دلایل تأثیر تمدن اسلامی در پرورش عقلانیت بشر

به صحنه آمدن عقلانیت بشرى که به گونه بسیار شفاف و انباشته در علم و تکنولوژى نوین جلوه و نمود دارد تا جایى که این دو کارآمدترین بخش در عصر اطلاعات و ارتباطات هستند. و از آن جهت که علم و تکنولوژى کم و بیش تمامى پهنه زندگى را پوشش مى دهند و اثر شگرف بر کارها و زوایاى گوناگون حیات انسان گذارده و کارکردهاى اجتماعى خدماتى و ساختارى بس بزرگ را به ارمغان آورده که پاره اى از آنها قلمرو کاربرد دین را در میدانهاى مدیریتى اجتماعى اقتصادى فنی… به ظاهر محدود نمایانده است و از سوى دیگر ورود و بایستگى حضور علم نوین و تکنولوژى علم محور (تکنولوژى اطلاعاتى تکنولوژى زیستى با بیوتکنولوژى تکنولوژى فضایى و هسته ای…) براى پویایى و کارآمدى تمدن اسلامى گریزناپذیر و حیاتى است. از این روى احترام و اعتماد به عقلانیت بشرى شناخت و بازشناسى قلمرو کارکرد اسلام و همین طور علم و تکنولوژى راز کارآمدى تمدن اسلامى در عصر ارتباطات- اطلاعات است. تمدن اسلامى گنجایش گسترده و آمادگى هماهنگ شدن با هر محیط و شرایط را براى بارورى و بالندگى عقلانیت بشرى دارد. براى این مهم و مدعى دو دلیل مى توان اقامه کرد.
اول: تجربه موفق تاریخى تمدن اسلامى در پرورش و اعتماد به عقلانیت بشرى: بر همگان روشن است که تمدن اسلامى تا قرن پنجم و حتى ششم میلادى طلیعه دار و چشمه جوشان عقلانیت انسانى بوده است. و نوآورى که در قلمرو عقلانیت بشرى در تمدن اسلامى صورت گرفته بود آن را به تمدن پویا مولد و اصیل دگر کرد که پیامد قهرى آن توسعه عقلانیت بشرى بود. از باب مثال تفاوت میان جبر هندى با جبر اسلامى در روش حل معادلات درجه دوم و تفسیر و تعبیر علامت مضاعف آشکار مى شود. حل این مسأله در نزد هندیان تحلیلى است و در نزد مسلمانان هندسى. از طرف دیگر باید توجه داشت که این حل هندسى بسیار زیبا و عرضه کردن آن یکى از افتخارات دانشمندان مسلمان است
یا باید از جراح مخترع مسلمان اندلسى به نام ابوالقاسم متولد 1013م. یاد کرد که درباره اش گفته اند: «او به محصلینى که جراحى مى آموختند سه نوع دوختن: (اومشلونگن نات) (کورشنرنات) و (اخترنات) را براى دوختن شکم یاد مى داد. او نوع دیگرى هم که دو سوزن را به یک نخ مى کنند و همچنین دوختن با نخى که از روده گربه مى سازند براى دوختن محل جراحى را یاد مى داد. او اولین کسى است که براى دوختن محل جراحى و به طور کلى جراحى آن بخش از بدن که زیرناف قرار دارد توصیه مى کند که لگن خاصره و پاها را قدرى بالاتر از سطح سینه قرار دهند. این نوع قرار دادن در بین جراحان اروپا به نام شخص (ترندلن بورگ) معروفیت دارد. چیزى که مغرب زمین بدون واسطه از کاشف اسلامیش آموخته… و سرانجام در اوایل قرن بیستم نامى هم به آن داده است. نام جراح بزرگوار آلمانى فریدریش ترندلن بورگ (1924 ـ 1844) ولى کسى به آن دانشمند اسلامى که استحقاق این نام را داشت نیندیشید.»
آنچه در این نوشتار پیداست و دنبال مى گردد تکیه برگذشته نیست; بلکه روشن گرى چگونگى و کارکرد تمدن اسلامى در عصر کنونى و آینده است. ذکر تجربه تاریخى به عنوان یک دلیل نه بیان افتخارهاى گذشته بلکه وقوع و تکرارپذیرى تجربه یاد شده در عصر نوین است. به ویژه این که عقلانیت بشرى بیش تر در قالب علم و تکنولوژى درحال و آینده نقش اساسى در هر تمدنى خواهد داشت.
دوم. منطق متن و بنیاد تمدن اسلامى (قرآن. رفتار پیشوایان دین): منظور در دلیل دوم این است که عقلانیت بشرى با ویژگیهایى که در عصر ارتباطات و اطلاعات یابیده چه جایگاه در زبان دین پیدا مى کند. سازوارى تمدن اسلامى با عقلانیت بشرى به چند صورت زیر بیان پذیر است:
1. مبدأ و پشتوانه حرکت در تمدن اسلامى دانش و آگاه شدن است. چنانکه همه مى دانیم این تمدن از (اقرأ) و (علم) یعنى از (آگاهى و خواندن) (شناخت و معرفت) شروع مى شود: «اقرأ باسم ربک الذى خلق؛ بخوان به نام پروردگارت که آفرید.» (علق/ 1) «اقرأ وربک الاکرم* الذى علم بالقلم* علم الانسان ما لم یعلم؛ انسان را از خون بسته اى آفرید. بخوان که پروردگارت از همه کریم تر است، همان که به وسیله قلم آموخت. به انسان آنچه را نمى دانست یاد داد.» (علق/ 3- 5) و روشى که براى تولد به حقیقت پیوستن و پایندگى این تمدن گزینش و استفاده مى گردد به طور کامل با عقلانیت سازگار است. چون که ابتداء از اصول که بنیاد جهان بینى و انسان شناسى اسلامى را مى سازند آغاز مى کند و کم کم و با توجه به گنجاییها و گسترش زاویه ها و جایگاه هاى معرفتى ارزشى اخلاقى غریزى رفتاری… فرد و جامعه انسانى پیامش را ابلاغ مى کند.
«و قرآنا فرقناه لتقرأه على الناس على مکث و نزلناه تنزیلا؛ و قرآن را پراکنده [آیه آیه سوره سوره] آوردیم تا بر مردمان با درنگ بخوانى و آن را فرو فرستادیم فرستادنى [به سزا].» (اسرى/ 106) و مسائل اجتماعى حقوقى حکومتی را یکى پس از دیگرى روشن مى کند و شرح مى دهد و تمام بدنه این روش را بر خورد منطقى آرام و آزادانه مى سازند و از زور و اجبار کار گرفته نشده است. «فلذلک فادع واستقم کما امرت… و امرت لاعدل بینکم الله ربنا وربکم لنا اعمالنا و لکم اعمالکم لاحجة بیننا و بینکم الله یجمع بیننا والیه المصیر؛ پس به آن دین و آن شریعت مردم را بخوان و بر آنچه فرمان یافتى پایدارى کن و [بگو] مأمورم که میان شما به داد داورى کنم. خداى یگانه پروردگار ما و شماست. دین و کردار ما ما را و دین و کردار شما شماراست. میان ما و شما گفتگویى نیست. خداوند فردا همه ما را با هم بیامرزد و بازگشت همه به سوى اوست.» (شورى/ 15)
نیز مى فرماید: «لا اکراه فى الدین قد تبین الرشد من الغى؛ در دین اجبارى نیست چرا که راه از بیراهه آشکار شده است.» (بقره/ 256) در تمدن اسلامى که برآمده از قرآن است هیچ گاه زور و قدرت براى وارد ساختن دیگران در درون این حوزه تمدنى به کار نیفتاده است. علامه طباطبایى نیز این نکته را بیان کرده است: «اسلام صرفا در مقابل معاندین و دشمنان اسلحه را به کار مى برده آن هم براى این که شر آنها را دفع کند نه براى این که آنان را داخل در حوزه اسلامى بنماید.» و خدا مى فرماید: «و قاتلوهم حتى لاتکون فتنة؛ و با آنها بجنگید تا دیگر فتنه اى نباشد.» (بقره/ 193)
از سوى دیگر پیام این تمدن از آن (انسانیت) است نه قومیت زبان نژاد اشرافى گرى و… از این روى مى فرماید: «ما ارسلناک الا رحمة للعالمین؛ و ما تو را جز رحمتى براى جهانیان نفرستادیم.» (انبیا/ 107) «قل یا اهل الکتاب تعالوا الى کلمة سواء بیننا وبینکم ان لانعبد الا الله ولانشرک به شیئا ولایتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله؛ بگو اى اهل کتاب! بیایید بر سر سخنى که میان ما و شما مشترک است بایستیم که جز خدا را نپرستیم و کسى را با او شریک نکنیم و هیچ کس از ما دیگرى را به جاى خداوند صاحب اختیار نگیرد.» (آل عمران/ 64)
عصر اطلاعات ـ ارتباطات برآمده و تکیه زده بر دانش و آگاهى است; روشى که در این عصر خوشایند کارا و موافق هویت واقعى و کارکردى آن و به دور از زور و همسو و همگام با منطق و آزادى است. هر چند انکار نمى توان کرد پاره اى از جامعه ها که زایش چنین عصرى در آن جا بوده بر خلاف هویت واقعى این عصر از روش زور اجبار و دیکتاتورى استفاده مى کنند; در مثل در فرانسه مانع فراگیرى دانش از سوى دانش آموزان با حجاب اسلامى مى شود. آمریکا از رفتار ضد انسانى اسرائیل با مسلمانان آشکارا حمایت مى کند و …. پیام و ارزشهایى که در این عصر کاربرد دارد و مى باید تولید بشوند ویژه انسانیت خواهد بود در غیر آن این عصر عمرى نخواهد داشت. بنابراین تمدن اسلامى از حیث مبنا روش و محتواى پیام از پویاترین و کارآمدترین تمدن در عصر اطلاعات ـ ارتباطات است به شرط آن که همان مبانى روش و پیام همان گونه در قرآن آمده و در رفتار پیامبر اسلام تجلى و عینیت داشت دوباره به کار افتد.
2. احترام و اعتماد به عقلانیت بشرى از دیگر واقعیتهاى این عصر است و خوشبختانه در تمدن اسلامى به این دو امر توجه ویژه شده است.احترام به عقلانیت در تمدن اسلامى سبب شده است که معادله تساوى میان دانش و غیر آن (جهل) فرو ریزد و از کار بیفتد که ناگزیر این به هم خوردگى موقف حقوقى مدیریتى اجتماعى و انسانى هر کدام را متفاوت مى نماید. از این روى قرآن ابتدا نفى تساوى مى کند: «هل یستوى الذین یعلمون والذین لایعلمون؛ بگو آیا کسانى که مى دانند و کسانى که نمى دانند یکسانند؟ تنها خردمندان متذکر مى شوند.» (زمر/ 9) و سپس توزیع مسؤولیت را بر حسب شایستگى و معیار رشد بیان مى کند: «یرفع الله الذین آمنوا منکم والذین اوتوا العلم درجات والله بما تعملون خبیر؛ خدا کسانى از شما را که ایمان آورده و کسانى را که دانش داده شده اند رتبه ها بالا برد، و خدا به آنچه مى کنید آگاه است.» (مجادله/ 11) در اسلام شوق انگیزى و برانگیختگى جدى نسبت به تفکر و تعقل شده و حوزه هاى گوناگون: طبیعت انسان هستى و گیتى تاریخ و رفتار بشری… براى آن معین گردیده است. لازمه این دو مقدمه یا گزاره این است که:
1. عقلانیت بشرى به معناى فراگیر آن در بردارنده عقلانیت علمى تکنیکى فلسفى دینی… مى گردد به جریان بیفتد وگونه اى از خرد جمعى پرورش بیابد; زیرا گوناگونى حوزه تفکر و خردورزى مى طلبد تا ساز و کار عقلانیت یکسان نباشد و به هر مسأله و موضوعى و یا به مسأله و جریان واحد از زوایاى گوناگون با روش ویژه نگریسته شود.
2. شوق انگیزى و برانگیختگى براى خردورزى در حوزه هاى مختلف در صورتى معنى و نتیجه مى دهد که به دستاوردهاى عقل بشرى اعتماد شود که خود مستلزم به کار بستن آنهاست و در غیر آن این برانگیختگى و پافشارى بیهوده خواهد بود: «اتأمرون الناس بالبر و تنسون انفسکم وانتم تتلون الکتاب افلا تعقلون؛ مردم را به نیکى امر مى کنید و خود را فراموش مى کنید و در حالى که کتاب مرا مى خوانید. آیا پس در نمى یابید.» (بقره/ 44)
«و تصریف الریاح والسحاب المسخر بین السماء والارض لآیات لقوم یعقلون؛ و گرداندن بادها از هر سوى و ابرى که میان آسمان و زمین است. اینها همه نشانه هاى روشن براى گروه خردمندان است.» (بقره/ 164) «افلم یسیروا فى الارض فتکون لهم قلوب یعقلون بها أو آذان یسمعون بها؛ آیا آنان در زمین سیر و سیاحت نکردند تا دلهایى داشته باشند که با آن هوشیارى دریابند یا گوشهایى که سخنان درست و راست را بشنوند.» (حج/ 46) از آیات کریمه و همانند آنها که در قرآن کریم شمار درخور توجه نیز هست گستره و گوناگون عقلانیت به خوبى فهمیده مى شود.
3. به طور طبیعى هر پدیده اى که حالت بت شدگى بگیرد دوام و کاربرد اثرگذار نخواهد داشت. چون بت شدگى آن را به یک پدیده یا رویداد ایستا و راکد دگر مى سازد. عقلانیت بشرى نیز از این حکم بیرون نیست. و هر زمانى که حالت بت مانند و سنگواره اى پیدا بکند به ضدش دگر شده و مقدمات مرگش فراهم مى آید. عصر اطلاعات ـ ارتباطات در اثر اثرگذارى گسترده و همه جانبه که تکنولوژیهاى ارتباط جمعى بیوتکنولوژی بر اندیشه و روش انسانها گذارده است با ایستایى و بت شدگى سخت ناسازگار است; زیرا این عصر از حیث ساختارى و ساز و کارى زاینده و یا نیروبخش خرد جمعى است. و بروز خرد جمعى به معناى آن است که عقلانیت بشرى فرایند دینامیک نقدپذیر توزیع پذیر تکامل پذیر و در ضمن محدود است.
به طور طبیعى هر تمدنى که به این ویژگى بى توجه باشد در این عصر ره به جایى نخواهد برد. راز پویایى و دینامیک بودن در این عصر در عبارت زیر آمده است: «مثل رادیو تلویزیون و خیلى از رسانه هاى دیگر که سیلابى از اطلاعات را وارد جامعه مى کند. این اطلاعات در واقع ذهن ها را فعال مى کند مثل انرژى مى ماند… برخى ها هستند مثل هنرمندان طراحان و تمام کسانى که به اصطلاح آفرینندگان جامعه هستند.»
اینها از این فعال شدن محیط ایده مى گیرند و خلق مى کنند و این خلاقیتها به صورتهاى مختلف متبلور مى شود. در اسلام که شالوده تمدن اسلامى را مى سازد بیشتر و بیشتر از عصر ارتباطات ـ اطلاعات با بت شدن و سنگ وارگى عقلانیت انسانى مخالفت شده است و با بیان گونه هاى ناسان و از هم جداى آن عقلانیت بشرى را فرایندى در حال تکامل نقدپذیر پخش پذیر خطاپذیر و در ضمن حد طلب مى داند. على (ع) پایان ناپذیرى فرایند تکامل معرفت بشرى را در این عبارت به زیبایى بیان کرده است: «من ادعى من العلم غایته فقد اظهر من جهله نهایته؛  هرکس مدعی رسیدن به پایان علم باشد نهایت نادانیش را اظهار کرده است.» (غررالحکم ج243/2)
این کلام گذشته از تکامل پذیرى عقلانیت بشرى نقدپذیرى آن را نیز ثابت مى کند; زیرا اولى بدون گذر از دومى به دست نمى آید. و پس از نقد و پیراستن زواید است که عقل فربه مى شود و توسعه و رشد مى یابد. پراکندن دانایى دانش و اطلاعاتى که حقوقى چون حق تولید پخش و نشر و دستیابى به آنها را به وجود مى آورد یکى دیگر از مؤلفه هاى جامعه انفورماتیک است. این مؤلفه را مى توان از کلام عالى على (ع) فهمید که مى فرماید: «شکر العالم على علمه ان یبذله لمن یستحقه؛ سپاس گزاری عالم آن است که دانش خودش را به آن که شایسته است ببخشد.» (مستدرک نهج البلاغه 178) نکته ظریفى که در این کلام نهفته این است که دانش به مانند یک حق پخش و استفاده بشود و همگان حق آگاه شدن و آگاه کردن دانشورى و دانش پرورى را داشته باشند به همین جهت تلاش و همکارى بین المللى در پدیدآوردن و بنیان گذاردن نظام حقوقى بین المللى که برآورنده عادلانه این حق انسانى باشد لازم و ضرورى است. در سخنان امام على (ع) جستارى دیده مى شود که عقلانیت بشرى را در بخشهاى گسترده آن مانند عقلانیت تجربى علمى ابزارى فلسفى و دینى روشن مى کند و درضمن به شیوه خاصى از عقلانیت تجربى مى پردازد: «العقل الاصابة بالظن و معرفة مالم یکن بما کان؛ عقل آن است که با گمان و حدس بتوانی به واقع برسی و از آنچه هست به آنچه نیست دست یابی.» (شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید ج331/20)

عقلانیت تجربى و نتیجه گیرى غیر قیاسى
«لیس للعاقل ان یکون شاخصا الا فى ثلاث: مرمة لمعاش او خطوة فى معاد او لذة فى غیر محرم؛ عاقل تنها برای سه کار اقدام می کند: 1- گامی برای زندگی 2- گامی برای معاد 3- لذت حلال.» (نهج البلاغه حکمت 390)


عقلانیت دینى و عقلانیت علمى
«العقل حفظ التجارب؛ عقل نگهداشتن و پاسداری از تجربه هاست.» (دستور معالم الحکم16) و «العقل غریزة تربیها التجارب؛ عقل غریزه ای است که تجربه آن را پرورش و رشد می دهد.» (شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید ج341/2) به این ترتیب تمدن اسلامى با یکسان و همسان پذیرى و زایش مؤلفه هاى عصر اطلاعات در درونش در عصر اطلاعات ـ ارتباطات تمدن کارآمد و پویایى خواهد بود.


Sources :

  1. سیدحسين همايون (مصباح)- مقاله كارآمدى تمدّن اسلامى در عصر اطلاعات ـ ارتباطات- مجله حوزه- شماره 105-106

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/111079