اعتقاد به ثنویت در خلقت عالم

فارسی 4903 نمایش |

در آیه 15 سوره الرحمن آمده: «و خلق الجان من مارج من نار»؛ «و جن را از تشعشعی از آتش خلق کرد». قرآن کریم موجود دیگری را عرضه می دارد به نام "جن" یا "جان" که در ادبیات فارسی ما این امر منشأ یک سلسله اشتباهات شده و آن این است که ما اغلب کلمه "جن" را به "دیو" ترجمه می کنیم و دیو در فارسی قدیم و در فرهنگ خیلی قدیم ایران معنا و مفهوم دیگری داشته غیر از مفهومی که جن در قرآن دارد. مثل خود کلمه "شیطان" است که گاهی آن را به "اهریمن" ترجمه می کنند، در صورتی که این دو کلمه مساوی یکدیگر نیستند.
از قدیم فکری در دنیا بوده که بیشتر هم در ایران قدیم خود ما بوده است، معتقد به ثنویت در خلقت بودند، یعنی مخلوقات را تقسیم می کردند به مخلوقات خوب و بایستنی یعنی مخلوقاتی که بایست هم خلق می شد و مخلوقات زشت و نبایستنی، مخلوقاتی که نباید خلق می شد. می گفتند: منشأ آن خیرها و خلق شدنی ها یک مبدأ است که او هدفش از خلقت، خیر بوده و آن نبایستنی ها از کانون دیگری پیدا شده که هدف آن کانون خیر رساندن نبوده، شر رساندن بوده است. (این دو مبدأ را "سپنت مئنیو" و "انگرا مئنیو" می نامیدند، از اسم های قدیم ایران) آن گروهی را که جنود آن مبدأ خیر بودند اغلب "ایزدان" ایزد ها می گفتند و آن گروهی را که سپاهیان شر بودند "دیو" -و گاهی "دد"- می گفتند. آن دیو ها دست اندر کار خلقت عالم بودند، منتها خلقت آن چیزهایی که نباید خلق شوند.
فرض کنید فکر می کردند مار و عقرب نباید آفریده شوند، آنها هستند که آمده اند مار و عقرب را آفریده اند برای اینکه قصد سوء در کار عالم داشتند، ولی آن ایزدان قصد خیر داشتند، مثلا باران خلق کردند، نور آفریدند. به همین دلیل دیو و ملک در مقابل هم قرار می گیرند. ملک یعنی موجوداتی که در نظام خلقت قرار گرفته اند و می خواهند کار خیر انجام دهند و دیو یعنی موجوداتی که در نظام خلقت قرار گرفته اند و می خواهند کار شر انجام دهند. ولی در اسلام و قرآن چنین مطلبی مطرح نیست، از نظر اسلام و قرآن هر چه هست وجودش خیر است، یعنی هیچ چیزی در عالم نیست که اصل خلقتش غلط بوده و نمی بایست آفریده شود و لهذا قرآن همه مأمورانی را که در نظام خلقت از طرف پروردگار دخالت دارند "ملک" می نامد، ولی در مقابل به "جن" هم قائل است.
جن در ردیف ملائکه نیست، در ردیف انسان است، یعنی در عالم، جزء مخلوقاتی است که مکلف و موظف اند، مثل انسان، منتها جن مخلوقی است که درجه اش از انسان پایین تر است. گو اینکه از نظر بعضی از قدرتها بر انسان می چربد و توانایی هایی دارد که انسان ندارد ولی از نظر درجه وجودی از انسان پست تر است و حتی آن کارهایی که بعضی از افرادی که سر و کارشان با جن است -البته آن هایی که راست می گویند- انجام می دهند، اینها را اهل معنا نمی پسندند، یعنی سر و کار داشتن انسان با جن، روح انسان را تعالی نمی دهد، تنزل می دهد و تعالی نمی دهد. حال به یک معنای دیگر (که) اساسا آنها خود به خود مسخر باشند، آن مسئله دیگری است. اینجا از خلقت انسان و خلقت جن یاد شده. قرآن می گوید ما انسان را از خاک، گل، این جور چیزها آفریدیم و جن را از شعله ای از آتش آفریدیم: «و خلق الجان من مارج من نار» جنس او آتشین است، این یک جنس است و او جنس دیگری، مبدأ مادی این یک چیز است و مبدأ مادی او چیز دیگری. شیطان هم راجع به آدم اول همین حرف را زد، گفت: «خلقتنی من نار و خلقته من طین»؛ «مرا از آتش آفریدی و او را از گل» (اعراف/12)

منـابـع

مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن جلد 6- صفحه 41-42

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها