شایعه قتل پیامبر اکرم در جنگ احد

نشر اکاذیب و تبلیغات دروغ در میدان های نبرد، یکی از عوامل مؤثر در تضعیف روحیه ها است و دشمن مشرک از این حربه در اثنای نبرد «احد» استفاده کرد و قتل پیامبر را در میان مسلمین منتشر ساخت و بر اثر آن، گروهی به فکر بازگشت به آیین بت پرستی افتادند که قرآن از آن با جمله ی «انقلبتم علی اعقابکم؛ آیا اگر او بمیرد یا کشته شود از عقیده خود برمى ‏گردید.» (آل عمران/ 144) تعبیر می آورد و گروهی راه مدینه را در پیش گرفتند و گروه سوم گفتند که اگر پیامبر کشته شد خدای پیامبر زنده است و وظیفه ی اسلامی در جای خود باقی است.
رسول خدا (ص) همراه تعداد اندک باقیمانده یارانش در کوه احد موضع گرفتند. شـایـعـه قـتل پیامبر (ص) همه جا پیچیده بود. آن حضرت به کسانى که وى را مى دیدند، اجازه تـکـذیب شایعه را نداد، شاید به این منظور که دشمن دست از تعقیب مسلمانان بردارد. ابوسفیان در پـاى کـوه آمد و پرسید: «آیا پیامبر (ص) زنده است؟» حضرتش به منظور خرد کردن روحیه او دسـتـور داد کـه بـگـویـنـد: «زنـده اسـت.»
ابـوسـفـیـان فـریـاد زد: «اعـل هـبـل؛ زنـده بـاد هـبـل.» و مـسـلمـانـان بـه دسـتـور پـیـامـبـر (ص)، پـاسـخ دادنـد «الله اعلى و اجـل؛ خـداونـد برتر و شکوهمندتر است.»
ابوسفیان گفت: «امروز به جاى روز بدر؛ روزگار نوبتى است و جنگ پیروزى و شکست دارد.» ابوسفیان پاسخ شنید: «کشته هاى ما در بهشتند و کشته هـاى شـمـا در دوزخ.» وى گـفـت: «مـا عزى داریم و شما ندارید.» پاسخ شنید: «خداوند مولاى ماست و شـمـا مـولایـى نـداریـد.»
آن گـاه فـرمـانـده سـپـاه کـفـر فـریـاد زد: «وعـده مـا و شـمـا سال دیگر در بدر.»
رسول خدا (ص) فرمود: «بگویید مانعى ندارد.» ابوسفیان که این صلابت را دید، راهش را گرفت و رفت.
با استفاده از حوادث جنگ احد آیات قرآن حقیقت دیگرى را به مسلمانان مى آموزد و آن اینکه اسلام آئین فرد پرستى نیست و به فرض که پیامبر در این میدان شربت شهادت مى نوشید وظیفه مسلمانان بدون تردید ادامه مبارزه بود، زیرا با مرگ یا شهادت پیامبر، اسلام پایان نمى یابد بلکه آئین حقى است که تا ابد جاویدان خواهد ماند. مسئله فرد پرستى یکى از بزرگترین خطراتى است که مبارزات هدفى را تهدید مى کند، وابستگى به شخص معین اگر چه پیامبر خاتم باشد مفهومش پایان یافتن کوشش و تلاش براى پیشرفت، به هنگام از دست رفتن آن شخص است و این وابستگى یکى از نشانه هاى بارز عدم رشد اجتماعى است.
مبارزه پیامبر (ص) با فرد پرستى یکى دیگر از نشانه هاى حقانیت و عظمت او است زیرا اگر او به خاطر شخص خویش قیام کرده بود لازم بود این فکر را در مردم تقویت کند که همه چیز به وجود او بستگى دارد و اگر او از میان برود همه چیز پایان خواهد یافت، ولى رهبران راستین همانند پیغمبر اکرم (ص) هیچگاه مردم را به چنین افکارى تشویق نمى کنند، بلکه به شدت با آن مبارزه مى کنند، و به آنها مى گویند: هدف ما، از خود ما بالاتر است و هرگز با نابودى ما نابود نخواهد شد و لذا قرآن با صراحت در آیه فوق مى گوید: «و ما محمد إلا رسول قد خلت من قبله الرسل أ فإن مات أو قتل انقلبتم على أعقابکم و من ینقلب على عقبیه فلن یضر الله شیئا و سیجزی الله الشاکرین؛ و محمد (ص) نیست جز فرستاده اى که پیش از او هم پیامبران گذشتند. آیا اگر او بمیرد یا کشته شود عقبگرد مى کنید؟ و هر که عقبگرد کند، هرگز به خدا زیانى نمى رساند، و خدا سپاسگزاران را پاداش خواهد داد.» (آل عمران/ 144)
چون در آیه مورد بحث "انقلاب بر اعقاب" را جزاى شرطى قرار داده که عبارت است از مرگ و یا کشته شدن رسول خدا (ص)، این معنا را مى فهماند که منظور از برگشت، برگشتن از دین است، نه برگشتن از کار جنگ، چون هیچ ارتباطى میان فرار از جنگ با مرگ و یا قتل رسول خدا (ص) نیست، و تنها رابطه و نسبتى که تصور دارد بین مرگ آن جناب و برگشتن از ایمان به کفر است، و دلیل بر اینکه مراد این است، جمله:
«و طائفة قد أهمتهم أنفسهم یظنون بالله غیر الحق ظن الجاهلیة؛ گروهى از شما را فرا گرفت و گروهى [تنها] در فکر جان خود بودند و در باره خدا گمانهاى ناروا همچون گمانهاى [دوران] جاهلیت مى‏بردند.» (آل عمران/ 154) مى باشد که در آیات بعد قرار دارد و بیانگر حال همین اشخاص است که اگر رسول خدا (ص) از دنیا برود از دین خدا برمى گردند، چون غیر از حفظ منافع دنیایى خود هیچ همى ندارند، اگر بدین خدا هم مى گروند براى تأمین همین منافع است، در نتیجه مادام که از پستان دین مى دوشند دین دارند، و از آن دم مى زنند، همین که منافعى برایشان نداشت، و بلکه به منافع دنیاییشان لطمه زد از آن بر مى گردند، و آنها که در جنگ احد با شنیدن قتل رسول خدا (ص) برگشتند، (از دین برگشتند نه از جنگ)، علاوه بر اینکه نظیر آن فرارى که در احد از این طایفه سر زد، در غیر احد از قبیل جنگ حنین و خیبر و غیر آن دو نیز سر زد، و خداى تعالى در آن دو جریان چنین خطابى به آنها نکرد، و از فرار و پشت کردنشان به جنگ، چنین تعبیرى نکرد و نفرمود: شما در خیبر و حنین "انقلبتم على أعقابکم" بلکه تنها فرمود «و در روز حنین وقتى از کثرت جمعیت خود مغرور شدید، همین باعث شد که کارى از پیش نبرید، و زمین با همه فراخ و وسعتش بر شما تنگ شود و در آخر فرار کنید.» (توبه/ 25)
پس حق این است که مراد از "انقلاب على الاعقاب"، برگشتن به کفر سابق است، نه فرار از جنگ. در نتیجه حاصل معناى آیه با در نظر گرفتن سیاق عتاب و توبیخش این مى شود: که محمد (ص) سمتى جز رسالت از ناحیه خدا ندارد (مانند سایر رسولان که وظیفه شان تنها رساندن رسالت پروردگارشان است) نه مالک امر خودش است، و نه امور عالم، امر عالم تنها و تنها به دست خدا است، دین هم دین خدا است و با بقاى خدا باقى است، پس این چه معنا دارد که شما مسلمانان ایمان خود را وابسته بزنده بودن آن جناب کنید، به طورى که اگر آن جناب به مرگ و یا به قتل از دنیا برود قیام بدین خدا را رها کنید، و به قهقرا و عقب برگردید، و هدایت خود را از دست داده و دچار گمراهى و غوایت شوید؟
این سیاق قوى ترین شاهد است بر اینکه سپاه اسلام در روز احد بعد از گرم شدن تنور جنگ، ظن قوى پیدا کردند به اینکه رسول خدا (ص) کشته شده، و به همین جهت متفرق شده و پشت به قتال کردند، و بنابراین روایت و تاریخ ذیل (به طورى که ابن هشام آن را در سیره خود آورده) تایید مى شود. وى چنین آورده که انس بن نضر (عموى انس بن مالک) به عمر بن خطاب و طلحة بن عبیدالله و جمعى از مهاجرین و انصار برخورد، که دست از جنگ کشیده بودند، پرسید: «چرا ایستاده اید؟» گفتند: «رسول خدا (ص) کشته شد.» پرسید: «پس بعد از حیات رسول خدا (ص) زندگى را مى خواهید چه کنید جا دارد شما هم در همان راهى که رسول خدا (ص) در آن راه کشته شد بمیرید.» آن گاه رو کرد به دشمن، و آن قدر شمشیر زد تا کشته شد.
نیز در تفسیر قمى آمده که رسول خدا (ص) در روز احد که به آن گرفتارى دچار شد، یکى از لشکریانش به هر کس که بر مى خورد، مى گفت: «رسول خدا (ص) کشته شد به فکر نجات خود باش.» و بعد از آنکه به مدینه برگشتند، خداى تعالى این آیه را نازل کرد: «و ما محمد إلا رسول قد خلت من قبله الرسل أفإن مات أو قتل انقلبتم على أعقابکم و من ینقلب على عقبیه فلن یضر الله شیئا؛ و محمد جز فرستاده ‏اى كه پيش از او [هم] پيامبرانى [آمده و] گذشتند نيست آيا اگر او بميرد يا كشته شود از عقيده خود برمى‏ گرديد (که منظورش برگشتن به کفر بود) و هر كس از عقيده خود بازگردد هرگز هيچ زيانى به خدا نمى‏ رساند.» (آل عمران/ 144)
در الدرالمنثور است که ابن جریر و ابن ابى حاتم از ربیع روایت آورده که درباره این آیه گفته است: «مربوط به روز احد است، که مسلمین دچار آن کشته ها و زخمى ها شدند، در آن گیر و دار از یکدیگر سراغ رسول خدا (ص) را گرفتند، این یکى به آن دیگرى گفت: محمد کشته شد، بعضى هم اضافه مى کردند که اگر او پیغمبر بود کشته نمى شد، ولى بعضى از بلند پایگان از اصحاب رسول خدا گفتند: شما باید در راهى که پیامبرتان قتال کرد قتال کنید، تا خداى تعالى یا فتح را نصیبتان کند، و یا به آن جناب ملحق شوید و براى ما نقل کرده اند که مردى از مهاجرین به مردى از انصار بر خورد که در خون خود مى غلطید، به او گفت: اى فلانى هیچ مى دانى که محمد کشته شد؟ او در پاسخش گفت اگر محمد کشته شد وظیفه رسالت خود را انجام داد، شما هم باید در دفاع از دینتان قتال کنید و در این باره بود که خداى تعالى آیه زیر را نازل کرد که: "و ما محمد إلا رسول قد خلت من قبله الرسل أ فإن مات أو قتل انقلبتم على أعقابکم" یعنى آیا مرتد مى شوید، و بعد از ایمان به کفر بر مى گردید؟»
در همان کتاب است که ابن جریر از سدى روایت کرده که گفت: «در روز احد این شایعه در بین مسلمانان منتشر گردید که رسول خدا (ص) کشته شد، یکى از آن عده که (در پشت صخره کوه پنهان شده بودند) گفت: اى کاش کسى را می داشتیم و نزد عبدالله بن ابى مى فرستادیم و او از ابى سفیان براى ما امان مى گرفت، آن گاه فریاد زد: هان اى مردم مهاجر، معطل چه هستید؟ محمد کشته شد! به سوى قوم مکى خود (یعنى لشکر ابى سفیان) برگردید، وگرنه مى آیند و شما را مى کشند، انس بن نضر فریاد زد: اى مردم، اگر محمد (ص) کشته شد پروردگار محمد زنده است، پس در همان راهى که رسول خدا (ص) قتال کرد شما هم قتال کنید... و سپس ادامه داد: خدایا من از آنچه این مردم مى گویند نزد تو عذر مى خواهم و از پیشنهادى که مى کنند بیزارى مى جویم، آن گاه شمشیرش را محکم به دست گرفت و حمله کرد تا کشته شد، و خداى تعالى آیه: "و ما محمد إلا رسول..." را در این باره نازل فرمود.»


 


Sources :

  1. جعفر سبحانی- منشور جاوید- جلد 6 صفحه 387

  2. پژوهشکده تحقيقات اسلامي سپاه- ارزیابی سیاسی و نظامی جنگهای پیامبر

  3. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏3 صفحه 116

  4. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏4 صفحه 56 و 105

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/110076