مناسبات طنز و شعر (جامعه شناسی)

طنز و بالا بردن مقبولیت اثر

سنت بیان حقایق در طنزهای موزون و شعرگونه، به نحوی که مبتنی بر قالب های پذیرفته شده هنر و ادبیات عامیانه باشد از اواخر دوران زندیه و اوایل قاجار در فضای اجتماعی و فرهنگی ایران متداول شد. به نظر می رسد یکی از مهمترین دلیل این امر پیدایش جنبش های فکری و انقلاب های سیاسی در کشورهای اروپایی و آسیایی و آشنایی نسبی هنرمندان و ادیبان ما با ظرفیت های رهنمون گر تصنیف های طنزآمیز باشد. بالاخره آنچه مسلم است اشعاری که برای تصنیف های گوناگون سروده می شود می باید جدا از غنای ادبی و هنری از قبول عامه هم برخوردار باشد و به مردم کوچه و بازار این امکان را بدهد تا ایشان بتوانند این تصانیف را زیر لب زمزمه کنند. این خود قابلیت ارزشمندی برای انتقال اندیشه های فرهنگی و اجتماعی است. به ویژه زمانی که این ترانه ها از ملاط طنز هم برخوردار باشد بر شیوایی و حسن پذیرش آن افزوده می گردد.
در این ترانه ها، هنرمندان می کوشیدند تا ناروایی های سیاسی و اجتماعی زمانه را به نحوی هنرمندانه و به گونه ای اغراق آمیز در برابر دیدگان فطرت مردم (به گونه ای خوشایند) متجسم سازند؛ شیوه و شگرد این ترانه های طنز آمیز این بود که دشمن را بسی زبون تر از آنچه هست نشان دهد و مردم را برای پیروزی بر این دشمنان سست بنیاد تهییج کند.

تفاوت طنز با ترانه (تصنیف)

به هرحال تصنیف بر خلاف شعر ادبی که خاص خواص بوده تعلق به طبقات عامه داشته و بنابراین قواعد دستوری که در شعر ادبی عدول از آن قابل اغماض نیست، در تصنیف ها چندان رعایت نمی شده... گاهی موضوع تصنیف شوخی و طیبت و یا تمجید بدگویی از اشخاص و اوضاع است. این گونه تصنیف ها همیشه غرض و ماموریت خاصی دارند و تقریبا همه وقت در زبان محاوره ساخته می شوند. مع هذا از هنر شعری مخصوصی برخوردارند و احیانا در ضمن آنها افکار بلندی دیده می شود که با بیانی ساده و بدون شاخ و برگ شاعرانه ادا شده است. تصنیف ها بر خلاف اشعار ادبی زاییده طبع هنرمندان و استادان بزرگ نیستند و چون تخلص و نام و نشانی از خود باقی نمی گذارند هویت آنان الی الابد مجهول می ماند. تصنیفها از زبان اکثریت مردم و برای خود مردم سخن می گویند و در آنها احساس بر فکر غلبه دارد. البته تصنیف به صورت کنونی یک پدیده نسبتا جدید در ادبیات ایران است و می توان گفت هنگامی که شعر پارسی از دربار سلاطین قدم بیرون نهاد و به دست مردم کوچه و بازار افتاد شکل تصنیف را برای خود انتخاب کرد و بعد از مشروطه شعرا و گویندگان توجه بیشتری به آن معطوف داشته، جنبه ادبی و هنری به آن دادند.
به عنوان مثال در سال 1308 هجری قمری، ناصرالدین شاه قاجار امتیاز تنباکو و توتون را به مدت پنجاه سال به تالبوت مدیر کمپانی انگلیس واگذار کرد. مقاومت مردم ایران به رهبری روحانیونی چون میرزا آشتیانی و میرزاحسن شیرازی موجب پیدایش نهضت تحریم تنباکو در ایران شد. در سپیده دم آغاز انقلاب مشروطیت این جنبش به پیروزی مردم و لغو امتیاز تالبوت انجامید. در این زمان از گوشه و کنار کشور، همه کسانی که به قلیان کشیدن عادت کرده و به آن دلبستگی فراوانی پیدا نموده بودند این تصنیف را با شوق فراوان می خواندند:
عزیزان داد از این دل داد از این دل *** که یک دم ما نگشتیم شاد از این دل
بیا قلیان که قل قل می کنی تو *** صدای کبک و بلبل می کنی تو
بیا قلیان که تنباکو غمین نیست *** که قلیان کمتر از یک همدمی نیست
اگر قلیان نباشد همدم من *** بپاشد کوه الوند از غم من

زمینه های پیدایش طنز نوین در ایران

در ابتدای مشروطه، سینه ها مالامال از گفتنی های متعددی بود که شاید در طول تاریخ، مردم این دیار آن را به انحاء مختلف و با شکیبایی بسیار از دسترس اغیار نهفته بودند. سخنان بسیاری در ژرفای وجود مردم مستتر بود اما گویندگان و نویسندگان برای بیان هرچه نافذتر اندیشه و احساس خود به دنبال راه هایی بودند که بتواند مخاطبان بیشتری را در کوتاه ترین زمان ممکن به خود جلب کند. شعر کلاسیک فارسی به صورت قصیده و غزل و با تعبیرات مخصوص به خود به قامت اندیشه های تازه، کوتاه و نارسا بود و نثر فارسی که تا آن روز جز در روزنامه نگاری و تاریخ نویسی و تذکره پردازی و امثال آن به کار نرفته بود، برای افاده مقاصد و مطالب آزادیخواهان چندان مناسب نبود. در چنین هنگامه ای بود که صدای روزنامه ملانصرالدین از تبریز برخاست و این صدا اندکی بعد تبدیل به ندای دعوت شد.
به یاری روزنامه ملانصرالدین بعضی از شعرا و نویسندگان ایران از حیث اندیشه و بیان، خط مشی درست و روشنی پیدا کردند و اسلوب افاده زنده و جاندار و رنگین طنزنویسی و رسم و شیوه ترنم افکار مترقی را از نویسندگان آن روزنامه آموختند. به خصوص دو تن از نویسندگان مطبوعاتی و سیاسی ایران از سبک و شیوه این روزنامه بهره فراوان بردند که یکی سید اشرف الدین گیلانی بود، که افکار نسیم شمال را به پیروی از سبک صابر سرود و دیگری علی اکبر دهخدا که نثر مخصوصی برای خود آفرید و بنیادگذار نثر طنزی و انتقادی فارسی شناخته شد. همه مطالب روزنامه نسیم شمال غالبأ اشعاری طنزآمیز در انتقاد از رویه های زمانه به قلم سید اشرف الدین گیلانی بود. او شیوه اش چنان بود که گویی شولت، شاعر داستان زنبق سرخ آناتول فرانس، این سخنان را از زبان او می گوید:
قصدم این است که بر فراز خرابه های این تمدن ظالمانه و ستمگر، صلیب جانداری نصب کنم که دنیا را به زیر بازوان توانا و گل و سنبل آراسته خود بیاورد.

باروری طنز در فشارهای اجتماعی

عدم کفایت و لیاقت شاهان قاجاری در اداره امور کشور و برپایی مجالس عیاشی و خوش گذرانی از یک سو و قحطی ها و خشکسالی های پیاپی مردم را به ستوه آورده بود. در سال 1288 که قحطی و گرانی سراسر کشورمان را فرا گرفته بود توده های مردم به منظور انعکاس فشاری که بر گرده های آنان است مضمون هایی را کوک کرده و به صورت ترانه با کنایه می خواندند:
نون چارک سه عباسی
قند سیری دو عباسی
پنیر سیری دو عباسی
آدم مفلسی چو من
وامیداره به رقاصی

امداد فرهنگ شفاهی به فرهنگ مکتوب
فرهنگ عامیانه (شفاهی) همیشه بیشترین مساعدت لازم را به تناوری فرهنگ مکتوب و رسمی کرده است. حتی بسیاری از بزرگان عرصه فرهنگ مکتوب همواره وامدار فرهنگ عامیانه بوده اند: از جمله آثار گرانبهایی که گوشه هایی از زندگی و احوال و آداب و سنن مردم در آن به تصویر کشیده شده، اشعار حکیم نظامی گنجوی است، اشعاری که منعکس کننده رفتار و عقاید ملی است. احاطه شاعر به علوم و دانش های عامه زمان خود (از جمله نجوم و طب و کثرت اشارات شاعر به مثل ها، لغات و اصطلاحات عامیانه و بهره گیری او از فرهنگ اساطیری کهن، باورها، اعتقادات، آداب و رسوم و شیوه های معیشتی مردم) زمینه مساعدی را برای ورود فرهنگ عامه در آثارش فراهم ساخته است. او به طور وسیعی از عناصر فرهنگ عامیانه در شعر خود استفاده کرده است، به طوری که بیست درصد از اشعار سه منظومه خسرو و شیرین، لیلی و مجنون و هفت پیکر مربوط به عناصر فرهنگ عامیانه است و سهم تقریبی هر یک از این عناصر در مجموعه مذکور به ترتیب زندگی مادی 22، باورها 22، مثلها 13، آداب و رسوم 12، نجوم 12، طب 11 لغات و اصطلاحات عامیانه 5 و افسانه ها و اساطیر 3 درصد است.
نکته قابل تأمل اینکه پادشاهان مستبدی که همواره می کوشیدند تا بر جنایتها و خیانتهای ریز و درشت خود سرپوش بگذارند از شاعران و هنرمندان می خواستند تا با چاپلوسی به باژگونه ترین گونه ممکن از خصال نیکو و نداشته ایشان سخن بگویند و توسن کلام را در بیراهه های ظلمانی و گل آلوده تملق بدوانند.
هرچند گروه قلیلی به این کار تن می دادند ولی چه بسیار افرادی که به گفته ناصر خسرو "قیمتی در لفظ دری" را به پای خوکان برخوردار از آخور دنیا نمی زیختند. به عنوان مثال ابن قتیبه می نویسد: «ابن مفرغ چون به حاکم وقت عباد بن زیاد نمی پردازد و آرزوی او را برآورده نمی کند به دستور حاکم در بصره دستگیر و محبوس می شود و او را نبیذ شیرین می نوشانند تا طبیعتش روان شود. گربه ای و سگی و خوکی را با او در یک بند می بندند و او را با این حال در کوچه های بصره می گردانند.»
طنزآوران و شاعران همیشه از واقعیت های اجتماعی روزگار خود تأثیر پذیرفته اند. اما شیوه بیان این تأثیرپذیری با خیال و زیبایی همراه بوده است تا به این وسیله بی آنکه در تجربه واقعیت روبرو، آسیبی به مخاطب برسد او خود به کشف ناراستی و تنبه حاصل از آن نایل شود.


Sources :

  1. باشگاه اندیشه

  2. غلامحسین ابراهیمی دینانی- نیایش فیلسوف- مشهد- دانشگاه علوم اسلامی رضوی- 1377

  3. مهدی اخوان ثالث- بهترین امید- تهران- انتشارات میهن- 1348

  4. محمدتقی بهار- سبک شناسی- بخش یکم- کتاب چهارم

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/114082