طلوع خورشید از مغرب

نشانه های قیامت

در روایات در موارد بسیاری به بیان تحولات و اتفاقات آینده پرداخته شده است. یکی از مواردی که در روایات به بیان وقایع آینده در رابطه با آن پرداخته شده است مسأله ی نشانه های قیامت یا همان اشراط الساعة است که مجموعه ای وسیع را در بر می گیرد.
یکی از مسایلی که در بسیاری تفاسیر به عنوان نشانه قیامت مطرح شده طلوع خورشید از مغرب می باشد البته این نشانه جزء نشانه هایی نیست که قرآن تصریح به تحقق آنها کرده باشد اما در قرآن آیاتی است که بر این مطلب تطبیق شده است به عنوان مثال بیشتر مفسران نشانه مورد اشاره در آیه: «یوم یأتى بعض ءایـات ربک؛ روزی که بعضی از نشانه های پروردگارت آشکار شود.» (انعام/ 158) را با توجه به روایاتى که در ذیل آن مطرح شده است، طلوع خورشید از مغرب دانسته اند. برخى جمع شدن خورشید و ماه در آیه ی «و جمع الشمس والقمر؛ و (روزی که) خورشید و ماه در یک جا جمع شود.» (قیامت/ 9) را نیز ناظر به این پدیده دانسته اند.
البته روایاتی نیز از پیامبر اکرم دال بر تحقق این نشانه وارد شده به عنوان مثال به این حدیث توجه کنید: صدوق در کتاب خصال از حذیفه ابن اسید روایت کرده است که او گفت: «ما جماعتی بودیم که از شرایط و علامات قیام قیامت بحث و مذاکره می کردیم. رسول خدا (ص) که در غرفه ای نزدیک به ما بود، بر ما اشراف نموده و از بحث ما مطلع شد و سپس فرمود: "لا تقوم الساعة حتی تکون عشر ءایات: الدجال، و الدخان، و طلوع الشمس من مغربها؛ ساعت قیامت فرا نمی رسد مگر آنکه ده نشانه از نشانه های الهی به ظاهر شود: دجال، و پیدایش دودی در آسمان، و طلوع خورشید از مغرب و...»
اما چیزی که تقریبا مسلم است این است که این نشانه از نشانه های پایان جهان و نزدیکی قیامت است نه از نشانه های وقوع قیامت که در پایان نظام هستی به وقوع می پیوندد.

آخرالزمان

نکته دیگر این است که مسأله طلوع خورشید از مغرب در بسیاری از روایات به عنوان نشانه ظهور حضرت مهدی دانسته شده و این به معنای تنافی این روایات نیست زیرا ظهور حضرت در آخرالزمان به وقوع می پیوندد و در بعضی روایات خود به عنوان نشانه های نزدیکی قیامت مطرح شده است و در واقع نشانه ظهور و قیامت در این موارد یک مصداق است که به واسطه نزدیکی زمان قیامت به ظهور حضرت به عنوان نشانه هر دو ذکر شده است. و در همین مقاله ما به تفصیل به بیان این موضوع خواهیم پرداخت.
از بعضی روایات نیز این گونه بر می آید که تعبیر به طلوع خورشید از مغرب کنایه از خود ظهور حضرت است که در این صورت ظهور حضرت خود است که به عنوان یکی از نشانه های قیامت شمرده شده (همان گونه که در بالا اشاره شد و مؤیداتی هم از روایات دارد). به عنوان مثال مرحوم مجلسى مى گوید: «آنگاه که امیر مؤمنان على (ع) علایم ظهور را براى اصحاب خویش چون: اصبغ بن نباته و صعصعة بن صوحان بیان مى فرمود یکی از نشانه چنین گفت: طلوع آفتاب از مغرب. نزال بن سبرة که یکی از افراد حاضر در آن جمع بود از صعصعة پرسید مراد امیرالمؤمنین (ع) از این کلام (طلوع خورشید از مغرب) چیست؟ صعصعة گفت: ای ابن سبره کسى که عیسى بن مریم (ع) پشت سر او نماز مى گزارد، امام دوازدهم از طبقه نهم از اولاد حسین بن على (ع) است و او است آن آفتابى که از مغرب طلوع و در میان رکن و مقام ظاهر مى شود و روى زمین را از کفر و فسق و اعتقادات باطل پاک مى گرداند.»
از کلام صعصعة کاملا معلوم است که از کلام حضرت مبنی بر طلوع خورشید از مغرب ظهور قائم آل محمد را برداشت کرده است. البته ممکن است کسی در دلالت این حدیث در این مطلب تشکیک و یا اشکالی کند که این مختصر گنجایش بحث بیش از این را ندارد.
هر چند نکته ای وجود دارد که این احتمال را تضعیف می کند و آن این که در بعضی روایات اشراط الساعة مسأله طلوع و ظهور هر دو به عنوان نشانه قیامت مطرح می شود «عامر بن واثلة عن أمیر المؤمنین (ع) قال قال رسول الله ص عشر قبل الساعة لا بد منها السفیانی و الدجال و الدخان و الدابة و خروج القائم و طلوع الشمس من مغربها و ...؛ عامر بن واثل از امیرالمؤمنین (ع) نقل می کند که پیغمبر (ص) فرمود: ده چیز قبل از قیامت باید واقع شود سفیانی و دجال و دابة الأرض (موجودی که طبق بیان قرآن قبل از قیامت از زمین خارج می شود و به دابة الأرض مشهور است) خروج قائم و طلوع خورشید از مغرب و...»
در صورتی که طلوع خورشید از مغرب به عنوان یک حقیقت واقعی که در آینده اتفاق می افتد (و نه به عنوان کنایه از ظهور حضرت یا یک واقعه دیگر) پذیرفته شود سؤالی مطرح می شود و آن اینکه آیا این یک مطلب محال و غیر ممکن نیست؟
در پاسخ باید گفت: در گذشته طلوع خورشید از مغرب از نگاه دانشمندان هیئت و نجوم، امرى محال تلقى مى شد، ولى مفسران گفته اند: چنین رویدادى محال عادى است، اما عقلا محال نیست، از این رو مى تواند متعلق قدرت الهى قرار گیرد. امروزه نظرات علمى تبدیل حرکت زمین به حرکتى مخالف حرکت کنونى یا عوض شدن جاى قطب شمال و قطب جنوب را ممکن مى داند، خواه به صورت تدریجى باشد، چنان که بررسیهاى فلکى نشان مى دهد، یا به صورت ناگهانى که وقوع حادثه اى جوى موجب آن گردد. البته باز تأکید می شود همه این مباحث در صورتى است که تعبیر طلوع خورشید از مغرب رمز و اشاره به سرى از اسرار حقایق نباشد.
درباره مدت این طلوع اختلاف است، برخى آن را سه شبانه روز دانسته اند. آلوسى معتقد است طبق عقیده مشهور، خورشید تنها یک روز از مغرب طلوع مى کند. برخى گفته اند: با این رخداد، بساط تکلیف برچیده شده، زمان توبه پایان مى پذیرد و برای ادعای خود به این آیه استناد می کنند: «یوم یأتى بعض ءایـت ربک لا ینفع نفسـا ایمـانها لم تکن ءامنت من قبل او کسبت فى ایمـنها خیرا؛ روزی که بعضی از نشانه های الهی بیاید در آن روز دیگر ایمان کسی که تا قبل از آن ایمان نیاورده یا به سبب ایمان خود خیری کسب نکرده باشد نفعی برای او در بر نخواهد داشت.» (انعام/ 158) در برخى منابع به نقل از رسول خدا (ص) آمده است: «پس از این رخداد مردم 120 سال به زندگى خود ادامه مى دهند.»

پژوهشی پیرامون احادیث ظهور و اشراط الساعة

در روایات موارد بسیار و عدیده ای به عنوان نشانه های قیامت مطرح شده است که شمارش و نگارش آن خود کاری دشوار به نظر می رسد و نیاز به تحقیق گسترد در منابع روایی دارد چرا که در بسیاری از موارد معصوم (ع) در مقام بیان همه نشانه ها نبوده و گاهی به ذکر چند نشانه اکتفاء کرده است به علاوه در مواردی نیز درصدد بیان نشانه هایی از یک سنخ بوده و مثلا صرفا به خصوصیات فرهنگی جوامع آخرالزمان پرداخته و به اصطلاح در مقام بیان مثلا نشانه های جوی و طبیعی نزدیکی قیامت نبوده است.
اکنون که به مناسبت به مسأله ی ظهور اشاره شد و بیان شد که این نشانه به عنوان نشانه ی ظهور نیز مطرح شده به نظر می رسد توضیحاتی در این رابطه لازم باشد
در این رابطه باید گفت که اساسا بسیاری از نشانه هایی که در روایات اشراط الساعة به عنوان نشانه های قیامت ذکر شده عینا در روایات ظهور به عنوان نشانه های ظهور حضرت مهدی مطرح شده که این سؤال را به وجود می آورد که آیا این روایات با هم تنافی ندارد و بالاخره این نشانه ها و وقایع علامت نزدیکی کدام اند؟ و آیا اساسا این ها یک نشانه اند یا برای هر کدام جداگانه به وقوع می پیوندد؟ و آیا گر یکی هستند چگونه در روایات به عنوان نشانه نزدیکی دو رویداد معرفی شده اند و آیا این دوگانگی شائبه تحریف در روایات به وجود نمی آورد؟
به عنوان مثال از در روایاتی از چند نشانه به عنوان نشانه قیامت نام برده شده است:
«عامر بن واثلة عن أمیرالمؤمنین (ع) قال قال رسول الله ص عشر قبل الساعة لا بد منها السفیانی و الدجال و الدخان و الدابة و ...؛ عامر بن واثله از امیرالمؤمنین (ع) نقل می کند که پیامبر (ص) فرمودند ده جیز قبل قیامت باید واقع شود: سفیانی، دجال، دود، دابة الأرض (موجودی که طبق بیان قرآن قبل از قیامت از زمین خارج می شود و به دابة الأرض مشهور است) و...»
این نشانه ها عینا در روایات دیگر به عنوان نشانه ظهور مطرح شده اند مثلا این روایت؛ «... آخرهم القائم الذی یقوم بعد غیبته فیقتل الدجال و یطهر الأرض من کل جور و ظلم... آخرین نفر ایشان قائم است که بعد از غیبت خود قیام می کند دجال را کشته و دنیا را از هر ظلم و جوری پاک می کند.» که حضرت ائمة را می شمردند در انتها به حضرت مهدی اشاره می کنند که با ظهور خود دجال را از بین می برند در نتیجه دجال خود یکی از وقایع زمان ظهور و از جمله نشانه های آن محسوب می شود
در روایت بسیاری نیز نزول حضرت عیسی همراه و همزمان ظهور مطرح شده «من ذریتی المهدی إذا خرج نزل عیسى ابن مریم لنصرته فقدمه و صلى خلفه؛ از فرزندان من مهدی است که هنگام خروج او عیسی بن مریم (ع) برای یاری او نازل شده و او را مقدم داشته و در پشت سر او نماز می گذارد.» که در روایت بسیاری به عنوان نشانه قیامت مطرح است. در این رابطه باید متذکر چند نکته شد و سپس با یک جمع بندی به پرسش های مطرح شده پاسخ داد.
در رابطه با نشانه های مشترک ظهور و قیامت نکته ای که بدیهی به نظر می رسد آن است که این نشانه ها که از جانب معصومین در دو حیطه مطرح شده اند به هیچ وجه بیانگر دو واقعه جدا از هم که یکی نشانه ظهور و دیگری نشانه قیامت است نمی باشد و این مطلب بر کسی که کوچکترین تفحص و تدبری در این زمینه در روایات داشته با باشد واضح خواهد شد و شخص محقق به سادگی به حقیقت اعتراف می کند که مثلا ظهور سفیانی یا دجال که از هر دو به عنوان نشانه های قیامت نام برده شده (خصوصا دجال) ممکن نیست شخصی غیر از دجالی باشد که در روایات ظهور مطرح است و این مطلب به سادگی از لسان روایات فهمیده می شود.
در روایات ظهور و و بالعکس نشانه ها و مؤیدات زیادی بر این مطلب یافت می شود که منظور از این علایم و وقایع که در آستانه قیامت و ظهور به وقوع می پیوندد دو واقعه نیست بلکه یک واقعه و نشانه است که در برخی روایات نشانه قیامت و در برخی شانه ظهور نامیده است از جمله این مؤیدات این است که در هر دو طیف روایات ظهور حضرت عیسی از نشانه ها شمرده شده در حالی که دو بار ظهور کردن ایشان معنا ندارد همچنین آمده است که دجال به دست حضرت عیسی کشته خواهد شد و با فرض این که حضرت عیسی (ع) یک بار ظهور می کنند پس دجالی نیز که به دست ایشان نابود می شود باید یک چیز باشد.

آخرالزمان

نکته دیگری که تذکر آن مهم به نظر می رسد این است که ما در روایات با عنوانی به نام آخرالزمان مواجه هستیم. در روایات به موارد بسیاری برخورد می کنیم که به برهه ای از تاریخ این عنوان اطلاق می شود و آن گونه که از روایات و متون دینی به دست می آید این تعبیر اختصاص به معصومین (ع) نداشته است بلکه در میان امم پیشین و انبیاء سابق نیز مطرح بوده است به گونه ای که از پیامبر اکرم (ص) نیز به پیغمبر آخرالزمان یا پیغمبر امت آخرالزمان تعبیر می شده است.
به طور خلاصه می توان گفت که به دوره ای که از زمان پیامبر و بعثت ایشان آغاز شده و با ظهور قائم آل محمد (ع) و وقوع قیامت به پایان می رسد دوره آخرالزمان اطلاق می شود و ما در روایات با تعبیر «یأتی زمان علی أمتی...» یعنی زمانی بر امت من خواهد آمد...» و یا «سیأتی زمان...» یعنی به زودی زمانی می آید که ... بسیار مواجه می شویم که در غالب آن ها به توضیح اوضاع اسفناک فرهنگی سیاسی دینی و... جوامع اسلامی را به تصویر می کشد.
در این دوره با گذشت زمان خصوصیاتی که توسط معصومین برای مردم این دوره بیان شده است تحقق یافته و شدت و شیوع بیشتری می یابد در این دوره وقایعی به وقوع می پیوندد که در روایات به عنوان نشانه و علامت نزدیکی برخی وقایع مهم تر و سرنوشت ساز در زندگی بشریت مطرح شده و از مهمترین مسائل پیش روی بشریت یکی وقوع قیامت است که تحقق آن در قرآن وعده داده شده و اتفاقا نزدیک شمرده شده است و برای بشریت در تمام دورانش به عنوان یک سؤال و عنصر تأثیر گذار و کلیدی مطرح بوده و دیگری مسأله ی ظهور منجی و مصلح جهانی است که در تمام ادیان آسمانی و بسیاری از ادیان غیر توحیدی به عنوان یک اصل مسلم وعده داده شده مطرح و تقریبا به اندازه وقوع قیامت مهم بوده و نقشی کلیدی داشته است هر چند در شیعه (و چه بسا مسلمانان البته با یک سری اختلافات) این مسأله تحت عنوان ظهور حضرت مهدی مطرح شده و بیانات ائمه هم ناظر به ظهور قائم آل محمد (ع) بوده است ولی این به عنوان عمومی نبودن مسأله ظهور و انتظار نیست و از اهمیت آن در میان جامعه بشری نمی کاهد.
نکته پایانی این که در برخی روایات از خود ظهور نیز به عنوان نشانه قیامت نام برده شده است که توجه به این مطلب خود می تواند در پاسخ به این پرسش مفید باشد.
در جواب این سؤالات باید گفت حقیقت این است که با این که این روایات از یک سری وقایع مشترک سخن می گویند و به عبارت دیگر یک سری علایم در دو طیف روایات هم نشانه قیامت و هم نشانه ظهور دانسته شده اما با وجود این مطلب بین روایات ظهور و اشراط الساعة تنافی وجود ندارد چرا که همان گونه که گفته شد این روایات به بررسی تحولات و اتفاقات برهه ای از تاریخ پرداخته اند که همان آخرالزمان است و در ادیان سابق نیز مورد توجه بوده و از آن جا که در این برهه هم ظهور و قیامت واقع می شود یک سری از وقایع به عنوان نشانه نزدیکی آن دو مطرح شده اند و شاهد آن هم این است که ظهور حضرت که به طور طبیعی زودتر از قیامت واقع می شود خود نشانه قیامت شمرده شده است.
با این بیان مشخص شد که در واقع بین این دو دسته روایات تنافی نیست بلکه به نوعی در یک راستا قرار دارند و با این حساب خود به خود زمینه شائبه تحریف نیز از بین می رود.


Sources :

  1. ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد ‌10 صفحه ‌194 جلد ‌4 صفحه ‌599

  2. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏7 صفحه ‌391

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/112710