گناهان کبیره و صغیره و معناى تکفیر سیئات
فارسی 2889 نمایش |گناه در برابر عظمت خدا
گناهان در برابر خداى عظیم کبیره اند و نسبت به یکدیگر بعضى صغیره و برخى کبیره مى باشند. یکی از عوامل تکفیر و بخشودکی گناهان انسانها کناره گیرى از گناه بزرگ است که به آن قدرت دارد گرچه در دسترس او نباشد. آیه 31 از سوره مبارکه نساء مبنى بر امتنان به اهل ایمان است که هر که در برابر گناهان بزرگ براى همیشه خوددارى نماید و استقامت ورزد در اثر نیروى تقوى پروردگار به فضل خود از گناهان کوچک او در گذرد و آنها را به حساب نیاورد: «إن تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه نکفر عنکم سیاتکم و ندخلکم مدخلا کریما؛ اگر از گناهان بزرگى که از آنها نهى مى شوید دورى کنید، گناهان کوچکتان را از شما محو مى کنیم، و شما را به جایگاهى ارزشمند و نیکو وارد مى کنیم.»
عصیان و تمرد هر چه باشد از انسان که مخلوقى ضعیف است، و مربوب خداى تعالى است نسبت به خدایى که سلطانش عظیم است، کبیره و بزرگ است، ولى این مقایسه بین انسان و پروردگار او است، نه بین یک معصیت با معصیت دیگر، پس منافات ندارد که تمامى گناهان به اعتبار اول کبیره باشند، و به اعتبار دوم بعضى کبیره و بعضى صغیره باشند. و بزرگى معصیت وقتى تحقق مى یابد که نهى از آن نسبت به همین که از معصیت دیگر شده مهم تر باشد، و جمله ی "ما تنهون عنه..."، خالى از این اشاره و یا دلالت بر این معنا نیست، و دلیل بر اهمیت نهى تشدید خطاب است، یا به اینکه در خطاب اصرار شده باشد، و یا به اینکه مرتکبش به عذاب آتش تهدید گشته باشد، و یا به نحوى دیگر از آن اهمیت گناه استفاده شود. "و ندخلکم مدخلا کریما" کلمه "مدخل" به ضمه میم و فتحه خا اسم مکان از ماده دخول است، و منظور از این مکان بهشت و یا مقام قرب الهى است، هر چند که برگشت هر دو به یک معنا است.
گناهان کبیره و صغیره و معناى تکفیر سیئات
در این که آیه شریفه ی "إن تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه نکفر عنکم سیئاتکم..."، دلالت دارد بر دو نوع بودن گناهان هیچ تردیدى نیست، که جامع بین آن دو به عنوان سیئات نامیده شده. و نظیر این آیه در دلالت بر دو نوع بودن گناهان آیه شریفه زیر است، که مى فرماید: «و وضع الکتاب فترى المجرمین مشفقین مما فیه، و یقولون یا ویلتنا ما لهذا الکتاب لا یغادر صغیرة و لا کبیرة إلا أحصاها؛ نامه اعمال راى مى گذارند، در حال تو اى پیامبر، مجرمان راى مى بینى که از وضعى که دارند به وحشت افتاده اند مى گویند: اى واى بر ما، این چه کتابى است که نه صغیره اى راى از قلم انداخته و نه کبیره اى را، مگر آنکه همه راى شمرده است.» (کهف/ 49) چون وحشتشان از دیدن مطالب نامه دلالت دارد بر اینکه مراد از صغیره و کبیره گناهان صغیره و کبیره است.
معناى "سیئات" در عرف قرآن
حال ببینیم کلمه سیئات در عرف قرآن به چه معنا است، این کلمه که جمعش سیئات مى آید به طورى که از ماده آن (سین- واو- همزه) و هیات آن بر مى آید به معناى حادثه و یا عملى است که زشتى و بدى را با خود همراه دارد، و به همین جهت اى بسا که لفظ آن بر امور و مصائبى که آدمى را بد حال مى کند اطلاق مى شود، نظیر آیه: «و ما أصابک من سیئة فمن نفسک؛ هیچ مصیبتى به تو نمى رسد مگر از ناحیه خودت.» (نساء/ 79) و آیه ی «و یستعجلونک بالسیئة؛ عجله دارند بلائى بر سرت آید.» (رعد/ 6) و اى بسا که بر نتایج معاصى و آثار خارجى و دنیوى و اخروى آن اطلاق شود، نظیر آیه شریفه زیر که مى فرماید: «فأصابهم سیئات ما عملوا؛ آثار شوم گناهانى که کرده بودند به ایشان رسید.» (نحل/ 34) و آیه «سیصیبهم سیئات ما کسبوا؛ به زودى آثار گناهانى که کرده بودند به ایشان مى رسد.» (زمر/ 51) و این به حسب حقیقت به معناى سابق برگردد، و اى بسا بر خود معصیت نیز اطلاق مى شود، مانند آیه شریفه زیر که مى فرماید: «و جزاء سیئة سیئة مثلها؛ کیفر هر گناهى مصیبتى مثل خود آن است.» (شورى/ 40) و سیئة به معناى معصیت، گاهى بر مطلق گناهان اطلاق مى شود، چه صغیره و چه کبیره، مانند آیه «أم حسب الذین اجترحوا السیئات أن نجعلهم کالذین آمنوا و عملوا الصالحات، سواء محیاهم و مماتهم ساء ما یحکمون؛ و آخرت با ایشان همان معامله را مى کنیم که با افراد مؤمن و داراى اعمال صالح چه حکم بدى است که مى کنند.» (جاثیه/ 21) که در این آیه و آیاتى نظیر آن کلمه سیئات بر مطلق گناهان اطلاق شده است. و شاید در مواردى این کلمه در خصوص گناهان صغیره اطلاق شود، مانند آیه مورد بحث که مى فرماید: «إن تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه نکفر عنکم سیئاتکم...» چون با فرض اجتناب از گناهان کبیره دیگر گناهى جز صغیره باقى نمى ماند. و سخن کوتاه اینکه در دلالت آیه بر دو نوع بودن گناهان و انقسام آن به صغیره و کبیره در مقایسه آنها با یکدیگر هیچ تردیدى نیست و نباید در آن تردید کرد.
وعده تکفیر
وعده تکفیر و در گذشتن از سیئات، مستلزم جرأت یافتن به ارتکاب صغائر نیست. و همچنین هیچ تردیدى نیست در اینکه آیه شریفه در مقام منت نهادن بوده و نویدى است که با عنایتى لطیف و الهى به گوش مؤمنین مى رسد، که اگر از بعضى گناهان اجتناب کنند خداى عز و جل از بعضى دیگر گناهانشان در مى گذرد، پس نباید پنداشت که این آیه شریفه مؤمنین را در ارتکاب گناهان صغیره جرأت مى دهد، چرا که معنایى براى چنین توهمى نیست، چون هیچ تردیدى در این نیست که آیه شریفه از ارتکاب گناهان کبیره نهى مى کند، و ارتکاب صغیره از این جهت که مرتکبش به آن بى اعتنا است، خود مصداقى از مصادیق گناه کبیره است، و آن عبارت است از طغیانگرى، و ناچیز شمردن دستور خداى سبحان، که نه تنها گناهى کبیره است، بلکه از بزرگترین گناهان به حساب آمده است.
آرى آیه شریفه در چنین مقامى نیست، بلکه مى خواهد به انسانى که خلقتش بر اساس ضعف و جهالت است، و چون جهل و هوا بر او غلبه دارد هیچگاه خالى از ارتکاب گناهان نیست، و عده تکفیر بدهد، و بفرماید تو اى انسان که همواره دستخوش کورانهاى هوا و شهوتى اگر بتوانى خود را از ارتکاب کبایر کنترل کنى من وعده مى دهم که از گناهان کوچکت صرفنظر کنم، پس زمینه آیه همان زمینه اى است که آیات توبه دارد، و بشر را به سوى توبه دعوت مى کند، مانند آیه: «قل یا عبادی الذین أسرفوا على أنفسهم لا تقنطوا من رحمة الله إن الله یغفر الذنوب جمیعا إنه هو الغفور الرحیم* و أنیبوا إلى ربکم؛ بگو اى بندگان من که بر خویشتن ستم کردید، از رحمت خدا نومید نباشید، که خدا همه گناهان را مى آمرزد، چون او آمرزگار مهربان است، و به سوى پروردگارتان توبه ببرید.» (زمر/ 53- 54) که در عین اینکه وعده آمرزش مى دهد دعوت به ترک گناه مى کند.
پس همان طور که درباره این آیه نمى توان گفت که مى خواهد مردم را به سوى گناهان بکشاند و به این منظور باب توبه را به روى آنان باز مى گذارد که بدون دلهره گناه کنند، همچنین در آیه مورد بحث چنین منظورى ندارد، بلکه اینگونه خطابها مایه زنده شدن دلهاى نومید و مرده است. از اینجا مطلب دیگرى نیز به دست مى آید، و آن این است که آیه شریفه مانع از شناختن کبایر نیست و نمى خواهد بفرماید چون شما که کبایر را نمى شناسید به ناچار باید از همه گناهان اجتناب کنید، تا دچار کبایر نشوید، زیرا چنین معنایى از آیه شریفه بعید است بلکه آنچه از آن استفاده مى شود همانطور که گفتیم این است که مخاطبین به آیه، گناهان کبیره را مى شناختند، و از لحن دلیلى که از آن نهى کرده آن را تشخیص مى دادند، و مى فهمیدند گناهى که اینطور شدید از آن نهى شده، هلاکت آور است، و لااقل اگر آن معنا از آیه استفاده نشود، این مقدار هست که مى خواهد (در ضمن نهى از ارتکاب کبایر) دعوت کند به شناسایى آن، تا مردم مکلف در باره پرهیز از آن اهتمام کامل بورزند.
تکرار گناهان صغیره و اصرار بر آنها از بزرگترین کبائر است. البته نسبت به غیر آن نیز سهل انگارى نکنند چون گفتیم سهل انگارى درباره گناهان هر قدر هم که آن گناه صغیره باشد خود یکى از گناهان کبیره هلاکت آور است. توضیح این که انسان وقتى گناهان کبیره را شناخت، و آنها را تشخیص داد، مى داند آنها محرماتى هستند که هرگز از ناحیه خداى تعالى به صرف تکفیر مورد اغماض واقع نمى شوند، مگر آنکه مرتکب آنها توبه نصوح بکند، و بطور قاطع از ارتکاب آنها پشیمان شود، و همین علم خود یکى از موجبات بیدارى آدمى، و انصرافش از ارتکاب آنها مى شود. پس کسى نمى تواند به دلخوشى از این که اجتناب از کبایر، گناهان صغیره را محو مى کند هم چنان مرتکب گناه صغیره بشود. و اما شفاعت هر چند که حق است، الا این که در سابق که مباحثى پیرامون آن داشتیم، در بعضى از آنها خاطر نشان کردیم که شفاعت به حال آنهایى که درباره تکالیف الهى سهل انگارى مى کنند، و مثلا توبه و ندامت را استهزا نموده و به امید شفاعت هم چنان به ارتکاب گناه ادامه مى دهند هیچ سودى ندارد چون چنین کسى با بى اعتنائیش به امر خداى سبحان، مرتکب بزرگترین و هلاک آورترین کبایر شده، و دیگر راهى براى شفاعت باقى نگذاشته است.
منـابـع
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 4 صفحه 512
سيد محمدحسين حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 4 صفحه 44
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها