گواهان دادگاه الهی (گواهان تکوینی)
فارسی 2707 نمایش |در قیامت علایم و آثار تکوینی گواه بر کردار انسان است: «یعرف المجرمون بسیمهم فیؤخذ بالنوصی و الأقدام؛ تبهكاران از سيمايشان شناخته مى شوند و از پيشانى و پايشان بگيرند.» (الرحمن/ 41) وقتی چهره انسان نشان و اثر جرم داشته باشد دیگر نیازی به گواه خواهی نیست و بی وقفه و بلافاصله دستور می رسد موی پیشانی و سر او با پاهایش را گرفته، در آتش بیندازید. محاکم دادگسترى در دنیا براى شناختن مجرم است، اما در آخرت هدفى دیگر دارد، و آن اثبات عملى دادگرى خدا براى خلق است، پس معنى «لا یسئل» آن نمى شود که آنان محاکمه نمى شوند، چه خداوند مى گوید: «و لو ترى إذ وقفوا على ربهم قال أ لیس هذا بالحق قالوا بلى و ربنا قال فذوقوا العذاب بما کنتم تکفرون؛ و کاش مى دیدى آن زمان را که در پیشگاه پروردگارشان ایستاده اند و او به آنان مى گوید که آیا این بر حق نیست، و آنان مى گویند آرى بر حق است، و پروردگارمان مى گوید پس بچشید چیزى را که به آن کفر مى ورزیدید.» (انعام/ 30)
گفت: «احشروا الذین ظلموا و أزواجهم و ما کانوا یعبدون* من دون الله فاهدوهم إلى صراط الجحیم* و قفوهم إنهم مسؤلون؛ و گرد آورید کسانى را که ستم کردند با همسرانشان و با آنچه مى پرستیدند جز خدا، و سپس آنان را به راه دوزخ رهبرى کنید و بازداشتشان کنید که باید در معرض پرسش قرار گیرند.» (صافات/ 22- 24) درباره گناهانشان باید از آنان سؤال شود که آیا از طرف ایشان بوده است یا نه... چه آنان در نزد خدا شناخته اند. ولى این بازداشتن براى پرسش از ایشان نیست، بلکه پرسش براى شکنجه دادن و سرزنش کردن آنان است. بنابراین شایسته نیست که ما خود را در پس دیوارهاى بهانه و توجیه پنهان کنیم، چون فرصتى براى بیان آنها نداریم تا قبول شود یا رد. نیز گفته اند که بعضى از مجرمان که پیشوایان جریمه و کفر و فرو رفته در انحرافند، حتى در معرض سؤال هم قرار نمى گیرند، و فرمان مى رسد که آنان را یکسره به جهنم ببرند و به عذاب برسانند، و براى خوار کردن و اهانت به ایشان و معذب داشتن آنان حتى پرسشى هم از ایشان نمى کنند. و رسول خدا (ص) گفت: «خداى عز و جل به حساب همه خلق مى رسد مگر کسى که شرک ورزیده باشد که مورد محاسبه واقع نمى شود و او را به فرمان خدا به آتش مى اندازند.» و گفت: «شش کس بدون رسیدگى به حسابشان وارد آتش مى شوند، و از این جمله اند فرمانروایان به ستم.» و امام صادق (ع) گفت: «سه کس را خدا بدون حساب داخل آتش مى کند، امام و پیشواى ستمگر، بازرگان دروغگو، و پیرمرد زناکار.»
پرسشى که پیش مى آید این است: مجرمان چگونه در قیامت شناخته مى شوند؟ خدا با علمش که بر هر چیز احاطه دارد، و از نامه هاى اعمالشان آنان را مى شناسد، و سپس روز قیامت روز آشکار شدن بزرگ حقایق است، پس آن کس که اموال یتیم را به باطل مى خورد، در شکم خود آتشى را مى خورد، و این حقیقت در روز قیامت براى همه مردم آشکار مى شود و همگان او را چنان مى بینند که آتشى در درون او افروخته شده است. هر کس که به انجام دادن جرم و گناهى مى پردازد (از هرگونه که باشد) اثرى از آن بر شخصیت او باقى مى ماند، ولى این اثر در دنیا بر مردمان پوشیده است، اما در قیامت که پوشیده ها آشکار مى شود، بر همگان آشکار مى شود و چیزى از آن پنهان نمى ماند، پس ناگهان او را به حالتى مى بینند که چهره اش همچون شب تاریک سیاه شده است، و در مقابل مؤمنان با چهره هاى سفید آشکار مى شوند: «یسعى نورهم بین أیدیهم و بأیمانهم؛ مى دود نورشان پیش روى ایشان و در طرف راستشان.» (حدید/ 12) «یوم تبیض وجوه و تسود وجوه فأما الذین اسودت وجوههم أ کفرتم بعد إیمانکم فذوقوا العذاب بما کنتم تکفرون؛ روزى که چهره هایى سفید شود و چهره هایى سیاه، پس (به) کسانى که چهره هاشان سیاه شده است (گویند) چرا پس از ایمان آوردن کافر شدید، پس به سبب کفرى که ورزیدید، عذاب را بچشید.» (آل عمران/ 106) که این عاقبت کفر است. و به صورت علمى ثابت شده است که جریمه اثر خود را بر مجرم باقى مى گذارد، همچون درنگ کردن بیش از اندازه در پاسخ دادن به پرسشها و نامربوط جواب دادن و نظایر اینها که معرف آن حالت روانى است که از ارتکاب جرم و سپس درباره آن به بیهوده سخن گفتن مى انجامد، و شاید با پیشرفت علم این امکان نیز فراهم آید که از روى آثار مادى پیدا شده بر روى شخصیت، همچون وجود رنگهایى در صورت که با چشم غیر مجهز دیده نمى شود، مجرم را شناسایى کنند.
این حقیقتى واقعى در دنیا و آخرت است، ولى فرق میان آنها در این است که ما در دنیا نمى توانیم آن آثار را با وضوح کافى مشاهده کنیم، در صورتى که در آخرت پرده از روى آنها برداشته مى شود و با چشم خود آنها را مشاهده مى کنیم، و حتى در دنیا نیز اگر علم ما تکامل پیدا کند و به یقین برسد، بسیارى از حقایق غیبى بر ما آشکار خواهد شد: «یعرف المجرمون بسیماهم فیؤخذ بالنواصی و الأقدام؛ مجرمان و گنهکاران از روى قیافه شناخته مى شوند، و آنان را با موهاى جلو سر و پاهایشان مى گیرند.» و به سوى آتش مى کشند که فرشتگان نیرومند و درشتخوى به عذاب دادن ایشان مى پردازند، و ناصیه به معنى قسمت پیشین سر است، و این عذاب کیفر تکذیب ایشان نسبت به حقایق ربانى و نشانه هاى دلالت کننده بر آنها و از جمله آتش است که آنان این حساب را نکرده بودند که گرفتار آن خواهند شد تا خود را از آن دور کنند و از گرماى آن خلاصى یابند، پس گرفتار آن شدند، و پروردگارمان ما را از تکذیب آن بر حذر مى دارد. گروهى داراى چهره هاى بشاش نورانى و درخشانند که بیانگر ایمان و عمل صالح آنهاست، و گروهى دیگر صورتهایى سیاه و تاریک و زشت و عبوس دارند که نشانه کفر و گناه آنهاست، چنان که در آیات 38 تا 41 سوره عبس مى خوانیم: «وجوه یومئذ مسفرة* ضاحکة مستبشرة* و وجوه یومئذ علیها غبرة* ترهقها قترة؛ در آن روز چهره هایى درخشان و نورانیند، و چهره هایى تاریک، که سیاهى مخصوصى آن را پوشانیده.»
آرزوی تبه کاران در قیامت
در آن روز کافران و عصیانگران در قیامت آرزو می کنند که ای کاش با زمین اطراف یکسان و هموار می شدند: «یومئذ یود الذین کفروا و عصوا الرسول لو تسوی بهم الأرض» (نساء/ 42) ای کاش ما به اندازه زمین یا دو برابر آنچه در روی زمین است دارای گنج و طلا بودیم و همه را فدیه می دادیم و از عذاب نجات پیدا می کردیم: «إن الذین کفروا لو أن لهم ما فی الأرض جمیعا و مثله معه لیفتدوا به من عذاب یوم القیمة ما تقبل منهم و لهم عذاب ألیم» (مائده/ 36) ولی از آنان پذیرفته نمی شود. آرزو می کنند. ای کاش ما خاک بودیم: «یلیتنی کنت ترابا» (نبأ/ 40) می گویند ای کاش کسی به ما نوری می بخشید. به آنان گفته می شود: «إرجعوا ورائکم فالتمسوا نورا؛ بازپس برگرديد و نورى درخواست كنيد.» (حدید/ 13) ولی آنگاه که دستشان از همه جا قطع شد، هرچه در نهادشان است اظهار می کنند: «و لا یکتمون الله حدیثا؛ از خدا هيچ سخنى را پوشيده نمى توانند داشت.» (نساء/ 42) آنان نخست بهانه گیری می کنند و آنگاه به آرزو متوسل می شوند.
البته همه این ها ظهور ملکات دنیوی آنان است. آنان در دنیا با دروغگویی خو کرده بودند و همه عمر را با پشت هم اندازی گذرانده اند. در قیامت نیز نخست می پندارند نظام حاکم بر آن همسان نظام حاکم بر دنیاست و از این رو دروغ می گویند و آرزو می کنند و سرانجام به هوش می آیند؛ ابتدا می گویند: «ما کنا نعمل من سوء؛ ما کار بدی نکردیم.» فرشتگان در پاسخ می گویند: «بلی إن الله علیم بما کنتم تعملون؛ آرى خدا به آنچه مى كرديد داناست.» (نحل/ 28) زمانی هم سوگند یاد می کنند: «و الله ربنا ما کنا مشرکین؛ به خدا ما مشرک نبودیم.» (انعام/ 23) «یوم یبعثهم الله جمیعا فیحلفون له کما یحلفون لکم و یحسبون أنهم علی شیء؛ روزی که خداوند آنان را مبعوث گرداند، چنان که برای شما قسم یاد می کنند برای خدا هم به دروغ سوگند یاد می کنند و می پندارند که برای آنان اثری خواهد داشت.» (مجادله/ 18)
منـابـع
عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 4 صفحه 414- 417
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 23 صفحه 156
محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 14 صفحه 347
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها
بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد
-
گواهی پیامبران در دادگاه الهی
-
گواهان دادگاه الهی (خداوند بزرگ)
-
فرشتگان در دادگاه الهی
-
گواهان دادگاه الهی؛ اعضای بدن
-
گواهان دادگاه الهی (بدن انسان)
-
گواهان دادگاه الهی (گوش و چشم و پوست)
-
گواهان دادگاه الهی (زمین و مکان انجام عمل)
-
گواهان دادگاه الهی؛ گوش و چشم و پوست
-
گواهان دادگاه الهی (افرادی از امت اسلامی)