نگاهی به زمینه سازی های امام هادی و امام حسن عسکری(ع) برای ورود شیعه به عصر غیبت
فارسی 3268 نمایش |مسأله آماده سازی شیعه برای ورود به عصر غیبت و ایجاد ذهنیت لازم برای قبول مسأله غیبت و آمادگی برای دوری از امام معصوم و محرومیت از ارتباط مستقیم با او، امری بود که از عصرپیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم شروع، در عصر هریک از امامان شیعه به طور مستمر ادامه یافت؛ و آنچه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در این باره بیان فرموده بود توسط امامان شیعه علیهم السلام مورد تأکید واقع شد. هریک از امامان به نوبه خود، شیعه را از نزدیک شدن عصر غیبت آگاه می ساختند و از سوی دیگر نسبت به انکار وجود امام علیه السلام و انحراف حاصل از غیبت امام معصوم علیه السلام و انحراف حاصل از غیبت امام معصوم، به شیعیان هشدار می دادند. اما وقتی به عصر امام هادی و امام عسکری علیهما السلام وارد می شویم، برهه ای جدید رخ می نماید که در آن، گام های وسیع تری برای زمینه سازی ورود شیعه به عصر غیبت انجام می گیرد. علاوه بر آنچه این دو امام، همچون سایر ائمه علیهم السلام، در بیان اصل مسأله غیبت انجام دادند، کارهای دیگری نیز به خاطر نزدیکی زمان غیبت، توسط این دو بزرگوار صورت پذیرفت، که در ذیل بدان می پردازیم:
1- تبیین نزدیکی ولادت حضرت مهدی علیه السلام، آغاز غیبت و چگونگی آن
همان گونه که گذشت، اصل مسأله مهدویت و غیبت مهدی علیه السلام، توسط پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و ائمه هدی علیهم السلام روشن شده بود. و لذا دو امام هادی و عسکری علیهم السلام به طور اصولی بر نزدیکی زمان موعود تأکید می کردند و شیعه را از این که به خاطر ندیدن امامشان، در دامان تحیر و ضلالت و ارتداد فرو غلطند باز می داشتند. در روایات متعددی، امام هادی علیه السلام تصریح به این نکته دارد که، «مهدی» فرزند فرزند او است و غیبت او نزدیک است.
«صفربن ابی دلف» می گوید: از امام هادی علیه السلام شنیدم که می فرمود: «همانا امام پس از من، فرزندم «حسن» و پس از او، فرزندش «قائم» است که زمین را پر از قسط و عدل خواهد ساخت، همان گونه که از ظلم و جور پرشده باشد.»
«عبدالعظیم حسنی» می گوید: بر آقایم، امام هادی علیه السلام، وارد شدم؛ زمانی که مرا مشاهده کرد، فرمود: مرحبا بر تو، ای ابوالقاسم! تو از دوستان راستین ما هستی. عرض کردم: ای رسول خدا! من قصد دارم دینم را بر شما عرضه کنم اگر مورد رضایت شما بود بر آن ثابت باشم تا زمانی که خدا را ملاقات کنم. فرمود: بگو، سپس حضرت عبدالعظیم، به بیان عقاید خود از توحید و رسالت و امامت ائمه علیهم السلام تا امام هادی علیه السلام پرداخت. در این هنگام حضرت به او فرمود: و بعد از من، فرزندم «حسن» است، پس چگونه است مردم نسبت به جانشین او؟ عرض کردم: چگونه است ای مولای من؟ فرمود: زیرا شخص او دیده نمی شود و ذکر نام او نیز جایز نیست تا زمانی که خروج کند و زمین را پر از قسط و عدل نماید.
نظیر همین کلام را امام هادی علیه السلام به «ابوهاشم، داودبن قاسم جعفری» به این مضمون فرموده است: جانشین پس از من، فرزندم «حسن» است، پس چگونه است حال شما نسبت به جانشین او؟» هنگامی که راوی سوال می کند: این امر چگونه است؟ می فرماید: زیرا شما شخص او را مشاهده نمی کنید و بردن نامش بر شما جایز نیست. و هنگامی که راوی سوال می کند پس چگونه از او یاد کنیم؟ می فرماید: بگوئید: حجت از آل محمد صلی الله علیه وآله. در مواردی، امام هادی علیه السلام، شیعه را از این امر آگاهی می دهد که، «مهدی» آن کسی است که ولادتش بر دیگران مخفی باشد. این کلام حضرت هشداری است برای شیعیان که مبادا مخفی بودن ولادت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، موجب تردید در دل هایشان گردد.
«اسحاق بن محمد بن ایوب» می گوید: از امام هادی علیه السلام شنیدم که می فرمود: «صاحب این امر، کسی است که مردم درباره اش بگویند: هنوز متولد نشده است.: وقتی امام هادی علیه السلام از دنیا رفت و امر امامت بر دوش امام عسکری علیه السلام قرار گرفت، وظیفه آن بزرگوار در آماده سازی زمینه غیبت به مراتب سنگین تر شد. در عصر آن امام، مهدی علیه السلام به دنیا آمده بود و سال های اندکی تا شروع عصر غیبت مانده بود. بنابراین، وظیفه امام عسکری علیه السلام علاوه بر روشنگری در اصل مسأله مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، و غیبت او، در اثبات وجود مهدی و ولادت او نیز متجلی می شد. از این رو، آن حضرت بر بعضی از خواص شیعه که مورد اعتماد بودند، منت نهاده و آنها را مفتخر به دیدن سیمای نیک فرزندش علیه السلام می نمود، در عین حال که لازم بود ولادت آن حضرت از دیده اغیار مخفی بماند. از جمله کسانی که موفق به این امر شد، صحابی خاص آن امام یعنی« احمد بن اسحاق قمی» بود. او می گوید: بر مولای خود وارد شده و قصد داشتم درباره جانشین او سوال کنم، حضرت آغاز به سخن کرده، فرمود: ای احمد بن اسحاق! خداوند –تبارک و تعالی – هیچ گاه زمین را از «حجت» خود خالی نگذاشته است، حجتی که به وسیله او بلا را از اهل زمین دور، و باران را نازل، و برکات زمین را خارج می سازد. عرض نمودم: ای فرزند رسول خدا ! امام و خلیفه پس از شما کیست؟ حضرت با سرعت برخاسته، داخل خانه شد و سپس در حالی که بر دوش او پسربچه ای سه ساله، با چهره ای همچون ماه در شب بدر، قرار داشت خارج شده، و فرمود: ای احمد بن اسحاق! اگر نبود کرامت تو در نزد خداوند، فرزندم را به تو نشان نمی دادم. او همنام و هم کنیه رسول خدا، و کسی است که زمین را از عدل و داد پر می سازد، در حالی که از ظلم و جور پر شده باشد. ای احمد بن اسحاق! مثل او مثل «خضر علیه السلام» و «ذوالقرنین» است. قسم به خدا، غیبتی خواهد داشت که در آن غیبت، جز کسی که خداوند او را استوار در قبول امامت او قرار داده و او را موفق به دعا برای تعجیل فرجش کرده، نجات نخواهد یافت. «احمد بن اسحاق» عرض کرد: مولای من، آیا علامتی هست که قلبم بدان مطمئن شود؟ به محض پرسش، آن پسر بچه به سخن آمد و به زبان عربی فصیح فرمود: «من بقیة الله در زمین، و انتقام گیرنده از دشمنان خدا هستم، پس ای احمد بن اسحاق! بعد از رویت و مشاهده به دنبال نشانه نگردد. «احمد بن اسحاق» می گوید: من مسرور و شادمان خارج شدم، و فردای آن روز وقتی به محضر امام عسکری علیه السلام رسیدم، عرض نمودم ای فرزند رسول خدا! شادی و سرور من نسبت به منتی که بر من نهادی بسیار است، آن سنت جاری از «خضر» و «ذوالقرنین» در فرزندت چیست؟ فرمود: طول غیبت، ای احمد! به نحوی که بیشتر معتقدان به امامت او، از این عقیده بازگردند و جزکسانی که ایمان راسخ در قلبشان است و مورد تأیید الهی هستند بر این عقیده نمی مانند. ای احمد اسحاق! این امری از امور الهی و سری از اسرار او و غیبی از غیب او است. آنچه گفتم بگیر و کتمان کن و از شاکرین باش تا فردا در «علیین» با ما باشی. در بعضی از موارد، امام عسکری علیه السلام زمان دقیق غیبت را مشخص فرموده است.
«أبوغانم» می گوید: از امام عسکری علیه السلام شنیدم که می فرمود: در سال (260هـ) شیعه من دچار جدایی و افتراق خواهند شد. و در مواردی دیگر، حضرت تصریح به اختلاف شیعه پس از شروع عصر غیبت فرموده است.
«موسی بن جعفر وهب بغدادی» می گوید: شنیدم که امام عسکری علیه السلام می فرمود: «گویا می بینیم که پس از من در مورد جانشینم دچار اختلاف شده اید... بدانید که برای فرزندم غیبتی است که در آن، مردم دچار تردید می شوند مگر آن کسی که خدا او را حفظ نماید. آن حضرت در روایاتی، شیعه را به صبر و انتظار فرج در زمان غیبت فرمان داده است از جمله این موارد، نامه آن حضرت به «ابوالحسن، علی بن الحسین بن بابویه قمی» است که در آن چنین فرموده است: «بر تو باد صبر و انتظار فرج؛ پیامبراکرم صلی الله علیه وآله فرموده است: برترین اعمال امت من «انتظار فرج» است و شیعه ما دائم در حزن و اندوهند تا زمانی که فرزندم – که پیامبر صلی الله علیه وآله بشارت او را داده ظاهر شود و زمین را پر از عدل و داد نماید. پس ای شیخ و معتمد من، ای ابوالحسن علی، صبر کن و همه شیعیانم را به صبر دعوت کن چرا که زمین از آن خداست و آن را به هرکس از بندگانش که بخواهد به ارث خواهد داد و عاقبت از آن پرهیزگاران است.
2- کاهش ارتباط مستقیم با شیعه
از دیگر اقداماتی که دو امام هادی و عسکری علیهما السلام برای آماده سازی زمینه غیبت حضرت مهدی علیه السلام انجام دادند پرده پوشی گام به گام از شیعیان بود. این واقعیت با توجه به کلامی که «مسعودی» در «اثبات الوصیة» آورده است به خوبی روشن می شود. او می گوید: امام هادی علیه السلام از بسیاری از موالیان خود، به جز معدودی از خواص، دوری می گزید، و زمانی که امر امامت به امام حسن عسکری علیه السلام منتهی شد، آن حضرت از پس پرده با خواص و غیر آنان سخن می گفت، مگر در اوقاتی که به قصد خانه سلطان سوار بر مرکب می شد.
گرچه کلام «مسعودی» به خصوص در مورد امام عسکری علیه السلام، خالی از مبالغه نیست، ولی در مجموع، اثبات کننده مدعای ما است. نزدیکی عصر آن دو امام، به عصر غیبت نیز می تواند موید صحت این مدعا باشد؛ چرا که احتجاب و غیبت ناگهانی امام معصوم علیه السلام می توانست وضع دشوار و غیرقابل تحملی را برای شیعه پدید آورد. به هر حال این دو امام بزرگوار، هم به لحاظ آن که در پادگان نظامی «سامرا» تحت کنترل حکام عباسی بودند و هم به لحاظ آن که در عصری نزدیک به عصر غیبت می زیستند، غالبا نسبت به شیعه پنهان بودند، و غالب امور و ارتباط آنان با شیعیان از طریق مکاتبات، توقیعات و وکلا بود و به دلیل همین مکاتبات فراوان بود که به عنوان مثال: «احمد بن اسحاق قمی» از امام عسکری علیه السلام طلب دست خطی می کند تا بدان وسیله، خط حضرت را از غیر آن باز شناسد. و از این رو جماعت شیعیان، دیدن آن حضرت را و ملاقات با او در مسیر رفت و آمد- هفتگی آن بزرگوار به منزل خلیفه-مغتنم شمرده، در راه می نشستند و منتظر آن حضرت می ماندند. از جمله نمونه های این طلب، ملاقات شخصی است که در دل، شبهه «ئنویت» داشته و امام علیه السلام هنگام بازگشت از منزل خلیفه، با انگشت سبابه اشاره می کند که: أ حد أ حد! و شخص دیگری که در مسیر امام علیه السلام به منزل خلیفه نشسته و قصد می کند تا با صدای بلند مردم را به امامت آن حضرت فرا خواند، اما حضرت با اشاره انگشت بر دهان مبارک، او را از این کار باز می دارد!
3- سازماندهی و تقویت سازمان وکالت
یکی دیگر از چاره اندیشی های دو امام هادی و عسکری علیهما السلام برای ورود شیعه به عصر غیبت، تقویت «سازمان وکالت» بود. این سازمان که همان نظام ارتباط امام با شیعیان به وسیله وکلا بود، ریشه در عصر امام صادق علیه السلام داشت، و در طی ده ها سال فعالیت خود، با فراز و نشیب هایی مواجه بود. در عصر امام هادی و عسکری علیهما السلام اقداماتی از سوی آن بزرگواران برای ساماندهی و تقویت این سازمان صورت گرفت. این کار از آنجا انجام شد که شیعه، رفته رفته به عصر غیبت نزدیک تر می شد و در چنین عصری، این نهاد وکالت بود که تنها راه ارتباطی شیعه با امام معصوم علیه السلام بود. از جمله اقدامات امام هادی علیه السلام در جهت تقویت و سامان مند کردن فعالیت های «سازمان وکالت» می توان به سفارش موکد آن حضرت به وکلا برای حفظ نظم در امور و رعایت محدوده و قلمرو حاص خود و عدم دخالت در امور سایر وکلا اشاره کرد. به عنوان نمونه، به نامه امام علیه السلام به دو تن از وکلایش یعنی «ایوب بن نوح» و «ابوعلی بن راشد»، در این زمینه توجه شود. اهتمام آن امام بر تعیین جانشین برای وکیل قبل و عدم بروز گسستگی در کار وکالت نواحی، از دیگر اقدامات بود. امام عسکری علیه السلام نیز با ادامه دادن این گونه اقدامات، راه را برای حرکت سازمان در مسیر خودش هموار نمود. آن جناب نیز همچون پدر بزرگوارش، وکلای ارشدی را برای نواحی مختلف نصب نمود که بر کار سایر وکلا نظارت داشتند. علاوه بر این، «عثمان بن سعید عمری» را به عنوان «وکیل الوکلای» خود معرفی نمود تا همه وکلا به او مراجعه کنند. این امر، از آن جهت حائز اهمیت بود که وی در عصر غیبت، بنا بود سفیر و نائب اول امام عصر علیه السلام باشد. همین طور نامه های آن جناب به بعضی مناطق شیعه نشین مثل «نیشابور»، و تأکید بر اطاعت شیعیان از وکلا و پرداخت وجوه شرعی به آنان، و محوز قرار دادن وکلا در حل و فصل امور را می توان از دیگر اقدامات امام عسکری علیه السلام برای تقویت و سازمان مندی «سازمان وکالت» قلمداد کرد. به عنوان نمونه می توان به نامه مفصل آن جناب به «اسحاق بن اسماعیل نیشابوری» و شیعیان و بزرگواری نیشابوری را اشاره کرد که در آن، ضمن معرفی وکیلی به نام «ابراهیم بن عبده»، از مردم این دیار به خاطر عدم اطاعت و عدم مراجعه نزد وکیل پیشین، گلایه نموده اند.
منـابـع
پورسید آقایی، جباری، عاشوری و حکیم- تاریخ عصر غیبت– از صفحه 164 تا 170
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها