متفاوت بودن جن با ملک

فارسی 6602 نمایش |

کلمه جن چه لغتی است؟ خود لغت جن به معنی شیء مستور است، یعنی شیء نامرئی و پوشیده شده و غیر قابل رؤیت. جنین را که جنین می گویند به اعتبار این است که در شکم پنهان است و دیده نمی شود و محسوس نیست. باغ را که عرب «جنت» می گوید به اعتبار کثرت درخت هاست به طوری که این درخت ها فضا را می پوشاند، از آن جهت که درخت زیاد است و فضا را می پوشاند و فضایی که در اینجا وجود دارد دیده نمی شود، عرب به باغ جنت می گوید. به سپر که در جنگ ها به کار برده می شود «جنه» می گویند، چون وسیله ای است که جنگجو خودش را در ورای آن مخفی می کند، آن را وسیله قرار می دهد، در جلو خودش قرار می دهد و خود را در پشت آن مخفی می کند، یعنی وسیله مخفی شدن.
قرآن موجوداتی را ذکر کرده است که از انسان مخفی هستند و آنها را «جن» نامیده است ولی در عین حال این چنین نیست که هر موجود نامرئی و نامحسوسی از نظر قرآن جن نامیده بشود، برای اینکه ملائکه هم نامرئی و نامحسوسند ولی در عین حال قرآن به آنها کلمه جن را اطلاق نمی کند، کلمه «ملک» را اطلاق می کند، خصوصیتش را عرض می کنم.
یک اشتباه
ما در اثر یک اشتباه -که ریشه آن افکاری است که در ایران قبل از اسلام وجود داشته است- معمولا جن و ملک را در ردیف یکدیگر قرار می دهیم، کأنه دو تیپ نزدیک به یکدیگر هستند. در شعر محتشم هم هست: «جن و ملک بر آدمیان نوحه می کنند» یا در تعبیرات دیگر فارسی، شعر ها و غیر آن می گوییم دیو و ملک، یعنی به جای کلمه جن کلمه دیو را می آوریم. این درست نیست، چرا؟ یک فکر و اندیشه ای در ایران قبل از اسلام وجود داشته است که آنها قائل به دو نوع موجوداتی بودند که آن موجود ها در عالم خلقت تأثیر و نوعی کارگزاری داشته اند یعنی تدبیر امور به آنها واگذار بوده است، از این دو نوع را خیر می دانستند یعنی آنها را قدرت های مرموز کارگزار در عالم که کارشان خیر رساندن به عالم است «می دانستند»، گروه دیگر را هم از نظر قدرت و کارگزاری در ردیف آنها می شمردند ولی می گفتند اینها گروهی هستند که طبیعت و طینتشان بد کردن است، طبیعت و طینت آنها این است که شرور را در عالم خلق کنند و بیافرینند. آنگاه مثلا می گفتند باران را آن گروه نیک می آورند، زلزله را آن گروه بد. بعد در آن بالای بالا چه خبر است؟ در برخی دوره ها اصلا معتقد بودند که اساسا مبدأ عالم هم دو تاست، دو مبدأ داریم، دو خدا داریم: یک خدای خیر است و جنودش همان فرشتگانی هستند که خیر می رسانند و یک خدای شر داریم که کارش شر رساندن است و جنود او نوع دیگرند که آنها را اگر فرشته نمی گفتند، دیو می گفتند، دیوان هستند که شر به عالم می رسانند. پس فرشته و دیو هر دو کارگزار عالم بودند با این تفاوت که فرشته به عقیده آنها کارهای خیر عالم را از طرف خدای خیر تدبیر می کرد و دیو کارهای شر عالم را از طرف آن خدایی که در ذاتش شر رساندن است انجام می داد و اگر گروه دیگر معتقد بودند به اینکه خدای اصلی یکی بیشتر نیست ولی می گفتند خدای اصلی دو موجود آفرید: یک موجود خیر و یک موجود شر و آن موجود خیر است که جنودش هم خیرند و موجود شر جنودش شرند، یعنی هر دو مبدأ خیر و شر ریشه اش به یک خدای اصلی می رسد.
بعد که کلمه «ملک» و کلمه «جن» در قرآن آمد، در ترجمه های فارسی ملک را فرشته ترجمه کردند ولی به غلط کلمه دیو را به جای جن گذاشتند بدون توجه به اینکه جنی که در قرآن آمده است با دیوی که در قدیم در ایران باستان بوده است از زمین تا آسمان متفاوت است. جنی که در قرآن آمده موجودی است در ردیف انسان. در قرآن به فرشتگان ملک گفته شده. ملک از ماده ملک به معنی قدرت است، یعنی موجوداتی که مظاهر قدرت پروردگار هستند، موجوداتی که قدرت خداوند عالم در عالم به وسیله آنها بروز و ظهور می کند، آنها واقعا کارشان به إذن الله کارگزاری عالم است، به آنهاست که می شود نسبت داد و گفت ملائکه ای هستند که علم را و وحی را به عالم می رسانند، ملائکه ای هستند که رزق را به عالم می رسانند، ملائکه ای هستند که قبض ارواح می کنند، ملائکه ای هستند که حیات به عالم می رسانند. قبض و بسط عالم به اذن پروردگار در دست آنهاست. آن که متصرف در کار عالم است. باران، سیل و زلزله، سلامت و بیماری، همه علی السویه به اذن پروردگار به وسیله آن موجوداتی انجام می گیرد که نام آنها ملک است و لفظ ملک مفهوم قدرت را می فهماند و اما آن موجودی که قرآن او را «جن» می نامد آیا کاری از قبیل کارهای ملائکه -چه کاری که برای بشر خیر شمرده شود و چه کاری که برای بشر زیان شمرده شود- انجام می دهد؟ مثلا جن در آمدن سیل یا زلزله نقشی دارد؟ ابدا. اصلا در این ردیف ها نیست. در قرآن هیچ جا شما نمی بینید جن و ملک با یکدیگر ردیف شده باشند، جن با انس ردیف می شود نه با ملک، این در ادبیات ماست که جن و ملک، دیو و فرشته در کنار یکدیگر قرار می گیرند، در قرآن هرگز.
شیطان؛ جن یا فرشته
یکی از مسائل، مسئله ابلیس و شیطان است. از ظاهر بعضی از آیات قرآن استنباط می شود که شیطان از ملائکه است و رانده شده است، برای اینکه قرآن می گوید: «و اذا قلنا للملائکه اسجدوا؛ آنگاه به فرشتگان گفتیم برای آدم سجده کنید.» (بقره/34) بعد می گوید: همه سجده کردند الا ابلیس. در آیه دیگر می فرماید: «کان من الجن ففسق عن امر ربه؛ از جنیان بود که از فرمان پروردگارش سر بتافت.» (کهف/ 50) بعضی به استناد آن آیه گفته اند ملکی است رانده شده و بعضی به استناد این آیه گفته اند جن است. آن هایی که گفته اند ملکی است رانده شده، گفته اند چون جن یک کلمه عام است، یعنی از موجوداتی که پوشیده و غیر مرئی هستند، ابلیس هم در اینجا در ردیف ملائکه قرار گرفته است. مقصودم این بود که جن و ملک (ملائکه) به طور کلی هیچ وقت در قرآن ردیف یکدیگر قرار نمی گیرند. تنها مسئله شیطان است که در این مسئله احتمال بیشتر این است که شیطان یک حقیقت سوم است، نه از نوع آن ملائکه است و نه از نوع جنی که قرآن نقل می کند.

منـابـع

مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن جلد 9- صفحه 182-185

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد