حدیث غدیر و تواتر آن
فارسی 4551 نمایش |یکی دیگر از ادله ای که شیعه در باب تنصیص امامت علی (ع) ذکر کرده اند حدیث غدیر است. خواجه نصیر می گوید: «و لحدیث الغدیر المتواتر؛ حدیث غدیری که متواتر است.» "متواتر" اصطلاحی است در علم حدیث، می گویند خبر واحد و خبر متواتر. مقصود از خبر واحد این نیست که ناقل آن یک نفر باشد بلکه یعنی خبری که نقل آن در حدی است که مفید یقین نیست خواه ناقل یک نفر باشد و خواه ده نفر باشند. مثلا شخصی نقل می کند که من فلان خبر را از رادیو شنیدم. شما گمان پیدا می کنید که این سخن راست باشد اما هنوز منتظرید که دیگران چه می گویند. از یک نفر دیگر هم می شنوید، گمانتان قوی تر می شود. بعد می بینید که افراد زیادی همین حرف را می زنند. نمی توانید احتمال بدهید که همه اینها خواسته اند دروغ بگویند. حتی باید تعداد ناقلان در حدی باشد که تبانی بر دروغ هم در آن درست نباشد چون در یک حدی ممکن است افراد بشر تبانی کنند ولی اگر از آن حد بیشتر باشد تبانی امکان ندارد. تواتر یعنی مقدار نقل خبر فوق تبانی باشد. مثلا ممکن است ده نفر با همدیگر تبانی کنند که بگویند ما فلان خبر را از رادیو شنیدیم. تا دویست نفر ممکن است تبانی کنند ولی گاهی قضیه به حدی می رسد که اصلا نمی شود احتمال داد که تبانی باشد. مثلا شما می روید به جنوب تهران می بینید شخصی می گوید رادیو چنین چیزی گفته. بعد می روید شرق تهران می بینید افرادی آن خبر را نقل می کنند. بعد می روید غرب تهران همینطور. نمی توانید احتمال بدهید که همه اینها با یکدیگر تبانی کرده اند. این را می گویند تواتر.
شیعه مدعی است که نقل خبر غدیر در حدی است که ما احتمال تبانی هم در آن نمی توانیم بدهیم و بگوئیم مثل چهل نفر از صحابه پیغمبر تبانی کردند بر یک دروغ، خصوصا که بسیاری از ناقلان این خبر جزء دشمنان علی (ع) بوده یا از طرفداران ایشان شمرده نشده اند. اگر ناقلان فقط از تیپ سلمان و ابوذر و مقداد یعنی همان ها که دور علی می چرخیدند بودند، می شود احتمال داد که اینها علاقه مفرطی به علی (ع) داشتند و با تبانی چنین حرفی زده اند. در حالی که این خبر را کسانی نقل کرده اند که علاقه ای به علی (ع) نشان نداده اند. امثال ملاعلی قوشچی می گویند این خبر واحد است و به حد تواتر نرسیده است، ولی شیعیان می گویند خیر، خبر واحد نیست و متواتر است، این هم کتاب ها.
در حدیث غدیر پیغمبر (ص) فرمود: «الست اولی بکم من انفسکم؟ قالوا بلی؛ آیا من از خود شما بر شما اولویت ندارم؟ گفتند: بلی.» بعد فرمود: «من کنت مولاه فهذه علی مولاه»؛ معلوم است که می خواهد همان اولویت خودش بر نفوس را برای علی (ع) تصویب کند. در اینجا اشاره به آیه قرآن کریم (احزاب/ 6) است که: «النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم؛ پیغمبر چون از جانب خداست، بر جان و مال و بر همه چیز مردم از خود مردم اولویت دارد.» هر کسی اختیار مال و جان و همه چیز خودش را دارد اما پیغمبر در همین اختیار داری ها از خود صاحب اختیارها صاحب اختیارتر است. البته پیغمبر هیچگاه کاری را العیاذ بالله به خاطر نفع خودش انجام نمی دهد. او نماینده جامعه اسلامی از طرف خداست. انسان اختیار مال و جان خودش را دارد برای خودش، پیغمبر این اختیار را بیشتر دارد برای جامعه اسلامی.
منـابـع
مرتضی مطهری- امامت و رهبری- صفحه 104-106
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها