برخی از مسائل دوران امام یازدهم علیه السلام
فارسی 3801 نمایش |برای نشان دادن وضعیت روزگار امام حسن عسکری (ع) لازم است قسمتهایی از سرگذشت امام حسن عسکری گفته شود. حاج شیخ عباس قمی، به استناد به متون و مآخذ تاریخ و حدیث در کتاب منتهی الامال می نویسد: «بنی عباس داخل شدند بر صالح بن وصیف، در زمانی که حبس کرده بود حضرت امام حسن عسکری، (ع)؛ را به او گفتند که تنگ بگیر بر او. و گفت چه کنم من با او، همانا سپرده ام او را دست دو نفری که بدترین اشخاص می باشند که من پیدا کرده ام.» از روایات ظاهر می شود که آن حضرت بیشتر اوقات محبوس و ممنوع از معاشرت بوده.
از جمله مسائل روزگار امام حسن عسکری (ع) یکی نیز این بود که از طریق خلافت وقت، اموال و اوقاف شیعه به دست کسانی سپرده می شد که دشمن آل محمد و جریانهای شیعی بودند، تا بدینگونه بنیه مالی نهضت تقویت نشود. چنانکه نوشته اند که «احمد بن عبید الله بن خاقان، از جانب خلفا والی اوقاف و صدقات بود در قم، و او نسبت به اهل بیت رسالت، نهایت مرتبه عدالت را داشت.»
نیز اصحاب امام حسن عسکری، متفرق بودند و امکان تمرکز برای آنان نبود، کسانی چون ابوعلی احمد بن اسحاق اشعری، در قم و ابوسهل اسماعیل نوبختی، در بغداد می زیستند. فشاری و مراقبتی که دستگاه خلافت عباسی، پس از شهادت حضرت رضا (ع) معمول می داشت، چنان دامن گسترده بود که جناح مقابل را به سخت ترین نوع درگیری واداشته بود. این جناح نیز، طبق ایمان به حق و دعوت به اصول عدالت کلی این همه سختی را تحمل می کرد، و لحظه ای از حراست موضع غفلت نمی کرد.
در کتاب منتهی الامال باب سیزدهم و فصل پنجم آمده است فرزند عبیدالله بن خاقان گوید: «روزی برای پدرم (یعنی عبیدالله بن خاقان، وزیر معتمد عباسی) خبر آوردند که ابن الرضا (یعنی حضرت امام حسن عسکری) رنجور شده، پدرم به سرعت تمام نزد خلیفه رفت و خبر را به خلیفه داد. خلیفه پنج نفر از معتمدان و مخصوصان خود، با او همراه کرد. یکی از ایشان نحریر خادم بود که از محرومان خاص خلیفه بود. امر ایشان را که پیوسته ملازم خانه آن حضرت باشند. و بر احوال آن حضرت مطلع گردند. و طبیبی را مقرر کرد که هر بامداد و پسین نزد آن حضرت برود و از احوال او مطلع باشد.
بعد از دو روز برای پدرم خبر آوردند که مرض آن حضرت سخت شده است و ضعف بر او مستولی گرده است. پس بامداد سوار شد، نزد آن حضرت رفت و اطبا را امر کرد که از خدمت آن حضرت دور نشوند و قاضی القضات را طلبید و گفت: دو نفر از علمای مشهور را حاضر گردان که پیوسته نزد آن حضرت باشند. و این کارها را برای آن می کردند که آن زهری که به آن حضرت داده بوند بر مردم معلوم نشود، و نزد مردم، ظاهر سازند که آن حضرت به مرگ خود ا زدنیا رفته، پیوسته ایشان ملازم خانه آن حضرت تا آنکه بعد از گذشتن چند روز از ماه ربیع الاول (سال 260) امام مظلوم (در سن 29 سالگی) از دار فانی به سرای باقی رحلت نمود...
بعد از آن خلیفه متوجه تفحیص و تجسس فرزند حضرت شد، زیرا شنیده بود که فرزند آن جناب بر عالم مستولی خواهد شد، و اهل باطل را منقرض خواهد کرد... تا دو سال تفحص احوال او می کردند.»
منـابـع
محمدرضا حکیمی- امام در عینیت جامعه- صفحه 73- 75
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها