانست بدون توجیه عقیدتى و فکرى باشد به نظر مى رسد و در این برهه از تاریخ مسیحیت غرب افراد جامعه از توجیهات دینى و تبیین هاى مذهبى برگرفته از نظام فکرى و عقیدتى آخرت گرا دنیا ستیز دین مسیحى، شدیدا متأثر شده و موضع اقناع و تبکیت را (که از ویژگى هاى ثابت ایدئولوژى هاست)، نسبت به شرایط و موقعیت هاى پیش آمده خود داشتند. به گونه اى که سلطه حاکمان اعم از سلطه دستگاه کلیسا یا امپراطورى آن عصر را به راحتى مى پذیرفتند. در نتیجه توده ها در هر شرایطى حتى در شرایط ظلم و ستم مى توانستند به نفع دستگاه سلطه توجیه شوند.
در این مرحله نظام عقیدتى آخرت گراى مسیحیت یک نظام فکرى منفعل و یک ایدئولوژى دینى منفعلانه را داراست این نوع توجیه و تبیینى که از سوى حاکمان مسیحى و یا امپراطورى ها القاء مى شد. هر مؤمن مسیحى را نسبت به وضعیت پیش آمده و حوادث و دگرگونى هاى اجتماعى و سیاسى پیرامون خود، در راستاى اهداف دینى مورد توجیه قرار مى داد. در نهایت به نفع روابط سلطه حاکمان مسیحى و امپراطورى منتهى مى شد. «این تا بدان پایه براى مسیحیان صدر مسیحیت واقعیت داشت که مسیحى مؤمن زندگى را منحصرا در انطباق خویش با خدا مى دانست. از این رو، همه امور و مشغله هاى دنیوى بى معنا تلقى مى شدند. و تنها ارزشى که بر آنها قائل مى شدند آن بود که امور مشغله هاى مزبور سازشى اندهبار با ضعف آدمى تلقى مى کردند....». از این روى ارباب کلیسا با توجیه اینکه حکومت و حاکمیت امپراطوران، ابزار جریان اراده الهى است، توده هاى دیندار را به تبکیت و سکوت نسبت به فرامین حاکمان وادار مى گردند. «پولس مانند رواقیان که دم از قانون طبیعى جهانگیر مى زدند و وضع خود را به اعتبار آن محترم مى شمردند و وضع موجود جامعه و دولت قاهر روم را پذیرفت و به نام آنکه مجرى اراده خداست، ستوده، هر نفسى باید از قدرت هاى اعلى فرمان برد، زیرا هیچ قدرتى نیست که از آن خدا نباشد و قدرت هایى که هستند، از جانب خدا مقرر گردیده اند. پس بر حکومت و مالکیت و طبقات اجتماعى ایرادى نیست، مسیحى باید از اعتراض و انقلاب اجتماعى و تغییر زندگى روى گرداند و از مقامات دنیوى و مشاغل بت پرستان روى کنار گیرد». این نوع ایدئولوژى را حتى در کوچک ترین اجتماعات بشرى نیز مى توان دید. ولو در تحت عنوان ایدئولوژى نباشد ولى در دستگاه دینى این گونه ایدئولوژى، عنوان دینى و رنگ دینى به خود مى گیرد.
وایت هد در این رابطه مى نویسد: «در هر جامعه بشرى یک عقیده اساسى که تمامى جزئیات جنبدگى را به رنگ خود درمى آورد. عبارتست از تصور کلى وضع افراد آن بدون در نظر گرفتن هیچ گونه فضیلت و مزیت خاص آن افراد. ظمنا قدرت مهم هوشمندانه اى موجود است شامل تمیز جزئیات خصوصیات و حکم «صحیح یا غلط» و «زیبا یا زشت» و «خوب و بد». در واقع اشاره وایت هد، به این است که توده ها و مردم سعى مى کنند رفتارها و کردارهاى خود صبغه اعتقادى و ایدئولوژیک ببخشند. زیرا دین تصور کلى و معیتى را نسبت به هستى و موقعیت انسان در هستى و جهان را بیان مى کند، انسان با تمسک به کلى ترین تصویر از حیات و هستى خود، جزئیات زندگى به این معنا رنگ ایدئولوژیکى مى بخشد. در هر حال در مورد ایدئولوژى دینى به معناى اول (تلقى حداکثرى)، نمى توان از دین رهبانیت گراى مسیحیت، انتظار ایدئولوژى اندیشى در معناى اکثرى آن داشت. زیرا گفته شد که دین مسیحیت اولیه، نسبت به وضعیت زندگى این جهانى و جامعه بدبین بود. و این نوع تلقى از ایدئولوژى (حداقلى) در دستگاه مسیحى، چنانچه تاریخ بر آن گواهى مى دهد باعث شده وضعیت به نفع سلطه حاکمان به کار افتد. لذا این گونه تفکر و نظام اندیشه مسیحى قدرت بسیج سیاسى توده ها و قدرت تغییرات اجتماعى و سیاسى را نمى توانست داشته باشد. بلکه افیون توده ها بود. از آن رو نمى توان از طرز فکر فوق انتظار زایش و انقلاب هاى بشرى بر علیه وضعیت ظالمانه داشت.
«کارل کاتوسکى» در این رابطه در تحلیل بنیادهاى مسیحیت وضعیت رویکرد آن جهانى توده هاى مؤمن را این گونه ترسیم مى کند. که هر روز توشه برداشتن براى ماندن در جهان دیگرى در قبال کوشش و تلاش براى بدست آوردن لذت هاى این جهانى اهمیت بیشترى مى یافت. ملکوت الهى جانشین و جایگزین ثروتمندان این جهان مى شد. ایشان دست یابى به چنین ملکوتى را این گونه تفسیر مى کند. مردم و شهروندان قبلا سه راهنماى مشخص و قابل اعتماد در الگوى رفتارهاى خود داشتند. این سه الگو و راهنما عبارت بودند از سنت، اراده عمومى، احتیاجات، اما در صدر مسیحیت این راهنماها در دسترس نبود و سنت به شبح بى جانى تبدیل شده بود مردم نیز نسبت به نیازمندى اجتماعى بى تفاوت شده بودند. لذا افراد در فکر منافع شخصى خود بودند. در مقابل انبوهى از اعتقادات و روابط جدیدى که بنیادهاى جامعه را دچار دگرگونى کرده بود احساس ضعف و ناتوانى مى گردند از این رو در جستجوى تکیه گاه و تعالیمى بودند که راه رسیدن به ملکوت الهى آشکار کند. «کارل کاتوسکى» در ادامه تحلیل خود در ضمن بیان فوق سوء استفاده و بهره بردارى امپراطوران روم از این نوع اعتقادات را به نفع روابط سلطه خود یادآور مى شود وى مى نویسد: «فرد که در فکر منافع شخصى خود بود، در مقابل سیل عقاید و روابط نوینى که در کار دگرگونى بنیادهاى جامعه بودند، احساس عجز و ناتوانى مى کرد، و از این رو در جستجوى تکیه گاه و تعالیم و آیینى بود که حقیقت و فلسفه راستین زندگى را به او بیاموزد و راه صحیح دست یابى به ملکوت الهى را برملا سازد گروه وسیعى بر آن شدند که این اجتماع را برآورند. همیشه وقتى که ضرورت نوینى در جامعه رخ مى نماید، افراد متعددى برمى خیزند تا پاسخگوى این (احتیاج و ضرورت)، باشند. از این رو، اشاعه اخلاقیات فردى آغاز شد. در چهارچوب این اخلاقیات فرد مى توانست بدون تغییر جامعه، خود را به مأمنى فراتر از جامعه رسانده و شهروند جهانى برتر گردد.
پس آنها به وکیل و معلم اخلاق تبدیل شدند. از این رو، امپراطورى روم در هر دو این زمینه ها، دست آوردهاى غنى حاصل کرد. رومى ها در تدوین رساله و خطابه در باب بیهودگى مال دنیا و همچنین در تنظیم تبصره هاى قانونى براى حفظ این جیفه بى ارزش، ید طولانى یافتند. خطبه سرائى در وصف تهذیب اخلاق و جعل اصول و حکایاتى در مدح اخلاقیات پارسایانه رواج فراوانى یافت، و انجیل ها در واقع چیزى جز مجموعه اى از این اصول و حکایات نیستند. البته نمى توان این دوره را صرفا بر اساس خطبه هاى اخلاقى اش قضاوت کرد. بدون شک، اخلاقیات جدید آن زمان که این دنیاى دون را تقبیح مى کرد، پاسخ گوى ضرورت هاى روانى زمانه بود».

منـابـع

محمدرضا خاکى قراملکى- ایستارهای انفعالی در فضای مدرن- انتشارات باشگاه اندیشه- ویراست اول- زمستان 1386

محمدرضا خاکى قراملکى- هفته نامه پگاه حوزه- شماره های 143، 144، 145- مقاله ایستارهای انفعالی در فضای مدرن

جان پلامناتس- ایدئولوژى- ترجمه عزت الله فولادوند

آنتونى آربلاستر- لیبرالیسم غرب (ظهور و سقوط)- ترجمه عباس مخبر

وایت هد- سرگذشت اندیشه ها

کارل کاتوسکى- بنیادهاى مسیحیت

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد