علل سقوط انسان در دوزخ از نگاه قرآن
فارسی 2518 نمایش |روش و سنت قرآن این است که همیشه بیشترین تأکید را بر امور تربیتی و نتائج اخلاقی و اجتماعی و انسانی می نهد. ما نیز به پیروی از این روش مثبت به سراغ کسانی می رویم که مستحق دوزخ اند تا از بررسی آیاتی که سخن از دوزخیان می گوید به منطق اسلام در این امر واقف شویم. آیاتی که درباره دوزخیان وارد شده، بسیار زیاد است و ما از هر بخش نموه ای، و از هر قسمت شاهد و مصداقی را بیان می کنیم. ضمنا از تعبیرات مختلف این آیات تفاوت گناهان، و درجات زشتی معاصی نیز روشن می گردد. با این اشاره به قرآن بازمی گردیم، و اصناف گوناگون دوزخیان را با الهام از آیات قرآنی مورد برسی قرار می دهیم.
1- ربا خواری
این کار از اموری است که قرآن صریحا مرتکبان آن را تهدید به عذاب دوزخ کرده، می فرماید: "فمن جائه موعظه من ربه فانتهی فله ما سلف، و امره الی الله، و من عاد فاولئک اصحاب النار هم فیها خالدون" «هرگاه کسی ( از ربا خواران ) اندرز الهی به او رسد و خودداری کند، سودهائی که قبلا ( قبل از نزول حکم تحریم ربا) به دست آورده مال او است، وکار او به خدا واگذار خواهد شد، اما کسانی که بازگردند (ومرتکب این گناه شوند) اهل آتش خواهند بود و همیشه در آن می مانند» (بقره/275). نظیر همین معنی در آیه 130 و 131 سوره آل عمران آمده که رباخواران را تهدید به عذاب آتش می کند. جالب اینکه می گوید: این همان عذاب و آتشی است که در انتظار کافران است! " یا ایها الذین آمنوا لا تاکلوا الربا اضعافا مضاعفه و اتقوا الله لعلکم تفلحون- واتقوا النار التی اعدت للکافرین". وقتی ربا خواران اعلان جنگ با خدا داده اند یا خدا به آنها اعلان جنگ داده که تا سرحد کافران سقوط کنند، و این تعبیری است بسیار تکان دهنده در مورد این معصیت عظیم. از بعضی از روایات استفاده می شود که رباخواری در تمام کتب آسمانی و در تمام شرایع پیامبران خدا حرام بوده است، همانگونه که در فقه الرضا آمده است: "و هو محرم علی لسان کل نبی وفی کل کتاب".
2- کفران نعمتهای الهی
کفران نعمتهای خدا نیز از گناهان بزرگی است که وعده دوزخ درباره آن داده شده، می فرماید: "الم تر الی الذین بدلوا نعمه الله کفرا واحلوا قومهم دار البوار –جهنم یصلونها وبئس القرار" «آیا ندیدی کسانی را که نعمت خدا را تبدیل به کفران کردند، و قوم خود را به دار البوار کشاندند- (دارالبوار همان دوزخ است)، که آنها به آتشش می سوزند و بد قرارگاهی است» (ابراهیم/ 28 و 29). در اینکه منظور از نعمت خدا در این آیه چیست؟ جمعی از مفسران بزرگ به پیروی از بعضی ازروایات که در منابع اسلامی وارد شده این نعمت را به وجود پیغمبراکرم(ص) تفسیر کرده اند. در روایتی از امام صادق (ع) نیز می خوانیم: "نحن والله نعمه الله التی انعم بها علی عباده وبنا یفوز من فاز" «به خدا سوگند ما نعمت الهی هستیم که خدا به بندگانش داده و به وسیله ما رستگاران رستگار می شوند». تعبیر به «نحن » (ما) اشاره به تمام خاندان پیامبر(ص) است و اگر اشاره به معصومین (ع) باشد به طریق اولی شخص پیغمبر (ص) را نیز شامل می شود و با توجه به روایات ثقلین، اهمیت این نعمت روشنتر می گردد. به هرحال وجود پیامبر الهی (ص) و امامان معصوم اهلبیت (ع) گرچه از بزرگترین نعمتهای الهی هستند، ولی مفهوم آیه را محدود نمی توان کرد، و ظاهر این است که همه نعمتهای بزرگ الهی را شامل می شود. مفسران در مورد کفران کنندگان، این نعمت بزرگ گاهی بنی امیه ، یا بنی امیه و بنی مغیره یا عموم کفار عصر پیامبر(ص) را ذکر کرده اند، ولی آن هم از قبیل ذکر مصداق روشن است نه اینکه جنبه انحصاری داشته باشد. به هر بصورت در برابر نعمتهای بزرگ خدا باید شکرگزار بود، و از آنها به نحو احسن بهره گیری کرد، و اگر این شکر مبدل به کفران شود مجازات آن دوزخ است.
3- کم فروشی
قرآن روی عذاب این گناه بزرگ نیز تأکید خاصی دارد و اهمیت فوق العاده ای برای آن قائل است، یک سوره قرآن به نام مطففین (کم فروشان) است، و در آغاز آن سوره می خوانیم: "ویل للمطففین...الا یظن اولئک انهم مبعوثون لیوم عظیم...کلا ان کتاب الفجار لفی سجین" «وای بر کم فروشان....آیا آنها گمان ندارند برانگیخته می شوند در روزی بزرگ؟.....چنین نیست که آنها می پندارند مسلما نامه اعمال فاجران در سجین است» (سوره مطففین آیه 1 و 4 و 5 و 7). بعضی از مفسران (ویل) را به معنی شدت عذاب قیامت، و بعضی به معنی وادی مخصوصی در جهنم دانسته اند. در حدیثی نیز از امام صادق(ع) آمده است که فرمود: «خداوند ویل را درباره هیچکس در قرآن قرار نداده مگر اینکه او را کافر نامیده است می فرماید: "فویل للذین کفروا ....." «ویل برای کافران است». در حدیثی نیز از پیغمبر اکرم(ص) نقل شده که فرمود: «ویل، وادی مخصوصی است در دوزخ که کافران در آن سقوط می کنند». از این تعبیرات استفاده می شود که کم فروشی در سر حد کفر است یا نوعی کفر محسوب می شود. البته «ویل» در لغات معنی گسترده ای دارد و مفهوم آن با شر، غم و اندوه، هلاکت یا عذاب دردناک مساوی است و آنچه در بالا گفته شد می تواند مصداقی از آن باشد. قابل توجه اینکه: الفاظ آیه گرچه مخصوص به کم فروشان و اجناسی که با پیمانه و وزن قابل خرید و فروش است می باشد، ولی بعید نیست روح آیه وسعت بیشتری داشته باشد و تمام کسانی را که در انجام وظائف اجتماعی و اخلاقی خود کم و کسر می گذارند شامل گردد، چرا که هرکس از کار خود کم می گذارد و از انجام وظیفه می دزدد در واقع نوعی کم فروش است، و لذا از «عبدالله بن مسعود» صحابی معروف نقل شده که هرکس از نماز کم بگذارد، درباره او همان جاری می شود که خداوند درباره «مطففین» (کم فروشان) فرموده است.
4- عیبجوئی و غیبت
این دو نیز از گناهان کبیره است، زیرا آبرو و حیثیت افراد با ایمان را بر باد می دهد، همان سرمایه ای که هم وزن خود انسان، و احیانا از آن بالاتر است، و لذا قرآن وعده عذاب دوزخ درباره آن داده و می فرماید: "ویل لکل همزه لمزه – الذی جمع مالا و عدده- یحسب ان ماله اخلده – کلا لینبذن فی الحطمه" «وای بر هر عیبجوی غیبب کننده ای، همان کس که اموالی را جمع آوری و شماره کرده (بی آنکه حلال و حرام آن را حساب کند) گمان می کند اموالش او را جاودانه می سازد، چنین نیست، بزودی در آتشی خرد کننده پرتاب می شود» (همزه /1 تا 4 ). در تفسیر معنی «همزه» و «لمزه» در میان مفسران گفتگو بسیار است، این دو واژه صیغه مبالغه است که از ماده «همز» و «لمز» (بر وزن رمز) گرفته شده، بعضی هر دو را به یک معنی عیبجوئی و غیبت تفسیر کرده اند درحالی که بعضی اولی را به معنی عیبجوئی آشکار و دومی را به معنی عیبجوئی پنهان و با اشاره چشم و ابرو و مانند آن دانسته اند، و بعضی اولی را به معنی غیبت کردن و دومی به معنی عیبجوئی روبرو دانسته اند. به هرحال به نظر می رسد که تمام کسانی که دیگران را به استهزاء می گیرند و با نیش زبان و حرکات چشم و ابرو در پشت سر، درجستجوی عیب افراد یا پرده برداشتن از عیوب پنهائی و آشکار ساختن آنها هستند تا حیثیت اشخاص را برباد دهند مشمول این آیه خواهند بود، و همان گونه که آنها شخصیت دیگران را درهم می شکنند در قیامت آتش دوزخ که «حمطه» (درهم شکننده) است، تمام وجود آنها را درهم می کوبد و می شکند! این افراد در حقیقت شرورترین خلق خدا هستند چنان که در حدیثی از پیامبراکرم(ص) آمده است فرمود: «شما را از شریرترین افرادتان خبر بدهم»؟! عرض کردند آری ای رسول خدا! فرمود: ( المشائون بالنمیمه، المفرقون بین الاحبه ، الباغون للبرئاء المعایب) «آنها که بسیار سخن چینی می کنند و در میان دوستان جدائی می افکنند و در میان افراد پاک و بی گناه عیب جوئی می کنند».
5- اسراف و تبذیرا
اسراف و تبذیر به معنی وسیع کلمه نیز از گناهان بزرگ است که قرآن با اهمیت زیاد از آنها یاد کرده است. در مورد اسراف می فرماید: "و ان المسرفین هم اصحاب النار" «مسرفان اهل آتشند» (مومن/43) گرچه این سخن در سوره مومن از زبان مومن آل فرعون نقل شده، ولی قرآن برآن صحه نهاده است. و در مورد تبذیر می فرماید: "ان المبذرین کانوا اخوان الشیاطین" «تبذیر کنندگان همیشه برادران شیاطین بوده اند» (اسراء /27). روشن است سرنوشت شیاطین و برادرانشان جز گرفتار شدن درکانون قهر و غضب الهی یعنی دوزخ نیست. «اسراف» و «سرف» بر وزن (هدف) به گفته بعضی از ارباب لغت به معنی تجاوز از حد و مرز در هرکاری است، هرچند این واژه بیشتر در مورد تجاز از حد در هزینه ها اطلاق می شود به همین دلیل مشرکان و گناهکارانی که از حد و مرز الهی تجاوز کرده اند در آیات قرآن مسرف شمرده شده اند، و حتی کشتار افراد بی گناه نیز نوعی اسراف تلقی شده است. «تبذی» از ماده «بذر» در اصل پراکنده ساختن است، و معمولا در مواردی که اموال را بدون هدف پراکنده می سازند و به اصطلاح ریخت و پاش می کنند که نتیجه اش اتلاف و تضییع است اطلاق می شود. اگر دقیقا در وضع دنیای امروز و اسراف و تبذیری که برآن حاکم است که نه تنها در مواد غذائی و امکانات مادی بلکه در همه چیز از حد و مرز تجاوز می شود بیندیشیم می بینیم این اسراف و تبذیرها قبل از آنکه جهنم آخرت را موجب گردد جهنم سوزانی در همین دنیا فراهم ساخته است که صغیر و کبیر در آتش آن می سوزند و فریادشان به جائی نمی رسد آنگاه تصدیق خواهیم کرد که مجازات اسراف و تبذیر باید آتش دوزخ باشد.
6- جرم و گناه
در قرآن مجید تعبیرات کلی و جامعی نیز درباره اوصاف دوزخیان دیده می شود از جمله جرم و گناه است، می فرماید: "و نسوق المجرمین الی جهنم وردا" «روز قیامت مجرمان را (همچون شتران تشنه ای که به آبگاه می روند) به سوی جهنم می رانیم» (مریم/86). «مجرم» از ماده «جرم» در اصل به معنی قطع کردن است، لذا در مورد قطع کردن میوه از درختان، یا قطع خود درختان به کار می رود، و از آنجا که گنهکاران خود را با اعمال خویش، از خدا و از نجات و سعادت محروم می سازند این واژه در مورد آنها به کار رفته است. آیا مفهوم آیه این است که هر گناهی الزاما سبب ورود در دوزخ است، یا نظر به مجرمان خاصی دارد؟ ظاهر آیه گرچه اطلاق دارد ولی از آیات دیگر ممکن است استفاده شود که منظور جرمی است که آمیخته با کفر و بی ایمانی باشد، در آیه 74 زخرف می خوانیم: "ان المجرمین فی عذاب جهنم خالدون" «مجرمان در عذاب دوزخ جاودانه می مانند». مسلم است که خلود در دوزخ مخصوص کفار است نه هر گنهکاری، و در آیه 41 مدثر می خوانیم: "یتسائلون عن المجرمین ما سلککم فی سقر" «بهشتیان از مجرمان می پرسند چه چیز سبب شد که شما دوزخی شوید»؟ و آنها در پاسخ گناهی را می شمرند از جمله تکذیب روز قیامت که مساوی با کفر است. نظیر این معنی که سخن از جرم آمیخته با کفر است در آیات متعدد دیگری نیز آمده است این احتمال نیز وجود دارد که مراد از مجرمان در آیه مورد بحث گنهکارانی است که کاملا در گناه فرو رفته اند به گونه ای که نه شایسته شفاعتند، و نه در خور عفو خدا، اینها عموما وارد دوزخ می شوند.
7- تعدی از حدود الهی
این عنوان نیز یکی از عناوین کلیه ای است که در قرآن مجید وعده دوزخ درباره آن داه شده است، می فرماید: "و من یعص الله و رسوله و یتعد حدوده یدخله نارا خالدا فیها و له عذاب مهین" «و آن کس که نافرمانی خدا و پیامبرش را کند، و از حدود الهی تجاوز نماید، او را در آتشی وارد می کند که جاودانه در آن خواهد ماند و برای او مجازات خوار کننده ای است ( نساء /14). منظور از حدود الهی قوانین و احکام و مقررات او است، گرچه ار باب لغت برای واژه «حد» سه معنی متفاوت نقل کرده اند: ولی ظاهرا هر سه معنی به مفهوم «منع» باز می گردد چرا که انتهای چیزی مانع از آمیختن آن به اشیاء دیگر است، همان گونه که حدود خانه و زمین و کشورها، مانع از اشتباه با اراضی و کشورهای دیگر می شود، و از آنجا که در مفهوم «منع» نوعی شدت نهفته شده گاه به معنی شدت نیز آمده است. احکام الهی ازاین رو «حدود الهی» شمرده شده است که برای انسان «مناطق ممنوعه» ای ایجاد می کند که وارد آن نگردد، و مجازاتهای مخصوص شرعی را از این جهت حد گفته اند که در بسیاری از اوقات مانع از تکرار آن می گردد. به هرحال تعبیر به "تلک حدود الله" در چندین مورد از آیات قرآن مجید آمده است که همه آنها بعد از بیان یک رشته از احکام الهی است. در آیه مورد بحث بعد از بیان احکام ارث، و در آیات 229 و 230 بقره و آیه 1 سوره طلاق بعد از بیان قسمتی از احکام طلاق، آمده و در آیه 187 بقره و بعد از بیان ممنوع بودن آمیزش جنسی در اعتکاف، و بعضی احکام روزه، و در آیه 4 مجادله بعد از بیان کفار، ظهار، و از مجموع اینها شامل می شود که حدود الهی مفهوم گسترده ای دارد که همه این گونه احکام را شامل می شود. از طرفی می دانیم که ارتکاب هر گناهی سبب خلود و جاودانگی در دوزخ نخواهد بود، بنابراین ممکن است منظور از آیه فوق کسانی باشند که حدود الهی را به خاطر طغیان و سرکشی و دشمنی و انکار آیات خدا درهم می شکنند، و یا کسانی است که تمام این حدود را نادیده می گیرند و چنان غرق گناهند که سرانجام بی ایمان از دنیا می روند، وگرنه می دانیم گروهی از معصیت کاران مشمول عفو الهی، و گروهی مشمول شفاعت می شوند، و گروه دیگری که گناهان صغیره دارند بخشوده خواهند شد، و همچنین توبه کاران. گروهی از وعیدیه که معتقدند که مرتکبان کبیره، خلود در آتش دوزخ دارند به آیه فوق و امثال آن استدلال کرده اند ولی جواب آن از آنچه در بالا گفتیم روشن شده است.
نتیجه
این گروههای هفت گانه از عمده ترین کسانی هستند که به گفته قرآن مجید راهیان دوزخند. بعضی جاودانه در آن می مانند، و بعضی برای مدتی محدود و معین، و از مجموع این آیات به خوبی روشن می شود که دیدگاههای اسلام در مسائل اجتماعی و حقوقی و انواع انحرافات اخلاقی چیست و برای چه اموری اهمیت فوق العاده قائل است. این گونه آیات، پیامهای تربیتی نیرمندی دارد و همه انسانها را نسبت به عواقب و خطرات این گناهان بزرگ آگاه می سازد، هشدار می دهد، و هدف نهائی همین است.
منـابـع
ناصر مکارم شیرازی- پیام قرآن- جلد 6- صفحه 369 و صفحه 386 تا 395
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها