چالشهای سهروردی و مشائیان در باب مقولات

فارسی 4935 نمایش |

حکمت مشاء

جمهور حکمای‌ مشائی‌ مقولات‌ را به ده مقوله بالغ‌ دانسته و درباره هر یک‌ از آنها به تفصیل‌ سخن‌ گفته اند. مقولات‌ ده گانه در نظر آنان‌ به ترتیب‌ عبارتند از: 1 -جوهر- 2-کم-‌3 - کیف -4 -وضع‌ 5- -این‌- 6- متی‌ 7- -جده -8-اضافه -9- ان‌ یفعل‌ -10-ان‌ ینفعل‌.
کسانی‌ که مقولات‌ را به ده مقوله بالغ‌ دانسته اند جز دلیل‌ استقرائی‌ سند دیگری‌ در دست‌ ندارند، بنابراین‌ اگر کسی‌ از مقولهای‌ دیگر سخن‌ گوید که از جمله ی‌ مقولات‌ ده گانه نباشد سخن‌ وی‌ بر خلاف‌ مقتضای‌ عقل‌ و برهان‌ نخواهد بود با این‌ همه تا کنون‌ دیده نشده است‌ کسی‌ از حکمای‌ اسلامی‌ به بیش‌ از ده مقوله قائل‌ گشته باشد. لازم‌ به یادآوری‌ است‌ که در میان‌ فیلسوفان‌ مغرب‌ زمین‌ کانت‌ فیلسوف‌ معروف‌ آلمانی‌ مقولات‌ را به دوازده مقوله بالغ‌ دانسته و آنها را قالبهای‌ ذهن‌ انسان‌ به شمار آورده است.

مقولات‌ کانت:
مقولات‌ کانت‌ که در نظر وی‌ چیزی‌ جز قالبهای‌ ذهن‌ نمی‌باشند به ترتیب‌ عبارتند از: 1- وحدت. 2-کثرت. 3- کلیت. 4- ایجاب. 5- سلب. 6- حصر. 7- ذاتیت‌ و عرضیت. 8- علیت‌ و معلولیت. 9- مشارکت‌ یا مقابله. 10- امکان‌ و امتناع. 11- تحقق‌ ایجابی‌ یا سلبی. 12- وجوب‌ و امکان. کانت‌ ارتباط‌ موضوع‌ و محمول‌ یک‌ قضیه را در چهار وجه خلاصه کرده که به ترتیب‌ عبارتند از: 1- کمیت. ‌2- کیفیت. 3-نسبت‌. 4-جهت‌.
کانت‌ بر این‌ عقیده است‌ که هر یک‌ از چهار وجه ارتباط‌ موضوع‌ و محمول‌ در قضیه، سه قسم‌ است‌ و بنابراین‌ دوازده وجه پیدا می‌شود. این‌ فیلسوف‌ می‌گوید این‌ دوازده وجه وجوهی‌ است‌ در قضایا که عقل‌ پیش‌ خود دریافته و از تجربه نگرفته است. پس‌ بر طبق‌ این‌ دوازده وجه دوازده مفهوم‌ ذهنی‌ مطلق‌ به دست‌ می‌آید که معلومات‌ قبلی‌ می‌باشند. یعنی‌ قالبهایی‌ هستند که عقل‌ در هر چه می‌خواهد حکمی‌ بکند و ترکیبی‌ بسازد اول‌ در آن‌ قالبها می‌ریزد. کانت‌ این‌ مفهومهای‌ دوازده گانه را به پیروی‌ از ارسطو قاطیغوریاس‌ یعنی‌ مقولات‌ نامیده است.

مراد ارسطو از قاطیغوریاس‌ ده گانه

ارسطو هم‌ از عنوان‌ کردن‌ مقولات‌ ده گانه می‌خواسته است‌ وجوه مختلف‌ محمولاتی‌ را که بر موضوعات‌ بار می‌شود معلوم‌ نماید جز اینکه ارسطو بیان‌ نکرده است‌ که این‌ مقولات‌ را از چه راه به دست‌ آورده است‌ و نیز در شماره ی‌ مقولات‌ اهتمام‌ نکرده است‌ که همه ی‌ مقولات‌ نخستین‌ و غیر مربوط‌ به امور حسی‌ بوده باشند. ولیکن‌ کانت‌ خواسته است‌ مأخذ تشخیص‌ مقولات‌ را به دست‌ دهد و مقید شده است‌ که آنچه از مقولات‌ تشخیص‌ می‌دهد از منشأ حسی‌ و وجدانی‌ دور بوده و تنها به عقل‌ متکی‌ باشد در عین‌ حال‌ برخی‌ از اهل‌ تحقیق‌ بر کانت‌ خرده گرفته اند که اگر ارسطو آن‌ دقایق‌ را به کار نبرده است‌ خود کانت‌ هم‌ در عوض‌ پر دقیق‌ شده و برای‌ قرینه سازی‌ که از هر یک‌ از وجوه چهارگانه ی‌ قضیه، سه مقوله بیرون‌ آورد مقولات‌ غیر لازمی‌ را نیز در ردیف‌ مقولات‌ اصلی‌ آورده است‌ به طور مثال‌ مقوله ی‌ حصر که مقوله ی‌ ششم‌ به شمار می‌آید یکسره به نظر زائد می‌آید زیرا این‌ مقوله جز همان‌ سلب‌ و ایجاب‌ در امر معدول‌ چیز دیگری‌ نمی‌باشد. باید توجه داشت‌ که در نزد اروپاییان‌ مقولات‌ ارسطو به مقولات‌ وجود اصلاح‌ شده است‌ ولی‌ مقولات‌ کانت، مقولات‌ فهم‌ نام‌ گرفته است. آنچه در نظر کانت‌ مقولات‌ اولیه نامیده می‌شود شامل‌ است‌ آنچه را که معقولات‌ اولیه می‌گفتند و برخی‌ از آنچه آن‌ را معقولات‌ ثانیه می‌نامیدند.

سهروردی‌

همان‌گونه که یادآوری‌ شد تا کنون‌ دیده نشده است‌ کسی‌ از حکمای‌ اسلامی‌ به مقوله ای‌ بیش‌ از مقولات‌ ده گانه قائل‌ گردد ولی‌ در میان‌ این‌ فیلسوفان‌ بسیارند کسانی‌ که شماره ی‌ مقولات‌ را به چهار یا پنج‌ مقوله تقلیل‌ داده اند. فیلسوف‌ متأله شهاب‌الدین‌ سهروردی‌ از جمله کسانی‌ است‌ که به بیش‌ از پنج‌ مقوله قائل‌ نگشته است. مقولاتی‌ که در نظر این‌ فیلسوف‌ معتبر شناخته شده است‌ به ترتیب‌ عبارتند از: 1-مقوله ی‌ جوهر. 2-مقوله ی‌ کم. ‌3-مقوله ی‌ کیف. 4- مقوله ی‌ نسبت. 5- مقوله ی‌ حرکت.

ادله سهروردی
سهروردی‌ کوشیده است‌ نظر خود را راجع‌ به حصر مقولات‌ پنج گانه از طریق‌ برهان‌ به اثبات‌ رساند. زیرا این‌ فیلسوف‌ دلیل‌ استقراء را برای‌ اثبات‌ این‌ مقصود کافی‌ ندانسته و آن‌ را یک‌ نوع‌ تکلف‌ به شمار آورده است. وی‌ به طور کلی‌ از دلیل‌ استقراء در این‌ گونه موارد راضی‌ و خرسند نبوده و در برخی‌ از آثار خود که به زبان‌ شیرین‌ فارسی‌ تحریر یافته است‌ درباره ی‌ آن‌ چنین‌ می‌گوید: «علما چون‌ حکم‌ کنند بر امکان‌ چیزی‌ مر چیزی‌ را یا به وجوب‌ یا به امتناع‌ اعتبار کنند به لزوم‌ آن‌ چیز مر ماهیت‌ را و اعتماد بر استقراء نکنند.» «و استقراء آن‌ باشد که گویند بیشتر را چنان‌ که دیدیم‌ پس‌ باید که چنین‌ باشد و این‌ ضعیف‌ است‌ زیرا که حکم‌ آنچه ندیده باشند برخلاف‌ آن‌ باشد که دیده اند چنان‌ که کسی‌ حکم‌ کند که هر جانوری‌ که در آتش‌ درنگ‌ کند سوزد، زیرا که من‌ بیشتر جانوران‌ را چنان‌ دیدم‌ چون‌ اسب‌ و خر و این‌ درست‌ نیست‌ که از جانورانی‌ که این‌ کس‌ ندیده است‌ سمندر است‌ و او را آتش‌ نمی‌سوزاند.»
سهروردی‌ برای‌ اثبات‌ نظر خود راجع‌ به حصر مقولات‌ در پنج‌ مقوله می‌گوید: «هر چیزی‌ که هستی‌ بر آن‌ حمل‌ می‌شود یا موجودی‌ است‌ که در موضوع‌ واقع‌ می‌شود یا موجودی‌ است‌ که در موضوع‌ واقع‌ نمی‌شود؛ موجودی‌ که در موضوع‌ واقع‌ نمی‌شود به اصطلاح‌ جوهر نامیده می‌شود ولی‌ آنچه همواره در موضع‌ واقع‌ می‌شود یا قارالذات‌ است‌ یا غیر قارالذات. غیر قارالذات‌ چیزی‌ است‌ که به حسب‌ اصطلاح‌ آن‌ را حرکت‌ می‌نامند. ولی‌ آنچه قارالذات‌ است‌ از دو صورت‌ بیرون‌ نمی‌باشد زیرا موجودی‌ که در موضوع‌ باشد و قارالذات‌ نیز به شمار آید یا بدون‌ ارتباط‌ با غیر خود معقول‌ واقع‌ نمی‌شود یا اینکه با صرف‌ نظر از هر چیز دیگر می‌تواند معقول‌ واقع‌ شود چیزی‌ که بدون‌ ارتباط‌ با غیر خود معقول‌ واقع‌ نمی‌شود، به حسب‌ اصطلاح‌ آن‌ را مقوله ی‌ اضافه یا نسبت‌ می‌نامند ولی‌ آنچه با صرف نظر از هر چیز دیگر معقول‌ واقع‌ می‌شود از دو صورت‌ بیرون‌ نخواهد بود زیرا یک‌ چنین‌ موجود یا در حد ذات‌ خود قابل‌ قسمت‌ و نسبت‌ قرار می‌گیرد یا نه اگر در حد ذات‌ خود قسمت پذیر باشد آن‌ را مقوله ی‌ کم‌ می‌نامند ولی‌ اگر در حد ذات‌ خود نه قسمت‌ می‌پذیرد و نه نسبت‌ چیزی‌ جز مقوله ی‌ کیف‌ نخواهد بود.» سهروردی‌ این‌ تقسیم‌ را یک‌ تقسیم‌ عقلی‌ دانسته و در نتیجه آن‌ را برهانی‌ برای‌ اثبات‌ مدعای‌ خود در باب‌ حصر مقولات‌ به شمار آورده است.

اشکال‌ وارده و پاسخ‌ سهروردی

کسانی‌ به این‌ تقسیم‌ اشکال‌ کرده و آن‌ را شامل‌ همه ی‌ اقسام‌ مقولات‌ ندانسته اند این‌ اشخاص‌ اشکال‌ خود را به صورت‌ یک‌ پرسش‌ مطرح‌ کرده و گفته اند شاید برخی‌ از این‌ اقسام‌ به اقسام‌ دیگر نیز قابل‌ تقسیم‌ بوده باشد. سهروردی‌ سخن‌ این‌ اشخاص‌ را مردود دانسته و تقسیم‌ خود را دائر بین‌ نفی‌ و اثبات‌ به شمار آورده است‌ این‌ مسئله نیز مسلم‌ است‌ که اگر یک‌ تقسیم‌ بین‌ نفی‌ و اثبات‌ دائر باشد شق‌ سوم‌ برای‌ آن‌ متصور نبوده و در نتیجه یک‌ تقسیم‌ فراگیر خواهد بود عین‌ عبارت‌ سهروردی‌ در این‌ باب‌ چنین‌ است: «سؤال و ما بدریک‌ لعل‌ احدالأقسام‌ ینقسم‌ ایضا؟ جواب‌ القسمة‌ حاصرة‌ بالنفی‌ و الأثبات‌ و ما ینقسم‌ یقع‌ اقسامه تحته.»
سهروردی‌ بر خلاف‌ عقیده ی‌ جمهور بر این‌ عقیده است‌ که مقولات‌ ده گانه محصول‌ اندیشه ی‌ ارسطو نمی‌باشد. این‌ فیلسوف‌ مسئله ی‌ مقولات‌ ده گانه را به شخصی‌ منسوب‌ دانسته که از پیروان‌ مکتب‌ فیثاغورث است‌ و نام‌ وی‌ نیز ارخوطس‌ می‌باشد. عین‌ عبارت‌ سهروردی‌ چنین‌ است: «سؤال‌ خالفت‌ المعلم‌ الأول‌ ارسطاطالیس‌ و الجمهور؟ جوال‌ اما المقولات‌ فلیست‌ مأخوذة عن‌ المعلم‌ بل‌ عن‌ شخص‌ فیثاغوری‌ یقال‌ له ارخوطس‌ و لیس‌ له برهان‌ علی‌ الحصر فی‌ العشرة‌ و البرهان‌ هو الذی‌ نتبع ...» همان گونه که در این‌ عبارت‌ مشاهده می‌شود سهروردی‌ در یک‌ مسئله ی‌ فلسفی‌ و تاریخی‌ بر خلاف‌ مشهور سخن‌ گفته و آنچه را جمهور حکما به ارسطو منسوب‌ می‌نمایند به ارخوطس‌ منسوب‌ دانسته است‌ این‌ فیلسوف‌ جهت‌ اثبات‌ این‌ سخن‌ هیچ‌گونه سندی‌ ارائه نکرده است.

نظر سهلان‌ ساوی‌ درباره تعداد مقولات
از جمله کسانی‌ که با پیروان‌ ارسطو به مخالفت‌ برخاسته و در مورد مسئله ی‌ مقولات‌ نظریه ی‌ جدید ابراز داشته است‌ صاحب‌ بصائر، عمر ابن‌ سهلان ساوی‌ را باید نام‌ برد. این‌ حکیم‌ اسلامی‌ به بیش‌ از چهار مقوله قائل‌ نمی‌باشد. مقولاتی‌ که وی‌ موجود و معتبر شناخته است‌ همان‌ مقولاتی‌ است‌ که سهروردی‌ نیز آنها را مورد تأیید قرار داده است. تنها تفاوتی‌ که میان‌ عقیده ی‌ وی‌ و عقیده ی‌ سهروردی‌ وجود دارد این‌ است‌ که این‌ حکیم، حرکت‌ را از جمله ی‌ مقولات‌ به شمار نیاورده است. سهروردی‌ عقیده ی‌ عمر ابن‌ سهلان‌ ساوی‌ را راجع‌ به مقولات‌ در کتاب‌ المقاومات‌ خود نقل‌ کرده و آن‌ را به عقیده ی‌ خویش‌ در این‌ باب‌ نزدیک‌ دانسته است.

نوآوری‌ دیگر سهروردی: هیئت‌ به جای‌ «عرض‌»
سهروردی‌ همان گونه که در تعداد مقولات‌ نظریهی‌ مخصوص‌ خویش‌ را ابراز داشته و از مخالفت‌ جمهور نهراسیده است‌ در مورد طرز تعبیر و به کاربردن‌ کلمات‌ نیز از اصطلاح‌ تازه ای‌ در باب‌ اعراض‌ استفاده نموده است. این‌ فیلسوف‌ مسئله ی‌ اعراض‌ را مورد بحث‌ و بررسی‌ قرار داده و با عبارات‌ شیرین‌ فارسی‌ در این‌ باب‌ چنین‌ می‌گوید: «و بدان‌ که تو فرق‌ کنی‌ میان‌ سفیدی‌ در عاج‌ و میان‌ آب‌ در کوزه و بودن‌ مردم‌ در خانه زیرا که بیاض‌ را همگی‌ پراکنده است‌ در عاج، و هیچ‌ جای‌ از سمک‌ عاج‌ نیست‌ الا که بیاض‌ را همگی‌ پراکنده است‌ در عاج، و هیچ‌ جای‌ از سمک‌ عاج‌ نیست‌ الا که بیاض‌ در اوست‌ به خلاف‌ آب‌ در کوزه و مردم‌ در خانه، و هر چه مانند بیاض‌ و سواد است‌ آن‌ را بر سبیل‌ نزدیک‌ کردن‌ اصطلاح‌ «هیئت‌» نام‌ کردیم‌ و آنچه بیاض‌ در او است‌ «محل‌» نام‌ کردیم. و هیئت‌ نقل‌ نکند از محلی‌ به محلی‌ زیرا که چون‌ نقل‌ کند لازم‌ آید که به خویشتن‌ قائم‌ باشد و به خویشتن‌ حرکت‌ کرده باشد و لازم‌ آید که جوهر باشد نه هیئت، و نیز لازم‌ آید که در حالت‌ انتقال‌ سه جهتش‌ لازم‌ آید طول‌ و عرض‌ و عمق، پس‌ جسم‌ باشد و ما گفتیم‌ که هیئت‌ است‌ و این‌ محال‌ است‌.» همانگونه که در این‌ عبارات‌ مشاهده می‌شود سهروردی‌ اصطلاح‌ هیئت‌ را به معنی‌ عرض‌ دانسته و آن‌ را در مقابل‌ جوهر به کار می‌برد.

منـابـع

پایگاه اطلاع رسانی کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت

پایگاه اطلاع رسانی بنیاد حکمت اسلامی صدرا

الواح‌ عمادي‌- مجموعه‌ آثار فارسي‌

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها