اثبات فضیلت علی (ع) در ماجرای اعلام سوره برائت
فارسی 5535 نمایش | امیرالمؤمنین (ع) آمد و مکرر در مکرر و در جاهای مختلف این اعلام را به مردم ابلاغ کرد. نوشته اند آنقدر مکرر می گفت که صدای علی (ع) گرفته بود، از بس که در مواقع مختلف، هر جا اجتماعی بود این آیات را می خواند و ابلاغ می کرد تا یک نفر هم باقی نماند که بعد بگوید به من ابلاغ نشد. وقتی که علی (ع) خسته می شد و صدایش می گرفت، صحابه دیگر پیغمبر (ص) می آمدند از او نیابت می کردند و همان آیات را ابلاغ می نمودند. یک اختلافی میان شیعه و سنی در ابلاغ سوره برائت موجود است و آن اینکه اهل تسنن بیشترشان به این شکل تاریخ را نقل می کنند که پس از آنکه وحی خدا به رسول اکرم (ص) رسید که این سوره را یا باید خودت ابلاغ کنی یا کسی از خودت، و پیغمبر، علی (ع) را مأمور ابلاغ سوره برائت کرد، علی به سوی مکه آمد. تا آمد، ابوبکر مضطرب شد، پرسید آیا امیری یا رسول؟ یعنی آیا آمده ای امیرالحاج باشی یا یک کار مخصوص داری؟ فرمود: نه، من یک رسالت مخصوص دارم، فقط برای آن آمده ام. پس ابوبکر از شغل خودش منفصل و معزول نشد، او کار خودش را انجام داد و علی (ع) هم کار خودش را. ولی اقلیتی از اهل تسنن که در "مجمع البیان" نقل شده و همه اهل تشیع می گویند وقتی که علی (ع) آمد، ابوبکر به کلی از شغل خودش منفصل شد و برگشت به مدینه. تعبیر قرآن این است که این سوره را نباید به مردم ابلاغ کند مگر خود تو یا کسی که از تو است. اهل تشیع روی این کلمه "از تو است" تکیه می کنند، می گویند این کلمه "کسی که از تو است": «رجل منک» که در بسیاری از روایات هست، مفهوم خاصی دارد. حالا من نظائرش را بگویم:
درباره حضرت ابراهیم (ص) است که فرمود: «فمن تبعنی فانه منی»؛ پس هر که از من پیروی کرد بی گمان از من است. (ابراهیم/ 36) آنکه گام دنبال گام من بردارد از من است. این معنایش این است که او از من جدایی ندارد. بزرگترین جمله ای که پیغمبر اکرم (ص) درباره سلمان فرموده است و شاید بزرگترین جمله ای که درباره یک صحابی غیر از امیرالمؤمنین فرموده است این جمله است: «سلمان منا اهل البیت»؛ سلمان جزء ما اهل بیت است. این کلمه "جزء ماست" بسیار عالی است، یعنی او از ما جدایی ندارد، بینونتی با ما ندارد. گفت "من کی ام لیلی و لیلی کیست من" من او هستم و او من است. دیگر از این بالاتر تعبیر نیست. تعبیر دیگری که این حدیث را هم شیعه و سنی روایت کرده اند درباره امام حسین (ع) است که پیغمبر فرمود: «حسین منی و انا من حسین»؛ حسین از من است و من از حسینم. یعنی اساسا میان ما جدایی فرض نمی شود و وجود ندارد. آن وقت مفاد این حدیث با آن حدیث معروف دیگری که «علی مع الحق و الحق مع العلی یدور حیث ما دار»؛ یکی می شود. علی با حق است و حق با علی است، دور می زند با او هر جا او دور بزند، یعنی علی (ع) آنجا می رود که حق است و حق آنجا می رود که علی (ع) است. یعنی جدائی میان این دو وجود ندارد. این مفهوم تقریبا همان مفهوم عصمت است. علی از حق جدایی ندارد. مگر پیغمبر (ص) از حق جدائی دارد؟! مگر ممکن است العیاذ بالله پیغمبر (ص) حرفی بزند یا عملی انجام بدهد که حق نباشد. همانطور که پیغمبر (ص) از حق جدا شدنی نیست، تفکیکش فرض و امکان ندارد، تفکیک علی (ع) هم از پیغمبر (ص) امکان ندارد و این دو جدا ناشدنی هستند. این جمله را (که "این سوره را نباید به مردم ابلاغ کند مگر خود تو یا کسی که از توست") نه تنها اهل تشیع روایت کرده اند، اهل تسنن هم به همین شکل روایت کرده اند. اگر اختلافی هست، در رفتن ابوبکر است. اصل فضیلت هم در این جمله است خواه ابوبکر رفته باشد یا نرفته باشد. و حتی اگر ابوبکر رفته باشد به سفر حج، فضیلت علی (ع) بیشتر ثابت می شود، یعنی با اینکه ابوبکر هست اعلام می شود که او صلاحیت ابلاغ این سوره را ندارد و تنها کسی که صلاحیت این چنین ابلاغ را به مردم دارد، به نص وحی الهی کسی است که از پیغمبر (ص) است و میان او و پیغمبر به هیچ وجه جدایی نیست. این است که مسئله ابلاغ سوره برائت به وسیله علی (ع) یکی از فضائل بزرگ امیرالمؤمنین است.
منـابـع
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 3- صفحه 212-210
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها