کیفیت پیدایش شیعه در تاریخ اسلام
فارسی 5035 نمایش |آغاز پیدایش شیعه را که براى اولین بار به شیعه علی (ع) (اولین پیشوا از پیشوایان اهل بیت (ع))، معروف شدند همان زمان حیات پیغمبر اکرم (ص) باید دانست و جریان ظهور و پیشرفت دعوت اسلامى در بیست و سه سال زمان بعثت موجبات زیادى در برداشت که طبعا پیدایش چنین جمعیتى را در میان یاران پیغمبر اکرم (ص) ایجاب می کرد.
1 - پیغمبر اکرم در اولین روزهاى بعثت که به نص قرآن مأموریت یافت که خویشان نزدیکتر خود را به دین خود دعوت کند (و انذر عشیرتک الاقربین سوره شعرا، آیه 214) صریحا به ایشان فرمود که هر یک از شما به اجابت من سبقت گیرد وزیر و جانشین و وصى من است. على (ع) پیش از همه مبادرت نموده اسلام را پذیرفت و پیغمبر اکرم ایمان او را پذیرفت و وعده هاى خود را تقبل نمود و عادتا محال است که رهبر نهضتى در اولین روز نهضت و قیام خود یکى از یاران نهضت را به سمت وزیرى و جانشینى به بیگانگان معرفى کند ولى به یاران و دوستان سر تا پا فداکار خود نشناساند یا تنها او را با امتیاز وزیرى و جانشینى بشناسد و بشناساند ولى در تمام دوره زندگى و دعوت خود، او را از وظائف وزیرى معزول و احترام مقام جانشینى او را نادیده گرفته و هیچگونه فرقى میان او و دیگران نگذارد.
2 - پیغمبر اکرم (ص) به موجب چندین روایت مستفیض و متواتر که سنى و شیعه روایت کرده اند تصریح فرموده که على (ع) در قول و فعل خود، از خطا و معصیت مصون است هر سخنى که گوید و هر کارى که کند با دعوت دینى مطابقت کامل دارد و داناترین مردم است به معارف و شرایع اسلام.
3 - على (ع) خدمات گرانبهائى انجام داده و فداکاری هاى شگفت انگیزى کرده بود مانند خوابیدن در بستر پیغمبر اکرم در شب هجرت و فتوحاتى که در جنگهاى بدر و احد و خندق و خیبر بدست وى صورت گرفته بود که اگر پاى وى در یکى از این وقایع در میان نبود اسلام و اسلامیان بدست دشمنان حق ریشه کن شده بودند.
4 - جریان غدیر خم که پیغمبر اکرم (ص) در آنجا على (ع) را به ولایت عامه مردم نصب و معرفى کرده و او را مانند خود متولى قرار داده بود. بدیهى است این چندین امتیازات و فضائل اختصاصى دیگر که مورد اتفاق همگان بود و علاقه مفرطى که پیغمبر اکرم به على (ع) داشت طبعا عده اى از یاران پیغمبر اکرم را که شیفتگان فضیلت و حقیقت بودند بر این وامیداشت که على (ع) را دوست داشته به دورش گرد آیند و از وى پیروى کنند چنانکه عده اى را بر حسد و کینه آن حضرت وا می داشت. گذشته از همه اینها نام شیعه على و شیعه اهل بیت در سخنان پیغمبر اکرم (ص) بسیار دیده می شود.
سبب جدا شدن اقلیت شیعه از اکثریت سنى و بروز اختلاف:
هوا خواهان و پیروان على (ع) نظر به مقام و منزلتى که آن حضرت پیش پیغمبر اکرم (ص) و صحابه و مسلمانان داشت مسلم می داشتند که خلافت و مرجعیت پس از رحلت پیغمبر اکرم از آن على (ع) میباشد و ظواهر اوضاع و احوال نیز جز حوادثى که در روزهاى بیمارى پیغمبر اکرم (ص) به ظهور پیوست نظر آنان را تأیید می کرد. ولى بر خلاف انتظار آنان درست در حالیکه پیغمبر اکرم رحلت فرمود و هنوز جسد مطهرش دفن نشده بود و اهل بیت و عده اى از صحابه سرگرم لوازم سوگوارى و تجهیزاتى بودند که خبر یافتند عده اى دیگر که بعدا اکثریت را بردند با کمال عجله و بی آنکه با اهل بیت و خویشاوندان پیغمبر اکرم و هوادارانشان مشورت کنند و حتى کمترین اطلاعى بدهند از پیش خود در قیافه خیرخواهى براى مسلمانان خلیفه معین نموده اند و على و یارانش را در برابر کارى انجام یافته قرارداده اند. على (ع) و هواداران او مانند عباس و سلمان و ابوذر و مقداد و عمار پس از فراغ از دفن پیغمبر اکرم (ص) و اطلاع از جریان امر در مقام انتقاد برآمده بخلافت انتخابى و کارگردانان آن اعتراض نموده اجتماعاتى نیز کردند ولى پاسخ شنیدند که صلاح مسلمانان در همین بود. این انتقاد و اعتراف بود که اقلیتى را از اکثریت جدا کرد و پیروان على (ع) را به همین نام شیعه على به جامعه شناسانید و دستگاه خلافت نیز به مقتضاى سیاست وقت مراقب بود که اقلیت نامبرده به این نام معروف نشوند و جامعه به دو دسته اقلیت و اکثریت منقسم نگردد بلکه خلافت را اجماعى می شمردند و معترض را متخلف از بیعت و متخلف از جماعت مسلمانان می نامیدند و گاهى با تعبیرات زشت دیگر یاد می کردند. البته شیعه همان روزهاى نخستین محکوم سیاست وقت شده نتوانسته با مجرد اعتراض کارى از پیش ببرد و على (ع) نیز به منظور رعایت مصلحت اسلام و مسلمین و نداشتن نیروى کافى دست به یک قیام خونین نزد ولى جمعیت معترضین از جهت عقیده تسلیم اکثریت نشدند و جانشینى پیغمبر اکرم (ص) و مرجعیت علمى را حق مطلق على (ع) می دانستند و مراجعه علمى و معنوى را تنها به آن حضرت روا می دیدند و بسوى او دعوت می کردند.
پاورقی:
اولین اسمی که در زمان رسول خدا پیدا شد، «شیعه» بود که سلمان و ابوذر و مقداد و عمار با این اسم مشهور شدند (حاضر العالم الاسلامی، ج1، ص 188).
در ذیل این حدیث، علی (ع) می فرماید: «من که از همه کوچکتر بودم عرض کردم: من وزیر تو می شوم، پیغمبر دستش را به گردن من گذاشته فرمود: این شخص برادر و وصی و جانشین من می باشد باید از او اطاعت نمایید، مردم می خندیدند و به ابی طالب می گفتند: تو را امر کرد که از پسرت اطاعت کنی»، (تاریخ طبری، ج2 ص321. تاریخ ابی الفداء، ج1، ص116. البدایة و النهایة، ج3، ص39. غایة المرام، ص320).
ام سلمه می گوید پیغمبر فرمود: «علی همیشه با حق و قرآن است و حق و قرآن نیز همیشه با اوست و تا قیامت از هم جدا نخواهند شد.» (این حدیث با پانزده طریق از عامه و یازده طریق از خاصه نقل شده و ام سلمه و ابن عباس و ابوبکر و عایشه و علی (ع) و ابوسعید خدری و ابولیلی و ابوایوب انصاری از راویان آن هستند. غایة المرام بحرانی، ص539 و 540) پیغمبر فرمود: «خدا علی را رحمت کند که همیشه حق با اوست»، (البدایة و النهایة، ج7، ص36).
پیغمبر فرمود: «حکمت ده قسمت شده، نه جزء آن بهره علی و یک جزء آن در میان تمام مردم قسمت شده است» (البدایة و النهایة، ج7، ص 359).
هنگامی که کفار مکه تصمیم گرفتند محمد (ص) را به قتل رسانند و اطراف خانه اش را محاصره کردند، پیغمبر (ص) تصمیم گرفت به مدینه هجرت کند، به علی فرمود: «آیا تو حاضری شب در بستر من بخوابی تا گمان برند من خوابیده ام و از تعقیب آنان در امان باشم»، علی در آن وضع خطرناک، این پیشنهاد را با آغوش باز پذیرفت.
تورایخ و جوامع حدیث.
«حدیث غدیر» از احادیث مسلمه میان سنی و شیعه می باشد و متجاوز از صد نفر صحابی با سندها و عبارتهای مختلف آن را نقل نموده اند و در کتب عامه و خاصه ضبط شده، برای تفصیل به کتاب غایة المرام، ص79 و عبقات، جلد غدیر و الغدیر مراجعه شود.
تاریخ یعقوبی (ط نجف) ج2، ص137 و 140. تاریخ ابی الفداء ج1، ص156. صحیح بخاری، ج4، ص107. مروج الذهب، ج2، ص437. ابن ابی الحدید، ج1، ص127 و 161.
(9) صحیح مسلم، ج15، ص176. صحیح بخاری، ج4، ص207. مروج الذهب، ج2، ص23 و ج2، ص437. تاریخ ابی الفداء، ج1، ص127 و 181.
جابر می گوید: نزد پیغمبر بودیم که علی از دور نمایان شد، پیغمبر فرمود: «سوگند به کسی که جانم به دست اوست! این شخص و شیعیانش در قیامت رستگار خواهند بود»، ابن عباس می گوید وقتی آیه: «ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریة» نازل شد، پیغمبر به علی فرمود: «مصداق این آیه تو و شیعیانت می باشید که در قیامت خشنود خواهید بود و خدا هم از شما راضی است»، این دو حدیث و چندین حدیث دیگر، در تفسیر الدر المنثور، ج6، ص379 و غایة المرام، ص326 نقل شده است.
محمد (ص) در مرض وفاتش لشکری را به سرداری اسامة بن زید مجهز کرده اصرار داشت که همه در این جنگ شرکت کنند و از مدینه بیرون روند، عده ای از دستور پیغمبر اکرم (ص) تخلف کردند که از آن جمله «ابوبکر و عمر» بودند و این قضیه پیغمبر را بشدت ناراحت کرد (شرح ابن ابی الحدید، ط مصر، ج1، ص53)، پیغمبر اکرم (ص) هنگام وفاتش فرمود: «دوات و قلم حاضر کنید تا نام ای برای شما بنویسم که سبب هدایت شما شده گمراه نشوید»، عمر از این کار مانع شده گفت: مرضش طغیان کرده هذیان می گوید!!! (تاریخ طبری، ج2، ص436. صحیح بخاری، ج3. صحیح مسلم، ج5. البدایة و النهایة، ج5، ص227. ابن ابی الحدید، ج1، ص 133)، همین قضیه در مرض موت خلیفه اول تکرار یافت و خلیفه اول به خلافت عمر وصیت کرد و حتی در اثنای وصیت بیهوش شد، ولی عمر چیزی نگفت و خلیفه اول را به هذیان نسبت نداد در حالی که هنگام نوشتن وصیت، بیهوش شده بود، ولی پیغمبر اکرم (ص) معصوم و مشاعرش بجا بود (روضة الصفا، ج2 ص260).
شرح ابن ابی الحدید، ج1، ص58 و ص123-135. یعقوبی، ج2، ص102. تاریخ طبری، ج2، ص445- 460.
تاریخ یعقوبی، ج2، ص103 - 106. تاریخ ابی الفداء ج1، ص 156 و 166. مروج الذهب، ج2، ص307 و 352. شرح ابن ابی الحدید، ج1، ص17 و 134.
عمرو بن حریث به سعید بن زید گفت: آیا کسی با بیعت ابی بکر مخالفت کرد؟ پاسخ داد: هیچ کس مخالف نبود جز کسانی که مرتد شده بودند یا نزدیک بود مرتد شوند! (تاریخ طبری، ج2، ص447).
در حدیث معروف ثقلین می فرماید: «من در میان شما دو چیز با ارزش را به امانت می گذارم که اگر به آنها متمسک شوید هرگز گمراه نخواهید شد. قرآن و اهل بیتم تا روز قیامت از هم جدا نخواهند شد»، این حدیث با بیشتر از صد طریق از 35 نفر از صحابه پیغمبر اکرم (ص) نقل شده است، رجوع شود به طبقات حدیث ثقلین. غایة المرام، ص211. پیغمبر فرمود: «من شهر علم و علی درب آن می باشد پس هر که طالب علم است از درش وارد شود»، (البدایة و النهایة، ج7، ص 359)
تاریخ یعقوبی، ج2، ص105 - 150 مکررا ذکر شده است.
منـابـع
سید محمد حسین طباطبائی- شیعه در اسلام- صفحه 31-25
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها