روایاتی درباره گریه پیامبر اکرم بر مردگان

فارسی 3578 نمایش |

1- گریه پیامبر (ص) در بیماری سعد بن عباده: در صحیح مسلم از عبدالله بن عمر روایت کند که گفت: سعد بن عباده بیمار شد و رسول خدا (ص) برای عیادت، همراه با عبدالرحمان بن عوف و سعد بن ابی وقاص و عبدالله بن مسعود به دیدار او رفتند. بر بالینش که رسیدند مدهوشش یافتند. پیامبر (ص) فرمود: «آیا جان سپرده است؟» گفتند: «نه، ای رسول خدا!» پیامبر (ص) گریه افتاد. مردم نیز که گریستن رسول خدا (ص) را دیدند به گریه افتادند. فرمود: «آیا نمی شنوید؟ خداوند بر سرشک دیده عذاب نمی کند، و بر اندوه دل نیز، ولی به خاطر این (با اشاره به زبان خود) عذاب می کند یا می بخشاید.»
2- گریه پیامبر (ص) بر پسرش ابراهیم: در صحیح بخاری، صحیح مسلم، سنن ابی داود و سنن ابن ماجه از انس بن مالک روایت کنند که گفت: با رسول خدا (ص) وارد شدیم. ابراهیم در حال جان سپردن بود. چشمان پیامبر اشک ریزان شد، عبدالرحمان بن عوف گفت: «ای رسول خدا! شما هم؟!» فرمود: «پسر عوف! این رحمت است» سپس بر آن افزود و فرمود: (درست می بینی) «دیده گریان است و دل اندوهبار، ولی هرگز چیزی (جز آنچه که پروردگارمان را خشنود کند) بر زبان نیاوریم. ای ابراهیم! به راستی که ما از جدایی تو اندوهگینیم.»
این روایت در سنن ابن ماجه چنین است: انس بن مالک گوید: هنگامی که ابراهیم پسر رسول خدا (ص) جان سپرد، پیامبر (ص) به حاضران فرمود: «او را در کفن هایش نپوشانید تا (برای آخرین بار) دیدارش کنم.» سپس بر بالینش آمده بر روی او خم شد و گریست.
در سنن ترمذی آمده است:
جابربن عبدالله گوید: پیامبر (ص) دست عبدالرحمان بن عوف را گرفت و با وی بر بالین پسرش ابراهیم آمد و او را که در حال جان سپردن بود در برگرفت و بر دامن نهاد و گریستن آغازید. عبدالرحمان بن عوف گفت: «آیا گریه می کنی؟ مگر شما نبودی که از گریه کردن بازمی داشتی؟! »فرمود: «نه، من از فغان و فریاد دو گروه احمق و سفیه گناهکار بازداشتم: آنان که هنگام مصیبت چهره می خراشند و گریبان می درند و ناله های شیطانی سر می دهند.»
3- گریه پیامبر (ص) بر نوه خویش: در صحیح بخاری، صحیح مسلم، سنن ابی داود و سنن نسائی روایت کنند: دختر پیامبر (ص) بر آن حضرت پیام داد: «نزد ما بیا که، پسری از من جانسپار است.» پیامبر برخاست و همراه با سعد بن عباده و مردانی از اصحاب خویش به دیدار آنها آمدند. کودک را در حال نفس زدن و جان دادن نزد آن حضرت آوردند. سرشک دیدگان پیامبر (ص) به جوشش آمد. سعد گفت: «ای رسول خدا! چه می بینیم؟!» فرمود: «این رحمت و عطوفتی است که خداوند در دلهای بندگاهش قرار داده است، و خداوند تنها بندگان رحیم و مهربان خود را مورد رحمت و بخشایش قرار می دهد.»
4- گریه پیامبر (ص) بر عموی خویش حمزه: در طبقات ابن سعد، مغازی واقدی، مسند احمد و دیگر کتب مکتب خلفا روایت کنند:
رسول خدا (ص)، پس از جنگ احد، هنگامی که صدای گریه از خانه های انصار بر کشته هایشان را شنید، دیدگانش اشکبار شد و گریست و فرمود: «ولی حمزه گریه کننده ای ندارد.» سعد بن معاذ که آن را شنید به نزد زنان بنی عبدالاشهل شتافت آنان را (به سوی پیامبر و تسلیت بر او و گریستن بر حمزه) فرا خواند. پیامبر (ص) بر ایشان دعا کرد و آنان را بازگردانید. پس از آن واقعه، هیچ یک از زنان انصار بر مرده ای نگریست مگر آنکه ابتدا بر حمزه گریه کرد و پس از آن بر مرده خویش گریست.
5- گریه پیامبر (ص) بر شهدای جنگ موته: در صحیح بخاری روایت کند:
پیامبر (ص) (چگونه شهید شدن) زید و جعفر و ابن رواحه را، پیش از رسیدن خبر آنان، برای مردم توصیف کرد و فرمود:
«زید پرچم را برگرفت و ضربت خورد و شهید شد! سپس جعفر پرچم را برگرفت. او نیز شهید شد! پس از آن ابن رواحه پرچم گرفت و شهید شد.» پیامبر (ص) در حالی این سخنان را می فرمود که دیدگانش سرشک می ریختند!
6- گریه پیامبر (ص) بر جعفر بن ابی طالب: در استیعاب، اسدالغابه، اصابه تاریخ ابن اثیر و دیگر مکتب خلقا روایتی است که فشرده آن چنین است:
هنگامی که جعفر و اصحاب او به شهادت رسیدند، رسول خدا (ص) به خانه او رفت، فرزندانش را فراخواند و آنان را (در حالی که سرشک دیدگانش فرو می ریخت) بوئید (و نوازش کرد). همسر جعفر اسماء گفت: «پدر و مادرم فدای شما باد، چه چیز شما را می گریاند؟ آیا از جعفر و یاران او چیزی به شما رسیده؟» فرمود: «آری، امروز شهید شدند.» اسماء گفت: «من برخاستم و صیحه زدم و زنان را گرد آوردم، وارد خانه فاطمه که شدم دیدم او می گرید و می گوید: وای عمویم! و رسول خدا (ص) (که چنین دید) فرمود: به راستی که گریه کنندگان، باید بر مثل جعفر بگریند.»
7- گریه پیامبر (ص) بر مزار مادرش آمنه: در صحیح مسلم، مسند احمد سنن ابی داود، نسائی، و ابن ماجه روایت کنند:
ابوهریره گوید: «پیامبر اکرم (ص) قبر مادرش را زیارت کرد و گریست و همه اطرافیان را گریانید.»

 

منـابـع

علامه سیدمرتضی عسگری- بر گستره کتاب و سنت- صفحه 25-28

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها