بخشودگی گناهان (ارتباط نیکی و گناه)
فارسی 2942 نمایش |ستم اجتماعى بدترین ستمهاست و اجتناب از این ستم شفیع دیگر گناهان آدمى است. مثلا کسى که نماز نمى خواند در عین حال به مال و جان مردم هم تعدى نمى کند همین احترام به حقوق مردم سبب غفران و آمرزش گناه او مى شود. زیرا هدف اصلى و والاى نماز زیادت ایمان و احترام به حقوق مردم است، اما کسى که نماز مى خواند و اموال مردم را مى خورد یا آنان را مى کشد نمازش او را سود ندهد و شفیع او نخواهد شد. عمل صالح آدمى شفیع اوست در کارهاى زشتى که مرتکب شده ولى به شرطى که آن عمل صالح بزرگتر از آن کار زشت باشد و خداى تعالى گوید: «إن الحسنات یذهبن السیئات؛ یقینا نیکى ها بدى ها را از میان مى برند.» (هود/ 31) خداوند مردم را تشویق مى کند که از بدی ها و گناهان اجتناب کنند، مى فرماید که: «إن تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه نکفر عنکم سیاتکم و ندخلکم مدخلا کریما؛ اگر از گناهان بزرگى که شما را از آن نهى کرده اند اجتناب کنید، از دیگر گناهانتان درمى گذریم و شما را به مکانى نیکو درمى آوریم.» (نساء/ 31)
کلمه (اجتناب) باب افتعال از ماده (ج- ن- ب) است، و کلمه ی (جنب) به معناى پهلوى آدمى است، که به طور استعاره از آن فعل ساخته اند، به این مناسبت که وقتى انسان چیزى را بخواهد و دوست بدارد، با روى خود و با مقادیم بدن رو به آن مى رود، و اگر چیزى را دوست نداشته باشد، و بلکه از آن متنفر باشد پهلوى خود را رو به آن کرده، و سپس از آن دور مى شود، پس در حقیقت اجتناب به معناى ترک است. راغب در مفردات مى گوید «کلمه "اجتناب" از کلمه "ترک" بلیغ تر و رساتر است.» این بود گفتار راغب، و رساتر بودنش جز بدین جهت نیست، که بناى کلمه اجتناب بر استعاره است، و از همین باب است کلمات 1- جانب (پهلو) 2- جنیبه (اسب و شتر و گاوى که پهلو به پهلوى صاحبش راه مى رود) 3- اجنبى (بیگانه). کلمه ی "نکفر" صیغه متکلم مع الغیر مضارع از باب تفعیل است، که از (ک- ف- ر) گرفته شده، و کلمه (کفر) در لغت عرب به معناى پوشاندن است، ولى در قرآن کریم استعمالش در عفو از گناهان شایع شده و کلمه "کبایر" جمع کبیره است، و در آیه مورد بحث وصفى است که در جاى موصوف به کار رفته و تقدیر کلام: "ان تجتنبوا معاصی کبیره"، و یا چیزى نظیر آن است، و مساله بزرگى گناه امرى است اضافى و معنایى است که جز با مقایسه با کوچک تر از خودش تحقق نمى یابد، و از همین کلمه است که استفاده مى شود در شرع گناهانى دیگر هست که از آن نهى نیز شده، ولى صغیره اند. بنابراین از آیه شریفه دو چیز استفاده مى شود: اول اینکه گناهان بر دو دسته اند، دسته اى که قرآن نام آنها را "کبیره" و دسته اى که نام آنها را "سیئة" گذاشته است، و در آیه ی 32 سوره ی نجم به جاى "سیئة" تعبیر به "لمم" نموده است، و در آیه 49 سوره کهف در برابر کبیره، "صغیره" را ذکر فرموده است آنجا که مى گوید: «لا یغادر صغیرة و لا کبیرة إلا أحصاها؛ این نامه عمل هیچ گناه کوچک و بزرگى را فروگذار نکرده مگر اینکه به شماره در آورده است.» از تعبیرات فوق به روشنى ثابت مى شود که گناهان بر دو دسته مشخص تقسیم مى شوند که گاهى از آن دو به "کبیره" و "صغیره" و گاهى "کبیره" و "سیئه" و گاهى "کبیره" و "لمم" تعبیر مى شود. دوم اینکه گناهانى که طبق آیه شریفه خدا از آن مى گذرد به دلیل مقابله، گناهان صغیره است.
ضابطه تعیین گناه صغیره و کبیره
اکنون باید دید که ضابطه و میزان در تعیین صغیره و کبیره چیست؟ بعضى مى گویند: این دو از امور نسبى هستند، یعنى به هنگام مقایسه کردن دو گناه به یکدیگر آن یک که اهمیتش بیشتر است کبیره و آنکه کمتر است صغیره مى باشد، و بنابراین هر گناهى نسبت به گناه بزرگتر، صغیره، و نسبت به گناه کوچکتر، کبیره است. ولى روشن است که این معنى به هیچ وجه با آیه فوق نمى سازد زیرا آیه فوق این دو دسته را از یکدیگر جدا کرده و در برابر هم قرار داده است و پرهیز از یکى را موجب بخشودگى دیگرى مى شمارد (دقت کنید). ولى اگر به معنى لغوى "کبیره" بازگردیم، کبیره هر گناهى است که از نظر اسلام بزرگ و پر اهمیت است، و نشانه اهمیت آن مى تواند این باشد که در قرآن مجید، تنها به نهى از آن قناعت نشده، بلکه به دنبال آن تهدید به عذاب دوزخ گردیده است، مانند قتل نفس و زنا و رباخوارى و امثال آنها، و لذا در روایات اهل بیت (ع) مى خوانیم: «الکبائر اللتى اوجب الله عز و جل علیها النار؛ گناهان کبیره گناهانى است که خداوند مجازات آتش براى آنها مقرر داشته است.» مضمون این حدیث از امام باقر (ع) و امام صادق (ع) و امام على بن موسى الرضا (ع) نقل شده است. و بنابراین به دست آوردن گناهان کبیره و شناخت آنها با توجه به ضابطه فوق کار آسانى است، و اگر ملاحظه مى کنیم، در پاره اى از روایات تعداد کبائر، هفت و در بعضى بیست و در بعضى هفتاد، ذکر شده منافات با آنچه در بالا گفته شد ندارد، زیرا در حقیقت بعضى از این روایات اشاره به گناهان کبیره درجه اول و بعضى به گناهان کبیره درجه دو و بعضى به همه گناهان کبیره اشاره مى کند.
اشکال: آیا بخشش گناهان صغیره تشویق به گناه نیست؟
ممکن است گفته شود که این آیه مردم را به گناهان صغیره تشویق مى نماید و مى گوید: با ترک گناهان کبیره، ارتکاب گناهان کوچک مانعى ندارد!
پاسخ: از تعبیرى که در آیه ذکر شده پاسخ این ایراد روشن مى شود زیرا قرآن مى گوید: «نکفر عنکم سیئاتکم؛ گناهان کوچک شما را مى پوشانیم.» یعنى پرهیز از گناهان بزرگ خصوصا با فراهم بودن زمینه هاى آنها، یک نوع حالت "تقواى روحانى" در انسان ایجاد مى کند که مى تواند آثار گناهان کوچک را از وجود او بشوید و در حقیقت آیه فوق همانند آیه ی «إن الحسنات یذهبن السیئات؛ حسنات، سیئات را از بین مى برند.» (هود/ 114) مى باشد، و در واقع اشاره به یکى از آثار واقعى اعمال نیک است و این درست به این مى ماند که مى گوئیم اگر انسان از مواد سمى خطرناک پرهیز کند و مزاج سالمى داشته باشد مى تواند آثار نامطلوب بعضى از غذاهاى نامناسب را به واسطه سلامت مزاج از بین ببرد. یا به تعبیر دیگر: بخشش گناهان صغیره یک نوع "پاداش معنوى" براى تارکان گناهان کبیره است، و این خود اثر تشویق کننده اى براى ترک کبائر دارد.
کجا صغیره تبدیل به کبیره مى شود؟ ولى نکته مهمى که در اینجا باید به آن توجه داشت این است که گناهان صغیره، در صورتى صغیره هستند که تکرار نشوند و علاوه بر آن به عنوان بى اعتنایى و یا غرور و طغیان انجام نگیرند زیرا صغائر طبق آنچه از قرآن و روایات اسلامى استفاده مى شود در چند مورد تبدیل به کبیره مى گردد:
1- در صورتى که تکرار گردد، همانطور که از امام صادق (ع) نقل شده که فرمود: «لا صغیرة مع الاصرار؛ هیچ گناهى با تکرار صغیره نیست.»
2- در صورتى که گناه را کوچک بشمرد و تحقیر کند، در نهج البلاغه مى خوانیم: «اشد الذنوب ما استهان به صاحبه؛ شدیدترین گناهان آن است که مرتکبش آن را کوچک بشمرد.»
3- در صورتى که از روى طغیان و تکبر و گردنکشى در برابر فرمان پروردگار انجام شود، این موضوع را از آیات مختلفى اجمالا مى توان استفاده کرد از جمله آیه 37 از سوره نازعات: «اما آنها که طغیان کنند و زندگى دنیا را مقدم بشمرند جایگاهشان دوزخ است.»
4- در صورتى که از افرادى سر بزند که موقعیت خاصى در اجتماع دارند و لغزشهاى آنها با دیگران برابر محسوب نمى شود، چنان که قرآن درباره همسران پیامبر (ص) در سوره احزاب آیه 30 مى گوید: «اگر شما کار زشتى انجام دهید مجازات آن را دو برابر خواهید دید.» و از پیغمبر اکرم (ص) نقل شده که فرمود: «من سن سنة سیئة فعلیه وزرها و وزر من عمل بها لا ینقص من اوزارهم شیئا؛ هر کس سنت بدى بگذارد گناه آن بر او است و همچنین گناه تمام کسانى که به آن عمل کنند، بدون اینکه از گناه آنها چیزى کاسته شود.»
5- در صورتى که از انجام گناه خوشحال و مسرور باشد و به آن افتخار کند چنان که از پیغمبر اکرم (ص) نقل شده که فرمود: «من اذنب ذنبا و هو ضاحک دخل النار و هو باک؛ هر کس گناهى کند در حالى که خندان باشد در آتش وارد مى شود در حالى که گریان است.»
6- در صورتى که عدم مجازات سریع خداوند را در برابر گناه خود دلیل بر رضایت خدا بشمرد و خود را مصون از مجازات و یا محبوب در نزد خدا بداند، چنان که قرآن در آیه 8 سوره مجادلة از زبان بعضى از گنهکاران مغرور نقل مى کند که آنها در پیش خود مى گویند چرا خداوند ما را مجازات نمى کند و سپس قرآن اضافه مى کند که آتش دوزخ براى آنها کافى است.
منـابـع
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 4 صفحه 511
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 3 صفحه 358
محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 2 صفحه 61
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها