مختصات شعر سبک عراقی (محتوا)

عرفان یکی از مهمترین موضوعات شعری دوره مغول

دوره ی مغول، دوره ی رواج عرفان است. واضح است که در این عصر، عرفان و تربیت و اخلاق یکی از مهمترین موضوعات شعری بوده است. پیش از این دوره، دو شاعر بزرگ فارسی (سنایی و عطار) این موضوع را به کمالی نسبی رسانده بودند. کاری که با سنایی آغاز شده بود، در عصر مغول ادامه یافت. اکثر این شاعران (مستقیم یا غیر مستقیم) به نوعی زیر نفوذ سنایی بودند، زیرا شیوه ی سنایی و شیوه ی مخزن الاسرار نظامی (که خود از حدیقه تاثیر پذیرفته است) مد نظر آنان بود. مهمترین منظومه ی عرفانی فارسی، مثنوی مولوی است که با توجه به حدیقه و آثار عطار سروده شده و جنبه های ابداع و ابتکار در آن آنقدر قوی است که منظومه های مذکور را تحت شعاع خویش قرار داده است. بوستان سعدی هم که یکی از معروفترین مثنویهای فارسی است، دیدگاه های عرفانی و اخلاقی و تربیتی سعدی را شامل است. پاره ای از منظومه های دیگر در این زمینه عبارت است از: عشاق نامه از فخرالدین عراقی که خود منشأ پیدایش عشاق نامه ها و ده نامه های دیگر در دوره ی مغول است و موضوع آن مراتب عشق و حالات عاشقان است آمیخته با چند غزل و داستان، زادالمسافرین و کنوزالرموز سروده ی امیر حسینی هروی در اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم، جام جم اوحدی مراغه ای، مطلع الانوار از امیر خسرو دهلوی، روضه الانوار از خواجوی کرمانی، مونس الابرار و محبت نامه و صحبت نامه و روضه المحبین و مصباح الهدایه از عماد فقیه کرمانی.
شیخ محمود شبستری شاعر نیمه ی دوم قرن هفتم و نیمه ی اول قرن هشتم، منظومه ی کوتاه گلشن راز را سروده است که اگرچه از نظر شیوه های هنری بیان به پای منظومه های مهم فارسی نمی رسد، از نظر ایجاز و جامعیت اشارات عرفانی، اهمیت دارد و بیانگر اعتقادات عرفانی عصر خویش است و همین امر سبب آمده است که چند شرح بر آن نوشته آید. این گونه منظومه ها، علاوه بر موضوعات اصلی خود که اخلاق و تربیت و عرفان است و به قصد تعلیم و تبلیغ اعتقادات عرفانی سروده شده، به مناسبت، مشتمل بر مسایل دیگری از قبیل نقدهای اجتماعی و اخلاقی و امثال آن نیز هست و از جهت تمثیل و داستان و بررسی زبان رمزی شعر نیز در این دوره اهمیت دارد.

اشعار دینی در دوره مغول

در دوران مغول، تشیع (که تا این زمان در اقلیت بود) وسعت و قدرت یافت و علاوه بر شاعران شیعه مذهب، بعضی از شاعران اهل تسنن نیز به آداب و سنن شیعه احترام گذاشتند. بدین سبب در دیوان این گروه از شاعران، اشعاری در مدح و منقبت پیشوایان تشیع و مرثیه ی امامان شیعه دیده می شود. این نوع شعر نیز سرآغازی است برای رشد اشعار دینی در دوره های بعد.

سرودن ساقی نامه
بعضی از شاعران این دوره در منظومه های بحر متقارب خود به روش نظامی در اسکندرنامه، ابیاتی خطاب به ساقی و مغنی سروده اند مانند امیرخسرو دهلوی و خواجوی کرمانی. به جز اینان، فخرالدین عراقی ترجیع بندی دارد که می توان آن را اولین ساقی نامه ی مستقل در شعر فارسی محسوب داشت و حافظ ساقی نامه و مغنی نامه ای دارد معروف که با این بیت شروع می شود:
سر فتنه دارد دگر روزگار *** من و مستی و فتنه ی چشم یار
و پس از چند بیت ابیات دیگری است که سرآغاز آنها این بیت است:
بیا ساقی آن می که حال آورد *** کرامت فزاید کمال آورد
به من ده که بس بی دل افتاده ام *** وزین هر دو بی حاصل افتاده ام
ساقی نامه ی حافظ، در دوران بعد مورد توجه شاعران بوده است. ساقی نامه از موضوعات شعری دوران بعد است اما از آنجا که بعضی از الگوهای آن در این قرن پدیده آمده است، اشارتی به آن شد.

ماده تاریخ
ماده تاریخ سازی نیز در دوران مغول، بیش از قبل و متکامل تر از آن رواج داشت. نمونه هایی از آن را در دیوان حافظ نیز می توان یافت. این موضوع شعری نیز، سرآغازی است برای رشد و تکامل آن در دوره های بعد.

ویژگی های شعر سبک عراقی

باید توجه داشت که هر دوره ای از ادوار مختلف سبک شعری شعرای ادب پارسی، دارای ویژگی ها و خصوصیات متمایزی از دیگر دوره هاست و با کمک همین ویژگی ها می توان هر دوره ای را از سایر دوران باز شناخت. سبک عراقی نیز دارای ویژگی های منحصر به فردی است که آشنایی با آنها مارا به شناخت بهتر این سبک رهنمود می شود که در اینجا به شناخت ویژگی های صوری و زبانی سبک عراقی می پردازیم.

الف) تازگی زبان شعری سبک عراقی
زبان شعری شاعران این دوره، نسبت به دوره های پیشین، بسیار جدیدتر است. کهنگی های لفظی و چندگانگی های الفاظ به مراتب کمتر شده است و از کاربردهای نحوی کهن که در دوره ی رشد و تکوین و به خصوص دوره ی سامانی و قرن پنجم فراوان بود کاسته شده و در مجموع زبان شکل تازه تری یافته است. بقایایی از این کهنگی ها را البته در شعر شاعران می توان یافت. مثلا در شعر حافظ:
گفتم غم تو دارم گفتا غمت سرآید *** گفتم که ماه من شو گفتا اگر براید
«دیوان، ص106»
دیدم به خواب دوش که ماهی برآمدی *** کز عکس روی او شب هجران سرآمدی
«دیوان، ص249»
نشانی از کاربردهای کهن وجود دارد. میزان استعمال این کاربردها در شعر اکثر شاعران این دوره قابل توجه نیست اما از استثناها نیز غافل نباید بود. مولوی شاعر بزرگ این دوره از نظر زبان شعری با معاصرانش تا حدودی فرق دارد، زیرا در شعر او آثار کهنگی و تاثیرات لهجه ای بیشتر دیده می شود و شاید بتوان این ویژگی را ناشی از خراسانی بودن وی دانست زیرا لهجه ی عمومی مردم خراسان نسبت به زبان رسمی فارسی دری در آن دوران کهنه تر بوده و چون مولوی نوعی پایبندی به لهجه ی خراسانی نیز داشته است، آثار کهنگی و لهجه ای در شعرش نمودی بیشتر یافته است.

ب) واژه های عربی در شعر سبک عراقی
واژه های عربی، در شعر بیشتر شاعران این دوره (اگرچه کم نیست) معمولا منحصر است به واژه های مانوس و متداول. به خصوص در سخن مشاهیر این دوران این ویژگی دیده می شود. باز هم بعضی از شاعران (گه گاه) مستثنی هستند و از میان صاحب سبکان، استعمال این واژه ها در شعر مولوی بیشتر است.
ترکیبات عربی رایج در فارسی نیز در شعر این دوره فراوان است این ترکیبات ممکن است به صورت اسم یا صفت یا قید در جمله ها به کار رفته باشد مانند: ماجرا، لایمکن، مایحتاج، لاشک، کحل الجواهر، بیت الغزل. و در شعر بعضی چون مولوی، بسامد این ترکیبات بیشتر است.به جز اینها مصراعها و بیتهای عربی نیز در لابلای دیوانها و منظومه ها فراوان است. حافظ و سعدی هر دو ملمعات دارند و مولوی (مثلا در مثنوی گه گاه) عنان سخت را از پارسی به سوی عربی گردانیده و در بیتی یا ابیاتی مفهوم و غرض رابه تازی بیان کرده است.

ج) افزایش واژه های ترکی در قرن هفتم و هشتم
قرن هفتم و هشتم دوران تسلط مغولهاست. در این دوره به سبب برهم ریختگی سازمان اداری قدیم و رواج سازمان اداری ترکان مغول، تعداد قابل توجهی از واژه های اداری و دیوانی، ترکی است و مضاف بر این، بسیاری دیگر از واژه های ترکی نیز به زبان فارسی راه یافته است. این واژه ها در آثار بسیاری از گویندگان این دوره دیده می شود و گروهی از آنها کلماتی است که استعمال آنها در فارسی استمرار یافته است. البته واژه های ترکی در بعضی از متون نثر این دوره مانند طبقات ناصری و تاریخ جهانگشای جوینی و تاریخ وصاف بسیار زیاد است و در زبان شعر معتدل تر. با وجود این کاربرد آنها در شعر نیز قابل توجه است. از این گونه است: ارمغان، سوغات، آقچه، ایاغ، یاسا، آش، پرچم، قراول، کوچ، سغراق، بگ، تاش،قلان، و ده ها واژه ی دیگر از این دست.

د) فصاحت و لطافت شعر در دوره مغول
زبان شعر در این دوره، ضمن تازه تر شدن و کمتر شدن آثار کهنگی و یکنواخت تر شده، طبیعی و فصیح و استوار است. اما تفاوت عمده ای که با دوره های پیشین (به ویژه دوره ی سامانی و قرن پنجم) کرده است این است که فخامت و صلابت زبان (که به خصوص در قصاید به کار گرفته می شد) در این دوره وجود ندارد، بلکه زبان نرم ولطیف شده است زیرا واژه ها سایش یافته و از کاربردهای نحوی کهن کاسته شده و شعر بیشتر بر ذکر عواطف و احساسات وقف گردیده و از مسایل ملموس و مادی دور شده و بخصوص از زبان حماسی دور افتاده و لطافت غزلی بر کلام مستولی و حتی زبان قصاید نیز تحت تاثیر زبان لطیف غزل قرار گرفته است. این دگرگونی، اگرچه نتیجه ی تحول طبیعی زبان می توان بود، اما رواج عرفا و غلبه ی حالات درون بینی و دل پروری نیز در روانی و لطافت زبان شعر (بی شک) تاثیری مهم داشته است.

محتوای قصیده در شعر شاعران سبک عراقی

قصیده تا قرن ششم یکی از مهمترین قالبهای شعری فارسی به شمار می آمد و قالبی مناسب بود برای مدیحه و زهد و عرفان و شکایات و حبسیات و مراثی و هزل و هجو. البته انواع این مضامین دراین دوران نیز در قالب قصیده سروده می شده اما در این قرن نسبت قصاید در دیوانها به نسبت غزلها به مراتب کمتر است آنچنانکه این دوره را به هیچ عنوان نمی توان دوران رواج قصیده سرایی دانست.
قصاید این دوره از نظر شکل، تحولی خاص نیافته و سعدی شاعر عارف مسلک قرن هفتم (که تعدادی قصیده ی زیبا از خود به جای گذاشته) در قصاید خود مدح و نصیحت را به هم در آمیخته است. البته سعدی در آمیزش این دو موضوع پیش قدم نیست و قبل از این دوره این آمیختگی را در حدیقه ی سنایی شاهد بوده ایم. اما از نظر سنت مدیحه سرایی، سعدی تا حدودی سنت شکن است زیرا در بعضی از قصاید مدحی خود به جای تغزل، ابیاتی در نصیحت آورده سپس ممدوح را ضمن ترساندن از عذاب الهی و توصیه به دادگری، و نصیحت گویی، در ابیاتی معدود مدح نیز گفته است و به خصوص در بعضی از قصاید خود به جای شریطه و دعاهای مرسوم شاعران، ممدوح را به گونه ای دیگر دعا گفته است.
از این دوران به بعد، در قالب قصیده مدایح بزرگان دینی و امامان شیعه نیز دیده می شود از جمله در دیوان خواجوی کرمانی بعضی از این گونه قصاید را می توان خواند. بیشتر قصیده سرایان این دوره از نظر شکل و وزن و ردیف و قافیه به قصیده سرایان معروف قرن ششم نظر دارند. التزام های دشوار و ردیفهای مشکل و صنایع بدیعی گوناگون و لغات فراوان عربی، و مضامین دقیق و باریک از ویژگی های این قصاید است. از جمله ی اینها قصایدی است از خواجوی کرمانی با ردیف «خرس و خروس» و «شتر و حجره» که پس از وی بعضی شاعران دیگر نیز این قصیده را پاسخ گفته اند:
ای به اقبال تو با برگ و نوا خرس و خروس *** وی خرد خوانده بداندیش تو را خرس و خروس
به نوروزی بیا یارا بیاور اشتر و حجره *** که آرایند از بهر تماشا اشتر و حجره

جایگزینی غزل به جای قصیده
در این دوره، جای قصیده را غزل گرفته است. غزل که در قرن ششم با شاعرانی چون سنایی، انوری، ظهیر، خاقانی و امثال آنان، در میان قالبهای شعر فارسی تشخص پیدا کرد، در قرن هفتم و هشتم در شمار یکی از قالبهای مهم شعر فارسی درآمد، آنچنانکه برای بیان موضوعاتی متنوع غیر از موضوع اصلی خود که عشق بود نیز به کار رفت و مضامینی چون عرفان، وعظ، مدح و مرثیه را نیز شاعران در این قالب شعری بیان کردند.
بیشتر شاعران دوره ی مغول، در غزلسرایی دست دارند و سه شاعر غزلسرای طراز اول شعر فارسی یعنی سعدی و مولوی و حافظ در این دوران پدید آمده اند. غزلهای این دوره از نظر شکل ظاهری یکسان نیست. غزلهای سعدی و حافظ از نظر تعداد ابیات متعادل است و غزلهای مولوی گاه کوتاه و گاه بلند است آنچنان که به قصیده نزدیک می شود. در غزل این دوره، تخلص شعری (تقریبا) جا افتاده و شاعر در بیت آخر یا بیت پیش از آن نام شعری خود را ذکر می کند. همچنین از نظر پیوستگی ابیات یا محور عمودی، غزلهای این شاعران متفاوت است. تحولی که عده ای از شاعران، از نیمه ی دوم قرن هفتم به تدریج در غزل ایجاد کردند و اوج آن در غزل حافظ بروز کرد (یعنی ترکیب غزل عارفانه و عاشقانه) نیز یکی از مسایل خاص غزل در این دوران است. چون قالب غزل در شعر فارسی، منشعب از قصیده است و در واقع تغزل آغاز قصاید است که به تدریج از قصاید جدا شده و شکل غزل یافته است.


Sources :

  1. محمد غلامرضایی- سبک شناسی شعر پارسی- انتشارات جامی- 1377

  2. سعدی- بوستان- شرکت سهامی انتشارات خوارزمی- چاپ سوم- 1368

  3. جلال الدین مولوی- مثنوی معنوی- مؤسسه مطبوعاتی علمی- بی تا

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/114799