درجات و مقام های بهشتی در قرآن
فارسی 3167 نمایش |بزرگ ترین درجه
از نظر قرآن کریم بزرگترین درجه از آن کسی است که در راه خدا هجرت کرده، از وطن، قوم و عشیره خویش دست کشیده و تلخی هجران از بستگان را چشیده و بر جان خریده باشد. همچنین مجاهد و پیکارگر در راه خدا باشد و از جان و مال خود دریغ نورزد. چنین کسی بزرگترین درجه را داراست: «ألذین امنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله بأموالهم و أنفسهم أعظم درجة عندالله و أولئک هم الفائزون؛ كسانى كه ايمان آورده و هجرت كرده و در راه خدا با مال و جانشان به جهاد پرداختهاند نزد خدا مقامى هر چه والاتر دارند و اينان همان رستگارانند.» (توبه/ 20)
اینان رستگاران واقعی هستند. آرى، درجه آنان در نزد خدا بزرگتر است از کسانى که در آزمایشگاهها کار مى کنند و استادان دانشگاهها و کارگران کارخانه ها و کشاورزان در مزارع و واعظان در مساجد. زیرا نظام اقتصادى فاسد اعمال خیر همه اینان را تباه مى سازد و چه بسا همه این مشاغل در خدمت نظام طاغوت در مى آیند و در استحکام بناى ظلم او به کار مى روند. مثلا همه دانشگاههاى ایالات متحده امریکا تحقیق مى کنند تا یک طرح پیشرفته فیزیکى و شیمیایى ارائه دهند. آن گاه مهندسان در کارخانه ها آن طرح را به منصه عمل در آورند و سلاحى وحشتناک از آن بسازند تا مزارع و کارخانه ها و مردم ویتنام را فرو کوبند و ویران سازند. واعظان کلیساهاى امریکایى در سایه نظام سرمایه دارى کمر به خدمت پنتاگون بسته اند و سیاست میلیتاریستى آن شیطان بزرگ را بسط مى دهند و تقویت مى کنند.
بنابراین جهاد کنندگانى که هدفشان دگرگون ساختن نظام فاسد و آزاد ساختن انسان از بردگى سرمایه دارى است اجرشان در نزد خدا از دیگر مردم بیشتر است، آرى: «و أولئک هم الفائزون؛ و کامیافتگانند.» اساسا آیینی که سیاست و تدبیر جامعه را در بر دارد اگر جهاد نداشته باشد ضمانت بقا ندارد. آنچه یک آیین را سرپا و سرزنده نگه می دارد پیکار و جان فشانی در راه خداست. دینی که درجه پیکارجویی و شهادت طلبی را بهترین درجات بهشت می داند و والاترین منزلت را مقام شهادت می شمارد هرگز شکست نخواهد خورد و برای دوام آن دین نهضت همه جانبه لازم است و تا فرهنگ جهاد پرفروغ و درخشان باقی بماند، نهضت آن دین مقدس بیمه شده است.
بر این پایه قرآن می فرماید: «لایستوی القاعدون من المؤمنین غیر أولی الضرر و المجاهدون فی سبیل الله بأموالهم و أنفسهم فضل الله المجاهدین بأموالهم و أنفسهم علی القاعدین درجة و کلا وعدالله الحسنی و فضل الله المجاهدین علی القاعدین أجرا عظیما* درجات منه و مغفرة و رحمة و کان الله غفورا رحیما؛ مؤمنان خانه نشین که زیان دیده نیستند با پیکار جویانی که با مال و جان خود در راه خدا جهاد می کنند یکسان نیستند. خداوند، کسانی را که با مال و جان خود جهاد می کنند به درجه ای بر خانه نشینان مزیت بخشیده و همه را (اعم از مجاهد و غیر مجاهد) خداوند وعده پاداش نیکو داده، ولی مجاهدان را بر خانه نشینان به پاداشی بزرگ برتری بخشیده است؛ پاداش بزرگی که به عنوان درجات و آمرزش و رحمتی از جانب او (خدا) نصیب آنان می شود و خداوند آمرزنده ی مهربان است.» (نساء/ 95- 96) کلمه "ضرر" به معناى کمبود در وجود است کمبودى که مانع شود از اینکه آدمى به امر جهاد و قتال قیام نماید، نظیر کورى و شلى و بیمارى، و مراد از جهاد با اموال، انفاق آن در راه خدا و به منظور پیروز شدن بر دشمنان است و مراد از جهاد با انفس جنگیدن است. و جمله ی: "و کلا وعد الله الحسنى ..." دلالت دارد بر اینکه مراد از این اشخاصى که قعود کردند (نشستند) کسانى است که رفتن به جنگ را در زمانى ترک کردند که احتیاجى به رفتن آنان به جبهه جنگ نبوده، چون به مقدار کفایت دیگران رفته بودند، چون مى فرماید: خداى تعالى به هر دو طائفه (آنها که به جهاد رفتند و آنها که نرفتند) وعده حسنى داده، پس غرض از جمله مورد بحث ترغیب و تحریک مسلمانان بر قیام به امر جهاد است، تا مسلمین در رفتن به جهاد شتاب نموده، از یکدیگر سبقت بگیرند.
دلیل دیگر بر اینکه مراد این معنا است این است که خداى سبحان اولى الضرر (بیماران و نابینایان و امثال آنان) را استثناء کرده، سپس حکم کرد به اینکه قاعدون و مجاهدین یکسان نیستند، با اینکه اولى الضرر در مساوى نبودنشان با مجاهدین در راه خدا مانند قاعدینند. و به فرضى هم که بگوئیم خداى تعالى ثواب و مصلحتى که از اولى الضرر به خاطر نرفتنشان به جبهه جنگ بر طبق نیاتشان تلافى مى کند، (اگر واقعا نابینایى متاسف است از اینکه چرا نمى تواند در جهاد شرکت کند، خداى تعالى ثواب مجاهد به او مى دهد) این معنا را نمى توانیم انکار کنیم که اینگونه افراد فضیلت آن افرادى که به جهاد رفتند یا شهید شدند و یا بر دشمن پیروز گشتند را ندارند، خداى تعالى مجاهدین را بر قاعدین برترى داده، هر چند که قاعدین عذر موجه داشته باشند و سخن کوتاه اینکه: این آیه شریفه مى خواهد مؤمنین را تحریک و تشویق به جهاد نموده، و روح ایمان آنان را براى سبقت گیرى در خیر و فضیلت بیدار کرده کند.
«فضل الله المجاهدین بأموالهم و أنفسهم على القاعدین درجة» این جمله در مقام تعلیل مطلب قبل است، که جمله: "لا یستوى..." آن را افاده مى کرد و به همین خاطر بود که با واو عاطفه و سایر وسائل عطف این جمله را عطف نفرمود و کلمه "درجة" به معناى مقام و منزلت است و درجات به معناى منزلتى بالاتر است بعد از منزلتى پائین تر، و معناى جمله: "و کلا وعدالله الحسنى..." این است که خداى عز و جل به هر یک از دو طائفه قاعدین و مجاهدین و یا به هر یک از سه طائفه قاعدین غیر اولى الضرر و قاعدین اولى الضرر و مجاهدین وعده حسنى داده است و کلمه: "حسنى" صفتى است که موصوف آن حذف شده و تقدیر کلام "کلا وعد الله العاقبة الحسنى" و یا "مثوبة الحسنى" و یا چیزى نظیر اینها است، و این جمله در سیاق و زمینه دفع توهم است، چون مؤمنى که به جهاد نرفته وقتى جمله:
"لا یستوی القاعدون... درجة" را مى شنود، اى بسا که ممکن است توهم کند که پس او از هر اجرى و مثوبتى تهى دست است و هیچ فائده اى از ناحیه ایمانش و سایر اعمال صالحى که دارد عایدش نمى شود، لذا براى دفع این توهم فرمود: «و کلا وعد الله الحسنى و فضل الله المجاهدین على القاعدین أجرا عظیما درجات منه و مغفرة و رحمة» این تفصیل و برترى دادن مجاهدین بر قاعدین به منزله بیان و شرح است براى تفصیلى که قبل از این جمله به طور اجمال ذکر شده بود و علاوه بر شرح و تفصیل فائده دیگرى را نیز دارد و آن این است که اشاره کند به اینکه مؤمن سزاوار نیست به آن وعده حسنى که خداى تعالى به عموم مؤمنین (چه مجاهدین و چه قاعدین) داده بود قناعت کند و وعده: "و کلا وعدالله الحسنى" را دست آویز قرار داده، از رفتن به جنگ و شرکت در جهاد فى سبیل الله و تلاش در اعلاى کلمه حق و کوبیدن باطل کسالت بورزد، زیرا درست است که خداى تعالى به قاعدین نیز حسنى مى دهد ولى مجاهدین را به درجاتى از مغفرت و رحمت اختصاص داده که نمى توان آن را نادیده گرفت و در امر آن مغفرت و رحمت سهل انگارى نمود.
شگفتى آیات مربوط به تفضیل مجاهدین بر قاعدین
باید دانست که امر این آیه در سیاقى که دارد عجیب است، اولا براى اینکه نخست مجاهدین را مقید کرد به مجاهدین در راه خدا به اموال و انفس و سپس براى بار دوم آنان را با قید "بأموالهم و أنفسهم" آورد و در نوبت سوم بدون هیچ قید نام برد. و ثانیا براى اینکه در برترى دادن مجاهدین بر قاعدین نخست فرمود: این برترى به یک درجه است و سپس فرمود به چند درجه است، حال باید دید وجه این قیدها و اختلاف درجه و درجات چیست. اما اینکه در آغاز مجاهدین را مقید کرد به "المجاهدون فی سبیل الله بأموالهم و أنفسهم" وجهش این است که زمینه گفتار، زمینه برترى دادن جهاد بر ترک جهاد و یا بگو نشستن در خانه است و جهاد وقتى بر قعود برترى دارد که در راه خدا باشد نه در راه هواهاى نفسانى و نیز جهاد در راه خدا به خاطر همین که در راه خدا است وقتى ارزش دارد که با عزیزترین و محبوب ترین محبوب ها بوده باشد، یعنى با مال و از مال عزیزتر با جان باشد، و لذا در اول گفتار فرمود: "و المجاهدون فی سبیل الله بأموالهم و أنفسهم" تا حقیقت مذکور را به روشن ترین وجهى بیان کرده باشد، به طورى که دیگر جایى براى اشتباه باقى نگذارد.
سپس بعد از آنکه فرمود: "فضل الله المجاهدین بأموالهم و أنفسهم على القاعدین درجة..." هر چند از آن جهت که در بالا گفتیم دیگر احتیاجى نبود آن قیدها را یعنى قید باموالهم و انفسهم را تکرار کند، چون قبلا آن دو قید را آورده و آن جهت را افاده کرده بود و از آن جهت کسى دچار اشتباه نمى شد، لیکن از آنجایى که این جمله چسبیده به جمله ی: "و کلا وعد الله الحسنى" بود کلام احتیاج پیدا کرد به اینکه علت آن برترى را روشن سازد و بفهماند اگر خداى تعالى مجاهدین به اموال و انفس را بر قاعدین برترى داده، علت این برترى دادنش همان انفاق مال و بذل جان است، جان و مالى که هر کسى آن را دوست مى دارد و به همین جهت در این نوبت براى تقیید کلمه ی "مجاهدین" به ذکر این سبب اکتفاء کرد و دیگر قید "فى سبیل الله" را تکرار نکرد و تنها فرمود: "المجاهدین بأموالهم و أنفسهم"، و اما اینکه براى نوبت سوم فرمود: "و فضل الله المجاهدین على القاعدین أجرا عظیما" از آنجا که دیگر احتیاجى به ذکر آن قیدها نبود، نه همه آنها و نه بعضى از آنها، لذا همه را ترک کرد.
اما اینکه در نوبت دوم درجه را به صیغه جمع آورد و فرمود: "درجات منه" وجهش این است که در نوبت اول در مقام بیان درجه و اینکه آیا یکى است و یا متعدد است نبود، تنها مى خواست بفرماید: مجاهدین از حیث درجه مانند قاعدین نیستند و لذا کلمه "درجة" را منصوب آورد تا تمیز باشد و بفهماند این برترى از حیث درجه است. و اما در نوبت دوم که فرمود "و فضل الله المجاهدین على القاعدین أجرا عظیما درجات منه..." کانه لفظ "فضل" متضمن معناى اعطاء و یا معنایى شبیه به آن است و جمله "درجات منه"، بدل و یا عطف بیان براى جمله "أجرا عظیما" است و مى خواهد بفرماید: خداى تعالى مجاهدین را اجرى عظیم داده، در حالى که آنان را بر قاعدین اجرى عظیم بخشیده و یا پاداش داده، و آن اجر عظیم عبارت است از درجاتى از ناحیه خودش و بنا بر این آیه شریفه در ابتدایش این نکته را افاده مى کند که مجاهدین از نظر مقام و منزلت با قاعدین یکسان نیستند بلکه برترى دارند و در اینکه این برترى به یک منزلت است و یا منزلت هاى بسیار، ساکت است ولى در آخرش روشن مى سازد که این منزلت یک منزلت نیست بلکه منازل و درجات بسیارى است و این درجات اجر عظیمى است که خداى تعالى به وسیله آن مجاهدین را ثواب مى دهد.
همه این هایى که گفته شد به این امید بود که شاید با این بیان اشکالى که در این آیه شده دفع شود و آن اشکال این است که از آیه شریفه بوى تناقض مى آید، زیرا در اول آیه تفاوت مجاهدین با قاعدین را یک درجه دانسته و در آخر آیه چند درجه و مفسرین به منظور پاسخگویى از این اشکال وجوهى ذکر کرده اند که در بیشتر آنها و یا همه آنها نوعى تکلف به چشم مى خورد. مثلا یکى از آن وجوه این است که مراد از تفضیل در اول آیه تفضیل مجاهدین بر قاعدین معذور و داراى عذر موجه است، و در ذیل آیه منظور برترى دادن مجاهدین بر قاعدینى است که بدون عذر موجه از رفتن به جهاد تقاعد ورزیده اند، تفضیل اولى به یک درجه است و تفضیل دومى به چند درجه و هیچ تناقضى هم در کلام نیست.
یکى دیگر این است که مراد از درجه در اول آیه منزلت دنیوى از قبیل غنیمت جنگى و نام نیک و امثال اینها است و مراد از درجات در آخر آیه درجات اخروى است که نسبت به امتیازات دنیوى بسیار زیاد است، هم چنان که خداى عز و جل فرموده: «و للآخرة أکبر درجات؛ هر آینه آخرت از نظر درجات اکبر و بزرگتر است.» (اسرى/ 21) یکى دیگر این است که مراد از درجه در اول آیه مقام و منزلتى است که بندگان خدا نزد خداى تعالى دارند و این امرى است معنوى و مراد از درجات که در ذیل آیه آمده، منازل بهشتى و درجات رفیع آن است که امرى است حسى، لیکن خواننده محترم خوب مى داند که در آیه شریفه هیچ دلیلى بر هیچ یک از این اقوال و وجوه نیست.
ضمیر در کلمه ی "منه" احتمال دارد به خداى تعالى برگردد، مؤید این احتمال جمله: "و مغفرة و رحمة" است، البته این تایید وقتى تمام است که بگوئیم جمله مذکور بیانگر درجات است، و معلوم است که مغفرت و رحمت از ناحیه خدا است. (و بنابراین احتمال معنا چنین مى شود که آن اجر عظیم عبارت است از درجاتى از ناحیه خدا و مغفرت و رحمتى). احتمال هم دارد ضمیر مذکور به کلمه "أجر" بر گردد، که در این صورت معنا چنین مى شود که خدا درجاتى از آن اجر عظیم و مغفرتى و رحمتى را خاص مجاهدین مى کند.
از ظاهر جمله ی "و مغفرة و رحمة" چنین بر مى آید که بیان باشد براى کلمه درجات، چون درجات عبارت است: از منزلت هایى از ناحیه خداى سبحان، و این منزلت ها هر چه باشد مصداق مغفرت و رحمت است و رحمت (یعنى افاضه نعمت از ناحیه خدا) موقوف بر این است که قبلا موانع بر طرف شود و همین برطرف کردن موانع از کسى که مبتلاى به آن است، خود مصداقى است از مغفرت و بلکه عین مغفرت است و لازمه این سخن آن است که مرتبه اى از مراتب نعمت هاى الهى و هر درجه و منزلتى رفیع، مغفرتى باشد نسبت به مرتبه اى که بالاتر از آن است و بنابراین صحیح است بگوئیم درجات اخروى هر چه باشد هم مغفرتى است از ناحیه خداى سبحان و هم رحمتى است از آن جناب، و در قرآن کریم غالب مواردى که کلمه رحمت و امثال آن به کار رفته، مغفرت نیز با آن به کار رفته است، مانند آیات زیر: «مغفرة و أجر عظیم؛ به آمرزش و پاداشى بزرگ وعده داده است.» (مائده/ 9) «مغفرة و رزق کریم؛ براى آنان نزد پروردگارشان درجات و آمرزش و روزی نيكو خواهد بود.» (انفال/ 4) «مغفرة و أجر کبیر؛ آنان را آمرزش و پاداشى بزرگ خواهد بود.» (هود/ 11) «و مغفرة من الله و رضوان؛ از جانب خدا آمرزش و خشنودى است.» (حدید/ 20) «و اغفر لنا و ارحمنا؛ ما را ببخشاى و بر ما رحمت آور.» (بقره/ 286) و آیات و موارد دیگرى نظیر اینها.
در حدیث، آمده است: برتری مجاهد بر خانه نشین هفتاد درجه است که بین هر درجه با دیگری هفتاد سال راه است.
زبیری از امام صادق (ع) نقل کرد که به امام عرض کردم: ایمان درجات و منازلی دارد که مؤمنان به وسیله آنها مقامشان نزد خداوند برتری یابد؟ فرمود: آری.... بر این اساس است که فضیلت و درجات پیامبران متفاوت می شود. «تلک الرسل فضلنا بعضهم علی بعض منهم من کلم الله و رفع بعضهم درجات؛ ما برخی از پیامبران را بر بعضی دیگر فضیلت و برتری دادیم؛ برخی از آنان خدا با او سخن می گفت و بالا بردیم درجات بعضی را.» (بقره/ 253)
امام علی بن موسی الرضا (ع) از پدرانشان (ع) از علی بن ابی طالب (ع) از پیامبر اکرم (ص) روایت می کند که پیامبر (ص) فرمود: خداوند آفریده ای برتر و گرامی تر از من نیافریده. علی (ع) گوید: «گفتم ای رسول خدا شما برترید یا جبرئیل: أفأنت أفضل أم جبرئیل؟ فرمود: یا علی حق تعالی پیامبران و فرستادگانش را بر فرشتگان مقرب برتری بخشید و مرا بر همه ی پیامبران و فرستادگان برتری داد: و الفضل بعدى لک یا على و للأئمة من بعدک؛ فضل و برتری پس از من از تو و پیشوایان بعد از تو است، و إن الملائکة لخدامنا و خدام محبینا؛ و فرشتگان خدمتگزاران ما و دوستان ما هستند.»
مراتب رحمت و خشنودى پروردگار بى نهایت به اقتضاء قابلیت افراد است از این نظر همه افراد مجاهد در طریقه سعادت و خشنودى پروردگار براى همیشه (در هر دو جهان) در سیر و حرکت و تکامل هستند و هر مرتبه اى از قرب به رحمت وسیله آمادگى براى نیل به درجة بالاتر خواهد بود و به سایر نعمتها که لازمه مشیت مطلقه است (یعنى هر چه را از نعمت مادى بخواهند بى درنگ آماده مى شود) توجه نشده است. بلکه نفوس بشر همواره در سیر و حرکت و لحظه اى از سیر باز نخواهند ماند زیرا هر خطور و اندیشه و یا عملى را ذخیره نموده به آن وسیله حرکت می نمایند و هرگز دو فرد از نفوس نیکان در یک صف از قرب پروردگار نخواهند بود و درجات کمال و قرب نفوس بشر به تعداد آنها متفاوت خواهند بود هم چنین است تفاوت نفوس اشقیاء که در قطب مخالف سیر می نمایند.»
منـابـع
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 5 صفحه 72
سيدمحمد حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 4 صفحه 171
محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 4 صفحه 122
عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 5 صفحه 346
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها