غزوه تبوک (انفاق کنندگان)
فارسی 5046 نمایش |تبوک کجاست؟
تبوک نام محلی است در نزدیکی شام (میان شام و وادی القری) که دارای نخلستان و آب بود و قلعه ای در آن محل قرار داشت که اکنون خراب شده است، همچنین چشمه ای نیز در آن منطقه وجود داشت که به آن تبوک می گفتند. دور ترین محلی که پیامبر اکرم (ص) در غزوه هایشان به آنجا رفتند، تبوک بوده است. سرزمین شام که در شمال جزیرة العرب بود، در آن زمان از مستعمرات امپراطوری روم به شمار می رفت و فرمانروای آن هم از دست نشاندگان امپراطور روم بود. اصطلاح شامات در آن زمان شامل مناطق وسیعی می شد که اکنون کشورهایی چون سوریه، اردن، فلسطین، و لبنان را در بر می گیرد و قبیله های مهم آن منطقه در آن زمان عبارت بودند از لخم، جذام، غسان و عامله.
رسیدن اخبار شام به مدینه:
ماجرا از این قرار بود که به مدینه خبر رسید که «هرقل» امپراطور روم سپاهیان انبوه جمع کرده، سپاهی مجهز و متشکل از 40 هزار نفر با کلیه سلاحهای جنگی آن زمان و دستمزد یک سال سپاهیان خود را پیشاپیش پرداخته است و قبائل لخم و جذام و عامله و غسان را با خود هماهنگ ساخته و مقدمه لشکر خود را به بلقاء (از شهرهاى قدیمى اطراف دمشق) فرستاده است و برای جنگ با مسلمانان خود را آماده کرده است. این اخبار که توسط برخی تاجران به مدینه می رسید، حکایت از تلاش هرقل در جمع آوری لشکری از قبایل عربی داشت، لشکری که برای جنگ با حجاز آماده می گردید. مقابله مسلمانان با سپاه روم علاوه براین اقدام هرقل، دلیل روشن دیگری هم دارد و آن هم اینکه اگر قرار بود اسلام گسترش بیابد، اولین منطقه مورد نظر برای گسترش اسلام همان شامات و یا حداقل مناطقی از آن بود که در شمال حجاز قرار داشت و پس از فتح مکه لازم بود تا سپاهی عظیم به آن سمت حرکت کرده و حضور قاطع حجاز اسلامی را در شامات به نمایش بگذارد.
جیش العسرة:
هنگامی خبر اقدام هرقل برای آماده کردن سپاه روم به پیامبر رسید که خشکسالی بلاد را فرا گرفته بود و هوا به شدت گرم بود و فصل برداشت خرما بود و همین امر کار بسیج سپاه را با مشکل مواجه می کرد، علاوه براین، دوری راه و نگرانی از سپاه انبوه روم و خاطره تلخ موته، مشکلات را دو چندان کرده بود. چنین خبری برای مسلمانان که در برابر سپاهیان شام، نیروی اندکی داشتند تا اندازه ای نگران کننده بود. آنان می بایست به تناسب، سپاه بزرگی فراهم می آوردند و طبعا چنین اقدامی نمی توانست پنهانی صورت گیرد. رسول خدا (ص) نمایندگانی را به مناطق مختلف و از جمله مکه فرستادند تا مردم را برای این سفر آماده کنند؛ آن حضرت مقصد را بیان کردند و به عنوان یک تکلیف شرعی از مسلمانان خواستند تا در آن شرکت کنند. کمتر اتفاق می افتاد که رسول خدا هدف سفرهاى جنگى خود را قبلا در میان مردم انتشار دهد، جز در این سفر که به واسطه دورى راه و سختى این مسافرت و بزرگی سپاه دشمن، محلى را که مى بایستى به آنجا بروند به اطلاع مردم رساندند تا مردم کاملا خود را آماده کنند و به آنها گوشزد کرد که قصد جنگ با رومیان را دارند. صرف نظر از آنچه مربوط به جنگ با رومیان می شد، غزوه تبوک از جهتی یک آزمایش مهم برای مسلمانان و آشکار کردن منویات باطنی آنان بود. دلیلش هم آن بود که این سفر در فصلی بسیار گرم، در راهی بسیار طولانی و با وجود مشتقات فراوان بود و درست در زمان رسیدن محصولات و وقتی بود که مردم علاقه مند بودند تا زیر سایه درختانشان بنشینند. مشکلات سفر تا به آنجا بود که، آن سپاه را «جیش العسره» نامیدند.
در قرآن کریم هم مطالب مربوط به تبوک و بسیج عمومی از آیه 38 سوره توبه آغاز می شود: «یا أیها الذین آمنوا ما لکم إذا قیل لکم انفروا فی سبیل الله اثاقلتم إلى الأرض أرضیتم بالحیاة الدنیا من الآخرة فما متاع الحیاة الدنیا فی الآخرة إلا قلیل»؛ «اى کسانى که ایمان آورده اید! شما را چه شده است که وقتى به شما گفته مى شود در راه خدا بسیج شوید، به زمین مى چسبید؟ آیا به جاى آخرت به زندگى دنیا راضى شده اید؟ در حالى که زندگى دنیا در برابر آخرت جز اندکى نیست. اگر به جنگ بسیج نشوید، شما را به شکنجه ای دردناک عذاب می کند و قوم دیگری را به جای شما برمی گزیند و به خدا نیز زیانی نمی رسانید که خدا بر هر کاری تواناست... به جنگ بروید، خواه بر شما آسان باشد خواه دشوار، و با مال جان خویش در راه خدا جهاد کنید. اگر بدانید، خیر شما در این است. اگر متاعی دست یافتنی بود یا سفری بود نه چندان دراز، از پی تو می آمدند، ولی اکنون که راه دراز شده است پیمودنش را دشوار می انگارند. و به خدا قسم می خورند که اگر می توانستیم همراه شما بیرون می آمدیم. اینان تن به هلاکت می سپارند. خدا می داند که دروغ می گویند.» این آیات روحیه حاکم بر مسلمانان در این دوره که سالهای آخر حیات پیامبر (ص) است، را نشان می دهد که چگونه عده ای دل به دنیا بسته بودند وحاضر نمی شدند برای جهاد در راه خدا آماده شوند و از دنیا خواهی و راحت طلبی دست بردارند.
بررسی بعضی از انفاق کنندگان تبوک:
پیامبر (ص) مردم را به جنگ و جهاد ترغیب فرمود و مردم هم کمک های زیادى کردند، که در کتب مفصل شرح برخی از آنها ذکر شده است ، ولی آنچه که مورد توجه و نقد می باشد، نقل برخی از کتب است که در آن آمده است: که ابوبکر تمام اموال خود را (که گفته اند چهل هزار درهم بوده) انفاق کرده و پیامبر (ص) از او پرسیدند: آیا چیزى برای خانواده ات باقى گذاشتى؟ گفت: تنها خدا ورسولش را برای آنها گذاشتم. و عمر هم نیمى از مال خود را آورد پیامبر (ص) به او هم فرمودند: آیا چیزى باقى گذاشتى؟ گفت: آرى، نیمى را آورده ام. همچنین گفته اند عثمان بن عفان یک سوم لشکر را مجهز ساخت. اشکالات فراوانی براین نقل ها وارد است که بعضی از آنها را ذکر می کنیم. اولا این که اگر آنها این مقدار انفاق کرده اند، چرا هنگامی که آیه نجوا نازل شد هیچ کدام از آنها حاضر نشدند حتی یک درهم خرج کنند تا بتوانند با رسول خدا نجوا و صحبت نمایند و تنها حضرت علی (ع) به آن آیه عمل کردند؟! دوم چگونه پیامبر پذیرفته اند که ابوبکر هیچ چیز از اموالش باقی نماند در حالی که او نسبت به نفقه عائله اش مسئول است و درست نیست که آنها را بدون نفقه و مال رها نماید. و این سوال ایجاد می شود که آیا خود حضرت رسول (ص) تمامی اموال خود را به این منظور خرج کردند یا چیزی از امواشان را باقی گذاشتند؟ اگر بگوییم که حضرت چیزی باقی گذاشتند در این صورت یعنی ابوبکر از پیامبر خدا (ص) افضل و سخاوتمندتر و مشتاق تر به ثواب بوده است؟!! و اینکه چرا در این مورد به پیامبر خدا اقتدا نکرده و مقداری از اموالش را باقی نگذشته است؟ و اگر بگوییم چیزی از اموال خود را باقی نگذاشتند این سوالات ایجاد میشود که آیا خانواده و عیال ابوبکر حقوقی بر او ندارند؟ یا اینکه این انفاق اساسا کوتاهی در حقوق خانواده و ترک واجب نیست؟ یا آنچه که این انفاق را جایز کرده تزاحم واجبات با یکدیگر و مقدم کردن اهم بوده است؟ که اگر اینگونه باشد در این صورت بر عمر و غیر او از اصحاب هم واجب بوده که تمام اموال خود را بیاورند. علاوه بر این، بعضی گفته اند که اصلا در واقعه تبوک از لحاظ مالی مشکلی وجود نداشته و تمام آن چیزهایی که دلالت بر «عسر و سختی» در واقعه تبوک میکند سختی به جهت راه، خشکسالی و ترس از سپاه روم در میان مسلمانان بوده است. در مورد عثمان هم که گفته اند یک سوم سپاه را او تجهیز کرده، ادله بسیاری وجود دارد که ساختگی و جعلی بودن این مطلب را اثبات می نماید و علامه امینی در کتاب الغدیر این نقل و تناقضات و عدم مستند بودن آن را بررسی و اثبات کرده است. اشکالات متعددی هم علامه سید جعفر مرتضی عاملی بر این مطلب وارد کرده است که برای توضیح مفصل تر آن می توانید به کتاب الصحیح من سیرة النبی الاعظم (جلد 29 فصل دوم) و کتاب الغدیر (ج 9 صفحه 447)، مراجعه نمایید.
منـابـع
مهدوی دامغانی- مغازی واقدی
سید جعفر مرتضی عاملی- الصحیح من سیرة النبی الاعظم (ص)
ابن سعد- الطبقات الکبری
سید علی اکبر قرشی- از هجرت تا رحلت
جعفر شریعتمداری- چکیده تاریخ پیامبر اسلام
سید هاشم رسولی محلاتی- زندگانی محمد (ص)
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها