منطق منکران اعجاز و نقد آن

فارسی 4390 نمایش |

معجزه یعنی حادثه

بعضی از افرادی که‏ منکر معجزه هستند معجزه را طوری تعریف می‏ کنند که از همان تعریف معلوم‏ بشود که یک امر ناشدنی است. معمولا در کتابهای مادیین این جمله پیدا می ‏شود. در کتابهای دکتر ارانی مکرر این تعبیرات هست، معجزه را مرادف با صدفه‏ یعنی تصادف می‏ گیرند، صدفه به این معنا که یک حادثه ‏ای در جهان پیدا شود بدون آنکه علتی داشته باشد یعنی ما حادثی داشته باشیم که آن حادث‏ اساسا علت نداشته باشد. معلوم است که این یک امر محالی است و اگر الهیون صدفه را به این معنا قبول کنند که حادثه‏ ای پیدا شود بدون آنکه هیچ‏ علتی داشته باشد، اولین ضربه بر خودشان وارد است و آن این است که دیگر دلیلی بر وجود خدا ندارند، خدا را به عنوان پدید آورنده اشیاء معتقدند، و معتقدند که هرچه در جهان طبیعت هست بلا استثناء حادث است و هر حادثی‏ و پدیده ‏ای پدید آورنده لازم دارد یا لااقل یکی از راههای‏ استدلال الهیون که از قدیم می‏رفته ‏اند همین راه بوده.
معلوم است که این‏ تعریف که معجزه یعنی یک حادثه‏ ای پیدا شود خود به خود، بدون علت، بدون اینکه یک مبدأ و قوه ‏ای در به وجود آوردن آن دخالت داشته باشد، تعریف مغرضانه است و گذشته از اینکه دلیل الهیون در باب اثبات خدا را از میان می ‏برد، آیت هم برای نبوت هیچ پیامبری نمی‏ شود. اگر یک حادثه‏ خود به خود به وجود آمده و هیچ قوه ‏ای در ایجاد آن دخالت نداشته، این چه‏ ربطی دارد به اینکه دلیل شود که این شخص پیغمبر است؟! یک حادثه‏ ای‏ خود به خود پیدا شده. این که معلوم است که حرف نامربوطی است.

انکار معجزه بر اثر علم زدگی یا تحجر وهابی

استاد علامه طباطبایی مکرر می فرمودند که کتاب "المنار" به طور مرموزی بسیاری از موارد اعجاز سوره بقره را انکار کرده است؛ به عنوان مثال در داستان حضرت ابراهیم (ع) و کشتن پرندگان گفته است که چنین معجزه ای صورت نگرفته، بلکه مانند آن است که پزشک داروساز به شاگردش بگوید: اگر می خواهی فلان دارو ساخته شود. مقداری از عصاره ی فلان گیاه و فلان گیاه دیگر را با یکدیگر مخلوط کن تا فلان دارو به دست آید. ماجرای پرندگان، دستوری بود که خداوند به ابراهیم تعلیم داد ولی ابراهیم (ع) آن را انجام نداد، تا حیات مجدد پیدا کنند. همچنین تفکر وهابیت نمی گذارد افرادی مانند شیخ محمد عبده و شاگردش در مورد معجزات و توسل و تبرک، و مسائل غیبی و خارق العاده درست بیندیشند؛ تا آنجا که می توانند اصرار می ورزند بر اینکه معجزات نقل شده در قرآن کریم، در خارج واقع نشده است.
تا در توان دارند، آیات مربوط به اعجاز را توجیه می کنند به گمان اینکه این توجیهات، روشنفکری و علامت پیشرفت و ترقی است. البته پیشرفت علوم تجربی سهم مهمی در خرافات زدایی و طرد داعیه های مدعیان دروغین دارد، لیکن برای محقق فلسفی یا کلامی مرز فارق بین اعجاز و علوم تجربی کاملا مشخص است چه اینکه معیار جدایی آن از علوم غریبه روشن است و هرگز مدعی خواهان حضور در تماشاگه راز، توان انجام چنین خواسته برخاسته از هوس را ندارد بلکه هماره دست رد بر سینه چنین نامحرمان زده می شود. منکران اعجاز، گاه به بعضی از دلائل عقلی متوسل شده اند بعضی نیز دست به دامن پاره ای از آیات قرآن زده و چنین پنداشته اند که این آیات مساله معجزات انبیاء، مخصوصا پیامبر اسلام (ص) را نفی می کنند، و یا معجزاتی غیر از قرآن را انکار می نماید، عمده ترین آیاتی که به آن تمسک جسته و یا ممکن است تمسک جویند آیات زیر است

معجزات در قرآن

1- در سوره اسراء می خوانیم: «و قالوا لن نومن لک حتی تفجر لنا من الارض بنبوعا* اوتکون لک جنة من نخیل و عنب فتفجر الانهار خلالها تفجیرا او تسقط السماء کما زعمت علینا کسفا او تاتی بالله و الملائکة قبیلا* او یکون لک بیت من زخرف او ترقی فی السماء و لن نومن لرقیک حتی تنزل علینا کتابا نقروه قل سبحان ربی هل کنت الا بشرا رسولا؛ و گفتند ما هرگز به تو ایمان نمی آوریم مگر اینکه چشمه ای از این سرزمین (خشک و سوزان) برای ما خارج سازی یا باغی از نخل و انگور در اختیار تو باشد و نهرها در لا به لای آن جاری سازی یا قطعات (سنگهای) آسمان را آن چنان که می پنداری بر سر ما فرود آری، یا خداوند و فرشتگان را در برابر ما بیاوری یا خانه ای پر نقش و نگار از طلا داشته باشی، یا به آسمان بالا روی، حتی به آسمان رفتنت ایمان نمی آوریم مگر آنکه نامه ای بر ما نازل کنی که آن را بخوانیم! بگو منزه است پروردگارم (از این سخنان بی اساس) مگر من جز بشری فرستاده خدا می باشم؟!» (اسراء/ 90- 93) همان گونه که می بینیم پیامبر اسلام (ص) در برابر هیچ یک از خارق عادات و معجزاتی که این گروه از مشرکان قریش از او خواستند تسلیم نشد و تنها جوابش این بود منزه است پروردگار من، مگر من جز بشری فرستاده خدا هستم؟
2- باز در همان سوره می خوانیم: «و ما منعنا ان نرسل بالایات الا ان کذب بها الاولون؛ ما را از فرستادن آیات و معجزات منع نکرد مگر تکذیب پیشینیان نسبت به آنها.» (اسراء/ 59) این آیه نشان می دهد که به خاطر تکذیب پیشینیان نسبت به آیات الهی، خداوند معجزه ای به پیامبر اسلام نداد!
3- در سوره هود آمده است: «فلعلک تارک بعض ما یوحی الیک و ضائق به صدرک ان یقولوا لو لا انزل علیه کنز او جاء معه ملک انما انت نذیر و الله علی کل شی ء وکیل؛ شاید ابلاغ بعضی از آیات را که به تو وحی می شود به تاخیر بیندازی و سینه ات از این جهت تنگ و ناراحت می شود که می گویند چرا گنجی بر او نازل نشده؟ و یا فرشته ای همراه او نیامده؟ تو فقط بیم دهنده ای و خداوند به هرچیز وکیل و ناظر و نگاهبان است.» (هود/ 12) این آیه نیز شبیه آیه اول است که در برابر تقاضای کافران می فرماید: "انما انت نذیر؛ تو بیم دهنده ای."
4- در سوره رعد نیز آمده است: «و یقول الذین کفروا لولا انزل علیه آیة من ربه، انما انت منذر و لکل قوم هاد؛ کافران می گویند: چرا نشانه و آیتی از پروردگارش بر او نازل نشده، تو تنها بیم دهنده ای، و برای هر گروهی هدایت کننده ای است.» (رعد/ 7) آیا این تعبیر نمی گوید که پیامبر (ص) در برابر خواسته های آنها برای معجزه تسلیم نشد؟
5- در سوره انعام نیز می خوانیم: «و قالوا لولا نزل علیه آیة من ربه قل ان الله قادر علی ان ینزل آیة و لکن اکثر هم لا یعلمون؛ کافران گفتند چرا نشانه و معجزه ای از طرف پروردگارش بر او نازل نمی گردد بگو خداوند قادر است معجزه ای نازل کند، ولی بیشتر آنها نمی دانند.» (انعام/ 37) مفسر بزرگ مرحوم امین الاسلام طبرسی در ذیل این آیه می گوید: «جمعی از کفار بر مسلمین به این آیه اعتراض کرده و گفته اند آیه دلالت بر این دارد که خداوند آیتی بر محمد نازل نکرده است، چرا که اگر نازل کرده بود در پاسخ مشرکان به آن اشاره می کرد.» سپس به پاسخ این ایراد پرداخته که بعدا به آن اشاره خواهد شد. از کلام این محقق معلوم می شود که این گونه وسوسه ها در مورد معجزات از قدیم بوده است و منحصر به عصر و زمان ما نیست. بعضی آیات دیگر نیز در این زمینه ذکر شده که چون استدلال به آنها ضعیف بود از آن صرفنظر شد.

پاسخ

توجه به چند نکته می تواند تفسیر و مفهوم این آیات را روشن سازد و به بهانه ها پایان دهد.
1- روشن است که هیچ یک از این آیات نفی معجزات را به طور مطلق نمی کند، و به فرض که دلالتی بر آنچه استدلال کنندگان به آن می پندارند داشته باشد تنها دلیل بر نفی معجزه از پیامبر اسلام است اضافه بر این مسلما معجزه قرآن را نفی نمی کند چرا که در چندین آیه از قرآن مجید این کتاب آسمانی به عنوان یک معجزه جاویدان معرفی شده و از تمام مخالفان دعوت به معارضه گردیده، و در مقابل آن عاجز مانده اند، چه معجزه ای از این برتر و بالاتر که جن و انس را دعوت به مقابله کند و توانائی نداشته باشند؟ (به آیات 38 یونس و 13 هود و 88 اسراء مراجعه شود.)
بنابراین به فرض صحت تمام این استدلالات، معجزه پیامبر اسلام (ص) منحصر به قرآن مجید می شود این مساله (به فرض صحت) هیچ مشکلی در مساله نبوت پیامبر اسلام (ص) ایجاد نمی کند، همان گونه که هیچ کمکی به مخالفان نبوت نخواهد کرد. آیات قرآن پر است از معجزات و خارق عادات پیامبران پیشین، بنابراین معجزات آنها چیزی نیست که قابل انکار باشد، و در مورد پیامبر اسلام (ص) نیز با صراحت از اعجاز قرآن سخن می گوید، بنابراین چیزی نمی ماند جز نفی معجزات دیگر از پیامبر اسلام (ص) که به فرض صحت تنها یک مساله فرعی و تاریخی خواهد بود و تاثیری در مسائل اعتقادی نخواهد داشت.
2- لحن این آیات نشان می دهد که هدف نفی معجزات حقیقی نبوده، بلکه هدف، نفی معجزات اقتراحی بوده است. توضیح اینکه آنچه وظیفه پیامبران است، اثبات صدق دعوی خود، از طریق معجزات یا طرق دیگر می باشد، بنابراین هرگاه به قدر کافی معجزه نشان دهند دیگر هیچ گونه وظیفه ای در این رابطه ندارند، پیامبر (ص) یک خارق العاده گر نیست که در جائی بنشیند و هر کس از در وارد شود مطابق میل و سلیقه خود پیشنهاد معجزه ای کند، و پس از مشاهده آن اگر مایل بود باز پیشنهاد دیگری مطرح کند، و قوانین و سنن آفرینش را به بازی بگیرد، و بعد از این همه نیز دعوت پیامبر (ص) را بپذیرد یا اگر میلش اقتضا نکرد به بهانه ای شانه خالی کند.
به تعبیر دیگر، او مامور است که معجزات را برای حقجویان و حق طلبان به مقدار اتمام حجت ارائه دهد، ولی هرگز ماموریت ندارد به معجزات اقتراحی یعنی معجزاتی را که بهانه جویان، مطابق هوسهای خود نه برای تحقیق حق، بلکه به خاطر به دست آوردن دستاویزی برای فرار از حقیقت پیشنهاد می کنند پاسخ گوید. نوع پیشنهادهایی که در نخستین آیه، مطرح شده دلیل بسیار روشنی برای این موضوع است، از یکسو می بینیم تقاضای هفت معجزه کردند! در حالی که برای افراد حقجو یک معجزه کافی است. از سوی دیگر معجزاتی طلبیدند که بعضا مایه نابودی آنها بود، مثلا گفتند: «ما ایمان نمی آوریم تا سنگهای آسمانی را آنچنان که می پنداری بر سر ما فرود آری!» "او تسقط السماء کما زعمت علینا کسفا" (اسراء/ 92) واضح است هیچ انسان حق جوئی معجزه ای را که مایه نابودی او شود نمی طلبد، زیرا هدف از معجزه ایمان است نه مرگ و نابودی.
از سوی سوم اموری را می طلبیدند که اصلا محال بود، مثل اینکه پیشنهاد کردند باید خدا و فرشتگان را در برابر ما بیاوری! "او تاتی بالله و الملائکة قبیلا" واضح است که خداوند مکانی ندارد که از آنجا برخیزد و نزد این بهانه جویان آید.
از سوی چهارم بعد از تقاضای معجزه ای که خودشان مطرح کرده بودند با صراحت می گویند: اگر این کار را هم انجام دهی از تو نمی پذیریم تا فلان کار دیگر را انجام دهی! گفتند ما به تو ایمان نمی آوریم تا به آسمان بالا روی، و اگر به آسمان بالا روی باز ایمان نمی آوریم مگر اینکه نامه ای (از سوی خدا) بر ما نازل کنی که آن را بخوانیم! "او ترقی فی السماء و لن نومن لرقیک حتی تنزل علینا کتابا نقروه" (اسراء/ 93) با توجه به آنچه گفته شد به وضوح می فهمیم که هدف آنها چیزی جز معجزات اقتراحی نبوده است، و هیچ پیامبری مامور نیست که در مقابل این گونه درخواستها تسلیم گردد. جالب اینکه در بسیاری از حوادث تاریخی مربوط به عصر ظهور انبیاء مخصوصا پیغمبر اسلام (ص) می خوانیم که کفار بعد از مشاهده معجزات برای فرار از زیر بار مسولیت و عدم تسلیم در مقابل آنها به بهانه «سحر» متوسل می شدند، همان کاری که فرعون و فرعونیان در برابر موسی داشتند که حتی بعد از مشاهده غلبه موسی به تنهائی بر آن همه ساحران ورزیده و ماهر و ایمان ساحران که نشانه روشنی بود بر اعجاز موسی و اتکای آن به نیروی الهی، باز دست از سخن خود برنداشتند و گفتند "او رئیس شما ساحران است" و اینها همه یک توطئه است! «انه لکبیرکم الذی علمکم السحر» (طه/ 71)
لذا در آیه 111 انعام می فرماید: «و لو اننا نزلنا الیهم الملائکة و کلمهم الموتی و حشرنا علیهم کل شی قبلا ما کانوا لیومنوا الا ان یشاء الله؛ اگر ما فرشتگان را بر آنها نازل می کردیم و مردگان با آنها سخن می گفتند و همه چیز را (که می خواستند) نزد آنها جمع می نمودیم باز ایمان نمی آوردند مگر اینکه خداوند بخواهد.» و آنها را به اجبار وادار به ایمان کند و در آیه 25 انعام می فرماید: «و ان یرواکل ایة لایومنوا بها؛ آنها چنان لجوجند که اگر هر نشانه و معجزه ای را ببینند ایمان نمی آورند.» و نیز در آیه 51 عنکبوت در پاسخ تقاضای آنها که معجزات مختلفی را طلب می کردند با صراحت می گوید: «اولم یکفهم انا انزلنا علیک الکتاب یتلی علیهم؛ آیا برای آنها کافی نیست که این کتاب آسمانی را بر تو نازل کردیم که پیوسته بر آنها تلاوت می شود.» مفهوم این سخن آن است که معجزه باید برای اثبات حقانیت دعوت پیامبر (ص) باشد و این کتاب آسمانی قرآن بهترین سند و آیت است، بنابراین جز آنها اصرار برای معجزات پی در پی دارند.
3- مسلما معجزات در واقع کار خدا است و پیامبران هر معجزه ای داشته باشند به اذن و فرمان او است، ولی گاه این تصور برای گروهی از مردم پیدا می شده که پیامبران در زمینه معجزات فعال ما یشاء هستند و هر چه بخواهند انجام می دهند،، این امر زمینه غلو را درباره انبیاء فراهم می ساخته، و ای بسا سبب می شده که مردم آنها را همچون خدا بدانند، به همین دلیل گاه انبیاء و پیامبران الهی تسلیم پیشنهاد معجزات نمی شدند و می گفتند این کار از ناحیه ما نیست، بلکه منوط به اذن و فرمان خدا است و باید ببینیم او چه اراده کرده است.
شاهد این سخن آنکه در آیه 38 رعد می خوانیم: «و ما کان لرسول ان یاتی بآیة الا باذن الله؛ هیچ پیامبری نمی تواند آیت و معجزه ای بیاورد مگر به فرمان خدا.» همین معنی به وضوح در سوره انعام آیه 109 نیز آمده است، می فرماید: «و اقسموا بالله جهد ایمانهم لئن جائتهم آیة لیومنن بها قل انما الایات عند الله و ما یشعرکم انها اذا جائت لا یومنون؛ آنها با نهایت اصرار سوگند به خدا یاد کردند که اگر نشانه یا معجزه ای برای آنها بیاید حتما به آن ایمان می آورند، بگو معجزات از ناحیه خدا است (و در اختیار من نیست به علاوه) شما نمی دانید که آنها پس از آمدن معجزات (باز) ایمان نمی آورند.» این آیه از یک سو لجاجت آنها را در امر تقاضای معجزات روشن می سازد، و از سوی دیگر وابستگی معجزات را به اراده مطلقه پروردگار.
آخرین سخن در این زمینه اینکه قرآن مجید خارق عادات و معجزات فراوانی برای انبیای سلف بیان کرده است، مسلما پیامبر اسلام (ص) هرگز نمی توانسته است این معجزات را در کتاب آسمانیش ذکر کند و از طریق وحی الهی از آنها پرده بردارد بی آنکه خودش چیزی از آنها را ارائه دهد، در حالی که خود را به عنوان خاتم انبیاء و بزرگترین آنها به مردم معرفی می کند، و آئین خویش را آئین جاودانی و برترین آئینها. چگونه مردم قانع می شوند که انبیاء دیگر آن همه معجزات داشتند و پیامبر اسلام (ص) با آن همه مقام و عظمتش معجزه ای همچون آنها نداشته است. این تحلیل نشان می دهد که پیامبر اسلام (ص) غیر از قرآن مجید معجزات چشمگیر دیگری که بی شباهت به معجزات انبیای سلف نبوده داشته است، آیاتی از قرآن نیز گواه بر این موضوع است که به خواست خدا در جای خود خواهد آمد، بنابراین اصرار بر نفی معجزات دیگر از سوی بعضی از ناآگاهان به هیچ وجه صحیح به نظر نمی رسد.

منـابـع

مرتضی مطهری- نبوت- صفحه 100-99

عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 1 صفحه 116

ناصر مكارم شیرازی- پیام قرآن- جلد 7 صفحه 299- 292

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد