سایه سنایی بر نگرش و نگارش های مولانا (مثنوی)

فارسی 5711 نمایش |

مولانا

اگر عطار عاشق بد سنایی شاه و فایق بد *** نه آنم من، نه اینم من، که گم کردم سر و پا را
«مولانا»
حکیم مجدود بن آدم سنایی از ارکان شعر فارسی و از پایه گذاران شعر عرفانی است. بسا سخنوران از رموز شاعری او سود جسته و بسا راهیان راه عرفان از خرمن اندیشه ی او خوشه چیده اند. مولانا جلال الدین محمد که خود از چکادهای شعر و بینش عرفانی- اسلامی است، با حکیم سنایی چنان پیوند معنوی یافت که بنابر روایت های مناقب نویسان و یادآوری مکرر خود مولانا، گونه ای از ارادت اویسی را در رابطه ی او با سنایی می توان گمان برد. مولانا را برهان الدین محقق ترمذی، یا به گفته ی خود مولانا «برهان محقق»، پس از اشاره های سلطان العلماء در گفتار و نوشتار، با سنایی آشناتر ساخت. در فیه مافیه آمده است که: «گفتند: سید برهان الدین سخن خوب می فرماید، اما شعر سنایی در سخن بسیار می آرد. سید فرمود: همچنان باشد که می گویند، آفتاب خوبست اما نور می دهد...» (فیه مافیه، ص207)
شمس الدین افلاکی در مناقب العارفین چند بار به توجه خداوندگار بلخ به حکیم غزنوی اشاره دارد. افلاکی از زبان شهاب الدین گوینده و عثمان قوال می نویسد، که روزی حضرت مولانا در سماع مدرسه بیش از حد شور و جد برپا کرده و بار بار خمیده و تعظیم کنان تا تخت گویندگان می آمد. پس از سماع، حسام الدین چلبی پرسید که «آن تعظیم ها برای چه کسی بوده است؟» مولانا فرمود: «روحانیت خواجه سنایی تروض و تجسد می کرد و من دم به دم عذر می خواستم تا خوشنود باشد.»
هم او، از گفتار بهاءالدین بحری آورده است که روزی مولانا فرمود: «هر که به سخنان عطار مشغول شود، از سخنان حکیم مستفید شود و به فهم اسرار آن کلام رسد و هر که سخنان سنایی را بجد تمام مطالعه کند بر سر سنایی سخنان ما واقف شود.» این در هم آمیزی اندیشه و بیان مولانا و سنایی، چون در آمیختن دو رود خروشان، ناکرانمند است و کشیدن خط بین گفته های یکی و دیگری دشوار. در هر حال، در این گفتار گواهی های آن بررسی شده است؛ یعنی تأثیر سخن سنایی را بر مولانا نخست در مثنوی معنوی می جوییم و سپس در دیوان شمس.

رد پای سنایی در دفتر اول مثنوی معنوی

در مثنوی نشانه های نگرش به سنایی، دو گونه نمودار است. یکی گزینش و بازگویی موضوعات الهی نامه یا حدیقه الحقیقه ی حکیم غزنوی با یاد کرد سرچشمه یا بدون آن و دیگری شرح یا عنوان قرار دادن بعضی بیت های دیوان او. مثنوی را دفتر به دفتر برگ می گردانیم. در دفتر نخستین مثنوی این بیت های سنایی نقل یا شرح شده اند:
به هر چه از راه وامانی چه کفر آن حرف و چه ایمان *** به هرچه از دوست دور افتی چه زشت آن نقش و چه زیبا
شرح دو بیت از سنایی:
ناز را رویی بباید همچو ورد *** چون نداری گرد بدخویی مگرد
زشت باشد روی نابینا و ناز *** سخت آید چشم نابینا و درد
این دو بیت از غزل حکیم سنایی اند که چند بیت دیگر آن چنین اند:
ناز را رویی بباید همچو ورد *** گر نداری گرد بدخویی مگرد
یا بگستر فرش زیبایی و حسن *** یا بساط کبر و ناز اندرنورد
نیکویی و لطف گو با تاج و کبر *** کعبتین و مهره گو با تخته نرد
در سرت بادست و بر رو آب نیست *** پس میان ما دو تن زین است گرد
زشت باشد روی نابینا و ناز *** صعب باشد چشم نابینا و درد
این دو بیت از حکیم غزنوی، در شناسایی جان نیز در دفتر اول آمده است:
آسمان هاست در ولایت جان *** کارفرمای آسمان جهان
دره ی روح پست و بالاهاست *** کوه های بلند و صحراهاست
در همان دفتر باز از حکیم غزنه یاد آورده است:
بشنو این پند از حکیم برده ای *** سر همان جا نه که باده خورده ای
مولانا از پند حکیم این مصراع الهی نامه را به کار گرفته است: «سر همان جا بنه که خوردی می»

رد پای سنایی در دفتر سوم مثنوی معنوی

«حدیث پیل و شهر کور» که تشبیه اندام های فیل گواه آنند از سنایی گرفته شده و اشاره ی «هنود» آگاهی مولانا را بر آن که سرچشمه ی قصه، کتابی بودایی است نیز نشان می دهد. مولانا چنان که روش اوست، در این حکایت تصرفی آرمانمند کرده است. در بینا نشان دادن مردمی که در تاریکی به دور پیل حلقه بسته اند و با دست هر اندام پیل را جداگانه درمی یابند، چشم دل با بصیرت و شهود در برابر چشم حس گذاشته می شود، که اینجا، نماد آن دست است:
در کف هر یک اگر شمعی بدی *** اختلاف از گفتشان بیرون شدی
چشم حس همچون کف دست است و بس *** نیست کس را بر همه آن دسترس
مولانا در دفتر سوم مثنوی که سخن از پدیدار شدن روح القدس به صورت آدمی بر مریم (س) می رود، در برابر حکیم سنایی این گونه بیان عجز می کند:
ترک جوشش شرح کردم نیم خام *** از حکیم غزنوی بشنو تمام
در الهی نامه گوید شرح این *** آن حکیم غیب و فخرالعارفین
باز در همان دفتر سوم، به گفته ی حکیم چنین اشاره کرده است:
آنچنان گوید حکیم غزنوی *** در الهی نامه گر خوش بشنوی
کم فضولی کن تو در حکم قدر *** در خور آمد شخص خر با گوش خر
شد مناسب عضوها و ابدان ها *** شد مناسب وصف ها با جان ها

رد پای سنایی در دفتر چهارم مثنوی معنوی

در روند داستانی آورده است:
بس نکو گفت آن حکیم کامیار *** که تو طفلی خانه پر نقش و نگار
در الهی نامه بس اندرز کرد *** که برآر از دودمان خویش گرد

رد پای سنایی در دفتر پنجم مثنوی معنوی

1- گاه بیان حکایت مخنث و لوطی، با این بیت از حکیم سنایی رفع ملامت می کند:
بیت من بیت نیست اقلیم است *** هزل من هزل نیست تعلیم است
(حدیقه، ص600)
2- در حکایت شیخ محمد غزنوی این بیت سنایی را در جای عنوان می نهد:
هر که را جان ز عز لبیک است *** نامه بر نامه پیک بر پیک است

رد پای سنایی در دفتر ششم مثنوی معنوی

1- این رباعی از سنایی شرح شده است:
«کاریز درون جان تو می باید *** کز عاریه ها ترا دری نگشاید
یک چشمه ی آب از درون خانه *** به زان جویی که از برون می آید»
حبذا کاریز اصل چیزها *** فارغت آرد از این کاریزها
تو ز صد ینبوع شربت می کشی *** هر چه زان صد کم شود کاهد خوشی
2- در حکایت خوارزم شاه و اسب پسندیده اش از الهی نامه بیتی گواه می آورد:
چون زبان حسد شود نخاس *** یوسفی یابی از گزی کرباس
3- در همان دفتر این بیت سنایی مثال گونه آورده می شود:
جهد کن تا ز نیست هست شوی *** وز شراب خدای مست شوی
4- این بیت سنایی:
بمیر ای دوست پیش از مرگ اگر می زندگی خواهی *** که ادریس از چنین مردن بهشتی گشت پیش از ما
با حدیث نبوی «موتوا قبل ان تموتوا» شرح گردیده است. از هم سنجی شبلی نعمانی بین الهی نامه و مثنوی، این دو بیت در وصف روح خواندنی ست:
الهی نامه:
روح با عقل و علم داند زیست *** روح را پارسی و تازی نیست
مثنوی:
روح با علمست و با عقل است یار *** روح را با ترکی و تازی چه کار

 

منـابـع

شمس الدین احمد افلاکی- مناقب العارفین- به کوشش تحسین یازیجی- چاپ سوم- دنیای کتاب- تهران- 1362

فرانکلن دین لویس- مولانا- ترجمه ی حسن لاهوتی- چاپ اول- نامک- تهران- 1384

سنایی- حدیقه الحقیقه- تصحیح مدرس رضوی- تهران- 1377

سنایی- دیوان- به سعی مدرس رضوی- چاپ چهارم- انتشارات سنایی- بدون تاریخ

شبلی نعمانی- شعرالعجم- ترجمه ی سید محمد تقی فخر داعی گیلانی- چاپ دوم- دنیای کتاب- تهران- 1363

مولوی- فیه مافیه- تصحیح فروزانفر- چاپ پنجم- امیرکبیر- تهران- 1362

مولوی- کلیات شمس- به اهتمام منصور مشفق- چاپ یازدهم- صفی علیشاه- تهران- 1374

مولوی- مثنوی معنوی- تصحیح نیکلسن- چاپ ششم- انتشارات بهزاد- بدون تاریخ

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد