مختصات شعر سبک عراقی (حکومت مغولان)

سبک عراقی مقارن با حکومت مغولان

قرن هفتم و هشتم مقارن با حمله ی مغولان و حکومت آنان است. مغولان (که با قلمرو سلطان محمد خوارزمشاه همسایه شده بودند) بر اثر خطای حاکم اترار که از خویشان خوارزمشاه بود و به سبب بی اعتنایی سلطان محمد به تقاضای چنگیز خان در مورد تنبیه حاکم اترار، تجاوز خویش را به سرزمینهای ایرانی از سال 616 ه. ق آغاز نهادند و در سالیانی اندک سراسر قلمرو خوارزمشاهی را به شیوه ای وحشیانه و فجیع تصرف کردند و جانشینان چنگیز با نام ایلخانان مغول تا سال 839 که سال مرگ ابوسعید بهادر آخرین ایلخان مغول در ایران است حکومت کردند. مقارن هجوم مغولان، سرزمینهای ایران، بسیار آباد و پرجمعیت بود و از نظر علم و تمدن درخور اعتنا. اما مغولان با کشتارها و ویرانیهای وسیع، آنچنان کردند که تا سالیان دراز آثار ویرانگری آنان بر فرهنگ و تمدن ایرانی باقی ماند و اگر مبالغه نباشد می گوییم که هنوز هم آفات آن دامنگیر جامعه ی ماست. حمله ی مغولان، عظیم ترین حادثه ی مخرب در تاریخ ایران است.

نتایج مخرب حمله مغولان به ایران
از ویژگی های حمله ی مغولان، یکی کشتارهای وسیع آنان است و قتل عام مردم در شهرها آن هم در شهرهای بزرگ و پر جمعیت. آمار و ارقامی که تاریخ نویسان ذکر کرده اند (به خصوص نسبت به آن زمان) باعث حیرت است. مرحوم عباس اقبال آشتیانی در کتاب «تاریخ مغول» کشتگان را در بعضی از شهرها این گونه به دست داده است: «در قتل عامهای شهرهای ترمذ و بلخ همه ی مردم به شهادت رسیدند. در مرو بیش از 700،000 نفر به شهادت رسیدند. نیشابور باخاک یکسان شد و حتی حیوانات شهر را کشتند. آمار کشتگان نیشابور را 1،748،000 نفر گفته اند. در بامیان و غزنین همه ی مردم به قتل رسیدند. در حمله ی هلاکو به واسط، 40،000 نفر و در فتح بغداد 800،000 به قتل رسیدند.» (تاریخ مغول ص58،66،185،50،56،57)
طبیعی است که اهل دانش و فضل نیز در این میان به قتل می آمدند و تعدادی از دانشمندان که پیشاپیش به مناطق امن می گریختند و جان سالم به در می بردند، نسبت به کشته شدگان اندک بودند. دیگر اینکه شهرها را با خاک یکسان می کردند و می سوزانیدند، و در این خرابیها مساجد و مدارس و مکاتب و دیگر مراکز تعلیم و تربیت از میان می رفت و کتابخانه ها می سوخت آنچنان که امروز از بسیاری از آثار تألیف شده در عصر پیش از مغول جز نام و نشانی در دست نیست و نادر بودن و نایاب بودن نسخه های خطی پیش از دوران مغول، خود، حاصل همین هدم ها و حرق هاست.

آثار حمله و تهاجم قوم مغول

آثار علمی و اجتماعی حمله ی مغولان، البته چند دهه بعد، بروز کردن آغاز نهاد. اگر نتایج شوم و منفی این حادثه ی وحشتناک را (که با مرگ چنگیز خاتمه نیافت و از سوی اولاد و احفاد خونخوار او ادامه یافت) بخواهیم فهرست وار برشمریم، می توانیم گفت که:
1- مرگ اهل علم و فضل و خراب گشتن مدارس و مراکز تعلیم، باعث رکود و انحطاط بازار علم و دانش گشت.
2- روحیه ی ایرانیان را (که با غلبه ی عناصر ترک نژاد و شیوع تدریجی عرفان و تسلط کلام اشاعره خود پیش از این، روی به ضعف نهاده بود) یکسره نابود ساخت و این قوم سلحشور و جنگاور در برابر حوادث دهشتناک مغولان خود را کاملا باخت و ضعف و رخوت بر مردم حاکم گشت.
3- شدت حوادث و پیاپی بودن آن، قدرت تدبیر و چاره گری را از مردم گرفت و فکر تسلط بی چون و چرا و قهر آمیز قضا و قدر و بلای آسمانی را در اذهان مردم جایگیر ساخت و فکر تسلیم بلا شدن و هر چه بادا باد و الخیر فی ماوقع که از قرن پنجم به بعد به تدریج در اذهان مردم راه می یافت، به عنوان فکری مسلم و قطعی، جای خویش را در افکار و اذهان گشود.
4- بی ثباتی اوضاع و احوال و آشوبها و بی نظمیها، جامعه را از اعتدال بیرون برد و مردم را به سوی انحطاطهای شدید اخلاقی سوق داد. آنچنانکه در قرن هشتم شدت فساد اخلاقی و اجتماعی، در طنزهای تلخ عبید زاکانی مجال بروز یافت و آن طنزپرداز دل آگاه، نظریه ی مذهب منسوخ و مذهب مختار خویش را در توضیح و توجیه همین بی اعتدالی ها و تقلیدها و انحطاطها و فسادها مطرح ساخت. این گونه انتقادها البته در مثنوی مولوی و آثار سعدی و غزلیات حافظ و جام جم اوحدی مراغه ای و امثال آنان نیز به گونه های مختلف انعکاس دارد.
5- مردم آشوب زده و بلایافته ی این قرن، در جستجوی پناهگاهی روحی و درونی بودند و این پناهگاه را در محضر خانان مغول و خدمتگزاران بومی آنان نمی یافتند. تعالیم متصوفه (که بنیان آن بر بی اعتباری روزگار و فانی بودن آن گذاشته است) هواداران بسیار یافت و عموم مردمان را با اهل تصوف مرتبط ساخت. خانقاهها در شهرها سر برآورد و در هر گوشه و کناری، شیخی و مرادی با داعیه ی ارشاد، به میدان آمد و نظام خانقاه نشینی گسترش یافت و نذورات و موقوفات و صدقات و فتوح به خانقاه ها سرازیر شد و گروه کثیری از بیکاران و گدایان دوره گرد کشکول به دست را که مدعی سیر و سلوک بودند، در پناه خود گرفت و آمد و شد سایران نیز به خانقاه ها افزونی یافت و وعظها و سخنان متصوفه را طالبان فراوان پیدا شد.
6- کثرت و شدت حوادث و بلاها و به تبع آن تعالیم متصوفه، مردم را به خود فروبرد و نوعی روحیه ی درون نگری و درون گرایی در مردم ایجاد شد. در نتیجه اذهان، از عقل و منطق دور گردیدو خرافه پروری و افسانه پردازی و تخیلهای دورپرواز و تعصبهای جاهلانه و بی دقتیها و روحیه ی تقلید شایع گشت و در ذهن و فکر مردمان استوار گردید و چندین قرن این احوال ادامه یافت.

اعتلای شعر فارسی در سبک عراقی

شعر فارسی در این دو قرن از وسعت و اعتلایی خاص بهره دارد و اگر از شاعران فراوان این دوران (که گروهی از آنان مقلدان صاحب سبکانند) بگذریم و از شاعرانی چون فخرالدین عراقی و سیف الدین فرغانی و سلمان ساوجی و خواجوی کرمانی و امثال آنان (که هر یک در تکامل شعر این دوره از جهاتی اهمیت دارند) نیز صرف نظر کنیم، سه قله ی رفیع شعر فارسی (یعنی سعدی و مولوی و حافظ) در این دوران ظهور کرده اند و ما در بحث از شعر این دوره، از معرفی این سه نابغه ی شعر فارسی در نتوانیم گذشت.

خصوصیات شاعران بزرگ عصر مغول
شاعران بزرگ عصر مغول، در دوره ای ظهور کردند که پادشاهان و امیران و وزیران ثناجوی و صله پرداز (به شیوه ی دورانهای پیش) وجود ندارند. بنابراین مخاطبان آنان عمدتا از خواص و درباریان نیستند بلکه طبقات متوسط جامعه بیشتر با تعالیم و شعر و فکر آنان سروکار دارند. علاوه بر این، اینان، تجربه ی شعر فارسی پیش از خود را پیش روی دارند و با شعر ساده و طبیعی شاعرانی چون رودکی و فرخی و شعر زهد و مثل و اخلاق شاعرانی چون ناصرخسرو و سنایی و عطار و شعر دشوار و مبهم شاعرانی چون انوری و خاقانی و نظامی آشنا هستند و جاده های مسلوک شعر فارسی را به خوبی می شناسند و با هنروریهای بزرگانی چون سنایی و انوری و خاقانی و نظامی انس دارند و از حاصل تجربه ی آنان در تکامل شعر خویش آگاهانه بهره ها گرفته اند و بر بنیان سخن آنان، کاخ سخن خویش را برافراخته اند.

موضوعات شعری سبک عراقی

سیر مدیحه سرایی در دوره ی مغول
شعر مدحی و درباری، به سبب وجود بعضی از خاندانهای محلی و دربارهای کوچک و وزیران ایرانی در دوره ی مغول نیز کم و بیش ادامه یافت. شاعرانی چون اثیرالدین اومانی و بدر جاجرمی و مجد همگر و ابن یمین و سلمان ساوجی و امثال آنان، ضمن اینکه در انواع شعر دست داشتند، قصاید مدحی نیز می سرودند. البته در قصاید مدحی، ابتکاری نداشتند و بیشتر به شیوه ی ثناگستری شاعران قرن ششم (هم از نظر قالب و شکل قصیده و هم از نظر محتوی) نظر داشتند و می توان گفت که شعر مصنوع و فنی قرن ششم در قصاید بعضی از این شاعران (مانند سلمان ساوجی) ادامه می یافت. در مجموع شعر مدحی و درباری این دوره (از نظر سیر مدیحه سرایی در شعر فارسی) ارزش چندانی ندارد.

ضعف حماسه سرایی در دوره مغول
در دوره ی مغول، روحیه ی سلحشوری و ملی در مردم ایران بسیار ضعیف شده بود. این ضعف از قرن پنجم آغاز و در این دوره به اوج رسیده بود و کشتارهای وحشتناک مغولان، نوعی روحیه ی ذلت و تسلیم را در ایرانیان پرورده بود. زمینه های اجتماعی و تاریخی و فرهنگی برای پیدایش حماسه های ملی نیز (که در قرنهای سوم و چهارم فراهم بود) در این دوره فراهم نبود و فردوسی با سرودن شاهنامه کار را به پایان رسانیده بود و در واقع دوره ی فرهنگ دیگری در ایران نضج یافته بود. اما به سبب حوادث تاریخی فراوان، نوعی دیگر از حماسه (که آن را حماسه ی تاریخی خوانده اند و در واقع تاریخ منظوم است) پدید آمد. منظومه های شاهنشاه نامه از مجدالدین محمد پاییزی نسوی در اوایل قرن هفتم (که احتمالا از میان رفته و موضوع آن بخشی از تاریخ خوارزمشاهیان بوده) و سلجوق نامه از قانعی طوسی و ظفرنامه از حمدالله مستوفی و شهنشاه نامه از تبریزی در قرن هشتم از نوع حماسه های تاریخی این دوران است. این منظومه ها از نظر هنر شاعری و قوت سخنوری، کم اهمیت است و به همین سبب معروف نیز نشده و معمولا ارزش تاریخی تاریخهای منثور را نیز ندارد.

اوج اشعار عاشقانه در دوره مغول
اشعار عاشقانه در این دوران در قالب غزل و مثنوی (منظومه های بزمی) سروده شده است. غزل، بیشتر به ثبت و توضیح احساسات و عواطف عاشقانه اختصاص دارد. نیاز عاشقانه نسبت به معشوق با بعضی توصیفها مانند توصیف هجرانها و دردها و حسرتها و... و گاه با توصیفهایی از معشوق همراه است.
بر اساس غزلهای عاشقانه می توان تصویری از معشوق مورد نظر شاعر را به دست داد و البته این تصویر، در همه ی غزلها، تصویری است تقریبا یکسان و قراردادی. و تنها در مواردی خاص است که سلیقه ی شاعر از این تصویر قراردادی تجاوز می کند. معمولا معشوق در شعر فارسی سیم اندام و خورشید صورت یا ماهروی و سرو قامت است اما در شعر حافظ، سخن از معشوق سیه چرده نیز هست.
آنچه به اختصار گفته آمد در غزل فارسی (و از جمله در غزل عاشقانه ی این دوره) با تعابیر گوناگون و به شیوه های مختلف آمده است و اوج این گفتارهای هنری را در غزلیات سعدی و در بخشی از غزلهای حافظ می توان یافت. این گونه مفاهیم در غزلهای عاشقانه ی سایر شاعران این دوره (که تعدادشان هم کم نیست) آمده است در غزلهای عرفانی که زبانی نسبتا رمزی دارد، نیز بعضی از این اشارات را می توان یافت که البته قابل تأویل است.

رکود داستانهای بزمی در دوره مغول
داستانهای بزمی پس از نظامی، با همه ی توسعه ای که داشت، دچار نوعی رکود نیز بود، زیرا نظامی به عنوان شاعری صاحب سبک، این نوع شعر را به آنچنان کمالی رسانده بود که داستانسرایان پس از وی، نه تنها نتوانستند در آن تحولی ایجاد کنند بلکه از رسیدن بدان قله ی رفیع نیز محروم بودند. این گونه شاعران، پیروی از شیوه ی نظامی را وجهه ی همت خویش قرار داده بودند و معمولا به تقلید از وی یک یا چند منظومه می سرودند و گاهی مانند وی خمسه ای ترتیب می دادند و در این مجموعه ها عین داستانهای نظامی را با تغییر عنوان و تغییر بعضی از شخصیتها یا صحنه ها دوباره به نظم می آوردند. سرودن خسرو و شیرین ها و لیلی و مجنونها و تعدد یافتن این منظومه های مشابه در ادب فارسی از ویژگی های این دوران است. بعضی از این شاعران داستانسرا در موضوع و گاه در شیوه ی داستانها و صحنه پردازیها ابتکارهایی نیز دارند. با وجود این، هیچ یک از داستانهایشان در مقابل داستانهای نظامی نمود و شهرتی نیافته است. بعضی از این داستانهای این دوره عبارت است از همای و همایون، گل و نوروز و گوهرنامه از خواجوی کرمانی؛ منظومه ی فراقنامه و جمشید و خورشید از سلمان ساوجی، مهر و مشتری از عصار تبریزی؛ داستانهای دولرانی و خضرخانی، قران سعدین، مفتاح الفتوح از امیرخسرو دهلوی که تحت تأثیر وقایع هند سروده شده است.
 


Sources :

  1. محمد غلامرضایی- سبک شناسی شعر پارسی- انتشارات جامی- 1377

  2. عباس اقبال آشتیانی- تاریخ مغول- مؤسسه انتشارات امیر کبیر- چاپ چهارم- تهران- 1356

  3. جلال الدین مولوی- مثنوی معنوی- مؤسسه مطبوعاتی علمی- بی تا

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/114798