نظرات مختلف پیرامون شهادت امام رضا علیه السلام
فارسی 4377 نمایش |نظر برخی مورخان
حکام بسیار می کوشیدند تا حقایق مربوط به ائمه (ع) بازگفته نشود و یا آنکه به گونه ای نادرستی آنها را به مردم عرضه می کردند و در این باره از کسانی که عنوان «دانشمند» داشتند نیز کمک می گرفتند.
بنابراین، این راست است اگر بگوئیم ابن اثیر، طبری، ابوالفداء، ابن العبری، یافعی و ابن خلکان از آن دسته از دانشمندانی بودند که به حقیقت و تاریخ خیانت کردند و در نگارش وقایع انصاف و بیطرفی لازم را نداشتند. مثلا یکی از موارد لغزش اینان که به وضوح حاکی از تعصب آنان و اطاعت کورکورانه شان از حکام است مطلبی است که درباره نحوه درگذشت امام رضا (ع) نوشته اند. طبق نوشته ایشان امام انگور خورد و آنقدر زیاد خورد که به مرگش منتهی گردید.
ظاهرا ابن خلدون هم که شخصی اموی مشرب بود می خواسته از اینان پیروی کند که در تاریخ خود چنین آورده: «چون مأمون به طوس وارد شد، امام رضا بر اثر انگوری که خورده بود به طور ناگهانی درگذشت.»
به راستی که این حرفها عجیب است. آخر چگونه انسان می تواند چنان پرخوری را درباره یک آدم معمولی بپذیرد تا چه رسد به امامی که همه به دانش، حکمت، زهد و پارسائیش اعتراف داشتند. آیا انسان عاقل هیچ به خود اجازه چنین پنداری می دهد که شخصی عاقل و حکیم همچون امام با پرخوری دست به خودکشی زده باشد؟ آیا کسی در طول زندگی امام به یاد دارد که وی شخصی پرخور و شکم پرست بوده باشد؟ یا برعکس، علم و زهد و تقوا، با صرف نظر از عقل و حکمت، هرگز به انسان اجازه نمی دهد تا بدان حد شکم خود را انباشته از خوردنی کند. اینها تمام ناشی از تعصب مذهبی و پیروی از تمایلات کورکورانه است که به امام چنین نسبتی می دهند وگرنه کجا عقل و وجدان آدمی چنین رویدادی را می تواند تصدق کند!
اکنون ببینیم دیگران درباره درگذشت امام (ع) چه گفته اند.
عده ای دراین باره فقط خود حادثه را گزارش کرده اند ولی هیچگونه ذکری از علت آن ننموده اند و فقط بر سبیل تردید چنین آورده اند: «گفته می شود که او مسموم شد و درگذشت.» (مانند یعقوبی در جلد دوم ص 80 از تاریخش)
نظر دسته سوم و چهارم
عده ای دیگر مسموم شدن امام را پذیرفته اند ولی معتقدند که این جنایت به دست عباسیان صورت گرفت.
سید امیرعلی دارای همین عقیده بود که احمد امین نیز بدان اشاره کرده .برای این نظر سند تاریخی جز آنچه که «اربلی» نقل کرده، وجود ندارد. وی عبارتی مبهم در این باره نوشته: «چون دیدند که خلافت به اولاد علی انتقال علی بن موسی را سم دادند و او در رمضان به طوس درگذشت.»
برخی نیز گفته اند امام به دست مأمون مسموم گردید ولی این به رهنمود و تشویق فضل بود. به نظر ما مأمون هرگز نیازی به تشویق یا راهنمایی برای انجام این کار نداشت، چه خود موقعیت امام را به خوبی احساس می کرد. روشن است که این نظریه برای تبرئه مأمون ابراز شده، چه فضل مدتها پیش از امام به دست مأمون کشته شده بود. از این گذشته، چگونه می توان باور کرد که مأمون این جنایت را تنها خاطر خوشایند فضل انجام داده و خودش هیچگونه تمایلی بدان نداشته است!
نظر پنجم
برخی دیگر گفته اند که امام به مرگ طبیعی درگذشت و هرگز مسمومیتی در کارنبود. برای اثبات این موضوع دلایلی ذکر کرده اند. یکی از این افراد «ابن جوزی» است که پس از نقل قول از دیگران که نوشته اند پس از یک استحمام در برابر امام (ع) بشقابی از انگور که به وسیله سوزن زهرآلود مسموم شده بود، نهادند و او با تناول انگورها مسموم شده بدرود حیات گفت.
ابن جوزی می نویسد که این درست نیست که بگوییم مأمون عامل مسموم کردن وی بوده باشد. چه اگر اینطور بود پس چرا آنهمه در مرگ امام ابراز حزن و اندوه می کرد. این حادثه چنان بر مأمون گران آمد که از شدت اندوه چند روز از خوردن و آشامیدن و هرگونه لذتی چشم پوشیده بود.
البته عبارت ابن جوزی حاکی از آن است که مسموم شدن امام را پذیرفته ولی منکر آنست که مأمون عامل این جنایت بوده باشد.
«اربلی» نیز به پیروی از ابن جوزی همین عقیده را ابراز کرده و همانگونه بر گفته خویش دلیل آورده است.
احمد امین نیز از کسانی است معتقدند کسی غیر مأمون بود که سم را به امام خورانیده، چه او حتی پس از مرگ امام و ورودش به بغداد هنوز جامه سبز می پوشید و به علاوه مأمون با علما درباره برتری حضرت علی (ع) مباحثه می کرد.
دکتر احمد محمد صبحی نیز چنین پنداشته که داستان مسمویت امام رضا (ع) از مطالب ساختگی شیعه است که هرگز بین موقعیت امام در نزد مأمون که از آن همه ارجمندی برخوردار بود با خورانیدن سم به او، تناقضی احساس نمی کنند.
نظر ششم که نظری درست است!
طبق این نظر امام (ع) بدون شک مسموم گردید. کسانی که بر این عقیده اند گروه بزرگی را تشکیل می دهند که این جوزی نیز بدانها اشاره کرده است. شیعیان به طور کلی این نظر را تایید کرده اند مگر مرحوم اربلی در کشف الغمه که خود را هم عقیده با ابن طاوس و شیخ مفید دانسته است. ولی ظاهر امر چنین است که شیخ مفید نیز قایل به مسمومیت امام بوده، چه نوشته است: «آن دو (یعنی مأمون و رضا) با همدیگر انگوری را تناول کردند سپس امام (ع) بیمارشد و مأمون نیز خود را به بیماری زد!!»
یکی از اموری که بهترین دلیل بر شهادت امام (ع) به شمار می رود اتفاق شیعه بر این مطلب است. چه آنان بهتر و عمیقتر به احوال امامان خود می پرداختند و دلیلی هم برای تحریف یا کتمان حقایق در این زمینه نداشتند. از اهل سنت و دیگران نیز گروه بسیاری از دانشمندان و مورخان هستند که منکر مرگ طبیعی امام (ع) بوده و یا لااقل مسمومیت وی را قولی مرحج دانسته اند. مانند این افراد:
ابن حجر در صواعق ص122
ابن صباغ مالکی در فضول المهمه ص250
مسعودی در اثبات الوصیه ص 208، الثنبیه و الاشراف ص203، مروج الذهب /3/ص417
قلقشندی در ماثرالانافه فی معالم الخلافه /1/ص211
قندوزی حنفی در ینابیع الموده ص263و358
جرجی زیدان در تاریخ تمدن اسلامی /2/بخش 4/ص440،و در صفحه آخر از کتاب امین و مأمون
ابوبکر خوارزمی در رساله خود
احمد شلبی در تاریخ اسلامی و تمدن اسلامی /3/ص107
ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبین
ابوزکریا موصلی در تاریخ موصل 171/352
ابن طباطبا در الاداب السطانیه ص218
شبلنجی در نورالابصار ص 176 و 177 چاپ سال 1948
سمعانی در انسابش /6/ص139
در سنن ابن ماجه به نقل تذهیب تهذیب الکمال فی السماء الرجال ص 278
عارف تامر در الامامه فی الاسلام ص125
دکتر کامل مصطفی شیبی در الصله التصوف و التشیع ص 226
و بسیاری دیگر...
منـابـع
جعفر مرتضی حسینی- زندگی سیاسی هشتمین امام- صفحه 205- 208 و 212- 213
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها