دین و اخلاق از دیدگاه هانس کونگ (اخلاق جهانی)

اخلاق جهانی و دین

کونگ چنانچه گفته شد در دهه 90 بحث اخلاق جهانی را به تفصیل مطرح کرد. «زمانی که من کتاب در جستجوی یک اخلاق جهانی (Projekt Weltethos) را در سال 1990 منتشر کردم به دشواری می شد گفت هیچ گونه مدرک و سندی در باب اخلاق جهانی از سوی نهادهای رسمی وجود داشت. البته اعلامیه های حقوق بشر و از همه مهمتر اعلامیه حقوق بشر سال 1948 سازمان ملل متحد در دست بود ولی اعلامیه ای درباره "مسئولیت های بشر" در میان نبود (کونگ در جایی به صراحت می گوید: "حقوق باید توام با مسئولیت ها باشد چون تاکید بیش از حد بر حقوق و از یاد بردن مسئولیت ها، نتایج زیانبار دارد") اما اکنون پس از شش سال (1996) می توان از چندین مدرک بین المللی مهم نام برد که نه تنها حقوق بشر را تصدیق می کنند بلکه صریحا از مسئولیت های بشر نیز سخن می گویند.» (1996 (A New Global Ethics (A.N.E)
هانس کونگ در کتاب یک اخلاق جهانی و مسئولیت های جهانی در فصلی تحت عنوان Don,t Be Afraid of Ethics! به تفصیل به بحث راجع به حقوق و مسئولیت ها و ضرورت طرح مساله مسئولیت ها می پردازد. سخن پایانی او در این فصل هم این است که از اخلاق نباید هراس داشت. «اخلاق اگر به درستی شناخته شود ما را به اسارت و بردگی درنمی آورد بلکه آزادمان می کند. اخلاق یاریمان می کند که واقعا انسان باشیم و انسان بمانیم.» کونگ لا اقل از آغاز دهه 70 میلادی دلمشغولی خاص به "اخلاق" داشته است. از باب نمونه می توان به تاکید او بر اخلاق دینی در کتاب آیا خدا وجود دارد؟ (چاپ 1978) اشاره کرد.
بنابراین او نگرشی "نظام مند" به اخلاق دارد و نه نگرشی صرفا برخاسته از شرایط جدید که حیات بشر را تهدید می کند، یعنی صرفا ناظر به مصلحت عملی نیست. به دید او، در این میان دین ها نقش مهم و بنیادین دارند. «ما در دنیا و زمانی زندگی می کنیم که شاهد اختلاف ها و کشمکش های خطرناک جدیدی میان معتقدان و نامعتقدان، دین داران و لا ادری گرایان، سکولارها، روحانیان و غیر روحانیان، نه فقط در روسیه و اروپا بلکه در آفریقا و آمریکای شمالی و در آسیا هستیم. من در برابر این معضل بزرگ چنین نظر می دهم: بدون اتفاق نظر و تعامل میان معتقدان و نامعتقدان، حیات نوع بشر ادامه نخواهد یافت (کونگ درجایی دیگر می گوید: "بدون اخلاق، نوع بشر به قههرا می رود و قانون جنگل حاکم می شود"). اما خیلی ها می پرسند: آیا دقیقا خود ادیان نیستند که اغلب مروج نفرت و دشمنی و جنگند؟ در واقع صلح در بسیاری از کشورها با تهدید همه نوع بنیادگرایی دینی مسیحی، اسلامی، یهودی، هندویی و بودایی روبرو است... پاسخ من به این تهدید این است: هیچ صلحی میان ادیان بدون گفتگوی میان ادیان به وجود نخواهد آمد. اما خیلی ها زبان به اعتراض می گشایند که با این همه موانع و اختلاف های جزمی و عقیدتی (dogmatic) میان ادیان، که گفتگوهای واقعی را پنداری خام می سازد، چه باید کرد؟... پاسخ من به این چالش این است: هیچ نظم جهانی جدیدی بدون یک اخلاق جهانی وجود نخواهد داشت (به رغم اختلاف های عقیدتی و جزمی میان ادیان کونگ در جایی دیگر تصریح می کند که "بشریت از ایدئولوژی های وحدت گرا به جان آمده است.) ادیان جهان نیز در نظراتشان راجع به ایمان و اصول عقیدتی و جزمی (dogmas)، نمادها و مناسک، آن قدر با یکدیگر فرق دارند که وحدت بخشیدن به آنها کاری عبث و بی معناست.»

اخلاق جهانی چیست؟
1- "اخلاق جهانی یک ایدئولوژی نیست 2- نه یک دین جهانی واحد که فراتر از همه ادیان موجود باشد، و 3- نه آمیزه ای از همه دین ها".
4- "اخلاق جهانی، اخلاق دین ها و فلسفه ها را اموری زائد و غیر ضروری نمی سازد. 5- بنابراین اخلاق جهانی جانشینی برای تورات، انجیل، قرآن، بهگودگیتا، سخنان بودا یا گفته های کنفوسیوس نیست.
6- اخلاق جهانی فقط و فقط، حد اقل ضروری ارزش ها، معیارها و نگرش های اساسی مشترک است، یک اجماع اساسی حد اقل بر سر ارزش ها و نگرش های الزام آور که به رغم تفاوت های اعتقادی میان ادیان مورد تصدیق همه آنها قرار گیرد و بتواند از حمایت نامعتقدان نیز برخوردار شود و این، یک آرمان محض هم نیست.

اصولا چرا باید به ادیان متوسل شد؟
به سه دلیل: 1- ادیان در طول هزار سال اخیر قدرت تمام نشدنی خود را بارها و بارها ثابت کرده اند، 2- ادیان راجع به مسئولیت های انسان بسیار بیشتر از نظریه های اخلاقی اخیر به نحو عینی و واقع بینانه سخن می گویند و 3- شخصیت های دینی بزرگ و پیشرو دینی، زندگی اخلاقی نمونه داشته اند. (کونگ فی المثل در کتاب ابعاد معنوی ادیان جهان با ستایش بسیار از "مقام اخلاقی و پیامبری اصیل" حضرت محمد یاد می کند. و در کتاب الهیات برای هزاره سوم نیز حضرت محمد (ص) را "پیامبر و چهره ای عالی در میان ادیان غیر مسیحی" می خواند. کونگ با تاکید می گوید: «من هیچ مخالفتی با استدلال های فلسفی و سیاسی برای تایید یک اخلاق جهانی ندارم. همه مفاهیم و استدلال های سازنده فلسفی و سیاسی مفیدند. اما در یک عصر پست مدرن باید غفلت از دین ها را که ویژگی مدرنیته است (و اغلب جنبه صرفا واکنشی داشته) کنار بگذاریم و نگرشی واقع گرایانه اتخاذ کنیم.»

چهار زمینه مشترک ادیان برای اخلاق

کونگ این موارد را برمی شمارد:
1- پایبندی به فرهنگ پرهیز از خشونت و احترام به زندگی. "تو نباید بکشی" یا به تعبیر مثبت: "برای زندگی ارزش و احترام قائل شو"
2- پایبندی به فرهنگ همبستگی و نظام اقتصادی عادلانه: "تو نباید دزدی کنی" یا به تعبیر مثبت: "با صداقت و شرافت رفتار کن"
3- پایبندی به فرهنگ رواداری و زندگی مبتنی بر حقیقت و راستی. "تو نباید دروغ بگویی" یا به تعبیر مثبت: "از روی حقیقت و راستی سخن بگو و عمل کن"
4- پایبندی به فرهنگ حفظ حقوق برابر و همکاری میان مردان و زنان: "نباید مرتکب رفتار جنسی غیر اخلاقی شوی" یا به تعبیر مثبت: "به یکدیگر احترام بگذارید و محبت بورزید.

چهار قاعده مهم:
1- هیچ صلحی میان ملت ها بدون صلح میان ادیان نخواهد بود.
2- هیچ صلحی میان ادیان بدون گفتگوی میان ادیان نخواهد بود.
3- هیچ گفتگویی میان ادیان بدون معیار اخلاق جهانی نخواهد بود
4- هیچ حیاتی بر روی زمین بدون یک اخلاق جهانی ادامه نخواهد یافت.

رابطه اخلاق جهانی و صلح جهانی
مهمترین دیدگاه هانس کونگ در دوران معاصر که باعث شهرت جهانی او شده، ایده اخلاق جهانی وی است. کونگ در سال 1991 مؤسسه "اخلاق جهانی" را در توبینگن آلمان تاسیس می کند و با کمک اندیشمندان دیگری تا کنون فعالیتهای گسترده ای برای ایجاد نوعی وحدت میان تمدنها و فرهنگها انجام داده است. درباره انگیزه تاسیس این مؤسسه خود چنین می گوید: «سالها به مطالعه ادیان مختلف پرداخته ام و به این نتیجه رسیده ام که ادیان معتبر جهان علی رغم اختلاف و مناقشه در اصول اعتقادی، در اخلاق عملی نقاط مشترک بسیاری دارند. برای مثال دروغگویی، قتل، زنا، دزدی و... در همه ادیان معتبر از جمله یهودیت، مسیحیت، اسلام، بودیسم، هندویسم و... نفی شده است. بنابراین می توان از طریق این مشترکات میان ادیان بحث و گفتگو برقرار کرد و به نوعی وحدت میان آنها رسید.»
حتی او معتقد است که از طریق گفتگو میان تمدنها و فرهنگها و توافق بر مشترکات آنها (که در اینجا نیز اخلاق عملی نقش مهمی ایفا می کند) می توان بر بسیاری از بحرانهای بین المللی دوران جدید غلبه کرد و بین ملل مختلف صلح و دوستی برقرار کرد. ایده اساسی هانس کونگ در این باره این است که برای رسیدن به صلح جهانی نیاز به مبنای مشترک جهانی داریم و آن "اخلاق جهانی" است. همه انسانها (از هر قوم و نژادی) در برخی اصول اخلاقی با هم مشترکند و با تکیه بر این اصول اخلاقی می توان به توافق و صلح رسید. به اعتقاد کونگ انسان جدید سه فرصت طلایی برای تحقق صلح جهانی را از دست داده است. در سال 1918 بعد از جنگ جهانی اول اولین فرصت پیش آمد. در این دوره انسانها به برخی اصول اخلاق جهانی برای ایجاد مشارکت و همکاری میان خود رسیدند و اگر از این فرصت به خوبی استفاده می شد، بحرانهای بعدی به وجود نمی آمد.
در سال 1945 نیز دومین فرصت طلایی بعد از جنگ جهانی دوم برای ایجاد وفاق و صلح جهانی برای بشریت به وجود آمد اما با کمال تاسف این فرصت هم از دست رفت. فرصت سوم در سال 1989 بعد از جنگ خلیج فارس و شبه جزیره بالکان به وجود آمد که هنوز هم ادامه دارد و اندیشمندان و خیرخواهان جهان باید از این فرصت استفاده کنند و نگذارند سیاست مداران و سیاست بازان این فرصت را مانند فرصتهای قبلی نابود کنند. لذا گفتگوی میان تمدنها در مقابل نظریه بـرخورد میان تمدنها (دیدگاه هانتینگتون) در این دوره اهمیت حیاتی دارد. هانس کونگ در بسیاری از نوشته های خود به این دیدگاه پرداخته است. از جمله در کتاب مسیحیت ضمن رد دیدگاه جنگ تمدنها راه های رسیدن به صلح جهانی را بررسی می کند.

گفتگو، اخلاق و دین

کونگ بحران بشر در دوره معاصر و نیز راه حل آن را وابسته به نقش "دین" می داند و این راه حل حول دو محور می گردد: اخلاق و گفتگو. کونگ تصریح می کند که برای نخستین بار در طول همه قرون و اعصار، در قرن بیستم امکان گفتگوی گسترده میان ادیان پدید آمده است. در دنیای معاصر، "مرزهای دینی قدیم به نحو روزافزون، روشنی و قطعیت خود را از دست می دهد و ما گروه های بزرگی از افراد را با دین های متفاوت حتی در کشورمان، شهرمان، کارخانه ها و مدارسمان و حتی در مجاورت محل زندگی مان می یابیم. با ادیان دیگر چگونه باید روبرو شویم؟"
کونگ عقیده راسخ دارد که راه حل اصلی، گفتگو (1) و وفاق بر سر اخلاق (2) است. «مردم وقتی دیگر با یکدیگر گفتگو نکنند دیری نمی گذرد که به جان هم می افتند.» «گفتگوی دینی امروز همه چیز می تواند باشد جز نزاع و مناقشه دینی بدبینانه و کینه توزانه، برای نخستین بار در تاریخ، گفتگوی دینی به یک نیاز فوری و ضروری برای سیاست جهانی بدل شده است. گفتگو با گسترش صلح در زمین با ما کمک می کند که زندگی در آن را قابل تحمل تر کنیم. هیچ صلحی در میان مردمان بدون صلح میان ادیان جهان وجود نخواهد داشت... صلح، تقسیم ناشدنی است و در درون ما آغاز می شود.»

گفتگوی دینی در 2 سطح عام
به نظر هانس کونگ گفتگوی دینی در 2 سطح عام صورت می گیرد: 1- گفتگوی درون دینی، یعنی در درون هر دین (مثلا در میان کلیساهای مسیحی) و 2- گفتگوی میان ادیان.
گفتگوی میان ادیان هم در نزد کونگ در سه سطح صورت می گیرد: 1- گفتگوی معرفتی در مسائل عقیدتی و اصول فکری و نظری و حوزه های وابسته به آن (وجه نظری و ناظر به نقش ادیان) 2- گفتگو درباره اشتراکات اخلاقی و چالش هایی که در برابر صلح جهانی وجود دارد (وجه عملی و ناظر به نقش ادیان) و 3- گفتگو از نوعی دیگر هم می توان از کارهای کونگ استنباط کرد: گفتگوی ادیان برای مقابله با الحاد و چالش های دوران معاصر (وجه شرطی و ناظر به وجود ادیان).
گفتگوی معرفتی عمدتا «یک گفتگوی انتقادی است که در آن، همه ادیان فراخوانده می شوند که صرفا به توجیه همه چیز نپردازند بلکه بهترین و عمیق ترین پیام خویش را بیان کنند، گفتگویی مبتنی بر مسئولیت پذیری دوطرفه و ناظر به این خودآگاهی که هیچ یک از ما صاحب حقیقت "حاضر و آماده" (ready made) نیستیم بلکه همواره همه در راهی برای نیل به "حقیقت بزرگ تر" گام برمی داریم.» به عقیده کونگ «جز این نباید انتظار داشت که این گفتگو ما را تغییر دهد، تغییر نه تنها پاسخ هایمان بلکه تغییر سؤالهایمان، امری که نه تنها درکمان را از عالم و آدم بلکه در کمان از خدا را نیز تغییر می دهد... حقیقت نمی تواند در ادیان جهان متفاوت باشد بلکه واحد است: ما به رغم همه اختلاف ها باید در جستجوی امور مکمل هم باشیم.»
گفتگوی معرفتی یا نظری (و این نکته اصلی مورد نظر کونگ است)، "افق معرفتی و اطلاعات" ما را گسترش می دهد و این بسط و گسترش افق معرفتی دو فایده دارد: 1- دین خود را بهتر بشناسیم و 2- ادیان دیگر و مردمان دیگر را بهتر بشناسیم. چرا باید با هم گفتگو کنیم؟ اول از همه، برای آن که به شناخت بهتری از معاصرانمان برسیم. مردان و زنانی که زندگیمان با آنها هر روز نزدیک و نزدیک تر می شود و دیگر، شناخت بهتر خودمان که تنها از راه مقایسه و مواجهه با امور دیگر حاصل می شود. «اگر فقط انگلستان را بشناسی، انگلستان را نمی شناسی» و دیگر این که گفتگوی درون ادیان یک موضوع خصوصی، شخصی، محلی یا منطقه ای نیست و ابعاد جهانی آن اکنون آشکار است.
«گفتم آخر این دین کی یک بوده است؟ همواره دو و سه بوده است و جنگ و قتال، قائم میان ایشان. شما دین را یک چون خواهید کردن؟ یک آنجا شود در قیامت. اما اینجا که دنیاست ممکن نیست زیرا اینجا هر یکی را مرادی است و هوایی مختلف. "یکی" اینجا ممکن نگردد مگر در قیامت که همه یک شوند و به یک جا نظر کنند و یک گوش و یک زبان شوند.» (فیه مافیه، مولوی، ص28) کونگ نیز چنانکه در یکی از جدیدترین کتاب هایش تصریح می کند قائل به رسیدن به دینی واحد در "این جهان" نیست. ادیان نمی توانند "یکی" شوند اما می توانند و باید با هم گفتگوی سازنده معرفتی و اخلاقی داشته باشند. آنچه مولوی هشت قرن قبل راجع به "جنگ و قتال" میان ادیان گفت عقیده کونگ هم هست: «بی رحمانه ترین و متعصبانه ترین نزاع های سیاسی آنهایی است که رنگ و الهام و مشروعیت خود را از دین گرفته اند. این سخن به معنای فروکاستن همه منازعات سیاسی به منازعات دینی نیست بلکه به معنای جدی گرفتن این واقعیت است که ادیان در استقرار و گسترش صلح، مسئولیت دارند. مسیحیان و یهودیان و مسلمانان و هندوها و بوداییان با چالش و تهدید یکسانی روبرویند. گفتگوی ادیان در وجه عملی بر محور اخلاق شکل می گیرد.»

کیمیای اخلاق

کونگ اخلاق را کیمیای حل بسیاری از معضلات جهان معاصر می داند و برای آن ارزشی در مقیاس "جهانی" قائل است و بر آن است که اشتراکات اخلاقی ادیان می تواند بستری عظیم برای صلح و وفاق میان مردمان پدید آورد. کونگ حتی در کتابی که راجع به معنویت ادیان جهان (2002) به رشته تحریر درآورد (کتابی که به تصریح خودش "همه زندگی و پنج دهه از عمرش در مقام یک الهیاتدان"، از او وقت گرفت) باز محوریت را به اخلاق می دهد. از آثار کونگ می توان استنباط کرد که او اخلاق را صرفا دینی نمی داند غیر مسیحیان و در واقع لاادری گرایان (agnostics) و ملحدان نیز می توانند صاحب یک اخلاق باشند. این نکته به ویژه اگر فرد در مورد اهمیت جاودانه دین متقاعد شده باشد باید مورد تصدیق قرار گیرد. کونگ اخلاق را ناظر به دو وجه درونی (مسئولیت پذیری) و بیرونی (واقعیت نگری) می داند و از همین رو است که عقیده دارد:
1- ما لااقل به همان اندازه که امروزه بر "حقوق بشر" تاکید می کنیم باید بر "مسئولیت های بشر" نیز تاکید بورزیم.
2- در مورد واقعیت نگری هم می گوید اخلاق تنها در صورتی ممکن است که از نیست انگاری و نسبیت گرایی و بدبینی فاصله بگیریم یک اعتماد بنیادین به واقعیت در تقابل با نسبت گرایی (nihilism) و بدبینی (cynicism) می تواند مبنایی برای یک اخلاق بنیادی باشد که به روی همگان گشوده است.
اگر چه به تصریح کونگ اخلاق در 1- درون ادیان 2- بیرون ادیان وجود دارد، او عمدتا بر اخلاق در درون ادیان تاکید می ورزد. (کونگ در جایی تصریح می کند که نظم و نظام جهانی بهتر، بر پایه 1- فعالیتهای دیپلماتیک صرف، 2- کمک های بشردوستانه صرف 3- یا مداخله های نظامی شکل نخواهد گرفت. کونگ به صراحت می گوید «اخلاق فقط یک بعد از هر دین و در میان ادیان است." اما اهمیت بنیادین دارد به طوری که مهم ترین رکن گفتگوی میان ادیان را تشکیل می دهد. گفتگوی اخلاقی به تعبیر کونگ مهمتر از گفتگوی صرفا نظری است.» در عصری که تکنولوژی آمادگی یک کشتار گسترده اتمی را دارد، این وجه از گفتگوی ادیان (وجه اخلاقی یا عملی) مهمتر از همه نظریه پردازی ها و پیچیده اندیشی های آکادمیک و الهیاتی است.
وانگهی اخلاق زمینه مشترک فراخ تری در میان ادیان فراهم می کند: «اگر ما طرح ها، معیارها، و قواعد اخلاقی ادیان جهان را تحلیل کنیم پی خواهیم برد که وجوه اشتراک آنها، بیش از وجوه افتراق آنها است.» اما نباید از نظر دور داشت که کونگ همواره بر پیوند میان اخلاق و اندیشه در میان صاحبان گفتگو تاکیدکرده است. «ما به پل سازان نیازمندیم (We need Bridge -Builders)، پل سازانی در موضوعات بزرگ و کوچک. پل سازانی که با وجود همه دشواری ها و نزاع ها و اختلاف ها، نظر به چیزهایی دارند که همه در آنها اشتراک داریم: از همه مهم تر رهیافت ها و ارزش های اخلاقی مشترکمان. من مشتاقم "پل سازانی" را ببینم که از این معیارها و ارزش های مشترک سخن می گویند و نیز می کوشند با آنها زندگی کنند.»

انسان ها در گفتگو

گفتگوی ادیان در میان چه کسانی صورت می گیرد؟ کونگ تصریح می کند که «گفتگوی میان ادیان (در معنای عمیقش) فقط میان نمایندگان معتقد سنت های دینی میسر است، یعنی میان مردان و زنانی که خودشان را یکسره و با تمام وجود (در زندگی و در مرگ) به پیام اصلی و کامل طریق دینیشان تسلیم و متعهد کرده اند. کسانی که وارد گفتگو با دیگران می شوند بدون آن که به دیدگاه و منظر خودشان علم داشته باشند بیش از هر چیز دیگری، باعث آشفتگی و سردرگمی می شوند.»

گفتگویی تا پایان جهان و تجلی کامل پروردگار
"ما کجا رهسپاریم؟ تاریخ به سوی آینده، گشوده است و گفتگوی میان ادیان را نیز پایانی نیست... ما نمی دانیم که آینده ادیان جهان چه خواهد بود. چه کسی می داند که مسیح شناسی، قرآن پژوهی، یا بوداشناسی، یا وضعیت کلیسا (در مسیحیت)، امت (در اسلام) و سنگهه (در آیین بودا) صد سال بعد چگونه خواهد بود؟ اما آینده هر چه باشد یک چیز یقینی است: در پایان زندگی آدمی و برقراری جهان، نه آیین بودا و آیین هندو در میان خواهد بود و نه اسلام و یهودیت و مسیحیت. در آن غایت، هیچ دینی بر جای نخواهد ماند جز آن وجود وصف ناپذیری که همه ادیان از آن سرچشمه گرفته اند... آنگاه موجود ناقص در برابر وجود کامل، با تمام وجود تسلیم است، چهره در چهره حق.
در پایان این جهان، دیگر هیچ کس میان ادیان جدایی نخواهد افکند، نه پیامبری نه مرد روشن بینی، نه موسی، نه بودا و نه عیسی... فقط اوست، او که همه چیزها (از جمله مرگ) در برابرش تسلیمند، تسلیم در برابر خدایی که به هر نام خوانده می شود، در همه چیز، در تجلی کامل خواهد بود.


Sources :

  1. هانس کونگ- تاریخ کلیسای کاتولیک- ترجمه حسن قنبری- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1384

  2. تونی لین- تاریخ تفکر مسیحی- ترجمه روبرت آسریان- تهران- فرزان 1380

  3. لیلی مصطفوی کاشانی- شورای واتیکان دو میعادگاه کلیسای کاتولیک با تجددگرایی- تهران- مرکز مطالعات فرهنگی ـ بین المللی- 1378

  4. مرتضی صانعی- مقاله هانس کونگ; فریادگر کلیسای کاتولیک- مجله معرفت

  5. حسن‌ قنبری‌- مقاله گفتگو بر پایه‌ اخلاق‌؛ نگاهی‌ به‌ آثار و اندیشه‌های‌ هانس‌ کونگ‌- موسسه گفتگوی ادیان- ماهنامه اخبار ادیان- شماره 4- آبان ماه 1382

  6. متاله معاصر آلمانی- مقاله صلح در سایه‌ گفتگو مروری بر آرای هانس کونگ

  7. حسن قنبرى- مقاله مسیحیت و مدرنیته به روایت هانس کونگ- فصلنامه هفت آسمان- شماره 20

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/116146